سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دانستني‌ها، حكايت‌ها و معجزه‌هاي امام رضا (ع) در يك نگاه

در اين گزارش با حكايت‌ها، معجزه‌ها و ويژگي‌هاي امام رضا (ع) آشنا مي‌شويم.

به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران، امام علي بن موسي (ع) در روز 11 ذيقعده سال 148 هجري قمري در مدينه ديده به جهان گشود.

امام (ع)، در سن 55 سالگي و آخر صفر سال 203 هجري قمري به دست مامون عباسي به شهادت رسيد.

نام پدر بزرگوار ايشان امام موسي الكاظم (ع) و مادر گراميشان حضرت نجمه (س) است مدت امامت، امام علي بن موسي (ع) 20 سال است.

در اين بخش از گزارش به ويژگي‌هاي امام رضا (ع) اشاره مي‌كنيم.

اباالحسن، ثامن الائمه، ثامن الحجج، رئوف، رضا، سلطان، ضامن آهو، عالم آل محمد (ص)، غريب الغربا، مرتضي، سمش شموس، معين اضعفا از القاب امام علي بن موسي (ع) است.

* گزيده‌اي از معجزه‌ها و حكايت‌هاي امام رضا (ع)

آگاهي از فرزندان در رحم مادران، پيشگويي‌هاي گوناگون، آگاهي از زبان‌هاي گوناگون، آشنايي امام رضا (ع) به زبان پرندگان و حيوانات، آگاهي از كيفيت شهادت و محل دفن خويش، شفا دادن بيماري در رباط سعد، ده سرخ، داستان دعبل، هديه به دعبل، پيراهن شفا بخش از معجزه‌ها و حكايت‌هاي امام رضا (ع) است.

دعبل بن علي خزايي، از شعراي معروف زمان امام رضا (ع) است.

وي نزد امام (ع) آمد و گفت: اي پسر رسول خدا، درباره شما قصيده‌اي گفتم و سوگند خوردم قبل از شما آن را براي كسي نخوانم.

حضرت (ع) فرمود: بياور!

دعبل شروع كرد به خواند قصيده‌ي معروف خود در مدح پيامبر (ص) و امامان معصوم قبل از امام رضا (ع).

امام رضا (ع) به دعبل فرمود: آيا دو بيت به اين مقطع اضافه كنم تا قصيده‌ات كامل شود.
دعبل گفت: آري اي پسر رسول خدا.

حضرت (ع) فرمود: قبري در طوس است، چه مصيبتي كه در دل‌ها آتش مي‌زند، آتشي كه تا قيامت برافروخته است؛ تا آنكه خداوند قائم (عج) را برانگيزد تا او ما را از غم وغصه‌ها نجات دهد.

دعبل گفت: اي پسر رسول خدا، اين قبر كه در طوس است قبر كيست؟

امام رضا (ع) فرمود: قبر من است روزها و شب‌ها تمام نمي‌شود تا آنكه طوس محل رفت و آمد شيعيان و زائران من خواهد شد؛ بدان هر كه مرا در غربتم در طوس زيات كند در درجه من است در روز قيامت در حاليكه آمرزيده است.

امام رضا (ع) پس از پايان قصيده دعبل داخل خانه شد و صد دينار رضوي (كه به نام حضرت رضا (ع) زده شده بود) را به خدمتكار خود داد تا به دعبل دهد.

دعبل گفت: به امام رضا (ع) بگوييد يكي از لباس‌هاي خود را براي تبرك به من دهد.

خدمتكار امام (ع) لباس ايشان را همراه كيسه پول به دعبل داد و گفت:‌امام (ع) فرمودند به زودي به اين كيسه نياز پيدا خواهي كرد.

دعبل عازم منزل خود شد هنگاميكه او به شهر قم رسيد مردم زماني كه متوجه شدن امام (ع) لباس خود را به دعبل هديه داده است از او خواستند تا لباس امام (ع) را به آنها بفروشد ولي دعبل قبول نكرد.

در يكي از روستاهاي شهر قم عده‌اي از جوانان عرب لباس را از او گرفتند دعبل از آنها خواست تا لباس را به او برگردانند ولي جوانان نپذيرفتند حتي به حرف بزرگانشان گوش ندان و به دعبل گفتند: لباس را نمي‌دهيم هزار دينار پول آن را بگيرد دعبل اول نپذيرفت ولي چون نا اميد شد درخواست كرد تا مقداري از آن را به او دهند آنها پذيرفتند و مقداري از لباس امام (ع) را با هزار دينار به او دادند.

دعبل به وطن خود آمد ولي متوجه شد كه دزدها همه اثاث منزل او را ربوده‌اند دعبل آن صد ديناري را امام رضا (ع) به او داده بود به شيعيان هر دينار را به صد درهم فروخت و ده هزار درهم به دست آورد و سخن امام رضا (ع) را به ياد آورد كه فرمود: به زودي به پول‌ها نياز پيدا خواهي كرد.

دعبل كنيزي داشت كه خيلي به او علاقه داشت كنيز او چشم درد سختي گرفت پزشكان به دعبل گفتند: چشم راست او قابل معالجه نيست و از دست رفته است اما براي معالجه چشم چپ اول تلاش مي‌كنيم شايد بهبود يابد دعبل بسيار غمگين شد و بي تابي مي‌كرد تا آنكه به ياد تكه لباس امام رضا (ع) افتاد، آن را به چشمان كنيزش ماليد و اول شب آن را به پيشاني وي بست چون صبح شد چشم‌هاي آن كنيز به بركت امام (ع) از اول نيز سالمتر شد.

قافله‌اي از خراسان به طرف كرمان مي‌رفت كه در كوه كرمان مورد دستبرد راهزنان رار گرفت آنها مردي را كه فكر مي‌كردند اموال بسياري دارد نگه داشتند و مورد شكنجه فراوان قرار دادند تا شايد با دادن مال بسيار جان خود را خريداري كنند.

او را ميان برف نگاه داشتند و دهانش را از برف پر كردند تا آنكه زني او را از بند رها رد و موفق به فرار شد.

او ديگر قادر به سخن گفتن نبود در خراسان شنيد امام رضا (ع) در نيشابور است در خواب امام (ع) را ديد كه به او فرمود: زيره،‌ آويشن و نمك را با هم بكوب و دو سه مرتبه به دهان بريز و خوب بشوي.

از خواب بيدار شد بدون آنكه به دستور امام (ع) عمل كند ، به طرف نيشابور رفت كنار دروازه‌ي نيشابور به او گفتند: امام رضا (ع) در رباط سعد است نزد امام (ع) رفت و حاجت خود را به امام (ع) بيان كرد آن حضرت (ع) فرمود:‌مگر من در خواب به تو ياد ندادم برو آن دارو را به كار گير.

آن مرد با اشاره گفت:‌اگر مي‌شود دوباره بفرمائيد.

امام رضا (ع) همان دستور را تكرار نمود آن مرد دارو را استفاده كرد و شفا يافت.

امام رضا (ع) در ده سرخ هنگام نماز از خداوند خواست تا كوه سنگي ده سرخ را وسيله بركت مردم قرار دهد.

امام رضا (ع) به مردم تهيه ديگ‌هاي سنگي را آموخت به بركت دعاي امام (ع) كوه سنگي ده سرخ وسيله بركت مردم شد.

امام رضا در زمان حيات و پس از شهادتشان داراي حكايت‌ها و معجزه‌هاي بسياري است كه آوردن آن در اين گزارش مقدور نيست.

گزارش از زهره كلهر

انتهاي پيام/

برچسب ها: حکایت ، معجزه ، مامون
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۰:۵۴ ۲۹ فروردين ۱۳۹۷
من میخواهم از این مطالب استفاده نمایم لطفا منابع را ذکر کنید با تشکر
ناشناس
۱۲:۰۱ ۲۸ مهر ۱۳۹۶
عالیه عاشق امام رضام
ناشناس
۱۱:۰۷ ۲۱ آذر ۱۳۹۴
با سلام و خسته نباشید من میخواهم از این مطالب استفاده نمایم لطفا منابع را ذکر کنید با تشکر
ناشناس
۱۸:۳۸ ۱۲ دی ۱۳۹۲
http://sayesariran.mihanblog.com/