سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

اشعار آیینی؛

زهرش درست بر جگر تو شراره زد

عشق به پیامبر(ص) و خاندان پاک ایشان (ع) کوچک و بزرگ نمی‌شناسد. هر کس با هر روش و منشی پای در میدان ارادت می‌نهد تا بزم عاشقان هرچه پر شور و شعور‌تر برپا گردد. در این میدان اما، شاعران نقشی بی‌بدیل داشته و دارند.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
افتاده بود روی زمین خواهرش رسید
ام المصائب آمد و بالا سرش رسید

سر را به روی دامن زهرائی اش نهاد
یک کاسه آب دست امام غریب داد

سر خود سرش که چادر مادر نکرده است
کم مادری برای برادر نکرده است

بانوی روضه ها سخنش را شروع کرد
واویلتا حسن حسنش را شروع کرد

بر روی خاک سر نگذاری سرم فدات
بال و پرت شکسته و بال و پرم فدات

پا بر زمین نکش جگرم تیر می کشد
پشت و پناه من کمرم تیر می کشد

دق می کنم که سرفه امانت بریده است
درد جگر به سینه و پهلو رسیده است

زهرش درست بر جگر تو شراره زد
بر روی زخم گم شدن گوشواره زد

خیلی قدیم زخم دلت بی شماره شد
با نامه ی فدک جگرت پاره پاره شد

پایین پات قاسم دلخون نشسته است
بالا سرت برادر محزون نشسته است

بالا سرت نشسته فقط گریه می کند
محزون و دلشکسته فقط گریه می کند

چشمت که باز شد به خدا باز جان گرفت
با هق هقش کنار تن تو زبان گرفت

سنگینی مصیبت تو پشت من شکست
غارت زده منم که تو را می دهم ز دست

گفتی حسین گریه نکن می کشی مرا
نور دو عین گریه نکن می کشی مرا

سهم حسن که نیزه و آهن نمی شود
روزی شبیه روز دوشنبه نمی شود

فرزند من شریک تو در بین قتلگاه
با سم اسب ها بدنش آه آه آه

پیراهنت غنیمتی گرگ ها می شود
سهمیّه تن تو فقط بوریا می شود

خولی سر بُریده چه بی رحم می بَرد
حتّی تنور هم ز سرت سهم می بَرد

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.