سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

خدا حقیقت بینایی انسان‌ها را می‌بیند

انسان بنابر آنچه در قرآن کریم آمده با دو چشم ظاهر خدا را نمی‌بیند و خداوند حقیقت بینایی انسان‌ها را می‌بیند.

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون باشگاه خبرنگاران شب گذشته برنامه "معرفت" شبکه چهار سیما با حضور "دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی" استاد دانشگاه به روی آنتن رفت.
 
در ابتدای برنامه "اسماعیل منصوری لاریجانی" استاد دانشگاه و مجری برنامه "معرفت" گفت: همانطور که استحضار دارید، توفیق پیدا کردیم که در مورد شاهنامه فردوسی در محضر استاد ابراهیمی دینانی باشیم و به تقاضاها و درخواست‌های فراوان مخاطبان پاسخ بدهیم.
 
در جلسه گذشته استاد ابراهیمی دینانی چند بیتی را از دیپاچه شاهنامه خواندند که
 
به نام خداوند جان و خرد        کزین برتر اندیشه برنگذرد
 
خداوند نام و خداوند جای       خداوند روی ده رهنمای
 
زنام و نشان و گمان برتوست   نگارنده بر شده گوهرست
 
این هفته به ادامه شعر می‌پردازیم؛
 
به بینندگان آفریننده را           نبینی مرنجان دو بیننده را
 
ابراهیمی دینانی درخصوص شعر فردوسی گفت: این شعری که شما از فردوسی قرائت کردید، باز هم دلالت بر توحیدی بودن این مرد بزرگ می‌کند، در واقع داستان حضرت موسی(ع) را فردوسی در همین یک بیت شعر خلاصه کرده است، و این مسئله نیز در قرآن کریم مطرح شده که قوم حضرت موسی(ع) از او درخواست کردند که ما می‌خواهیم خدا را ببینیم.
 
وی ادامه داد: این حرف یهودی‌ها چند معنی دارد، اولی بهانه‌گیری و بعد حسی و مسلک بودن است یعنی آنها می‌خواهند خدا را با چشم ببینند، فردوسی هم در شعر خود این را بیان کرده است که می‌فرماید:
 
به بینندگان آفریننده را                 نبینی مرنجان دو بیننده را
 
یعنی اینکه با این دو چشم ظاهر خدا را نمی‌توان دید پس به چشمان خود را سختی ندهید.
 
این استاد دانشگاه افزود: در قرآن کریم نیز همین موضوع گفته شده است که چشم‌های ظاهری خدا را نمی‌بیند اما خدا آن چشم‌ها را می‌بیند یعنی خدا حقیقت بینایی را نگاه می‌کند در آیات قرآنی لطافت وجود دارد.
 
حقیقت بینایی، حقیقت ادراک بوده و خداوند ادراک را می‌بیند یعنی ادراک انسان‌ها، ادراک الهی است.
 
وی ادامه داد: پناه به خود ببرید و حسی مسلک نباشید، دنیای امروز فقط به حس اعتماد می‌کند و هرچه حس می‌گوید، معتبر است و به عقل کمتر اعتماد دارد.
 
فردوسی در حدود 1000 سال پیش این را به ما می‌گوید که حسی مسلک نباشید، حس می‌بیند، گوش می‌شنود همه اینها درست است ولی باید تحت هدایت عقل باشد. عقل اگر چشم را هدایت نکند، چشم چیزی را نمی‌بیند.
 
این شعر خیلی معنادار است و همه آنها را ریشه قرآنی دارد.
 
منصوری لاریجانی شعری از سعدی خواند که:
 
همه عالم به تو می‌بینم این نیست عجب
 
                                   به که بینم که تویی چشم مرا بینایی
 
ابراهیمی دینانی گفت: منظور سعدی در این شعر این است که بینایی چشم از آن توست، سعدی تحت تأثیر شعر فردوسی قرار گرفته است.
 
بینایی چشم در این شعر یعنی "ادراک من" از آن تو هست، تو درک مطلق و آگاهی مطلق هستی و من شیمه‌ایی از آگاهی تو را دارم، در واقع آگاهی من مظهری از آگاهی مطلق تو است.
 
منصوری لاریجانی مجری برنامه "معرفت" ادامه شعر شاهنامه را خواند و افزود:
 
نه اندیشه یابد بدو نیز راه
 
                                     که او برتر از نام و از جایگاه
 
ابراهیمی دینانی اظهار داشت: فردوسی در این شعر می‌گوید که اندیشه به مقام ذات راه ندارد. و هر اندیشه‌ای در مقام ذات درمانده است.
 
بالاتر از صفات که در مقام ذات هست هیچ کس راه ندارد.
 
ما همیشه از رسیدن به مقام ذات مهجور هستیم.
 
در واقع فردوسی با این اشعار یک دوره فلسفه الهی به ما درس می‌دهد.
 
منصوری لاریجانی گفت: گویی که خطبه اول نهج‌البلاغه را خوانده است.
 
ابراهیمی دینانی تصریح کرد: فردوسی به طور یقین نهج‌البلاغه را خوانده برای اینکه من در شیعه بودن فردوسی تردیدی ندارم.
 
در برنامه‌های قبلی گفته بودم که فردوسی اثرش حماسه‌ی بوده یعنی اثر فلسفی نیست ولی پر از فلسفه است.
 
شهاب‌الدین سهروردی که در قرن6 زندگی می‌کرد اثرش فلسفه حماسی است، ولی اثر فردوسی حماسه- فلسفی بوده، در واقع سهروردی تحت تأثیر فردوسی قرار گرفته است. منتهی سهروردی به زبان حکمت اشراف، سخن گفته ولی فردوسی آن فلسفه را به زبان حماسه فرموده است.
 
حماسه آنها یک رأس داشته که عقل در رأس آن بوده ولی چون حماسی‌ست احساس را نیز تحریک می‌کند. احساس عقلانی است.
 
وی بیان کرد: خاصیت حماسه این بوده که احساس را به کار گرفته اما تحت هدایت عقل است.
 
منصوری لاریجانی ادامه شاهنامه را قرائت کرد.
 
سخن هرچه زین گوهران بگذرد
 
                                    نیابد بدو راه جان و خرد
 
ابراهیمی دینانی اظهار داشت:
 
در این بیت شعر مقام ذات دارد، در این شعر گوهران یعنی عقول است. اگر سخن بتواند از مرز عقل بگذرد که نمی‌تواند. البته معتقدم که سخن در حد عقل بوده یعنی ظهور عقل است.
 
هر سخنی فراتر از عقل نمی‌رود اما فردوسی در اینجا به زبان حماسه فرموده است. حتی اگر فرض کنیم که سخن بتواند از گوهر عقل فراتر برود که اینطور نیست، باز هم به مقام ذات راه ندارد. چون به مقام ذات نمی‌توان رسید، هر چند که سخن بلند پایه باشد.
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: در روایات داریم که از مخلوق به خالق، از موصوف به وصف تا حد صفات می‌توانیم برویم اما به مقام ذات نمی‌رسیم. حکما صفت را عین ذات می‌دانند.
 
از اول اسلام این سوال مطرح است که آیا صفات خداوند ظاهر به ذات بوده یا عین ذات هستند.
 
ابراهیمی دینانی عنوان کرد: هر موجودی یک صفاتی دارد و هیچ موجودی در عالم بی‌صفت نیست. منتها صفات جمادات، جماد است؛ صفات نباتات، نبات است. صفات انسان، انسان است.
 
در واقع صفات غیر ذات است. همچون این میز که صفاتی دارد ولی ذات‌اش چیز دیگری بوده یعنی ذات آن دارای صفاتی است.
 
وی افزود: در کل عالم صفات فراتر بر ذات است یعنی صفات یک چیز بوده و ذات هم چیزی دیگری است.

ابراهیمی دینانی ضمن اشاره به این نکته که صفت باید عین ذات باشد، اظهار داشت: یک شاعر عارف شعری زیبا سروده که می‌گوید:

آنچه بیش تو غیر َآن ره نیست

غایت فکر تو است الله نیست

یعنی اینکه آخرین راهی که ما با اندیشه داریم که بالاتر از آن نیست و در بیت بعدی از پایان فکر خودمان خبر می‌دهیم از الله خبر نمی‌دهیم.

در واقع شعر فردوسی همین موضوع را بیان می‌کند.

این استاد دانشگاه افزود: حضرت امیرالمومنین(ع) فرمود: "کمال الاخلاص له نفی الصفات و کمال التوحید له نفی الصفات"

نه اینکه خدا صفت ندارد، خدا صفت داشته یعنی صفت زائد را زائد ندانیم. کمال اخلاص این است که صفات را نمی‌کشیم و صفات را زائد ندانیم چون صفات عین ذات بوده شعر فردوسی به طور یقین همین است.

منصوری لاریجانی ادامه شعر فردوسی را قرائت کرد که:

سخن هرچه زمین گوهران بگذرد

نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزیند همی

همان را گزیند که بیند همی

ابراهیمی دینانی استاد دانشگاه اظهار داشت:یعنی این‌که بیشتر از دید و میزان فکرش نمی‌تواند بگوید، یعنی سخن به حد فکر بوده ما بیشتر از فکرمان نمی‌توانیم سخن بگوییم. سخن مظهر اندیشه بوده، آنجا که اندیشه نیست سخن هم نخواهد بود.

وی ادامه داد: هر کجا که اندیشه هست سخن نیز وجود دارد اندیشه به سخن آمده و ظاهر می‌شود. در واقع سخن بدون اندیشه سخن نیست.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: دنیای امروز حسی مسلک است، در فلسفه‌های تحلیلی حداقل متوجه شدند که سخن خیلی حائز اهمیت است.

انسان همه چیز را می‌تواند اختراع کند، مضوعاتی امروز که بشر همچون هواپیما، اینترنت ماهواره و امثال آن‌ها اختراع کرده و این حیرت انگیز است. در آینده بشر از این عجایب عظیم‌تر می‌تواند خلق کند.

وی ادامه داد: همه آنها با سخن و اندیشه خلق می‌شود، اگر اندیشه نبود این مواردی که گفتم خلق نمی‌شد.

زبان را خدا خلق کرده، در واقع همه چیز را زبان اختراع کرده است، بشر نمی‌تواند زبان را خلق کند.

زبان مخترع زبان است، منظور از زبان الفاظ نیست، واژه لغت را انسان می‌گوید، سخن تنها الفاظ نیست یک سازمانی که در فطرت و درون انسان‌ها است.

این استاد دانشگاه گفت: سخن نظامی بوده که در درون انسان‌هاست.

ساختمان وجودی ما زبان است انسان‌ها ساختمان بدن‌شان را خود نساختند در واقع زبان فطری و زبان ما است.

خدا سخن را به ما آموخته است. زبان، بدن نیست. خلق بدن یک سیستم داشته و زبان هم یک سیستم دیگر دارد.

معنی کلمات وزن و جسم ندارد. خود ذات زبان، متافیزیکی بوده و سخن گفتن کلی فیزیک نیست.

ابراهیمی دینانی اظهار داشت: زبان انسان زبان معانی و حقایق بوده که ترکیب می‌شود. هیچ حیوانی نمی‌تواند زبان را اختراع کند.

منصوری لاریجانی شعری از شاهنامه فردوسی خواند،

خود را جان را همی سنجید او

در اندیشه او سخته کی کنجد او

ابراهیمی دینانی گفت: فردوسی خود خرد را سنجیده، لفظ به لفظ این بیت شعر خرد است، سنجیده یعنی وزن، میزان است.

میزان، میزان‌ها عقل بوده، اگر عقل نباشد وزن معنی نداشت.

سنجیده‌ترین چیزها، همانی‌ست که خدا اول خلق کرده است. در این عالم که زندگی می‌کنیم، عالم تغییر است.

وی ادامه داد: عالم، انسان ون همه چیز تغییر می‌کند اما انسجام همیشه وجود دارد. میزان عقل و انسجام است.

از اشعار فردوسی به فلسفه و حکمت می‌رویم.

خدا خالق همه چیز است، خلق یعنی نظم، خدا نظم آفریده است.

افلاطون در فلاسفه یونان خوب متوجه شده خدا را به تعبیری بیان کرده و گفته که خدا صانع است یعنی خدا نظم می‌بخشد.

در کل هستی همه چیز از روی نظم آفریده شده است.

فردوسی وقتی از "سنجید" و "سخته" صحبت می‌کند یعنی عالم نظم و نظام بوده، در واقع عقل اساس نظم بوده است.

 ابراهیمی دینانی در ادامه گفت: همه میزان‌های عالم هستی تحت سیتره عقل کل همان برترین گوهر و اندیشه است.

این حکمت فردوسی است که هم از آیات قرآن و احادیث شیعه استفاده کرده است.

در ایران باستان ما حکمت داشتیم، ایرانیان قوم وحشی و عقب مانده‌ای نبودند، ایران تمدن داشت و اسلام این تمدن را روشن کرد.

این استاد دانشگاه افزود: این معارف و ترکیب‌ها که در شعر فردوسی و حافظ هست، همه آن حکمت است. در کشورهای دیگر تمدن نمی‌بینیم، البته هر کشوری یک تمدنی دارد و هر کدام در تمدن‌شان یک چیزی دارند. ولی این اوج و عظمتی که در ادبیات ما هست در هیچ ادبیات دیگری نیست.

وی اظهار داشت: کسانی که ادبیات تطبیقی کار کردند، اعتراف می‌کنند که ادبیات ایران را هیچ کشوری ندارد. گوته در شعرش خود را بوته می‌داند در برابر فردوسی که سرو بلند تشبیه کرده است. اگر "گوته" زبان فارسی را می‌دانست و شعر حافظ را به زبان اصلی می‌خواند، شاید دیوانه می‌شد وتعادل خود را از دست می‌داد. و اینها شعر فارسی را با ترجمه خوانند که اینقدر مجذوب هستند اگر آنها صراحت و ظرافت زبان فارسی را درک می‌کردند، بیشتر جذب شعر فارسی می‌شدند.

ابراهیمی دینانی ادامه داد: دنیا با همه پیشرفت‌هایی که کرده، باید زبان فارسی را یاد بگیرد تا ظرافت شعر حافظ و فردوسی را بفهمد، آن وقت کامل شود، این یک واقعیت است.

در ادامه منصوری لاریجانی دیگر ادبیات شعر فردوسی را خواند:

بدین آلت رای و جان و زبان

ستوده آفریننده را کی توان

ابراهیمی دینانی افزود:

فردوسی زبان فصیح را کلفت می‌داند، این زبان رسا در مقابل عظمت حق تعالی به لکنت می‌افتد.

به هستین باید خستو شوی

زگفتار بی کار یکسو شوی

وی اظهار داشت: "خستو" یعنی اعتراف کن، فردوسی در ابیات قبل گفت که ما را نداریم با همه عظمت زبانی که داریم. تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم، این است که به هستی اعتراف کنیم که حق تعالی است.

ستودن نداند کس او را چو بست

میان بندگی را بیایدت بست

این استاد دانشگاه درخصوص این بیت شعر تصریح کرد:

حالا که نمی‌توانیم، بگوییم پروردگارا ما عاجز و ناتوان هستیم. بندگی، بردگي نيست،‌ "بندگي" يعني متوجه مي‌شويم كه عاجز هستيم.

كلمه "عبوديت" را بعضي‌ها به اشتباه معني كردند،‌ فكر مي‌كنند كه بندگي،‌ بردگي بوده اما بردگي با بندگي و عبوديت در اينجا با هم فرق مي‌كند.

وقتي كه من متوجه مي‌شوم در درك عظمن يا تناهي تو عاجز هستم. و وقتي كه اظهار عجز مي‌كنيم،‌ تازه بندگي ما آغاز مي‌شود.

اين استاد دانشگاه بيان كرد:‌ عبوديت بزرگترين قله معرفت بوده،‌ درواقع عبوديت نتيجه معرفت است ظهور آگاهي مطلق

از اين پرده برتر تو را سخن كار نيست

زهستي مرا بد انديشه را راه نيست

توانا بود هر كه دانا بود

زدانش دل پير برنا بود

ابراهيمي ديناني،‌ استاد دانشگاه گفت:‌ فردوسي تمام توانايي را در دانايي خلاصه كرده است. اگر انسان دانايي نداشته باشد،‌ توانايي نيز ندارد. تمام توانايي در دانايي بوده،‌ يعني دانايي همان توانايي است.

حق تعالي قدرت مطلقه بوده،‌ چون آگاهي مطلق است.

وي عنوان كرد: فردوسي مي‌گويد،‌ تمام قدرت و توانايي فقط در دانايي بوده و كسي كه دانا نيست،‌ هيچ قدرتي نداشته و عاجزترين موجودات يعني كاري از او ساخته نيست و اگر هم كاري را انجام دهد،‌ كار او ابلهانه و مضررانه است.

ابراهيمي ديناني خاطرنشان كرد: درون بيني و ظاهر با عقل است. در عالم ظاهر اگر فرد نباشد،‌ هيچ كاري ساخته نيست. همه شعرا و عرفا بعد از فردوسي به نوعي تحت تأثير فردوسي هستند. چون او احيا كننده زبان فارسي است. فردوسي كسي است كه سر بقاء زبان فارسي در دست تواناي او بوده،‌ زبان شيرين و پر بركت فارسي را زنده‌ نگه داشته است.

انتهای پیام/ اس

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.