"اُرکیده نجفی" یک دختر تحصیل کرده است . دختری که تو ناز و نعمت بزرگ شده و همه چیز داشته ، حتی آزادی بیش از حد ،و تو این بین با سپهر صولتی آشنا می شود . عاشق و دلباخته او می شود و کم کم رابطه ای شکل می گیرد که حداقل سرنوشت ارکید را به لجن می کشه . ارکید ناخواسته پا تو زندگی ای میگذارد که نمی دونه خودش اون رو انتخاب کرده یا سپهر . ارکید باردار می شود ولی خانواده ها کم کم می فهمند . بچه را تو دعوایی که به وجود میاد از دست می دهد همه چیز بهم می ریزد و در نهایت ارکید با سپهر ازدواج می کند . هردو خانواده سپهر و ارکید او را طرد می کنند . برای سپهر مشکلی نیست . آنقدر داردکه با کمک کارخانه اش زندگی خودش را بگذراند .
حالا سه سال از آن روزها گذشته . ارکیده درکارخانه حاج رسولی مشغول به کار است و زندگی اش رو به سختی می گذرونه تو این بین امیر حافظ ، تک پسر حاج رسولی به خاطر سوء تفاهمی که پیش می آید بدجوری کمر به خراب کردن ارکیده می بندد . حالا باید دید آیا ارکیده می تواند به تنهایی و با تکیه به مردی مثل سپهر از پس زندگیش و امیر حافظ مغرور بر بیاد؟
حجم فایل 2،02 مگابایت
تعداد صفحات 442
گزارش از سمیه مردانی
خیلی قشنگ بود
با تشکر