سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

"میزبان" اثری " گرگ و میشی "

"میزبان" اثری " گرگ و میشی " محسوب می شود که در کالبد جدید، با رنگ و لعاب جذاب، به نوعی دیگر به سینما بازگشته و قرار هست که این یکی هم دنباله دار شود.

به گزارش حوزه سینمای جهان باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ استفنی میر را می‌توان یکی از پدیده‌های ادبیات غرب به حساب آورد که ستاره اقبال وی در سینما چنان درخشان بود که حالا هر دست خطی هم که از وی بدست آید، هر نوجوانی را ذوق زده خواهد کرد!

 معروفترین داستان استفنی میر تا به امروز " گرگ و میش " یا همان " توالایت " می‌باشد که 5 قسمت از آن ساخته و روانه سینماها شد و خوشبختانه پرونده اش برای همیشه در سینما بسته شد ( باید امیدوار باشیم کسی دنبال احیای آن به هر نحوی نباشد ! ). این داستان خون آشامی با مثلث عشقی معروفش در مدت زمان کوتاهی، تبدیل به یکی از محبوب ترین فیلم نوجوانان در سرتاسر جهان شد. البته نباید از حق گذشت که رمان " گرگ و میش " بهرحال نکات جدید و جذابی به همراه داشت که به شدت با حال و هوای این روزهای قشر نوجوان هماهنگ بود و به همین جهت تا بدین حد هم محبوب شد، اما در برگردان سینمایی ، هیچگونه نشانی از هنر و احیاناٌ ارزش سینمایی در آن مشاهده نشد و این اثر مبدل به یکی از بدترین دنباله های تاریخ سینما شد.

 پس از پایان حماسه " گرگ و میش " و مثلث عشقی گرگ و خون آشامی اش ، اینبار هالیوود به دنبال اقتباس از یکی دیگر از آثار خانم استفنی میر به نام " میزبان " رفته که می توان گفت در ادبیات داستانی، اثر به مراتب قوی تر از " گرگ و میش " محسوب می شود. خوشبختانه در کتاب " میزبان " ، دیگر خبری از خون آشام و گرگینه ها نبود و بجای این داستان نخ نما و کهنه، یک داستان جدید با تخیل تازه و جذاب تر به کار گرفته شد.

 داستان میزبان در برهه ای از تاریخ کره زمین می گذرد که در آن بیگانگان علاوه بر اینکه بر زمین قدم گذاشته اند، دخل و تصرفی هم بر آن داشته اند. این بیگانگان ، با به تسخیر در آوردن بدن انسانها و کنترل ذهن آنها ( هنگامی که بدن تسخیر می شود، چشمها روشن می شود و خاطرات هم پاک یا دستخوش تغییر میشود ) ، به نوعی می توان گفت که کنترل زمین را بر دست گرفته اند و تنها عده ای از انسانهای واقعی باقی مانده اند که در حال مبارزه برای بازپس گیری هویتشان هستند.

 در این میان، دختری جوان به نام میلانی ( ساوریز رونان ) مشغول زندگی طبیعی خودش می باشد و بسیار هم از آن راضی است. اما بزودی به دلیل اینکه او هم کماکان انسان باقی مانده، مورد هجوم بیگانگان قرار میگیرد و آنها پس از دستگیری وی ، سعی میکنند یک انگل ( نمی دانم به موجودی که به بدن فرستاده می شود و روح و جسم را تسخیر کند چه میگویند، به همین جهت استفاده از کلمه " انگل " به نظرم قابل قبول تر هست ) به نام واندرر (در گفتگوها بصورت خلاصه شده به آن واندا می گویند ) را به بدن ملانی انتقال دهند تا ذهن و روح او را به تسخیر خودشان در آورند. اما روح پاک ملانی مقاوم تر از آن است که بطور کامل تحت سیطره یک موجود فضایی باشد، به همین جهت واندا و ملانی همواره با یکدیگر درگیر هستند و هیچکس نمی تواند بر دیگری چیره شود. این در حالی است که دوست پسر ملانی به نام جرد ( مکس آیرونز ) نیز در عضویت گروه قرار دارد و ملانی امیدوار است بتواند عشقش را به او هدیه کند. اما مشکل اینجاست که واندا ( همان موجود فضایی که بخشی از بدن ملانی را تسخیر کرده ) بر خلافِ ملانی، عاشق پسری به نام ایان ( جک ابل ) شده است و...
 مدتهاست که گفته می شود " میزبان " تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای دنباله دار دنیای نوجوانان خواهد شد و حتی عده ای آن را با سری " هری پاتر " هم مقایسه می کردند. اما جدای از تمامی تعاریف اغراق آمیزی که در وصف فیلم گفته می شد، باید گفت که " میزبان " اثری ضعیف و سطحی است که در اجرا، تفاوت چندانی با " گرگ و میش " ندارد. 

در " میزبان " ما با داستانی مواجه هستیم که ایده اولیه آن به شدت جذاب و هیجان انگیز است. این ایده اولیه به اندازه ای خوب روایت می شود که تماشاگر با هیجان کامل منتظر مشاهده رخدادهای بعدی میماند، اما هرچه که به جلوتر می رود، این جذابیت کاسته می شود، تا جایی که به راحتی می تواند لحظات فیلم را با " گرگ و میش " مقایسه کند و یا در حین تماشای فیلم ، به دنبال سکانس ها و موقعیت های مشترک با سری فیلمهای " گرگ و میش " بگردد.

 " میزبان " مطابق انتظار، سه بازیگر اصلی نوجوان را در هسته فیلمنامه قرار داده و تمام اتفاقات فیلمنامه نیز به نحوی در کنار یکدیگر قرار گرفته که همواره به این سه نفر ارتباط پیدا کند. این سبک روایت داستان را پیش از این بطور کامل در سری " گرگ و میش " مشاهده کرده بودیم و باید گفت که از این لحاظ، " میزبان " برای طرفداران استفنی میر سنگ تمام گذاشته و نحوه روایت مثلث عشقی داستان جدیدش را کپی برابر اصل سری " گرگ و میش " قرار داده است که همانطور که در مقاله ام درباره " گرگ و میش " گفته بودم، برای مخاطب جدی و بزرگسال سینما ، اصلا جذابیت ندارد.

 متاسفانه " میزبان " در چند مرحله حتی در برابر " گرگ و میش " ضعیف تر عمل کرده که این اصلاً نشانه خوبی برای کتاب جذاب " میزبان " محسوب نمی شود. یکی از ضعف های آشکار " میزبان " عدم توانایی در پرورش ایده اولیه فیلمنامه می باشد که می توانست بستر رخداد موقعیت های ناب و جالبی شود که هر تماشاگری را مجذوب خود کند. اما تمام ایده های جذاب " میزبان " در نسخه سینمایی تبدیل به دیالوگ های بی ارزش میان سه ضلع مثلث عشقی شده که پیش از این بارها در سری " گرگ و میش " شاهدش بودیم.

 اندرو نیکول ، کارگردان این فیلم که در خراب کردن ایده های نو و جذاب تبحر خاصی دارد، پیش از این فیلم " سر وقت / In Time " با بازی جاستین تیمبرک را کارگردانی کرده که اتفاقاً در آن فیلم نیز ایده اولیه جذاب ، اما پرداخت داستان ضعیف و دور از انتظار بود. اما اینبار نیکول علاوه بر اینکه استعداد ظاهراً ذاتی اش در خراب کردن سوژه ها را به فیلم منتقل کرده، بلکه احتمالاً در تمام مدت زمان ساخت " میزبان " بطور کامل " گرگ و میش " را هم مد نظر داشته و به جنس دیالوگ های بازیگرانش توجه می کرده چراکه از این لحاظ ، " میزبان " یک " گرگ و میش " تازه است که بجای صحبت های خون آشامی، اینبار صحبت از انگل و موجودات فضایی است که قرار هست با آنها مقابله کنند.

 " میزبان " در بخش اکشن نیز  غیرجذاب و تکراری هست و ابداً هیجانی در تماشاگر ایجاد نمی کند. این مشکل البته در تمامی آثاری که از استفنی میر اقتباس شده، وجود دارد. اما از " میزبان " به دلیل سوژه اش که می توانست بستر  مناسبی برای ایجاد اکشن محیا کند، انتظاری بیشتر از این چند انفجار و تعقیب و گریز در بیابان می رفت. البته طرفداران " گرگ و میش " می توانند خوشبین باشند چراکه بجای اکشن و تمرکز بر خلق نوآوری و احیاناً هر تلاش دیگری به جهت هنری تر کردن فضای فیلم، تمرکز کارگردان بر روی صحبت های عاطفی شخصیت ها آن هم در فاصله کمتر از 10 سانتی متر بوده که اگر بخواهم مدت زمان این دیالوگ ها را کوتاه کنم ، می توان آنها را در این جملات کوتاه خلاصه کرد " دوستت دارم " ، " هیچ چیز در این دنیا برایم با ارزش تر از تو نیست " ، " هر اتفاقی بیفته من عاشقتم " خلاصه کرد!

 سائوریس رونان ، بازیگر نقش اصلی " میزبان " اگرچه ایفاگر نقشی است که ضعف از سر و رویش می بارد، اما به لطف توانایی بالای بازیگری اش، این اجازه را به مخاطب نداده تا شخصیت ملانی – واندا را مضحکه ای سینمایی بداند. شخصیت ملانی- واندا به شدت از مشکل پرداخت رنج می برد و مجموعه رفتارهای عجیب و غریبش و عشق ورزیدن های بی ماشین حسابی که دارد، بسیاری از تماشاگران را ناامید خواهد کرد. جک ابل و مکس آیرونز نیز به جز جملات عاشقانه گفتن به میلا و روانه کردن مجموعه ای از بوسه های وقت و بی وقت به وی ، کار دیگری در فیلم صورت نداده اند. البته این دو بازیگر در مقایسه با تیلور لاتنر و رابرت پاتینسون در سری " گرگ و میش " به مراتب از جذابیت های ظاهری کمتری برخوردار هستند اما در اجرا ، تفاوت آشکاری با آنها ندارند به جز اینکه در این یکی ، شخصیت دختر واحد نیست و در واقع دو شخصیت در یک بدن است که هرکدام از آنها به یک نفر عشق ورزیده و با وی هم بستر می شود! موفق ترین بازیگران فیلم به نظرم دایان کروگر و ویلیام هارت هستند که علی رغم نقشهای فرعی شان ، حضور موفقی را در جلوی دوربین تجربه کرده اند. 

 در مجموع باید گفت که " میزبان " اثری " گرگ و میشی " ( فکر میکنم اصطلاح مناسبی برای این فیلمها باشد ) محسوب می شود که در کالبد جدید ، با رنگ و لعاب جذاب ، به نوعی دیگر به سینما بازگشته و قرار هست که این یکی هم دنباله دار شود. " میزبان " برخلاف " گرگ و میش " که اولین قسمت از آن قابل قبول بود و سپس روند نزولی پیدا کرد، شروعی ضعیف و دور از انتظار را در سینما تجربه کرد. شاید بتوان تنها امیدوار بود که " میزبان " در قسمت های بعدی، موفق تر عمل کند تا بار دیگر تجربه کابوس وار سری " گرگ و میش " برای تماشاگران بزرگسال و حرفه ای سینما تکرار نشود.


منبع: مووی مگ

انتهای پیام/ اس
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.