سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزیده ای از سرمقاله روزنامه های شنبه

سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،جمهوری اسلامی و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

در ابتدا مطلبی را نوشته شده توسط حسین شمسیان با عنوان«ندای آن روز»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:

عصر عاشورای سال 61 هجری، هنگامی که مولای مظلوم ما در غربت غم‌گرفته آن روز، ندای «هل من ناصر ینصرنی... کیست مرا یاری کند» سر داد، شاید حرامیانی که در مقابل او یعنی اسوه اسلام ناب محمدی(ص) به کینه‌توزی صف کشیده بودند، به حیرت افتاده و از خود پرسیده بودند که فرزند رسول خدا(ص)  چه کسانی را به یاری می‌طلبد؟ از سپاه اندک او که دیگر کسی باقی نمانده است و در این سوی نیز، همه، تشنه خون اویند! حیرت حرامیان بی‌علت نبود. در افق کوتاه و تاریک ذهن آنان این واقعیت نمی‌گنجید و قابل درک نبود که کربلا محدود به نینوا نیست و عاشورا در دهمین روز از محرم سال 61 هجری خلاصه نمی‌شود. آنها چه می‌دانستند و نباید هم می‌دانستند که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا... همه روزها عاشورا و همه سرزمین‌ها کربلاست. مولای ما حسین بن علی(ع) در آن غروب غم‌گرفته و غربت‌زده، ندای «هل من ناصر» خویش را در فضای همه کربلاها و تمامی عاشوراها یعنی همه روزها و همه سرزمین‌ها، سر داده بود، ندای دلنشینی که عصر آن روز برخاست و به همه عصرها رسید و عصر خمینی(ره) - به قول رهبر معظم انقلاب - برجسته‌ترین و شنواترین عصرها بود. عصری که قرار است - و ان‌شاءالله- به عصر ظهور مهدی موعود(عج) گره خواهد خورد.

دو ماه سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) با ابراز وفاداری خالصانه و پرشور عاشقان آن حضرت به پایان رسید و زیباترین صحنه‌های عاشقی و دلدادگی مردم نسبت به ساحت مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام(ص) و خاندان مطهرش در تاریخ و در درگاه الهی ثبت و ضبط شد. برای همه آنها که غم عشق حسین(ع) را از کودکی با جانشان درآمیخته‌اند، اینگونه است که این 2ماه، صرفا 2 ماه سوگواری و عزاداری نیست، صرفا ماتم و عزا نیست. همه اینها هست اما تنها اینها نیست! برای ملت ایران و برای همه آزادگان و احرار جهان ، این سوگ عظیم و این ماتم جهانگیر، شور و شعور مبارزه و قیام علیه پلیدی‌هاست. شور قیام و حرکت علیه همه یزیدهای تاریخ با تأسی به حسین(ع)، یگانه خدا و ثارالله حقیقی. اقتدا  به رادمردی که الگوی همه مظلومان و آزادگان جهان شد. الگویی که در تاریک‌ترین صفحات تاریخ، با نثار خون خود و عزیزانش، خورشید پرفروغ عشق و ایمان را بر آسمان آفرینش پدیدار کرد و چراغی شد پیش روی هر گم کرده راهی.

همه تلاش‌های دشمنان برای تخدیر جوانان ما و برای ایجاد انحراف در مسیر ملت ما، در رویارویی با کاروان شور و شعور حسینی که همه ساله با شروع محرم، سراسر ایران را دربر می‌گیرد، خنثی می‌شود و کشتی نجات سیدالشهدا(ع) بار دیگر وسیله نجات همگان می‌شود. این سنت پرافتخار و این مشی جاودانه، گرچه قدمتی به بلندای تاریخ و  فهم و کمال مردم ایران دارد، اما به برکت انقلاب اسلامی و نفس قدسی امام‌راحل(ره) و خلف حاضر او، در سال‌های اخیر معنا و طراوتی دیگر یافته و روز به روز بالنده‌تر و پرشکوه‌تر می‌شود.نگاهی به عزاداری‌های میلیونی در شهرهای مختلف کشور و حرکت عظیم دسته‌جات عزاداری در سراسر ایران اسلامی و گرایش بیش از پیش مردم در داخل و خارج از کشوربه این حماسه الهی، نشان از نگاه متعالی جامعه به این مکتب انسان‌ساز و تاثیر شگرف و تعیین‌کننده قیام سید و سالار شهیدان در انسجام ملی و بالا رفتن فهم و شعور مردم ما در رویارویی  با مسائل و حوادث روز دارد. وحدتی زیبا و پرشور که در زمانی واحد و با نوایی واحد سراسر ایران اسلامی و جهان اسلام را از دورافتاده‌ترین روستاها تا بزرگترین شهرها، زیر یک پرچم و تحت یک هدف گرد می‌آورد و تمرین همه ساله برای جانبازی و جانفشانی در راه اسلام و قرآن و اهل بیت آغاز می‌شود.

برای آنها که فهمی از مکتب عاشورا ندارند، این شور و انقلاب همه ساله عجیب است، آنها که دل بیمارشان، قابلیت درک نور عشق حسین(ع) را ندارد از دیدن این همه عاشق مخلص تعجب‌ می‌کنند و آنها که شیطان در کالبد پلیدشان حلول کرده، مذبوحانه تلاش می‌کنند که این چراغ الهی را خاموش کنند! غافل از اینکه چراغ الهی حسین(ع) خاموش شدنی نیست و همان گونه که می‌بینیم، هر روز این نور فروزنده‌تر و درخشان‌تر می‌شود. «یریدون لیطفوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون».نمونه آن، حرکت عظیم و سیل خروشان مردم ما در 9 دی سال 88 بود.وقتی که عده‌ای با تأسی به سپاه حرامیان کربلا، در عاشورای حسینی به هلهله و شادی پرداختند و حرمت پرچم عزای عزیز آسمان‌ها و زمین‌ را نگه نداشتند و عده‌ای کوردلانه آنها را  مردم خداجوی نامیدند و عزاداران  را جماعتی وحشی!، زمان آزمون یک عمر درس‌آموزی در مکتب امام حسین(ع) فرا رسید و مردم چنان بر هرزگان سیاسی و باقی ماندگان سپاه یزید تاختند که داغ ننگ ابدی رویارویی با عزای سیدالشهدا(ع) بر پیشانی‌شان ماند و به زباله‌دان تاریخ رفتند.

نمونه دیگر، پاسخ الهی و انقلابی دل‌های عاشق در سراسر جهان به تلاش همه جانبه و سرمایه‌گذاری قوم متحجر و عقب مانده وهابیت در سال‌های اخیر است. جماعت بی‌فرهنگ و عاری از انسانیتی که خون کودکان شیرخوار و  سر بریدن آنها را حلال می‌داند و جهاد نکاح سندی تاریخی بر پستی و گمراهی‌اش شده، چند سالی است در عربستان با صرف هزینه‌های هنگفت، سعی در برپایی جشن‌های مفصل و پرخرج در دهه اول  محرم و به ویژه روز عاشورا می‌نماید! آنها که عزاداری برای رحمت للعالمین حضرت محمد مصطفی(ص) را شرک می‌دانند!  این جشن و پایکوبی را مقدس و مستحب  اعلام می‌کنند تا به خیال خام خود، با دلارهای نفتی و عمل به دستورات آمریکا، فروغ عاشورا را کمرنگ کنند! اما به ناگاه شور حسینی آب در لانه مورچگان می‌ریزد و راهپیمایی چندین میلیونی اربعین حسینی در عراق، جهان را در بهت و شگفتی فرو می‌برد. آنها که امسال از نزدیک همپای این کاروان دلدادگی بودند، شاهد حضور میلیون‌ها عاشق از سراسر جهان از ملیت‌ها و زبان‌ها و نژادهای مختلف بودند.

 مردمان مختلفی که زیر یک پرچم  به«یک امت واحده» تبدیل شده بودند و بر پیشانی‌ها و پرچم‌هایشان به زیبایی نوشته بودند «حب الحسین یجمعنا» و این یعنی نزدیک به چهل سال سرکوب و ممانعت صدام، کار فرهنگی غرب و سرمایه‌گذاری سلفی‌ها و وهابیت، این سربازان عقب مانده آمریکا در کشتار و جلوگیری از این حماسه عظیم تاثیری نداشته و به یقین این راه نورانی هر روز وسیع‌تر و پررهروتر می‌شود.اکنون بر ماست که به شکرانه این نعمت عظیم الهی که به فرموده امام راحل، رمز بقای اسلام است، در عمل به فرامین نورانی سیدالشهدا(ع) و تمسک به ریسمان الهی اهل‌بیت(ع) که ولایت‌فقیه دروازه ورودی رهبری آن بزرگواران است، آموزه‌های مکتب شورآفرین و حیات‌بخش اهل بیت علیهم‌السلام را نه فقط پاس بداریم که در نشر و رساندن آن به دنیای - به قول حضرت امام(ره)- تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) بکوشیم تا این پرچم پرافتخار را با سربلندی و روسفیدی به آیندگان بسپاریم.

امیر حسین یزدان پناه در مطلبی با عنوان«رابط «پدرخوانده» در دام»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان اینگونه نوشت:

بازداشت فرمانده سعودي گردان  هاي «عبدا... عزام» درلبنان که درتازه‌ترين اقدام مسئوليت 2 بمبگذاري انتحاري 45 روز قبل مقابل سفارت ايران در بيروت را برعهده گرفته بود بار ديگر نام «بندر بن سلطان» رئيس سازمان امنيت عربستان و پدرخوانده و پشتيبان القاعده را برسرزبان ها انداخت و اين پرسش را ايجاد کرد که آنچه به دستگيري «ماجد الماجد» اهميت مي دهد چيست؟«ماجد بن محمد الماجد» تبعه عربستان سعودي و فرمانده گروهک «عبدا... عزام در سرزمين شام» شاخه القاعده در لبنان بود. او از سال 2012 فرماندهي القاعده در لبنان را برعهده داشت. «الماجد» سومين تبعه سعودي است که فرماندهي گردان هاي تروريستي «عبدا... عزام» را برعهده گرفته و برخلاف 2 نفر قبلي، نامش در ليست تروريست هاي بين‌المللي که آمريکا منتشر مي کند، قرار ندارد. نيروهاي لبناني همچنين يک تبعه سعودي ديگر را نيز که همراه «ماجدالماجد» بوده دستگير کرده اند. برخي منابع گفته اند که تبعه سعودي دستگير شده فرزند «بندربن سلطان» رييس سازمان امنيت عربستان سعودي است هرچند منابع لبناني اين خبر را تاييد نکرده اند. هرچند گفته شده که ماجدالماجد در ليست 85 نفري تروريست هاي تحت تعقيب عربستان قرار دارد اما بسياري از تحليلگران اين مسئله را پوششي براي فعاليت‌هاي وي و ارتباطات او با دستگاه هاي امنيتي سعودي به ويژه بندر بن سلطان مي دانند. طي روزهاي گذشته برخي منابع خبري نيز به نقل از منابع آگاه نوشته اند که خود «ماجدالماجد» يکي از نيروهاي اصلي القاعده و وابسته به «بندربن سلطان» بوده است.

در اين باره بيزينس تايمز در گزارش مفصلي به اين پرسش پاسخ مي دهد که جايگاه «بندربن سلطان» در بمب گذاري‌هاي اخير در لبنان چيست و در گزارش تحليلي خود به سوابق او در حمايت از القاعده اشاره مي کند. المانيتور نيزدر گزارشي به روابط بندر بن سلطان با القاعده و ماجد الماجد پرداخته و از واژه «امير القاعده در لبنان »براي «ماجدالماجد» استفاده مي کند . از بندربن‌سلطان به عنوان رهبر «جنگ مذهبي» در منطقه نام برده مي‌شود و داده‌هاي مربوط به وي نشان مي دهد که اين شاهزاده 64 ساله سعودي، به پشتوانه سال ها حضور در بالاترين سطوح امنيتي و سياسي آل سعود همان طور که پيشتر «ديويد اتاوي» تحليلگر معروف آمريکايي گفته: «تنها کسي است که مي تواند سياست خارجي جنگ طلبانه آل سعود را در منطقه به پيش برد و از عهده اجراي سياست تهاجمي عربستان در خاورميانه برآيد.» حتي هفته گذشته و در پي 2 انفجار انتحاري در روسيه برخي منابع اين انفجار ها را به بندر بن سلطان مرتبط دانستند.

چرا که بر اساس گزارشي که روزنامه «تلگراف» نوشته است وي در ديدار خود از روسيه در کاخ کرملين به «ولاديمير پوتين» درباره لزوم خروج اسد از قدرت سخن گفته و دست آخر رئيس جمهور روسيه را، آن هم در مسکو، تهديد کردکه «گروه هاي چچني که تهديدي براي المپيک زمستاني محسوب مي شوند تحت کنترل ما هستند... من مي توانم به شما تضمين بدهم که در المپيک زمستاني سوچي حامي شما خواهيم بود...». روزنامه انگليسي «تلگراف» پس از دستگيري «ماجد» به نقل از کارشناسان نوشت:«ماجد الماجد سرکرده سعودي تبار وابسته به القاعده که به تازگي در لبنان بازداشت شده، از بزرگترين حاميان مالي شورشيان سوري در کل منطقه بوده است.»چيزي که به خوبي حلقه اتصال وي با بندر بن سلطان و دلارهاي سياه وي را نشان مي دهد.

چرا دستگيري «ماجدالماجد» مهم است؟

به نظر مي رسد به دليل ارتباط «ماجدالماجد» با بندربن سلطان باشد که خبردستگيري او به سرعت در راس خبرهاي رسانه هاي منطقه اي و حتي غربي قرار گرفت. براساس خبرهايي که عمدتا از زبان منابع امنيتي منتشر شده است «ماجدالماجد» حلقه اصلي اتصال القاعده لبنان به عربستان سعودي است. اين ارتباط لاجرم حاوي اطلاعات ناب و دست اول از برنامه هاي دولت سعودي براي منطقه است.اطلاعاتي که اگر در بازجويي ها قرار باشد استخراج شود و دولت لبنان به دلايلي که در ادامه خواهد آمد، درجريان بازجويي ها کم کاري نکند هم با ارزش خواهند بود و هم چه بسا به خنثي کردن طرح هاي ضد امنيتي در منطقه منجر شود. ارتباط او با پدرخوانده القاعده سبب مي شود تا اين مهره باارزش اهميتي دوچندان پيدا کند. نتايج حداقلي بازجويي از فردي که مدت ها مورد اعتماد «بندربن سلطان» بوده و تحت مديريت او عمليات هاي تروريستي مهمي را انجام داده است برهم خوردن سازوکار و نظم کارهاي در دست اجرا و به تاخير افتادن سازماندهي مجدد سازوکارهاي تروريستي اين شاهزاده سعودي خواهد بود ومي تواند تا مدتي نظام کاري اين گروهک را مختل کند.

هرچند اين فرد توسط نيروهاي امنيتي لبنان دستگير شده اما با توجه به ساختار امنيتي لبنان و نفوذ و قدرت اطلاعاتي ويژه حزب ا... در اين کشور و منطقه، نمي توان در دستگيري اين فرد، نقش حزب ا... را درنظر نگرفت. به خصوص اين که چند روز پس از وقوع انفجارهاي تروريستي مقابل سفارت ايران در بيروت، سيد حسن نصرا... به صراحت روي نام عربستان سعودي به عنوان پشتيبان اصلي اين ترور انگشت گذاشت و قويا شناسايي عوامل آن را وعده داد. با اين فرض قريب به يقين دستگيري اين فرد، که تنها يک تروريست معمولي نيست و يکي ازموثرترين فرمانده هاي القاعده در لبنان است را مي توان ضرب شست اطلاعاتي محکمي عليه عربستان سعودي قلمداد کرد. از اين گذشته دستگيري اين فرد به خوبي نشان مي دهد که جنگ اطلاعاتي در لايه‌هاي پنهان تحولات منطقه تاکجا جريان دارد.

نگراني ها پس از دستگيري «ماجدالماجد»

البته در کنار اهميتي که بايد براي دستگيري اين فرد سعودي درنظرگرفت آن چه نبايد از آن گذشت نگراني هايي است که پيشتر نيز درباره آن سخن به ميان آمد. نگراني نخست اين که صيد يکي از شاه ماهي هاي القاعده و شکست در جنگ اطلاعاتي مقابل ايران و حزب ا...، آن ها را در موضع انفعالي قرار داده و ممکن است به ترورهاي کور رو بياورند. کما اين که ساعاتي پس از اعلام دستگيري «ماجدالماجد» يک انفجار تروريستي در ضاحيه بيروت جان تعدادي از زنان و کودکان بي گناه را گرفت که البته اين خود گوياي اهميت و جايگاه فرد يا افراد دستگير شده است. نگراني دوم که البته مهم تر به نظر مي رسد اين است که دستگيري اين فرد با اعلام خبر اعطاي کمک 3 ميليارد دلاري از عربستان براي ارتش لبنان جهت خريد تسليحات از فرانسه همزمان شده است . به اين ترتيب اين نگراني وجود دارد که «ماجدالماجد» بدون آن که بازجويي شود يا از اطلاعات حياتي وي براي سرکوب جريان القاعده استفاده شود به عربستان سعودي تحويل شود. به خصوص اين که لبنان اکنون در خلاء قدرت سياسي به سر مي برد و نخست وزير موقت هنوز براي تشکيل دولت قدمي برنداشته است و با توجه به نفوذ گسترده سعودي ها در لايه هاي قدرت لبنان، اين کشور بدون توجه به نظر سعودي ها نمي تواند رنگ آرامش ببيند. اکنون بايد ديد آيا ميشل سليمان به قولي که در گفت وگوي تلفني پس از انفجارهاي مقابل سفارت ايران به دکتر روحاني رئيس جمهور کشورمان داده بود وفادار مي ماند و اين تروريست مجازات خواهد شد يا سياست ريالي سعودي ها، اين غائله را به نفع خود به پايان مي برد؟

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«اگر شهيد مطهري زنده بود؟»نوشته شده توسط محمد کاظم انبارلیی در ستون سرمقال این روزنامه به چاپ رساند:

رئيس جمهور در جلسه هيئت دولت يك‌شنبه شب گذشته در تبيين حماسه تاريخي 9 دي گفت: «حماسه 9 دي پاسخ مردم به دخالت بيگانگان بود.»وی افزود: «آنچه مردم را به حركت در آورد دلدادگي مردم ايران به عاشورا و ارزش‌هاي انساني بود.»از اين بيان استفاده مي‌شود كه در نگاه رئيس جمهور دخالت بيگانه در امور داخلي ايران در فتنه 88 و نيز اهانت فتنه‌گران به عاشورا و ارزش‌هاي انساني انقلاب جايگاه خاصي دارد.رئيس جمهور همچنين تاكيد كردند، «حضور مردم در روز 9 دي حمايت از انقلاب و رهبري بود.»مبتني بر همين گزاره معلوم مي‌شود در ذهن مبارك رئيس جمهوراين مفهوم وجود دارد كه فتنه سال 88 عليه انقلاب و رهبري هم بود. اكنون آقاي روحاني رئيس شوراي امنيت ملي است. يكي از موضوعات اصلي كاركرد شوراي امنيت ملي حضور به هنگام در مقابله با تهديدهاي امنيتي بويژه در حوزه فتنه است.

فتنه‌اي كه در آن به تعبير ايشان پاي بيگانگان در ميان بود و رهبري و انقلاب و حتي عاشورا و ارزش‌هاي انساني را نيز هدف قرار داده بود.
معمولا رئيس جمهور كه سخن مي‌گويد تيتر يك روزنامه‌هاي دوم خردادي است اما اين سخن رئيس جمهور در صفحات اول روزنامه‌هاي دوم خردادي در تبيين حماسه 9 دي بازتابي نداشت. فقط برخي از آنها در داخل صفحات خود از رئيس جمهور تيتر زدند: «بصيرت با توهين و افراطي‌گري سازگار نيست.» جالب است كه تيتر راديو بي‌بي‌سي و راديو آمريكا از سخنان رئيس جهمور در يك‌شنبه شب قبل همين بود!
در منشا خارجي داشتن فتنه هيچ ترديدي نمي‌توان كرد همين چند روز پيش تعدادي از نمايندگان پارلمان اروپا به تهران آمدند و رفتند سفارت يونان و دزدانه به دو محكوم فتنه 88 جايزه دادند كه معادل ريالي اين جايزه 000/000/000/2 ريال بود! اين سند همراه هزاران سند ديگر در رسانه‌هاي غربي به طور مشهود فرياد مي‌زند؛ فتنه منشاء خارجي داشته است.» سران فتنه در نگاه مردم و مسئولان مرتكب جرائم سنگيني شده‌اند. كه بايد پاسخگوي آنها باشند فهرست مهمترين آنها به شرح زير در ذهن مردم وجود دارد؛


1- ارتكاب به قتل ده‌ها نفر در برپايي آشوب‌هاي خياباني كه به دعوت مستقيم و غيرمستقيم آنها بوده است.
2- از اميدوار كردن دشمنان نظام تا بر پايي خط همگرايي از گوگوش تا سروش و وحدت با منافقين و سلطت‌طلبان براي ضربه زدن به نظام و همراهي آنها تا شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه» در عاشوراي 88
3- وارد كردن ميلياردها تومان خسارت به اموال عمومي و اموال مردم در اردوكشي‌هاي خياباني
4- شورش عليه جمهوريت نظام و اعلام جنگ با اسلاميت نظام با شعارهاي موهني كه در تظاهرات غيرقانوني سال 88 راه مي‌انداختند. اين شعارها به عنوان سند خيانت آنها در سايت‌هاي ضد انقلاب و رسانه‌هاي معاند غرب بارها به نمايش گذاشته شده است.
5- بيزاري نجستن از حمايت اوباما و رهبران غرب و بويژه نخست وزير خونخوار رژيم صهيونيستي! رهبران غرب رسما از «دروغ تقلب» به عنوان رمز آشوب حمايت كردند و رئيس جمهور و نخست وزير رژيم صهيونيستي رسما اعلام كردند؛ «اصلاح طلبان به نمايندگي از اسرائيل در تهران مي‌جنگند.»
6- گستاخ كردن آمريكا و بهانه دادن دست آنها براي تشديد تحريم‌ها!!
7- به فروش گذاشتن اقتدار و امنيت ملي و در معرض خطر قراردادن كشور با تهديدات نظامي دشمن.
8- بر باد دادن توفيق ملت در مشاركت 40 ميليوني و تخطئه راي منتخب ملت كه دو سوم آرا را به خود اختصاص داده بود.
9- زدن تهمت تقلب به بيش از 500 هزار نفر از مردمي كه برگزار كننده به عنوان مجري و ناظر در سراسر كشور بودند.
10- هدف قرار دادن وحدت ملي با رو در رو قرار دادن مردم براي شاد كردن دل دشمنان نظام.


هر كس كه اندك دانش سياسي و بصيرت اجتماعي داشته باشد مي‌داند، 


1- ماهيت فتنه چيست؟
2- بازيگران رو سياه آن چه كساني بودند.
3- راهكارهاي مهار فتنه چه بود.
4- درس‌ها و عبرت‌هاي آن كدام است؟


اما با كمال تاسف روز يك‌شنبه گذشته آقاي علي مطهري نماينده محترم تهران در نطق ميان دستور خود مطالبي گفت كه مصداق تخفيف و تحريف جرايم سران فتنه بود.او در فرو كاهش اين واقعيت تاريخي، فتنه را محصول اختلاف بين سه نامزد دانست كه با محاكمه آنها فتنه پايان مي‌يابد. او جرم برخي از محكومان فتنه را انتقاد به نظام دانسته و احكام قضائي محكومان فتنه را تخطئه كرد.او احمدي‌نژاد منتخب ملت در سال 88 را كنار دو رو سياه فتنه سال 88 نشاند و گفت: «با محاكمه اين سه نفر فتنه پايان مي‌يابد.» بايد از اين فهم از فتنه و بازيگران آن واقعا تاسف خورد ميليون‌ها انساني كه در قيام و حماسه تاريخي 9 دي به خيابان‌ها آمدند چنين فهمي از فتنه ندارند.فرض مي‌كنيم اين صورت مسئله  درست باشد. آقاي احمدي‌نژاد در انتخابات سال 88 نسبت‌هايي به موسوي و كروبي داده كه منشاء فتنه شد.


سئوال اين است كه اگر احمدي‌نژاد به دو رقيب خود اهانت كرده پاسخ اين اهانت اين است كه رقباي او طرفداران خود را به خيابان بكشانند تا شعار دهند؛ «استقلال آزادي جمهوري ايراني» و اسلام را از جمهوري اسلامي حذف كنند.اگر موسوي و كروبي از احمدي‌نژاد دلخور شدند به خاطر عدم رعايت موازين اخلاقي در مناظره‌ها چرا آنها روز عاشورا مردم را دعوت كردند به تظاهرات، تا در تظاهرات بگويند «مرگ بر اصل ولايت فقيه» اگر اينها با احمدي‌نژاد دعوا داشتند چرا در تجمعات خياباني يك شعار عليه او ندادند.اگر هم با اسلام و ولايت فقيه مسئله  داشتند. چرا در فرم ثبت نام نامزدي رياست جمهوري در وزارت كشور به دروغ نوشتند: «ما به اسلام و ولايت فقيه و قانون اساسي التزام عملي داريم»؟ اما با نظام اعلام جنگ كردند! اگر آنها با احمدي‌نژاد مشكل داشتند چرا در تظاهرات روز قدس شعار دادند «نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران»!

آنها كه با احمدي‌نژاد مشكل داشتند چرا در 16 آذر 88 در دانشگاه تهران به تمثال مبارك امام (ره) اهانت كردند. مردم ما معتقدند شهدا زنده‌اند و در ميان ما حضور دارند و با شادي ما شاد و با حزن ما محزون مي‌شوند بويژه حضرت آيت الله شهيد مطهري كه حق عظيمي بر گردن ملت و انقلاب دارند. من نمي‌دانم وقتي شهيد مطهري به نطق فرزندش در مجلس گوش مي‌داد چه حالي پيدا كرد.شهيد مطهري قهرمان مبارزه با كفر، الحاد و نفاق در كشور بود و در همين راه هم به شهادت رسيد. آيا شايسته است فرزند او در مجلس در دفاع از خط نفاق جديد و قديم با تحريف فتنه 88 و سرپوش نهادن به منشاء خارجي فتنه اينگونه سخن بگويد؟ آنهم زماني كه هنوز سران فتنه بر سر موضع خود هستند و سر آشتي با مردم و نظام و انقلاب را ندارند. آنهم زماني كه غرب تمام قد پشت سران فتنه و اهل فتنه ايستاده است؟ اگر امروز شهيد مطهري زنده بود چگونه در برابر فتنه مي‌ايستاد و چطور پاسخ فرزندش را مي‌داد؟

«آزمون بزرگ براي قوه قضائيه»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به ستون سرمقاله خود اختصاص داده است:

بازداشت "بابك زنجاني" به عنوان يك گام مثبت، مورد توجه افكار عمومي قرار گرفته است. درباره اين اقدام، به چند نكته بايد توجه شود.

1 - بابك زنجاني، فعلاً به عنوان يك متهم، صاحب بزرگ‌ترين پرونده مفاسد اقتصادي است بطوري كه برآوردهاي اوليه نشان مي‌دهند حجم فساد مالي مربوط به او حداقل 10 برابر پرونده سه هزار ميليارد توماني اختلاس از بانك‌ها يعني بيش از 30 هزار ميليارد تومان است. اين فساد، در دولت دهم رخ داده و در پائيز سال گذشته يكي از سايت‌ها آن را فاش كرد و از ارديبهشت امسال پي گيري‌هاي مربوط به آن شروع شد تا اينكه در هفته گذشته منجر به بازداشت متهم اصلي گرديد.از اين واقعه، دو واقعيت تأسف بار فهميده مي‌شود، اول آنكه مفسده سه هزار ميليارد توماني اختلاس از بانك‌ها كه طي دو سال گذشته به عنوان بزرگ‌ترين پرونده مفاسد اقتصادي در افكار عمومي مطرح بود، اكنون در برابر اين پرونده رنگ باخته و فعلاً پرونده "بابك زنجاني" به عنوان بزرگ‌ترين مفسده اقتصادي كه 10 برابر آنست مطرح مي‌باشد. و دوم آنكه دولتي كه تلاش مي‌شد نام خود را در تاريخ ايران به عنوان "دولت پاك" و حتي "پاك‌ترين دولت" ثبت كند، اكنون مشخص شده كه بي‌سابقه‌ترين مفاسد را در پرونده خود دارد و آلوده‌ترين دولت در تاريخ اين كشور بوده است.

2 - به قوه قضائيه به خاطر بازداشت بابك زنجاني بايد دست مريزاد گفت،‌ ولي اين توقع را نيز بايد مطرح كرد كه بازداشت، گام اول است و آنچه كارساز است رسيدگي دقيق و بدون اغماض به پرونده و محاكمه دقيق و قانوني متهم يا متهمان است. اين فساد، با همراهي عناصري از دست‌اندركاران دولت گذشته صورت گرفته و بدون كمك آنها اينهمه فساد وجود نداشت. اين واقعيت را اسناد و مدارك موجود نشان مي‌دهند و حتي سخن از تأييد حداقل چهار وزير از "بابك زنجاني" به ميان آمده است. در رسيدگي به اين پرونده بايد به اتهامات تمام افراد دولتي در هر مقام و منصبي كه بودند رسيدگي شود و كم‌ترين اغماضي صورت نگيرد. در اين واقعيت ترديدي وجود ندارد كه ناديده گرفتن همدستان بابك زنجاني در دولت گذشته به منزله پرداختن به معلول بدون توجه به علت است. كاري كه قوه قضائيه شروع كرده هنگامي كامل مي‌شود كه اين پرونده به صورت همه جانبه مورد بررسي قرار گيرد و نسبت به عناصري كه زمينه را براي فساد فراهم كردند، اغماضي صورت نگيرد. مردم از پرونده بيمه و بعضي پرونده‌هاي ديگر كه دانه‌هاي درشت متهمان آنها آزاد هستند و حتي مورد تكريم هم قرار مي‌گيرند، خاطره بدي دارند. اين خاطره بد نبايد تكرار شود.

3- در پائيز سال گذشته، چند جوان مخلص با استفاده از رسانه مجازي كه در اختيار داشتند، ماجراي بابك زنجاني و ارتباط او با مسئولين دولتي را افشا كردند ولي به جرم اين كار، تحت تعقيب و فشار قرار گرفتند. آنها با اينكه هزينه سنگيني بابت اين اقدام انقلابي و خيرخواهانه خود پرداختند، اكنون از اينكه كارشان به نتيجه رسيده خوشحالند. اين واقعه بايد براي قوه قضائيه تجربه‌اي آموزنده باشد و از اين پس به جاي وارد آوردن فشار به اين قبيل افراد، از آنها براي كشف فساد و حتي جلوگيري از وقوع فساد كمك بگيرد. قانون اساسي جمهوري اسلامي در فصل مربوط به وظايف قوه قضائيه، به اقدامات مناسب براي پيشگيري از وقوع جرم تصريح مي‌نمايد (اصل 156). بنابر اين، قوه قضائيه موظف است از نيروهائي كه داوطلبانه براي كشف و جلوگيري از جرم اقدام مي‌كنند استفاده كند.

4 - رسانه‌هاي مكتوب و مجازي، در هفته‌ها و ماه‌هاي اخير براي تشويق قوه قضائيه به تعقيب ماجراي بابك زنجاني و رسيدگي به پرونده‌ وي تلاش زيادي كردند. اين تلاش‌ها قطعاً در بازداشت متهم اصلي اين پرونده مؤثر بوده است. قوه قضائيه بايد براي نقش رسانه‌ها اهميت قائل شود و از اصحاب رسانه براي هرچه بهتر انجام دادن وظايف خود كمك بگيرد. همين ماجرا نشان داد كه نگاه مسئولين قوه قضائيه به رسانه‌ها بايد نگاه مثبتي باشد و آنها را بازوان تواناي خود بداند و با آنها براي ايفاي هرچه بهتر نقشي كه در پاكسازي جامعه از مفاسد و حتي جلوگيري از وقوع مفاسد و جرائم مي‌توانند داشته باشند همراهي نمايد.

5 - رسانه ملي، متأسفانه در كشف مفاسد اقتصادي نه تنها نقشي ايفا نكرده بلكه با تبليغ بعضي شركت‌هاي متعلق به عوامل فساد اقتصادي بطور غيرمستقيم به آنها كمك نيز كرده است. انتظاري كه از رسانه ملي وجود دارد اينست كه به جاي تلف كردن وقت، امكانات و نيروهاي خود براي اهداف جناحي و مطرح كردن موضوعاتي كه با زندگي مردم و مصالح جامعه ارتباطي ندارد، به پخش گزارش‌هاي واقعي از آنچه در صحنه‌هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مي‌گذرد بپردازد، هشدار بدهد و سهم قابل ملاحظه‌اي در پيشگيري از جرائم و مفاسد اقتصادي داشته باشد. اگر دست‌اندركاران رسانه ملي به وظيفه خود در اين زمينه‌ها عمل كنند قطعاً جلوي بسياري از مفاسد گرفته خواهد شد.

6- مسئولان قوه قضائيه نيز بايد به اين نكته بسيار مهم توجه داشته باشند كه پرونده "بابك زنجاني" وسيله‌اي براي آزمايش آنان است.چگونگي عملكرد مسئولان قوه قضائيه در مورد اين پرونده مي‌تواند نگاه مردم به دستگاه قضائي را تغيير دهد.بدون تعارف بايد گفت كه كوتاهي قوه قضائيه در روشن كردن تكليف دا نه درشت‌هاي پرونده بيمه، مسئولين اين قوه را نزد مردم زير سؤال برده است. چرا تكليف پرونده معاون اول رئيس‌جمهور سابق بعد از چهار سال همچنان مبهم است؟ چرا در پرونده‌هاي مفاسد اقتصادي سه هزار ميلياردي، 30 هزار ميلياردي و تأمين اجتماعي به سراغ وزرا و مسئولين ارشدي كه زمينه را براي اين مفاسد فراهم كردند نمي‌روند؟ اگر اين افراد واقعاً مشكلي ندارند چرا مسئولين قوه قضائيه اقدام به روشن كردن افكار عمومي و پاسخ دادن به انبوه سؤال‌هائي كه در اذهان مردم است نمي‌كنند؟ چرا با متهمان پرونده كهريزك برخورد جدي نمي‌شود؟ اكنون كه بازداشت "بابك زنجاني" بارقه‌اي از اميد در دل‌ها پديد آورده، مسئولان قوه قضائيه از فرصت موجود براي تغيير دادن نگاه مردم به اين قوه استفاده كنند و با برخورد واقعي، جدي، قاطع و همه جانبه با اين پرونده، اقتدار قوه قضائيه و استقلال آن را به اثبات برسانند.

7 - و آخرين نكته اينكه مسئولان رسيدگي به پرونده بابك زنجاني، فريب تحليل‌هائي از قبيل اينكه او معلول شرايط تحريم است و اقتضائات شرايط تحريم او را به چنين مفاسدي كشانده است را نخوراند. پاسخ اين سخن اينست كه در شرايط تحريم، همه بايد در چارچوب اقتصاد مقاومتي عمل كنند و اقتضاي اقتصاد مقاومتي اينست كه همه چيز در خدمت اقتصاد كشور قرار گيرند نه در خدمت جيب اين و آن و چاق‌تر شدن و متورم‌تر شدن فرصت طلباني كه جامعه را به كام فساد اقتصادي فرو مي‌برند و نتيجه اقدامات آنها اينست كه اقشار ضعيف هر روز لاغرتر مي‌شوند. مسئولان اين پرونده، با هوشياري كامل به وظيفه خود عمل كنند و راه را بر توجيهات ناموجهي كه با هدف خارج ساختن مفسدان اقتصادي از چنگال عدالت صورت مي‌گيرد، ببندند.

دکتر پویا جبل عاملی در مطلبی با عنوان«تصور نادرست از سياست پولي»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به یکی از مواردی که منتقدان اکنون بیش از گذشته بر عملکرد بانک مرکزی و سیستم بانکی وارد می‌دانند اشاره کرده است؟

یکی از مواردی که منتقدان اکنون بیش از گذشته بر عملکرد بانک مرکزی و سیستم بانکی وارد می‌دانند آن است که سیستم بانکی منابع را به بخش‌های به‌زعم آنان مولد، سرازیر نمی‌کند و عمده وام‌ها به سوی بخش‌های سوداگری است. در این مقاله در پی آن نیستیم که تعریف آنان از مولد بودن یک بازار و سوداگری و بورس بازی را به چالش بکشیم که برداشت این منتقدان از این مفاهیم فاصله بسیار با مباحث نظری دارد؛ اما نکته جالب این است که به زعم این منتقدان، باید به یک بانک خصوصی و مستقل گفت که به چه کسی و چه بخشی با چه نرخی باید سود بدهی. آیا این امر قانونی و شرعی است که به یک بانک خصوصی گفته شود که به کدام مشتری باید وام‌ دهد؟ بگذریم از اینکه در حال حاضر، بانک‌ها کمترین قدرت را در تعیین قیمت خدماتی که ارائه می‌دهند، دارند. حتی اگر منتقدان بتوانند مشکل قانونی مداخله در کار یک بنگاه خصوصی (بانک) را مرتفع کنند، باید پاسخ دهند که نفع این تبعیض در وام‌دهی چیست؟

باید به این امر توجه کرد که وقتی بانک به کسی وام ‌دهد که حاضر است سریع‌تر و با نرخ سود بالاتر، وام خود را بازگرداند، این نوع وام‌دهی دیگر تبعیض نیست؛ اما وقتی نرخ سود به‌طور دستوری، پایین بیاید و تعیین شود که باید به چه کسی وام داد، این نوع وام‌دهی تبعیض‌آمیز است. البته نگارنده ابدا به دنبال آن نیست که مدعی باشد بانک‌ها دچار این رفتار تبعیض‌آمیز نیستند، بلکه نکته اینجا است که اگر این بازار آزاد باشد، نه‌تنها وام‌دهی بهینه خواهد شد، بلکه رفتار تبعیض‌آمیز نیز کمرنگ خواهد شد؛ زیرا وام به کسی تعلق می‌گیرد که سرمایه‌گذاری وی بیشترین سود را دارد و زمانی سیستم وام‌دهی غیر‌بهینه عمل می‌کند که کسی وامی را بگیرد که سرمایه‌گذاری‌اش نسبت به فردی که آن وام را نگرفته، عایدی کمتری داشته باشد.

 سیستم بانکی باید از این سناریو حذر کند و این وقتی رخ خواهد داد که بازار وام آزاد باشد و بانک‌ها به دنبال سود شخصی خود باشند.
حال فرض کنید که گروهی با وجود این توصیه‌ها، بر آن هستند بخش‌هایی از اقتصاد با وجود بازدهی کمتر، باید حمایت مالی شوند؛ سوال آن است که به سیستم بانکی و بانک مرکزی چه مربوط؟ مگر سیاست پولی باید به امر تخصیص منابع بپردازد؟ راه تخصیص به جز از طریق وضع مالیات برای یک بخش و دادن یارانه به بخش دیگر نیست. اگر دولت بر آن است که صنایعی خاص را باید مشمول حمایت کرد، او خود باید اقدام به چنین سیاستی کند و نه آنکه سیستم بانکی را درگیر موضوعی کند که می‌تواند نه‌تنها خدمات آنان را مخدوش کند، بلکه موجب خلل در سیاست‌های پولی و ابزار بانک مرکزی می‌شود. تخصیص منابع فارغ از مکانیسم بازار، تنها در زمان‌های معدود و استثنایی باید انجام شود و اگر هم شود جزئی از وظایف دولت و سیاست‌های مالی است؛ اما در کشور ما برخی نه تنها می‌خواهند آن را به قاعده‌ای تبدیل کنند، بلكه بر آنند که این وظیفه را به جای دولت بر دوش سیاست‌های پولی گذارند.

روزنامه تهران امروز مطلبی را با عنوان«مهار زدن به ديپلماسي خشونت»به قلم دکتر حجت کاظمی در ستون یادداشت اول خود به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

رفتار عربستان سعودي در ماه‌هاي اخير به رفتار كودكي مي‌ماند كه به خاطر عدم تحقق خواسته‌هاي نامشروعش دست به اقدامات لج بازانه‌اي مي‌زند تا ديگران بفهمند كه او وجود دارد و مي‌تواند با كارهايش ديگران را آزار دهد.سعودي‌ها از مذاكرات ايران و غرب ترسيده‌اند و اين امري مخفي نشدني است.ترس آنها اين است كه در تفاهم‌هاي احتمالي ايران و غرب كنار گذاشته شوند و وجه‌المصالحه قرار گیرند. ظاهرا تلاش‌هاي آمريكايي‌ها براي راضي كردن آنها كه واشنگتن قصد تنها گذاشتن آنها را ندارد؛ چندان كارگر نيفتاده است.براي آنها ثبات و تداوم دولت مالكي در عراق و عدم حمله آمريكا به سوريه در آخرين لحظات، دلايلي كافي براي اين هراس است كه ايران قادر است كه در گفت‌وگو با غرب خواسته‌هاي خود را به طرف مقابل بقبولاند و دشمنان منطقه‌اي خود را به گوشه رينگ براند. رويكرد سعودي‌ها در شرايطي كه اوضاع طبق خواسته‌هايشان پيش نمي‌رود آن است كه ابزار اصلي سياست خارجي منطقه‌اي شان يعني گروه‌هاي سلفي را به اقدامات تروريستي تحريك كنند و امنيت را در كشورهاي هدف به اغما ببرند.در سال‌هاي گذشته افغانستان،عراق و لبنان قربانيان اصلی اين سياست بوده‌اند.

خشونت‌هاي روزهاي اخير در عراق و بمب‌گذاري‌هاي لبنان تنها شواهدي جديد بر سلسله‌اي از اقدامات خشونت بار است كه سر آن به عربستان و شخص بندر بن سلطان ختم مي‌شود.سعودي‌ها ظاهرا برنامه‌هاي وسيعي براي گسترش سياست ارعاب به عنوان ابزار نفوذ خود دارند.اخيرا گفته شد كه بندر در پي متحد كردن گروه‌هاي سلفي در خاورميانه و افزودن به دامنه اين شبكه مخوف است.تروريسم سازمان يافته در حالي در پي گسترش خود است كه آمريكا يك دهه است مدعي مبارزه با تروريسم به عنوان خطري عليه امنيت ملي خود است. بعد از 11 سپتامبر بارها اين سوال در آمريكا و محافل تصميم‌گير در آن كشور مطرح شده است كه مماشات با عربستان و شبكه تروريستي آن تا چه زماني ادامه خواهد يافت؟طبعا بخش مهمي از دلايل اين مماشات در قدرت اقتصادي و نفتي اين كشور و متحدانش در شوراي همكاري خليج‌فارس نهفته می‌باشد.

بحث امنيت خطوط انرژي هم از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.در اين ميان منازعه ايران و غرب از اهميت شاياني برخوردار است كه باعث شده تا غرب رويكرد واپس‌گرايانه و خشونت‌طلبانه عربستان در سياست خارجي را تحمل كند و بر جاه‌طلبي‌هاي اين كشور مهار جدي نزند.ايران بارها به غرب درخصوص مماشات با تروريسم سلفي هشدارداده و خاطره تقويت گروه‌هاي جهادي در جنگ افغانستان را به آنها متذكر شده است.اما حمايت غرب از گروه‌هاي تروريستي در سوريه نشان داد كه غربي‌ها تمايلي به درس گرفتن از گذشته ندارند.اكنون و در سايه پتانسيل بالاي گروه‌هاي سلفي براي رسوا كردن ماهيت واقعي خود، جهان تاحدي به اين خطر پي برده و زمينه براي حل ماجرای سوریه از مسيري ديگر فراهم شده است.

مذاكرات ژنو 2 بستر حل مسئله سوريه در ميدان ديپلماسي است.ولي به نظر مي‌رسد كه آمريكايي‌ها تمايل دارند تا آنچه در ميدان نظامي به دست نياورده‌اند را در ميدان سياسي به دست آورند بدون آنكه خواسته‌ها و منافع طرف مقابل را مدنظر قرار دهند.حال سوال اين است كه چرا ايران بايد وارد مذاكراتي شود كه هدف آن عدم تامين منافعش خواهد بود.ايران و آمريكا در ماجراي عراق با يكديگر گفت‌وگويي موفق را تجربه كردند.دليل موفق بودن آن تجربه، گفت‌وگوي دو طرف از موضع برابر، متوازن و در نظر گرفتن منافع طرف مقابل بود.اگر قرار است گفت‌وگوي موفقي در موضوع سوريه صورت گيرد؛ بايد چارچوب موفقيت مذاكرات رعايت شود.تقريبا همه بر اين اصل اذعان دارند كه موضوع سوريه بدون حضور ايران حل نخواهد شد و تهران نيز آماده چنين مشاركت موثري است.مشكل آنجاست كه طرف‌هاي مقابل حاضر به پرداختن هزينه‌ها و رعايت الزامات حضور ايران نيستند.طبعا در صورت تامين شرايط يك گفت‌وگوي اصولي نظير تجربه عراق؛ ايران از هر گفت‌وگويي استقبال خواهد كرد.ورود به چنين فضايي گرچه در بعد اول زمينه را براي حل بحران سوريه فراهم خواهد كرد؛در لايه عميق‌تر يك نتيجه مهم و راهبردي خواهد داشت«محدود شدن فضاي بازي عربستان و افراط‌گرايان سلفي». اين گام مهمي براي مهارزدن بر دامنه ديپلماسي آشوب‌زاي عربستان در خاورميانه خواهد بود.

محمد علی وکیلی در مطلبی با عنوان«مصونيت رفتاري مداحان سياسي!»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار اینطور نوشت:


سالهاست که مداحان رکن سياست در ايران بحساب مي‌آيند. شايد هيچ دوره اي به اندازه دوران اصلاحات اوج جريان مداحي سياسي بحساب نمي‌آيد. در آن دوره بود که مداحان در قامت يک حزب سياسي خود را عرضه کردند و جريان دوم خرداد را به چالش گرفت.مداحان با تکيه بر ابزار احساس و عواطف مذهبي مردم،توانستند قدرت خود را به رخ سياستمداران بکشند جريان راست سياسي که خود را نماينده و مدافع ارزشها قلمداد مي‌کرد توانست با به استخدام گرفتن تريبون و منبر و نفوذ کلام مداحان، براي خود سپر و کلاه خود بسازند وبا اين ابزار به جنگ رقيب رفتند. منبر و تريبون مداحان سر شناس به جاي ترويج ذکر مصيبت مظلوميت آل عبا و لعن و نفرين دشمنانشان به دشنام گويي و نقد و تخريب دولت برآمده از رأي مردم در آن ايام تبديل گرديد با ورود مداحان پر انرژي و جوان به عرصه سياست، بازار تشبيه و مقايسه داغ گرديد. اتفاقات روز شاهدي بر اتفاقات صدر اسلام گرفته مي‌شد و سياستمداران امروزي به شخصيتهاي آن روز گاران تشبيه و مقايسه مي‌گرديدند.

 بازار عمر و سعد و شمرسازي هر روز عيان تر و عريان تر از گذشته شده بود. اين وضع به رويه جاري و ساري تبديل شد و ديگر با چند نفر محدود روبرو نبوديم. جنبش مداحان سياسي به راه افتاد مطابق مکتب مداحان سياسي،ديگر مداحاني که حاضر نبودند در اين سلک و شيوه وارد شوند به انواع تهمت و افترا مستحق شمرده شدند. يک روز نامشان را در ليست مداحان سکولار گذاشتند، روز ديگر آنان را به مداحان مرفه بي درد لقب دادند. خلاصه بازار داغ مداحي سياست و مداحان سياسي، بازار مداحان سنتي را تنگ کرد و جدال سنت و تجدد در ميدان مداحي ديدني شد. اين رويه ادامه يافت تا اينکه دولت احمدي نژاد به عنوان بر آيند مداحان سياسي قد علم کرد و مداحان خود به ارکان تصميم سازي و تصمم گيري در متن قدرت سياسي تبديل شدند. اين شيوه از مداحي با بهره جويي از احساسات جوانان متدين و خصلت نو چه پروري توانست به سرعت هر کدام از مداحان را در نقش يک حزب قدرتمند ظاهر نمايد. سبک و روششان مورد اعتراض علماء و مراجع بود.

 ولي قدرت روز افزون، شعاع فعاليتشان را دو چندان کرد و توازن قدرت را در مسجد و حسينيه به نفع مداحان و به ضرر روحانيت تغيير داد. ديگر اين روحانيت نبود که مرجع تصميم و تعيين تکليف در مسجد باشند، بلکه امور به صلاحديد مداحان پيش رفت. از همان هنگام که اين اتفاق درحال رخ نمايي بود، تذکرات دلسوزان کارگر واقع نشد. بسياري با هشدارهاي دلسوزانه عاقبت چنين رويکردي را پيش بيني مي‌کردند و پيامد قدرت نمايي مداحان را براي دين و باور مردم خطرناک توصيف کردند. اما موج احساس زدگي جامعه و پس لرزه‌هاي سياست زدگي گوش‌ها را کر کرده بود و فرصت شنيدن را گرفت. حال با خبر شديم که کار مداحاني که مي‌بايست عمرشان را در بيان فضائل و گذشت و جوانمردي و شجاعت و آزادگي بزرگاني چون حضرت عباس (ع) سپري نمايند و خود با بهره مندي از آن خصال مرجع اخلاق نيکو و داراي منش عباسي باشند در درگيري‌هاي خياباني دست به اسلحه ميبرند و احياناً خود رامصون از تعقيب مي‌پندارند. حکايت اين روزها حکايت مقدساتي است که به نفع جريانات و دستجات سياسي مصادره شده و شأن آن شکسته است. روزگاري مداح بزرگ بود چرا که رسالتش بزرگ بود ولي حال هم مداح کوچک شده و هم رسالتش شکسته و تنزل يافته است. بر اين اساس پيشنهاد مي‌شود تا کار بيش از اين لوث نشده مداحان گرانسنگ که افتخار مداحي اهل بيت (عليهم السلام ) را بر گردن دارند پيش قدم شوند و جلوي شکستن حرمت مداحي را بگيرند و شأن خادمي آل عبا را به ثمن بخس نفروشند.


روزنامه حمایت ستون یادداشت روزنامه خود را به مطلبی با عنوان«در النبار چه خبر است؟»نوشته شده توسط قاسم غفوری اختصاص داد که در ادامه میخوانید:


عراق این روزها با مجموعه‌ای از نا‌آرامی‌ها همراه شده است که محور آن را مناطقی همچون الانبار، صلاح‌الدین و نینوا تشکیل می‌دهد.ویژگی این مناطق نزدیکی آنها به اردن و سوریه است که از کانون‌های اصلی تحولات منطقه به‌شمار می‌روند. در باب دلایل و ریشه‌های ناآرامی‌های اخیر عراق همچون گذشته یک اصل مشهود است و آن تاثیر نبود دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی منسجم در این کشور است. پس از سرنگونی صدام، آمریکایی‌ها ابتدا ارتش و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق را منحل ساختند تا زمینه‌ساز تسلط آنها بر این کشور باشد و این فقدان همچنان عراق را آزار می‌دهد چنانکه بسیاری از انفجارها و ناآرامی‌های این کشور نتیجه نبود ارتش و دستگاه اطلاعات و امنیت مقتدر است.

در باب تحولات الانبار نیز از یک سو شاهد تحرکات برخی جریان‌های سیاسی از جمله فهرست العراقیه برای بهره‌گیری از اوضاع با هدف ضربه زدن به دولت مرکزی و نیز کسب قدرت در انتخابات آتی هستیم چنانکه در تحولات اخیر احمد العلوانی، نماینده فهرست العراقیه، بازداشت شده است. لازم به ذکر است جریان‌های بعثی و نیز جدایی‌طلبان نیز از عوامل این ناآرامی‌ها محسوب می‌شوند در حالی که آنان ادعای مطالبات مردمی از دولت را بهانه اقدامات خود قرار داده‌اند. از سوی دیگر گروه‌های تروریستی نظیر گروه شام و عراق که در سوریه با شکست مواجه شده‌اند اکنون برآنند تا اهداف خود را در دیگر کشورهای منطقه اجرایی سازند که نتیجه آن را در لبنان و عراق می‌توان مشاهده کرد. آنها که به دنبال امارت اسلامی در سوریه بودند اکنون برآنند تا در عراق این طرح را پیاده سازند که نتیجه آن نیز ناآرامی های اخیر عراق است. در این میان بسیاری تاکید دارند حمایت از سوریه در مبارزه با تروریست‌ها می‌تواند ثبات را به منطقه بازگرداند. نکته مهم دیگری که در تحولات عراق نمی‌تواند نادیده گرفته شود نقش بازیگران خارجی است.

 گزارش‌ها نشان می‌دهد که برخی از کشورهای عربی به سرکردگی عربستان و اردن به دنبال بحران‌سازی در عراق برای سرنگون کردن دولت و نیز تقویت گروه‌های تروریستی برای بحران‌سازی در منطقه هستند چنانکه در الانبار و فلوجه ده‌ها تبعه سعودی بازداشت شده‌اند. این امر در لبنان و سوریه نیز تکرار شده و ده‌ها تبعه سعودی بازداشت و یا در جمع تروریست‌های کشته شده هستند. کشورهای عربی مانند عربستان به دنبال تشکیل دولتی دست‌نشانده و غیر مردمی در عراق و حتی سوریه و لبنان هستند تا صرفا مطیع خواسته‌های آنها باشند. در این میان نقش غرب را نیز نباید نادیده گرفت. غرب اکنون ناامنی در منطقه را بهانه فروش تسلیحات و حضور نظامی در منطقه قرار داده است چنانکه هاگل در نشست امنیتی منامه از حضور 35 هزار نیروی آمریکایی در منطقه خبر داد. به هر حال عراق این روزها گرفتار توطئه‌های داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است که با محوریت ناامن‌سازی کشور به دنبال منافع خود است.

در اخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکنید که به مطلبی با عنوان«
فساد، از شيرقهوه تا بابک زنجاني!»به قلم مهدی مال میر اختصاص یافت:

روزگاري نه چندان دور، هنگامي که مجلس شوراي اسلامي سرگرم بررسي کفايت رئيس‌جمهور وقت (بني‌صدر) بود، شهيد دکتر عبدالحميد ديالمه نماينده آن روزهاي مردم مشهد، يکي از گناهان نابخشودني او را نوشيدن «شير‌قهوه» در محل کار عنوان کرد! اگرچه با معيار‌هاي امروز ما، انتقاد دکتر ديالمه بيشتر به خرده‌گيري پهلو مي‌زند تا نقد فني، اما اگر شرايط جنگ و تنگناي معيشت مردم (که شير وقهوه کالاهاي آسان‌يابي نبودند و در زمره اجناس لوکس به شمار مي‌رفتند!) را به ياد بياوريم، حتي اگر با انتقاد سختگيرانه شهيد بزرگوار موافق هم ‌نباشيم‌، نمي‌توانيم زهر افسوس و دريغي که بر جانمان مي‌نشيند را ناديده بگيريم! چه، براي شهيد ديالمه نوشيدن شير قهوه در هنگامه سختي مردم در غوغاي جنگ، آن اندازه گناه بزرگي به حساب مي‌آمد که به آسودگي در سياهه اعمال رئيس‌جمهور وقت قرار گيرد و با صداي رسا درصحن مجلس خوانده شود.حالا اين روحيه سختگير و حسابرس را مقايسه کنيد با روحيه خوشبين و آسان‌گير برخي نمايندگان محترم مجلس در اين روزها! انگار نه انگار که نمايندگان مجلس ميراث‌بر شهيد ديالمه و ديالمه‌ها هستند! گويي براي برخي از آن‌ها سوء‌استفاده‌هاي ميلياردي نو‌کيسگان و تازه‌ به دوران رسيده‌ها حتي به اندازه شير‌قهوه کذايي هم محل اعتنا نيست وچندان حساسيتي بر نمي‌انگيزد! انگار بايد ته فساد مالي بابک زنجاني در سازمان تامين اجتماعي و بدهکاري‌اش به وزارت نفت بالا مي‌آمد تا نمايندگان محترم به صرافت نامه‌نگاري وبرخورد قاطعانه بيفتند و فساد سيستمي در اقتصاد که از هشت سال گذشته به اين سو هر روز دامنگير‌تر مي‌شود را گوشزد کنند! در اين ميان آيا به راستي بعضي از نمايندگان مجلس هيچ از خود پرسيده‌اند که نقش آن‌ها در پيشگيري از فساد دامنگير چه مي‌توانست باشد؟!

 آيا اگر کوتاه آمدن‌هاي پي در پي با بي‌قانوني‌هاي هشت ساله گذشته وشانه بالا انداختن‌هاي مکرر برخي نمايندگان مجلس در برابر رفتارهاي آنارشيک دولت پيشين به ويژه در حوزه اقتصاد نبود، کار امروز اقتصاد به اينجا مي‌کشيد که گريزي جز اعتراف به فساد سيستمي اقتصاد نباشد؟ به کاربردن عبارت «فساد سيستمي» در نظامي‌ که مجلس شوراي اسلامي در کانون آن قرار دارد در وهله اول به معناي ضعف کدام ارگان نظارتي است؟!بابک زنجاني امروز در حالي بايد در برابر اتهامات ريز و درشتش پاسخگو باشد که به هر گوشه عرصه اقتصاد که مي‌نگريم جاي پاي او را پيدا مي‌کنيم! از بزرگترين نهاد اقتصادي کشور پس از دولت گرفته تا وزارتخانه‌اي که به قول وزيرش خط مقدم جبهه نبرد اقتصادي با دشمن است!

 بخش گزنده ماجرا در اينجاست که ميلياردر جوان نه تنها در طول اين سال‌ها از سوي هيچ مرجعي مورد بازخواست نبوده است سهل است، عکس‌هاي او به هنگام دريافت تقدير‌نامه‌ها با آن لبخند مرموزش در هر رسانه‌اي قابل رويت است! به راستي سيستم اقتصادي ما چگونه يک شبه کسي را از مقام کارآفرين و لابد نخبه اقتصادي! به مقام متهم درجه يک فسادهاي اقتصادي کلان فرو مي‌کشد؟! آيا شعبده‌اي در کار است يا مشکل را بايد در نهادهايي جستجو کرد که با سهل‌انگاري در برابر فساد، نا‌آگاهانه خود به بخشي از فساد بدل شده‌اند؟ آيا از احساس مسووليت سختگيرانه و بي‌گذشت شهيد ديالمه‌ها در برابر وضع معيشتي مردم‌ تا اين آسان‌گيري‌هاي توجيه‌ناپذيردر مقابل بر‌باد رفتن‌ ثروت‌هاي ملي، نشيب سرگيجه‌آوري را نپيموده‌ايم؟!
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.