وی تخریب چهرههای برجسته و تأثیرگذار تقریبی دنیای اسلام میان اهلسنت و شیعه را از جمله ترفندهای وهابیت برای برهم زدن وحدت مسلمانان دانست. همچنانکه پایاننامههای بسیاری در دانشگاههای عربستان در نقد شخصیتهایی چون سیدقطب، شیخ محمد عبده، شیخ محمد محمد المدنی و سید جمالالدین اسدآبادی نوشته شده که از جمله آنها اثر پنج جلدی شیخ ربیع المدخلی در نقد سید قطب و کتابی با عنوان «تحذیر الامم من کلب العجم» است که یکی از متعصبین وهابیت در نقد شخصیت و اندیشه سیدجمال نوشته است.
عصام العماد معتقد است کتاب «التوحید»ی که محمد عبدالوهاب نگاشته دستمایه وهابیت برای دامن زدن به اختلافات سنی و شیعه و منشأ فتنه و کشتار شده است. وی معتقد است که آنان با هزینههای بسیار و چاپ کتابهای متعدد، توحید وهابی را با نام توحید اهل تسنن به مسلمانان دنیا ارائه میکنند. آنان نهتنها کتابهای بزرگان اهل سنت، بلکه حتی برای تکفیر شیعه کتابهای ابنتیمیه را هم تحریف کردهاند. آنان بهدروغ ادعا کردهاند ابنتیمیه معتقد به کفر شیعه است، در حالی که این با واقعیت در تضاد است و اندیشه و نظریه تکفیر شیعه توسط محمد عبدالوهاب ایجاد شده است.
عصام العماد تصریح میکند که یکی از روشهای کاربردی وهابیت برای ایجاد شکاف بین تشیع و تسنن تحریف کتب بزرگان است. او میگوید: برای نمونه آنان کتابی درباره نقش علمای اهل تسنن در تکفیر شیعه نوشتهاند. من این کتاب را مطالعه کردهام و معتقدم همه آن دروغ است. مثلا در این کتاب آمده امام بخاری، یا امام مسلم نیشابوری شیعه را تکفیر کردهاند، در حالی که این اصلا حقیقت ندارد. امام شافعی «فرقه خطابیه» را که امام صادق (ع) هم آنها را لعن کرده، تکفیر میکند، و وهابیت ادعا میکند شافعی با تکفیر این فرقه، شیعه امامیه را تکفیر کرده است! در حالی که اینطور نیست. شما اگر مراجعه کنید به کتاب ملل و نحل شهرستانی، یا الفرق بین الفرق امام بغدادی یا مقالات الاسلامیین ابوالحسن اشعری و... میبینید که در طول تاریخ، علمای بزرگ اهل سنت، همواره شیعه امامی و خطابی را از یکدیگر تفکیک کردهاند.
نسبتهای دروغ به علمای طراز اول اهل تسنن
وی ادامه داد: یکی از اشکالات وهابیت این است که برای توجیه افکار نادرست و انحرافی خود، نسبتهای دروغ به علمای طراز اول اهل تسنن میبندد. وهابیت ادعا کردهاند که امام بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» شیعه را تکفیر کرده است. من به این کتاب مراجعه کردم و دیدم که این حرف، دروغ محض است. آن ها ممکن است گفته باشند که شیعه فرقه گمراهی است و راه را گم کرده، اما همواره آن را در دایره اسلام میدانند و اسلام تشیع را قبول دارند. در جای دیگر میگویند امام ابناثیر شیعه را تکفیر کرده، در حالی که وی در کتاب جامع الاصول خود، نهتنها شیعه را تکفیر نکرده، بلکه حدیثی از اهل تسنن به نقل از ابوهریره میآورد و میگوید: من از رسول اکرم (ص) شنیدهام که در هر صد سال شخص مجددی که اسلام را زنده میکند، میآید. ابناثیر از برخی علمای اهل تسنن به عنوان تجدیدکنندههای اسلام نام میبرد و بعد به صراحت میگوید که مجدد مکتب اهل بیت(ع) در قرن امام محمدبنیعقوب کلینی است، او از ایشان به عنوان مجدد اهل بیت(ع) نام میبرد.
تحریف کلمات بزرگان علمای اهل سنت
این اسلامشناس یمنیالاصل خاطرنشان کرد: بنابراین یکی از شگردهای وهابیت دروغ بستن بر اهل تسنن و تحریف کلمات بزرگان علمای اهل سنت است. مثلا از حکمی که همه فرقههای اسلامی قبول دارند برای ایجاد اختلاف بین مذاهب استفاده میکنند. مثلا شیعه ناصبی را کافر میداند و وهابیت با استناد به همین گفته، ادعا میکنند که شیعه اهل تسنن را ناصبی دانشته و آنان را تکفیر میکند؛ در حالی که ناصبی در کلملات شیعه اصلا موافق اهل تسنن نیست وحتی موافق خود وهابیت هم نیست. اگر به آثار وهابیت مراجعه کنید، مشاهده میکنید که خود بزرگان وهابیت مانند شیخ عثمان خمیس، شیخ بنباز و... همه گفتهاند ناصبی و دشمن اهل بیت(ع) کافر است. پس واقعاً کافر دانستن ناصبی را همه مسلمانان تکفیر کردهاند؛ چه وهابیها و چه سنی و شیعه. اما در جهان اهل تسنن و در مناطق سنینشین پخش میکنند که ناصبی در مفهوم مکتب تشیع، همان اهل تسنن است و همین باعث بدبینی علمای اهل سنت به تشیع میشود.
وی ادامه داد: در مناطق اهل تشیع هم میگوید که بزرگان اهل سنت شیعه اثنی عشری را خارج از دین و «رافضی» میدانند، در حالی که این ادعا هم دروغ محض است. اگر در منابع اصیل اهل سنت نگاه کنیم متوجه میشویم که رافضی در کلمات اهل تسنن برابر با «علی اللهی» است. یعنی اگر یکی از علمای اهل تسنن «رافضی» را تکفیر کرده بدان معناست که «علی اللهی» را تکفیر کرده و نه شیعه 12 امامی را. ولی اینها با تعمیم و توسعه مفهوم رافضی، از این مسئله برای ایجاد فتنه در جهان تشیع و تسنن بهرهبرداری میکنند.
مشکلی که ابنتیمیه با عقل و کلام داشت
عصام العماد اضافه کرد: از جمله مسائلی که وهابیت به شدت امروز روی آن کار میکنند آن است که محتوای توحید وهابی را در قالب توحید امام شافعی به جهان اهل سنت عرضه میکنند. من این کتاب را مطالعه کردهام و این کتاب اصلا توحید امام شافعی نیست، بلکه همان توحید محمدبن عبدالوهاب است که برای توجیه آن شواهد و مستندات پراکندهای از منابع بزرگان و برادران شافعی جمعآوری کردهاند. جوری کتاب را تنظیم میکنند که انسان با دیدن آن تصور میکند که واقعا ریشه اندیشه وهابیت در بحث خداشناسی، به آرای امام شافعی برمیگردد، در حالی که اصلا اینطور نیست. آرای وهابیت در توحید کاملا مخالف خداشناسی امام ابوحامد غزالی شافعی و امام فخرالدین رازی شافعی بوده است و اگر واقعا توحید وهابیت کاملا موافق امام شافعی است، پس چرا امروز در دانشگاههای عربستان پایاننامههای متعددی در رد خداشناسی بزرگان مذهب شافعی وجود دارد و تنها بیش از 20 پایاننامه در رد امام فخر رازی نوشته شده است.
99 درصد آرای ابنتیمیه در رد غزالی و فخر رازی است
وی تصریح کرد: من معتقدم ایجاد تفکر و اندیشه ابنتیمیه در قرن هفتم دو علت داشته است: یکی مخالفت با امام فخرالدین رازی و یکی مخالفت با امام ابو حامد غزالی؛ و در واقع همه انحرافات کل تاریخ اسلام به عکسالعمل یک انسان در برابر یک تفکر برمیگردد. ابنتیمیه می خواست دو شخصیت بزرگ (ابوحامد غزالی و امام فخر رازی) را رد کند. از همین روی کتابی در رد «اساس التقدیس» امام فخر رازی با عنوان «نقض اساس التقدیس» مینویسد و شاید امروز علت موجودیت پدیده وهابیت همین کتاب باشد. ابنتیمیه همچنین کتابی با عنوان «نقد العقل» در رد «المستصفی من علم الاصول» کتاب معروف امام ابوحامد غزالی تالیف کرده است. غزالی این اثر را در دفاع از منطق و عقل نگاشته و در مقابل ابنتیمیه کتاب «نقد العقل» را رد او نوشته است.
مکتبی که عقل و منطق را نپذیرد، بیشک از وهابیت سردرمیآورد
این اسلامشناس یمنیالاصل خاطرنشان کرد: میتوان به جرأت گفت که 99 درصد آثار ابنتیمیه در رد این دو شخصیت بزرگ است و با رد این دو شخصیت است که پدیده وهابیت ایجاد شده است؛ چون ضربه زدن به امام غزالی ضربه زدن به عقل است، چراکه او چون ایشان کتابی در دفاع از منطق نوشته و در این کتاب گفته کسی که منطق نخوانده باشد، قادر به درک شایسته قرآن و دین نخواهد بود. ابنتیمیه در رد غزالی، علم منطق را کفر دانسته و در حقیقت همین بیرون راندن عقل و عقلانیت است که زمینهساز ظهور وهابیت شده است. از سوی دیگر با کوبیدن فخر رازی، بزرگترین متکلم اهل تسنن خواسته علم کلام را رد کند، علمی که از قدیمالایام آن را به علم خداشناسی میشناسند. مکتبی که عقل و منطق را نپذیرد، بیشک از وهابیت سردرخواهد آورد. در حقیقت ابنتیمیه که برای کوبیدن امام غزالی عقل و برای کوبیدن فخر رازی علم کلام را نفی و طرد میکند، زمینهساز بروز پدیدهای با نام محمدعبدالوهاب شده است.
اگر بزرگان اهل سنت زنده شوند، به عنوان مشرک و مرتد کشته خواهند شد
عصام العماد تصریح کرد: وقتی ابنتیمیه علم کلام و خداشناسی را از جامعه بیرون کرد، بسترهای لازم برای خداشناسی شیخ محمدعبدالوهاب ایجاد شد. مکتب وهابیت وانمود میکند که از اهلتسنن حمایت میکند و این از شگردهای اینها برای ایجاد شکاف میان تسنن و تشیع است. آنها خود را به عنوان حامی اهل تسنن معرفی کرده و میکنند، در حالی که به تعبیر عالم بزرگ اهل سنت، سعید حوا، رهبر ایدئولوژیک اخوانالمسلمین سوریه که بیش از 20 سال قبل از دنیا رفته، بر اساس مبانی خداشناسی وهابیت، اگر فخر رازی دوباره زنده شود، وهابیون او را به عنوان مشرک و مرتد خواهند کشت. بیشک این مواجهه با بسیاری از بزرگان اهل سنت انجام خواهد شد. با اینحال وهابیت شبکههایی ایجاد کرده و در آنها وانمود میکند که از مذهب اهل تسنن حمایت میکند.