به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی نماینده، موضوع «فتنه» و بسترهای به وجود آورنده آن، از آن دست موضوعات مهمی است که معمولا کمتر در فضای رسانه ای ما به آن پرداخته شده است. در حالی که شناخت و اطلاعات کافی در مورد آن می تواند، افکار عمومی جامعه را به هنگام وقوع فتنه آگاه تر سازد. به همین علت، به سراغ «حجت الاسلام دکتر احمد حسین شریفی» رفتیم.
شریفی دارای دکتری رشته فلسفه تطبیقی از مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) است. وی دارای مقالات و کتاب های زیادی در حوزه علوم دینی و علوم انسانی است. از شریفی، کتاب خوبی هم با نام «موج فتنه» منتشر شده که تا به حال چندین بار تجدید چاپ شده است.
معمولا وقتی بحث از موضوعی به نام «فتنه» می شود، اکثر نگاه ها، نگاه سیاسی و یا بهتر بگوییم ناشی از سیاست زدگی است. اما کمتر کسی به ابعاد فرهنگی فتنه توجه دارد. از این منظر، به نظر جنابعالی «بسترهای فرهنگی» به وجود آورنده فتنه کدام ها است؟
همانطور که شما به درستی اشاره کردید، ابعاد فرهنگی فتنه به مراتب مهم تر و عمیق از ابعاد و نمودهای سیاسی آن است. هم شرایط و موقعیت هایی که فتنه در آن به وجود می آید و هم شگردهایی که فتنه گران از آن استفاده می کنند، و هم پیامدهایی که به دنبال دارد، بیشتر از همه فرهنگی است.
اصلا خود معنای فتنه نیز در مرتبه اول معنای فرهنگی است. فتنه یعنی شرایطی که در آن حق و باطل با هم مشتبه می شوند و تشخیص این دو از هم مشکل می شود. در این حالت، فضای اجتماعی- سیاسی غبارآلود شده و شناخت حقیقت سخت می شود. خب این موضوع بیشتر در حوزه فرهنگی است که نمود دارد.
همین طور موضوعاتی که موجب به وجود آمدن فتنه می شوند نیز، باز هم بیشتر فرهنگی هستند. مثلا موضوعاتی چون مال اندوزی، حب جاه و ریاست، یا حتی عدم شناخت و بصیرت کافی در انسان، موجب بروز فتنه می شوند که همه آنها نیز فرهنگی هستند.
همین طور شگردهایی که فتنه گران به کار می گیرند نیز اغلب فرهنگی است. به عنوان مثال، برای تحقق فتنه، فتنه گران معمولا از چهره های شناخته شده و قابل قبول و باسابقه برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می کنند. اگر فتنه گران از چهره های غیر شناخته شده و یا با سوءسابقه استفاده کنند، واضح است که کسی به سمت آنها گرایش پیدا نخواهد کرد.
شعارهایی هم که فتنه گران برای خود در نظر می گیرند نیز از جنس فرهنگی است. شعارهای جذاب، رنگ و لعاب دار و هیجان آور که برخاسته از برخی از نیازها و انتظارات مردم است برای جذب مردم از سوی فتنه گران مطرح می شود. یعنی پرچم هایی که فتنه گران بلند می کنند پرچم های زیبا و جذابی است. از همین طریق هم احساسات و عواطف مردم را در جهت رسیدن به مقاصد خود تحریک می کنند.
برخی قائل بر این هستند که اساسا موضوع فتنه، یکی از خصوصیات «جامعه دینی» است و همواره در جامعه دینی، شاهد بروز فتنه هایی در طول تاریخ بوده ایم. آیا این گزاره درست است؟
اگر نگاهی به آیات و روایات، و همین طور نوع جهان بینی خاص دینی داشته باشیم، می توان این گزاره را پذیرفت. به تعبیر دیگر، فتنه در معنای لغوی یعنی «آزمایش». بر مبنای معارف اسلامی نیز همه انسان ها مورد آزمایش قرار می گیرند و در این میان مسلما آنها که «ادعا»ی اسلام و ایمان دارند، بیشتر مورد آزمایش قرار می گیرند. مسلم است کسی که ادعای خوب بودن ندارد، اصلا نیازی نیست که مورد آزمایش قرار بگیرد. اما آن کسی که مدعی دینداری است، مورد آزمایش و ابتلا قرار می گیرد. از سویی دیگر، به هر میزان که فرد و جامعه دینی از رشد و بلوغ بیشتر برخوردار شود، آزمایش ها و ابتلائاتی هم که دچار آن می شود از پیچیدگی و سختی بیشتری برخوردار است. به قول معروف:
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
مولوی نیز در این زمینه بیت جالبی دارد که می گوید:
هر کسی را خدمتی داده قضا
در خور آن گوهرش در ابتلا
خب نظام حاکم در ایران و جامعه دینی ایران نیز ادعاهای بزرگی داشته و دارند. از اینکه می خواهند اسلام را به تمامی جهان معرفی کنند، زمینه ساز ظهور حضرت حجت (عج) باشند و امثالهم، اینها ادعاهای کمی نیست و یقینا باید مورد آزمایش قرار بگیرند تا مشخص شود چند مرده حلاج اند. در حدیث زیبایی از امام صادق (ع) که در کتاب شریف اصول کافی آمده چنین نقل شده است که «مومن به مثابه کفه ترازو است، هرچه که بر ایمانش افزوده می شود، بر میزان آزمایش ها و بلاهایش نیز افزوده می شود.»
در مورد فتنه 88 برخی از صاحبنظران بر این عقیده اند که زمینه ها و بسترهای اولیه شکل گیری آن از سال ها قبل و به طور خاص از بعد از دفاع مقدس آغاز شده است. این افراد بسترهای فرهنگی به وجود آورنده فتنه 88 را معلول سیاست های فرهنگی- اجتماعی اشتباه دولت های جمهوری اسلامی و مخصوصا دولت های سازندگی و اصلاحات می دانند. آیا شما هم با این نظر موافقید؟
مبتنی بر احادیث و سخنان معصومین (ع) و همین طور مطالعات اجتماعی که در مورد موضوع فتنه شده است، بسترهای زمینه ساز فتنه، معمولا از چندین سال قبل تر از خود فتنه به مرور ایجاد می شود. مثلا خودبزرگ بینی، ثروت اندوزی، غرور و خودخواهی، هوای نفس و... موضوعاتی نیستند که یک شبه و دو شبه به وجود آمده باشند بلکه دارای پیشینه تاریخی هستند. مثلا حس ریاست طلبی را ممکن است همه انسان ها داشته باشند اما ممکن است کسی در مقطعی آرزوی رسیدن به ریاست را داشته و به آن نرسیده، این فرد به مرور ممکن است هوای فتنه انگیزی به سرش بزند.
یا کسانی که آرزوهای بزرگ و غیرواقعی برای خود در نظر می گرفتند و به آن نمی رسیدند نیز از همین دست هستند. مگر طلحه و زبیرها چگونه طلحه و زبیر شدند؟ آنها که در زمان پیامبر(ص) دارای حسن سابقه بودند و نمی توان به رفتار و کردار آنها شبهه ای وارد کرد. اما بعد از فوت پیامبر، کم کم و آرام آرام، میل دنیاخواهی و ریاست طلبی و ثروت اندوزی، آنان را به جایی رساند که همه قوانین و قواعد را زیر پا گذاشتند و حتی در مقابل امام زمان خویش قرار گرفتند.
بر همین اساس، اشتباهات دولت های سازندگی و اصلاحات در به وجود آوردن فتنه 88 غیر قابل اغماض است. شبهات و القائات مسمومی که در دوران اصلاحات در نشریات و مطبوعات و رسانه های آنان تبلیغ و منتشر می شد، تأثیر زیادی در شکل گیری فتنه 88 داشت. خیلی از شبهاتی که فتنه گران 88 بر زبان می آوردند (مثل شبهه در اصل ولایت فقیه) شبهاتی بود که در دوران اصلاحات مطرح شده بود. یقینا شبهاتی که در دوران اصلاحات علیه امامت، علیه قیام امام حسین و واقعه عاشورا مطرح شده بود، باعث شد تا فتنه گران در سال 88 در روز عاشورا به دستجات عزاداری حمله کنند و پرچم های عزاداری سیدالشهداء را به آتش بکشند و آن فجایع را به بار بیاورند.
در مورد فتنه گران اشاره فرمودید که یک سری خصوصیات و «عوامل درونی» نظیر حس خودخواهی، ریاست طلبی، ثروت اندوزی و... در آنها وجود داشته که موجب شده به سمت ایجاد فتنه حرکت کنند. در کنار این، آیا می توان به نقش «عوامل بیرونی» هم پرداخت و تأثیرات آنها را بر شمرد؟
بله، قطعا همین طور است. اصلا عوامل درونی زمانی می توانند زمینه بروز و نمود عینی پیدا کنند، که بسترهای لازم و کافی در بیرون وجود داشته باشد. بدین معنا تا زمانی که در محیط بیرون (یعنی جامعه) زمینه لازم برای پذیرش و انتشار آن وجود نداشته باشد، فتنه گران نمی توانند نمود بیرونی پیدا کنند. وقتی کسی جاه طلب یا مال اندوز است باید زمینه ای در جامعه وجود داشته باشد که بتواند این حس خود را پیگیری و دنبال کند. در حقیقت این احساسات و خصوصیات درونی به صورت «بالقوه» در انسان وجود دارد، این محیط ناسالم و نادرست بیرونی است که موجب به فعلیت رسیدن آن خصوصیات می شود.
مثلا روابط اداری ناسالم که در نظام بوروکراسی کشور زیاد وجود دارد، روابط اقتصادی ناسالم موجود در دولت ها، رانت و رابطه های خاصی که بین افراد شکل می گیرد و امثالهم، محیط ناسالمی است که موجب بروز فتنه می شود.
نقش دشمنان خارجی و برخی از رسانه های داخلی و خارجی وابسته به غرب نیز در به فعلیت رساندن این خصوصیات و عوامل درونی کم تأثیر نیست. بزرگ کردن یک شخصی که کوچک است به منظور بهره برداری های سیاسی و اجتماعی از آنها توسط دولت های غربی، بارها در کشورهای مختلف و در فتنه 88 ایران صورت گرفته است. یعنی نظام سلطه به همراهی رسانه هایی که در اختیار دارد، آن چنان به یک شخص، حس خودبزرگ بینی و لیدری القا می کند، که طرف فکر می کند واقعا از حمایت های گسترده مردمی در داخل و خارج از کشور برخوردار است.
در مورد آسیب های سیاسی فتنه 88 مباحث زیادی مطرح شده است. هم از بعد داخلی و هم از بعد بین المللی. اما متأسفانه در مورد «آسیب های فرهنگی» فتنه کار چندانی صورت نگرفته است. به عنوان مثال یکی از آسیب های فرهنگی فتنه 88 آن بود که موجب شکاف در جامعه شد و دو دستگی ها را افزایش داد، برخی از افراد فامیل فقط به همین دلیل تشدید این شکاف، کارشان به قهر و جدایی و حتی طلاق کشید. آیا در مورد این آسیب ها کار خاصی صورت گرفته است؟
اینهایی که فرمودید را بنده هم تأیید می کنم اما سعی می کنم در سطح کلان تری به این سوال پاسخ دهم. شاید به دلیل همین آسیب هاست که خداوند در قرآن، فتنه را بزرگ تر و شدیدتر از قتل بر می شمرد: «الفتنه اکبر من القتل» یا «الفتنه اشدّ من القتل». چرا فتنه بزرگ تر از قتل معرفی می شود؟ به آن دلیل که فتنه در نظام اخلاقی و مناسبات اجتماعی جامعه اختلال وارد می کند. پیامد جدی فرهنگی که فتنه دارد آن است که بسیاری از ارزش ها و هنجارهای دینی و ملی نادیده گرفته می شود. مثلا هین روابط بزرگ تری و کوچک تری، یا روابط فامیلی و خانوادگی را مخدوش می کند. بنابراین هویت افراد مورد خدشه قرار می گیرد. این آسیب حتی می تواند به نسل های بعد یک خانواده و در بعد کلان تر جامعه نیز کشانده شود.
از همین روی، فتنه موجب شد تا مرزبندی های موجود در جامعه پر رنگ تر شود. شاید تا پیش از فتنه کسی می گفت من اصولگرا هستم و کس دیگری می گفت من اصلاح طلبم. اما فتنه موجب شد تا عده ای اساسا در مقابل نظام قرار بگیرند و بگویند ما اصلا این نظام را قبول نداریم. از این بالاتر برخی آمدند و گفتند ما مهدویت و حتی اسلام را قبول نداریم. البته این شفاف شدن مرزبندی ممکن است از جهاتی خوب هم باشد، اما از بدی های آن هم این است که این دسته بندی ها و قطب بندی را عیان تر و آشکارتر کرد.
وقتی هم که پرچم فتنه بالا رفت و مرزبندی ها عیان شد، دیگر سخت است که بتوان انسان ها را به سمت راه درست هدایت کرد. نشدنی نیست اما سخت است. برای همین هم مثلا زبیر وقتی متوجه اشتباه خود شد و از جنگ جمل کناره گیری کرد، هر کاری که کرد، نتوانست پسر خودش را هم از این معرکه خلاص کند. و این پسر زبیر همچنان ماجراهای تقابلش با اهل بیت در زمان امامان دیگر نیز ادامه داشت. الان هم حتی اگر طلحه و زبیرهای فتنه 88 توبه کنند هم کفایت نمی کند. از نظر حقوقی من نمی توانم اظهارنظر کنم، حرف من از جنبه فرهنگی است. فرض کنید که الان سران فتنه آمدند و اعلام کردند که ما اشتباه کردیم و توبه می کنیم. آیا فکر می کنید می شود به همین راحتی آثار سوء و منفی که فتنه در جامعه بر جا گذاشته است از بین برد؟
حالا اگر بخواهیم آن تقسیم بندی عوامل درونی و عوامل بیرونی به وجود آورنده فتنه را قبول کنیم، شاید حکومت نتواند به آن مقدار تأثیرگذار بر مردم باشد که با بالا بردن روحیه «تقوا» در آنها، مانع از شکل گیری فتنه شود. اما به نظر می رسد از حیث عوامل بیرونی، حکومت می توان مکانیسم هایی را طراحی کند که مانع از بروز فتنه در جامعه شود. در حالی که متأسفانه می بینیم در این زمینه نیز دولت های جمهوری اسلامی کم کاری کرده اند.
بله، قبول دارم. ما در ابتدا باید ببینیم عوامل زمینه ساز برای شکل گیری فتنه در جامعه چیست. اگر خلاءهای قانونی هست، اگر عدم نوشتن قانون درست و همه جانبه و شفاف است، اگر سوءاستفاده از موقعیت و قدرت است، باید در ابتدا آنها را خشکاند و از بین برد. بله، شاید هیچ کسی نتواند همه معایب اخلاقی اشخاص را از بین ببرد، اما می توان بسترهایی که موجب بروز فتنه در جامعه می شوند را شناسایی کرد و از بین برد. چون افراد هر چقدر هم که بزرگ باشند، باز هم به تنهایی نمی توانند ایجاد فتنه کنند، از رخنه ها و سوراخ ها و خلاءهای قانونی موجود استفاده می کند و مثلا دروغ بزرگی چون تقلب در انتخابات را مطرح می کند و افرادی رو دور خود جمع می کنند.
از سویی دیگر، اینکه چرا چنین دروغ شاخداری توسط عده ای مورد پذیرش قبول می گیرد نیز نیازمند بررسی است. باید ببینیم در ساز و کار انتخاباتی ما چه مشکلاتی وجود دارد که عده ای می توانند به این راحتی بر آن خدشه وارد کنند و عده ای دیگر نیز آن را بپذیرند. مستحضر هستید که خیلی از افرادی که این دروغ بزرگ را قبول کردند، واقعا سوءنیتی نداشتند و انسان های بدی نبودند، اما باید ببینیم چه شد که این دروغ را پذیرفتند.
از سویی دیگر، نظام قضایی ما هم هرچقدر با فتنه گران اصلی مماشات کند و راه بیاید، موجب می شود در آینده عده دیگری از افراد نیز چنین فکر شومی به سرشان بزند. چون می بینند که برخورد چندانی با فتنه گران نشده است. قوه قضائیه باید با کسی که به جان و مال و ناموس مردم متعرض شده، به درستی برخورد کند. حتی اگر بپذیریم در انتخابات تقلب هم شده، باز هم برای رسیدگی به این موضوع می بایست از سازوکارهای قانونی عمل می کردند نه اینکه کشور را به آشوب کشیده و مطالبات درست و نادرست خود را در کف خیابان ها پیگیری می کردند. باید با کسی که از مسیر قانونی اقدام نمی کند و درصدد تغییر زمین بازی است، به صورت جدی برخورد کرد. کسی که آمد و یک متر از زمین کس دیگری را غصب کرد، اگر با او برخورد جدی نشود، فردا هزار متر از زمین کس دیگری را غصب می کند، دو روز دیگر ده هزار متر و همچنان چنین موضوعی ادامه خواهد داشت. پس باید به صورت جدی با چنین افرادی برخورد شود.
بنابراین قوانین انتخاباتی و غیر انتخاباتی باید دائما مورد بازنگری قرار بگیرد که متأسفانه چنین اتفاقی در جامعه ما خیلی دیر به دیر انجام می شود. مخصوصا اینکه در جوامع کنونی، زمینه ها و راه های دور زدن قانون و تخلفات اجتماعی، دائما در حال تغییر و نو شدن هستند. بنابراین قوانین نیز می بایست متناسب با این موضوعات، مورد بازنگری قرار بگیرند. و حتی جلوتر از آنها باید نو شود.