سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تو را که به یاد می‌آورم نیلوفری در دست ماه می‌بینم

آقای شریفی‌راد! می‌دانم که صدای ما را در بهشت می‌شنوی ما ارزش کار تو را می‌دانیم و آگاهیم که مقام تو مقام شهید است. دل تنگ تو می‌شویم اما نخواهیم گذاشت جای تو خالی بماند.

گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران؛ همه مردم باید کار کنند چون برای ممر زندگی احتیاج به پول هست و برای پول درآوردن باید کار کرد؛ به همین سادگی!
اما برخی از مردم کارشان را دوست دارند طوری‌که که اگر حتی نیاز مالی‌شان از راه دیگری مرتفع می‌شد باز هم در همان حرفه می‌ماندند.
این به خاطر آن است که اصولا بعضی حرفه‌ها دوست‌ داشتنی‌ترند و بعضی دیگر فقط نیاز هستند نه جز موارد علاقه.
هنر از آن چیزهای دوست داشتنی است که اگر کسانی موفق شوند آن را برای خود تبدیل به شغل کنند، می‌بینیم که میانشان برای عشق ورزیدن به این کالای والا مسابقه‌ای نفس‌گیر درمی‌افتد.
"پیمان ابدی" را به یاد بیاورید؛ او دکترای روان‌شناسی داشت اما بدل‌کاری می‌کرد و فعالیت حول یک علاقه هنری-ورزشی را در کانون زندگی‌اش قرار داده بود. پیمان سر صحنه بدل‌کاری یک فیلم درگذشت و برای کسی که به حرفه‌اش عشق می‌ورزد این حماسی‌ترین نوع مرگ است. حالا او در خاطره‌ها ابدی شده.
از این هم می‌شود چند قدم فراتر گذاشت آن هم هنگامی که هنر برای یک فرد با آرمان او آمیخته شود و سینمای دفاع مقدس را چنین افرادی ساختند.
در دهه 60 که موازی با جنگ تحمیلی بود و سینمای دفاع مقدس ناگاه در اوج متولد شد، کشور ما از نظر امکانات فنی و مهندسی در زمینه فیلمسازی، خیلی محرومیت‌ها داشت اما سینمای جنگ ابدا کم نیاورد.
آن همه شکوه حاصل وضعی بود که باید آن را (وجود روحیه فیلمسازی جهادی) نام گذاشت. همه با علاقه و آرمان می‌آمدند و بدون تعارف حتی از بذل جان دریغ نداشتند.
هرکدام از فیلم‌های دفاع مقدس را باید یکی از سوره‌های حماسه دانست و هر سکانس و هر پلانش آیه و کلمه‌ای از اشتیاق.
برای سینمای جنگ حتی خون‌های بسیاری ریخته شد. آن روزها ما امکانات فنی لازم را برای جلوه‌های ویژه نداشتیم فلذا صحنه‌های نبرد، با توپ و فشنگ واقعی طراحی می‌شد، آن هم بدون امکانات امنیتی لازم.
همین می‌شد که در هر فیلم تعداد زیادی از عوامل پشت صحنه کشته می‌شدند و این وضعیت ادامه داشت تا اینکه کم کم تجربه و تکنولوژی جلوه‌های ویژه میدانی در کشور ما پیش رفت و ما مد‌ت‌ها بود از آن اتفاقات دلخراش دیگر خبری نمی‌شندیدم.
باید گفت جلوه‌های ویژه میدانی در کل سینمای ما مقدار خیلی خیلی زیادی به سینمای دفاع مقدس وامدار است.
در کارنامه همین عزیز فقید(جواد شریفی‌راد) فیلم‌های بسیاری می‌بینیم که ابدا جنگی نیستند و این یعنی تجربه جلوه‌های ویژه در سینمای دفاع مقدس به سینمای غیرجنگی ایران کمک‌های فراوانی کرده.
اگر انگیزه‌های آرمان گرایانه سینمای جنگ وجود نداشت هیچ کس برای بومی کردن این تکنولوژی‌ها در ایران اینقدر ریسک نمی‌کرد و هیچگاه این فناوری‌ها در کشور ما به وجود نمی‌آمدند.
مرحوم "شریفی‌راد" پس از همکاری در بیش از 20 فیلم ایرانی و اتفاقا در زمانه‌ای که تدابیر امنیتی این فعالیت‌ها خیلی ترقی کرده بود، بالاخره از سر صحنه فیلمبرداریش به آسمان سفر کرد یعنی همان حماسی‌ترین نوع مرگ.
حالا قصد نداریم بحث ما سر این باشد که مقصر این انفجار کیست بلکه قرار است برسیم به اینکه واقعاً جایگاه کسی مثل استاد "جواد شریفی‌راد" بعد از چنین مرگی در کشور ما چه جایگاهی است؟
وقتی که هواپیمای یک خبرنگار حین انجام ماموریتش سقوط می‌کند، نهادهای رسمی کشور ما او را شهید می‌خواند و این عملی پسندیده است اما باید پرسید چرا تا به حال غیر از سید مرتضی آوینی هیچ کدام از افرادی که سر صحنه فیلم‌های دفاع مقدس کشته شده‌اند را شهید ننامیده‌ایم؟
آیا فیلم جنگی از مانور نظامی کمتر است؟  
مگر غیر از این است که این‌ها جان را بر کف گرفتند و برای اعتلای فرهنگ نورانی دفاع مقدس سر صحنه‌های فیلمبرداری آمده‌اند؟
به من کمی اجازه صراحت بدهید؛  
ما امروز حتی چوب بستی را از خارج وارد می‌کنیم اما چنین اشخاصی بودند که نگذاشته‌اند برای فناوری سینمای دفاع مقدس محتاج بیگانه باشیم.
این تکنولوژی که چنین افرادی امروز به این سطح کیفی‌اش رسانده‌اند حتی به سینمای غیر جنگی هم وام‌های فراوانی داده‌.
من امروز وقتی جواد شریفی را به یاد می‌آوردم شمایل یک شهید را می‌بینیم آن هم یک شهید فرهنگی و خون دنباله‌دار او قطعاً تا ابد سینمای ایران را رنگ خواهد داد.
 
آقای شریفی‌راد! می‌دانم که صدای ما را در بهشت می‌شنوی ما ارزش کار تو را می‌دانیم و آگاهیم که مقام تو مقام شهید است. دل تنگ تو می‌شویم اما نخواهیم گذاشت جای تو خالی بماند.
عمو جواد! تو از یاد من و هزاران مثل من نخواهی رفت. تو را که به یاد می‌آورم نیلوفری در دست ماه می‌بینم.

میلاد جلیل‌زاده

انتهای پیام/ اس
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.