سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزیده ای از سرمقاله روزنامه های یکشنبه

سرمقاله روزنامه های خراسان،رسالت،وطن امروز،جمهوری اسلامی و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.


مقاله ی کورش شجاعی که با عنوان«جوشش ابدي خون حسين(ع)»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رسید را در ادامه میخوانید:

حدود ۱۴۰۰ سال از ريختن آن خون هاي پاک بر سرزمين کربلا مي گذرد اما گويي هنوز و تا ابد همچنان جوشش و رويش اين خون ها استمرار دارد. دو دليل عمده را مي توان براي جوشش آن خون ها و تداوم و مانايي واقعيت ها و حقيقت هاي عاشورا و قيام حسين بن علي(ع) برشمرد.اول آن که آن خون ها به پاي حقايقي ريخته شد که خداي تعالي آن حقايق را بر انبياء و خاتم آنان محمد مصطفي(ص) ابلاغ و اعلان فرمود و آنان به عنوان دريافت کنندگان و امناي وحي و ابلاغ کنندگان پيام الهي، آن حقايق و معارف را براي سعادت بندگان خدا تبيين و ترويج کردند. حقايقي که صاحبان زر و زور و تزوير از آن، پوستين وارونه اي براي استثمار و استعمار و استحمار بسياري از مردمان ساخته بودند اما حسين بن علي(ع) براي دوباره آشکار کردن آن حقايق و احياي دين و اسلام راستين و پيراستن آيين محمدي(ص) از آن همه پيرايه ها و بيراهه ها در اوج ايثار و جوانمردي با همه هستي خود، فرزندان، خانواده، برادران و ياران اندکش پا به عرصه اصلاح امت جدش رسول مکرم اسلام و احياي امر به معروف و نهي از منکر گذاشت.

سالار شهيدان در حالي به مهمترين تکليف الهي خود اقدام فرمود که فتنه امويان با برق سکه هاي زرشان بسياري را فريفته و به حيلت تزويرشان، ديدگان بصيرت خيل کثيري را فروبسته و به زور شمشير به ناحق کشيده شان دهان بسياري را مُهر کرده بودند اما وظيفه امام در آن شرايط و زمان، چنان ايجاب مي کرد که حسين بن علي(ع) براي نجات اسلام و احياي آيين محمدي(ص) دانسته، گام در راهي بگذارد که راه و چاره اي جز پيمودن آن طريق براي نجات دين خدا وجود نداشت و امام حسين(ع) بدون هيچ شک و ترديدي و در اوج ايثار و خداباوري با خانواده و اندک يارانش تمام قد و در عين حق بودن در مقابل تمامي باطل ايستاد، سالار شهيدان آن سيد جوانان اهل بهشت با خلق آن حماسه بي بديل و بي نظير در تاريخ بشريت و بذل جان خود و ياران باوفايش براي احياء دين و اصلاح امت جدش چراغ و خورشيدي هميشه پرفروغ و بي غروب فرا راه همه جويندگان طريق حقيقت و هدايت برافروخت و آن رشادت ها و ايثارها و بذل جان کردن ها و خون هاي حسين (ع) و يارانش بدنه کشتي بس امن و مبارکي را ساخت براي نجات همه کساني که به دنبال رستگاري و نجاتند و چون خون حسين (ع) و يارانش در راه جاودانگي و مانايي حقيقت و پيراستن آيين ناب محمدي(ص) از همه پيرايه ها و بيراهه ها و براي احياي سنت الهي و براي فروزان ماندن چراغ هدايت بشر و رساندن انسان به ساحل امن نجات ريخته شد، هيچ گاه و در هيچ زمان حقيقت اين خون ها از جوشش و رويش باز نخواهد ماند آن چنان که در اين ۱۴۰۰ سال با همه ترفندها و دسيسه ها و فتنه ها، حقيقت اين خون ها و حقيقت تمام خوبي ها و باورهاي ارزشمند خدايي که مايه فلاح و نجات و رستگاري تمامي انسان ها در تمامي زمان ها است از جوشش و رويش بازنمانده و نخواهد ماند.

اما نکته دوم در علت استمرار رويش و جوشش خون ها و حقيقت هايي که در روز عاشورا سالار شهيدان، خود و فرزندان و خانواده و يارانش را فداي آن ها کردند، شخصيت آن حجت خدا و فرزندان و برادران و زينب کبري(س) و ياران باوفايش بود. حسين(ع) را همه مي شناختند حتي آنان که با شمشيرهاي آخته پس از آن نامه هاي بنوشته براي امام (ع) در کربلا به رويارويي و قتالش آمده بودند، آن ناجوانمردان و ناپاکان که برخي شان خود از دعوت کنندگان حسين(ع) بودند مي دانستند که آن آقايي که به جنگ با او آمده اند آن هم با هزاران تن، کسي نيست جز فرزند دختر رسول خدا(ص)، همو که پيامبر عظيم الشأن اسلام درباره اش مي فرمود «حسين مني و انا من حسين» همو که با برادرش حسن بن علي(ع) بر شانه هاي رسول خدا مي نشستند و پيامبر اين عزيزانش را بر زانوان مبارکش مي نشاند و سر و صورت و گلويشان را بوسه مي زد. آنها مي دانستند که حسين (ع) همان بزرگوار انسان و امامي است که رسول خدا درباره او و برادرش مي فرمود «حسن و حسين سيد و سالار جوانان اهل بهشتند» آنها مي دانستند که رسول خدا درباره حسين فاطمه فرموده بود «همانا که حسين چراغ هدايت است و کشتي نجات» همه مي دانستند که حسين برادر امام حسن و فرزند علي (ع) و فاطمه (س) است و با اين که آن ناجوانمردان مي دانستند که او فرزند ابوتراب، امام و وصي برحق پيامبر خدا و زاده منصوره دو عالم، آن نامبردار شده به «کوثر» در قرآن و پاره تن رسول خاتم است اما از آن جا که چشم برخي هاشان را برق سکه ها گرفته بود و اندکي به زور آمده بودند و بسياريشان، ناداني هايشان و بي بصيرتي هايشان چشم جانشان را بسته بود و بسياريشان نيز خود چشم بر حقيقت ها بسته بودند و به فرمايش حسين بن علي(ع)، دين لقلقه زبانشان شده بود و شکم هايشان از حرام پر شده بود بر حجت خدا آن زاده زهرا و علي مرتضي و آن فرزند دختر رسول خدا تيغ جفا کشيدند.

و در اين حقيقت روشن تر از روز شکي نيست که اسلام راستين و سنت نبوي با خون حسين بن علي(ع) و ياران باوفايش پابرجا و جاودان مانده است همان حسين(ع) که فرزند دختر رسول خدا و بزرگوار امامي است که حضرت محمد مصطفي (ص) درباره اش آن سخنان را فرموده است و چون خون حسين (ع)، ثارا... شده و به پاي حقايق اصيل دين الهي ريخته ، هيچ گاه آن خون و آن حقايق الهي از رويش و جوشش بازنخواهد ايستاد حتي اگر هزاران تاسوعا و عاشورا و اربعين از آن حماسه تاريخي بي بديل بگذرد.

روزنامه ی خراسان در مطلبی با عنوان«عاشوراي61- عاشوراي88- عاشوراي92‏»نوشته شده توسط دکتر حامد حاجی حیدری و چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینگونه نوشت:

مردان کارزار سياست، بايد بدانند و آگاه باشند که بر روزگار، زمانه‌هايي مي‌گذرد که فعل قبيح در گروه‌هايي از مردم، چنان اپيدمي و همه‌گير مي‌شود که ذهن نادقيق، ممکن است آن را معمولي و سهل بگيرد، ولي فقط در چرخش روزگار است که معلوم مي‌شود که آن فعل، تا چه اندازه قبيح بوده است.نمونه تام اين دست رويدادها و آن دست چرخش روزگارها، ماجراي عاشوراي سال شصت و يک هجري است که در آن هنگام، سي هزار نفر گمان کردند که در دست زدن به سبعانه‌ترين جنايت‌ها، مرتکب فعل معمول مي‌شوند، ولي اندکي از چرخش روزگار، بر خود آنها معلوم کرد که مرتکب شنيع‌ترين افعال تاريخ شده‌اند.

نمونه ديگر رفتارهاي شنيع معمول در جماعت‌هاي خودفريفته، عاشوراي هشتاد و هشت خورشيدي بود که عده‌اي چنان دور هم گرم سياه‌کاري شدند و کارهاي قبيح انجام دادند، که وحشيانه، بر برهنه ساختن يک جوان، صحه گذاشتند. البته پيش از آن، به هتک حرمت مام ميهن مشغول بودند، ولي برهنه ساختن آن جوان، سمبلي شد براي آشکار شدن خداجو نبودن و شيطان‌صفتي فتنه‌گران، پس از شش ماه سياه‌کاري و شيطان‌صفتي.اين روزها، استقبال اصلاح‌طلبان از رويدادهاي اوکراين، نمونه ديگري شده است که نشان مي‌دهد، خط سياه‌کاري در اين جماعت ناتمام است. اتفاقات جاري در اوکراين، نشان دهنده آن است که اصول مسلم حقوق بين الملل، به طرز قبيحي در حال نقض هستند، بدون آنكه سخني به اعتراض از سوي نهادهاي جمعي دنيا برآيد. انگار، ديگر، مداخله بي‌پرده در امور داخلي يک کشور، و نقض استقلال يک دولت ملت، يک اصل به رسميت شناخته حقوقي نيست. از آن بدتر، مردمي هستند که خودشان به سياستمداران خارجي خوشامد مي‌گويند تا کشور خود را به آنها بفروشند.

ماجراي اوکراين که انگار به دهان روشنفکر کارگزار و اصلاح‌طلب شيرين آمده، استمرار همان خطي است که مجوزهاي سازمان ملل به ناتو براي مداخله در کشورها، و بروز جنگ نيابتي در سوريه تبلورهاي يک اپيدمي غيرمنطقي و هولناک هستند، که لشکرکشي سبعانه غرب و غرب‌گرايان را مشروع جلوه مي‌دهد.آيا با تکرار آغاز قرن بيستم مواجهيم، وقتي که نيهيليسم پايان قرني، نخبگان و توده‌هاي مردم را کرخت کرد تا رفتارهاي شنيع را تحمل کنند؟ آيا دنيا، مجدداً به سوي ناکجاآبادي از شر و شرارت رهسپار است؟

‏‏حکايت روشنفکر کارگزار و اصلاح‌طلب

حکايت روشنفکر کارگزار و اصلاح‌طلب هم، حکايت غرقه شدن در چنين پنداري است: رفتارهاي شنيع معمول در جماعت‌هاي خودفريفته.
از وانفساي هشتاد و هشت که به همين جهت وانفسا بودن، "فتنه" نام گرفت، روشن‌فکر کارگزار و اصلاح‌طلب در محافل خود گير کرد، و کارهاي ناگفتني از او سر زد، شيوه‌هاي شرم‌آوري براي رسيدن به مقاصد نامشروع خود انتخاب نمود، و بي‌پرده به مردم خويش خيانت ورزيد. جالب آن که هنوز بيدار نشده است و ادامه مي‌دهد. او به بي‌شرمي‌هاي خود ادامه مي‌دهد. وقتي روشن‌فکر کارگزار و اصلاح‌طلب، که کشور خود را لااقل براي نيم قرن عقب انداخته، بي‌شرمانه از "بخشش دو جانبه" حرف مي‌زند، اين نشان مي‌دهد که اين روشن‌فکر، به مصيبت اشقياي کربلا گرفتار است. در گروهي براي خود مي‌گويند و براي خود هورا مي‌کشند. البته او از بي‌شرمي‌هاي خويش، طرفي نبسته است و نمي‌بندد، ولي آن چه براي خود مي‌افزايد، سياه‌رويي و سياه‌روزي در حافظه تاريخي ملت است. آن‌ها گرم‌اند و خطاهايشان از شماره برون تاخته.

وقتي روشن‌فکر کارگزار و اصلاح‌طلب، طوري به بازتاب ويژه و جانب‌دارانه وقايع اوکراين در مطبوعات زنجيره‌اي مشغول است، تو گويي آن‌ها آرزو مي‌کنند که در سفارت انگليس باز شود، و آن‌ها ضمن تناول مجدد پلو در باغ سفارت، سفير انگليس را به مداخله در کشور خود فرا بخوانند، معلوم مي‌شود که اين روشن‌فکر به مصيبت اشقياي کربلا گرفتار است؛ در گروه‌هايي گير کرده است که پيوسته براي او هورا و هوار مي‌کشند.وقتي پرده از وقايع تلخ سفارت يونان، روبه‌روي اسنودن‌خانه سابق آمريکا، و وطن‌فروشي بي‌پرده آن دو نفر، و همچنين، دم و دستگاه مسئولي که پس از آن رويداد سياه، حتي از احضار سفير يونان پرهيز کرد؛ اين‌ها وقايع فوق‌العاده شرم‌آور، مهيب و شنيعي هستند که تنها از سياه‌کاران گرم و داغ برمي‌آيد. آن‌ها گرم‌اند و بدجوري از احوال خود غافل.

اکنون، در آستانه اربعين و سالگرد نه دي، روشن‌فکر کارگزار و اصلاح‌طلب، مي‌تواند به اين خيل عظيم راه پيما به سمت حضرت حسين عليه‌السلام بنگرد، و لااقل اين عبرت را بگيرد که رفتار خود را به ترازوي حسين عليه‌السلام بسپارد. اين قطعاً از ولنگاري پسامدرنيستي او بهتر است. اين چه ذلتي است که او براي رسيدن به آرمان بي‌آرماني خود به آن تن مي‌دهد؟ به سفارت بيگانه، مقابل اسنودن‌خانه سابق آمريکا، برود؛ حجاب نداشته را از سر بردارد؛ و به بهاي خيانت به ملت خويش، مزد خود را تحويل بگيرد.‏

روزنامه وطن امروز ستون یادداشت روز خود را به مطلبی با عنوان«برند انقلاب را خراب نكنيد!»و چاپ شده به قلم حسین قدیانی اختصاص داد:

یک: «غربی‌ها مثل گاو تحلیل می‌کنند!» این جمله برای هر کس ناآشنا باشد، برای آقای رفسنجانی کاملا آشناست، چه می‌گویم که جمله از آن ایشان است و متعلق به زمانی که آقای رفسنجانی، آقای هاشمی بود و خطیب نماز آدینه. آن روزها غربی‌ها، می‌خواستند هم نمی‌توانستند این بزرگوار را تحقیر کنند، چرا که حتی دشمن هم لااقل در مقام اعتراف و حداقل در ضمیر خود، برای انقلابی مقاوم احترام بیشتری قائل است تا انقلابی خسته و خدای نکرده بریده و دست و پا بسته. در این 10 سال گذشته بویژه در مقطع فتنه 88 جناب رفسنجانی، به زعم بعضي‌ها کم قند در دل غربی‌ها آب نکرد، لیکن چه جوابی دادند غربی‌ها به ایشان، جز اینکه یک زنیکه عضو پارلمان اروپا رسما ایشان را تحقیر کند؟! پس غربی‌ها علاوه بر آنکه مثل گاو تحلیل می‌کنند، لزوما جواب خوبی را با خوبی نمی‌دهند و آدمی را در روز روشن تحقیر می‌کنند. در مثل مناقشه نیست؛ شاید هیچ‌کس در جهان عرب، از میان آنان که توقع مبارزه هست، اندازه یاسر عرفات برای دشمن خود خوش‌رقصی نکرد اما پاسخ آن همه شاخه زیتون را دست آخر اسرائیلی‌ها با مسموم کردنش دادند، البته بعد از آن همه که توافق پشت توافق تحقیرش کردند. این وسط، آزاده‌ای هم به نام نامی سیدحسن نصرالله وجود دارد که حتی نتانیاهو و پرز هم اگر چه با او تا حد جان خصومت دارند اما به ناچار در برابر شکوه این رهبر عربی، سر تعظیم فرود می‌آورند.

دو: «حقش است!» این جمله را خیلی‌ها بعد از دیدن فیلم و عکس‌های تحقیر آقای رفسنجانی توسط زنیکه اروپایی بر دل و زبان خود جاری کردند اما کمی اگر بر افق نگاه خود بیفزاییم، باید متوجه شویم مع‌الاسف همه این تحقیرها برند ممتاز جمهوری اسلامی را نشانه رفتهو الا آقای رفسنجانی همانطور که خود هم بارها اذعان کرده‌اند، بدون انقلاب و جمهوری اسلامی، هیچ اهمیت خاص دیگری ندارند. اینجاست که باید دل‌نگران همه آن رخدادهای ضد غرور ملی‌ای باشیم که دقیقا از بعد توافق ژنو، یکی پس از دیگری رخ می‌نماید. در این مقام، اصلا بحث بر سر این نیست که فلانی از گروه ما هست یا نه، بهمانی رای ما هست یا نه، آن دیگری با ما هست یا نه. دشمن صرف نظر از این تقسیم‌بندی‌ها، با سوءاستفاده از آنچه در ژنو دادیم، غرور ملی همه ما را از مراجع‌عظام‌تقلید گرفته تا رانندگان تاکسی مورد هجوم قرار داده است. روزی برخلاف روح توافق، تحریم جدیدي وضع می‌کنند، آنگاه مدعی می‌شوند این تحریم‌ها جدید نیست و ادامه همان تحریم‌هاي قبلی است.

دگر روز و این بار شاید برخلاف جسم توافق (!) باز هم تحریم جدید وضع می‌کنند و تو گویی مسرور از این تحقیر برمی‌دارند اینگونه به ریش ما می‌خندند؛ «این دور جدید تحریم‌ها اصلا ربطی به هسته‌ای ندارد و مخصوص حقوق بشر است!» در ادامه، یک روز جان کری، یک روز هم اوباما، در روزگار ذلت برند آمریکا در دنیا، مرتب و پشت بند هم علیه ما شاخ و شانه می‌کشند که گزینه نظامی همچنان روی میز است! در این بین، هر از چندی هم وزیر خارجه آمریکا، سفر به تل‌آویو را فراموش نمی‌کند، بلکه گزارش کار خود را به‌موقع به اسرائیل داده باشد! و همچنان در همین بین، هیاتی از پارلمان اروپا راهی ایران می‌شود تا نه با آقای رفسنجانی، بلکه با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار و علاوه بر تحقیر استوانه انقلاب، اعلام دارند؛ «هدف ما از سفر به ایران، دیدار با فلان مجرم فتنه 88 و آن دیگری بود!»

سه: خطر بشدت، برند جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند. عاقبت خنده به دشمن هم معلوم شد. گمانم دیگر بس است. هر آن که باید متوجه خوی زشت و کثیف آمریکایی‌ها شده باشد، شده، آن هم که نشده، دیگر مسؤولیتی متوجه جمهوری اسلامی نیست. شرط است که دقت کنیم در ازای تنبه بعضی‌ها، دقیقا داریم چه امتیازی به دشمن می‌دهیم و چه لطمه‌ای به برند 300 هزار خون مظلوم وطن وارد می‌کنیم؟! بیفزاید خداوند بر درجات امام راحل که می‌گفت؛ «کسانی که خواب آمریکا را می‌بینند، ان‌شاءالله خدا بیدارشان کند». آن که خواب آمریکا می‌بیند و در سر سودای غرب دارد، هزار بار دیگر هم آقای رفسنجانی توسط غربی‌ها تحقیر شود، باز حرف خود را می‌زند.

چهار: «حقوق شهروندی» ذیل «حقوق ملی» تعریف می‌شود. دولت باید جمع کند این بساط را. مجلس باید به میدان بیاید. این اخبار تحقیرآمیز، بیگانه است با روح و جسم نظام مقدس ما. این اخبار را ما عادت نداریم. گویی اخبار نظامی دیگر است، هر نظامی غیر از نظام جمهوری اسلامی. این اخبار، بیگانه است با روح روح‌الله. بیگانه است با خشم خمینی. بیگانه است با 30 سال انتظار مادر شهید گمنام. بیگانه است با غیرت ایرانی... . تا ما باور کنیم که قطار انقلاب از ریل عزت خارج نشده، باید قطع شود این روند. رانندگان تاکسی از نظر مشاور عالی بعضی‌ها نمی‌فهمند، مراجع تقلید چه؟!

«براي پالايش عزاداري‌ها»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

ارزيابي عزاداري‌ها از اول محرم امسال تا اربعين، نشان مي‌دهد جريان مهمل‌گو و ايجاد كننده انحراف در اعمال و رفتار مداحان و منبري‌هاي كم سواد، تا حدودي كنترل شده است. اين روند اگر ادامه يابد، در آينده‌اي نزديك به نقطه‌اي خواهيم رسيد كه نگراني‌ها در اين زمينه رفع خواهد شد.ايجاد تعادل در عزاداري‌ها را تا حدود زيادي مرهون تذكرات مفيد رهبر معظم انقلاب،‌ مراجع عظام تقليد و رسانه‌ها هستيم. يك نمونه از بيانات مؤثر رهبري كه در آبان ماه امسال گفته‌اند اينست:

"واقعاً يكي از گرفتاري‌هاي ما اينست كه از مداح‌ها و غيرمداح‌ها و منبري‌ها و مانند اينها مواردي ديده شده كه حرف‌هاي نامناسبي از اينها صادر شده... در جمع مستمع‌هاي ميليوني بايد محاسبه شود يك حرف غلط و نامناسب بر روي مخاطب چيست. يك عده‌اي همان حرف را قبول مي‌كنند و يك معرفت غلطي پيدا مي‌كنند، يك عده‌اي آنرا استنكار مي‌كنند و اين استنكار موجب مي‌شود كه از اصل دين زده بشوند، بين كساني و كساني سر اين حرف اختلاف مي‌افتد. ببينيد از چند جهت مجاري فساد به وجود مي‌آيد براي يك حرف غلطي كه يك نفر مي‌زند... منبري يا مداح سر منبر خطاب به اميرالمؤمنين مي‌كند و مي‌گويد "آقا هرچه‌داري از امام حسين داري".شما فكرش را بكنيد اين چه حرفي است و اين چه مهمل‌گوئي است كه كسي درباره اميرالمؤمنين اينجور حرف بزند. امام حسين هرچه دارد از اميرالمؤمنين دارد، امام حسين هرچه دارد از پيغمبر دارد.

 چرا نمي‌فهمند اين معاني و اين مسائل را؟ آنوقت ادعا هم دارند هرچه هم به دهنشان بيايد مي‌گويند."در اين فراز از بيانات رهبر انقلاب، به يكي ازخطرناك‌ترين انحرافات معارفي اشاره شده كه متأسفانه در قالب روضه‌خواني‌ها و مداحي‌ها يعني مؤثرترين عوامل بر روح مذهبي پيروان اهل البيت عليهم السلام به مستمعين القاء مي‌شود و علاوه بر اينكه به تعبير رهبر انقلاب "معرفت غلطي" به مردم منتقل مي‌گردد، موجب مي‌شود عده‌اي از اصل دين زده شوند و اختلافاتي ميان مردم پديد بيايد. اين قبيل اختلافات از اين جهت كه ميان پيروان اهل‌البيت و عاشقان نهضت عاشوراو امام حسين است، پديده خطرناكي است. به عبارت روشن‌تر، مجالس و محافل مرتبط با كربلا و نهضت عاشورا به جاي آنكه موجب همبستگي بيشتر رهروان امام حسين عليه السلام شوند، آنها را از همديگر جدا مي‌كنند. بطوري كه گاهي در مقابل يكديگر قرار مي‌گيرند.

متأسفانه عوارض منفي انحرافات در عزاداري‌ها به اينجا ختم نمي‌شود و اين قصه سر دراز دارد.يكي ديگر از انحرافات، دروغ بستن به فقه و اعتقادات اسلامي با هدف گرم كردن بازار روضه‌خواني و عزاداري است. مداح يا منبري كم سواد، تصور مي‌كند با بيگانه دانستن اهل سنت از اعتقادات اسلامي و خارج ساختن آنها از اسلام، به فتح نماياني در عرصه تبليغ اسلام دست پيدا مي‌كند و از اين طريق مي‌تواند مكتب اهل البيت عليهم السلام و امام حسين و شهداي كربلا را ترويج كند. اين افراد بايد اين واقعيت را بفهمند كه مهم‌ترين دستاورد عزاداري شهداي كربلا تقويت دين اسلام مي‌تواند باشد و اين دستاورد فقط ازطريق ايجاد الفت ميان شيعه و سني و تحكيم مباني وحدت امت اسلامي قابل تحقق است. اينكه نظام جمهوري اسلامي و مشخصاً رهبر انقلاب براي وحدت امت اسلامي آنهمه سرمايه‌گذاري مي‌كنند، به اين دليل است كه هدف والائي را در نظر دارند كه تمام اقدامات، تبليغات، برنامه‌هاي مذهبي و اجتماعي ما بايد با اين هدف هم جهت و هماهنگ باشند.

آنچه در بعضي محافل عزاداري از بعضي مداحان و منبري‌هاي كم مايه و بي‌اطلاع از مباني اسلام شنيده مي‌شود، درست در جهت مقابل وحدت امت اسلامي و عامل مؤثري براي تخريب اين بناي عظيم و رفيع است. چرا بايد آنهمه سرمايه‌گذاري مادي و معنوي كه براي شكل گرفتن وحدت امت اسلامي به عمل آمده و مي‌آيد، با ناداني‌ها و ندانم كاري‌هاي عده‌اي مداح و منبري بيگانه از معارف ديني بر باد برود وئ حتي به كينه‌توزي‌ها و گسترش اختلافات و عداوت‌ها منجر شود؟در بررسي عوامل گسترش دامنه عمليات انتحاري وهابي‌ها، و سلفي‌ها و تكفيري‌ها عليه شيعيان كه اين روزها در عراق به ويژه در مسير زائران امام حسين عليه السلام مشاهده مي‌شود و بيش از دو سال است كه در سوريه و چندين سال است كه در پاكستان نيز جريان دارد، درست است كه جهل مفتي‌ها، دلارهاي نفتي سران ارتجاع عرب و طرح‌هاي قدرت‌هاي استعماري از عوامل مهم هستند، ولي نبايد ناداني‌هاي مداحان و منبري‌هاي كم سواد و سخنان سخيف و نادرست آنها در زمينه تشديد اختلاف ميان شيعه و سني را در اين مجموعه عوامل لااقل به عنوان بهانه و دستاويز ناديده گرفت. بسيار ديده‌ايم كه سي دي‌ها و نوارهاي همين محافل عزاداري را در رقم‌هاي ميليوني تكثير كرده و در ميان اهل سنت توزيع نموده‌اند و كينه‌هاي زيادي در دل‌هائي كه بايد مالامال از دوستي و صميميت نسبت به شيعيان باشد پديد آورده‌اند.

در بسياري از نقاط دنياي اسلام،‌ فراوان ديده مي‌شوند پيروان اهل سنت كه در عزاداري‌هاي امام حسين عليه السلام شركت مي‌كنند و به سر و سينه مي‌زنند و حتي در نذري‌ها مشاركت مي‌نمايند. مداحان و منبري‌هاي مدعي ترويج مكتب امام حسين نبايد به جاي تلاش براي جذب اين دل‌هاي آماده، كاري كنند كه آنها را از اين مكتب و پيروان آن دور نمايند. درست است كه بخشي از مخالفت‌ها، ترورها،‌ انفجارها و عمليات انتحاري تكفيري‌ها، وهابي‌ها و سلفي‌ها از توطئه‌هاي برنامه‌ريزي شده دست‌هاي پشت پرده منطقه‌اي يا فرامنطقه‌اي ناشي مي‌شود، اما همان دست‌هاي پنهان هم از بهانه‌هائي كه به آنها داده مي‌شود براي توجيه توطئه‌هاي خود بهره‌برداري مي‌كنند. طبيعي است كه اگر اين بهانه‌ها در اختيار توطئه‌گران پشت پرده نباشد، كار آنها مشكل‌تر مي‌شود. بنابر اين، مداحان و منبري‌ها نبايد به آنها بهانه بدهند و به جاي آن بايد از طريق بالا بردن سطح معلومات ديني و اطلاعات سياسي و اجتماعي خود، براي پالايش عزاداري‌ها از انحرافات و تبديل كردن آن به وسيله‌اي براي تحكيم وحدت امت اسلامي تلاش كنند.

براي پالايش عزاداري‌ها از انحرافات و خرافات، اقداماتي بايد صورت بگيرد كه مهم‌ترين آنها را مي‌توان اينگونه فهرست كرد:

1 - تلاش براي بالا بردن سطح معلومات ديني و آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي مداحان و منبري‌ها.
2 - پاكسازي جامعه مداحان و اهل منبر از عناصر بي‌مايه و ناخالص كه حاضر نيستند در چارچوب تقواي الهي و بر محورهاي مشخص شده توسط رهبري و مراجع تقليد عمل كنند.
3 - تلاش مسئولان صدا و سيما براي ارتقاء محتواي مباحث ديني و خودداري از ترويج مداحان و منبري‌هاي كم سواد و ناخالص.
4 - پخش آن بخش از جملات امام، رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقليد كه در نكوهش انحرافات موجود در عزاداري‌ها بيان شده و رهنمودهائي كه براي پالايش عزاداري‌ها مفيد و مؤثر هستند از شبكه‌هاي مختلف راديو و تلويزيون.
5 - پخش سخنراني‌هاي شهيد آيت‌الله مطهري در مورد انحرافات و تحريفات مربوط به عزاداري‌ها از شبكه‌هاي مختلف راديو و تلويزيون.
6 - همكاري مستمر رسانه‌ها اعم از رسانه ملي، مطبوعات و رسانه‌هاي مجازي با دستگاه‌هاي فرهنگي براي شناسائي انحرافات و تحريفات عزاداري‌ها و برنامه‌ريزي براي مقابله با آنها.
اكنون كه راه براي پالايش عزاداري‌ها از انحراف باز شده است، همه بايد براي پيموده شدن همراه با موفقيت اين راه با همديگر همكاري كنند و عزاداري‌ها و محافل مذهبي را به جايگاهي برسانند كه شايسته نظام جمهوري اسلامي است. اين، كاري قابل انجام است البته اگر اراده و همت لازم وجود داشته باشد.

روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی را با عنوان««تمرکزگرایی بودجه‌ای» کی پایان می‌یابد؟»به قلم رضا امیدی به چاپ رساند که در آن به تشکیل شورای برنامه‌ریزی و توسعه استان‌ها و اهم وظایف آن ها نیز اشاره شده است:

تا پیش از اجرای برنامه سوم توسعه، فرآیند بودجه‌ریزی به‌طور کاملا متمرکز انجام می‌شد و استان‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای در توزیع منابع نداشتند. به‌موجب ماده 70 قانون برنامه سوم توسعه و در راستای تمرکززدایی از امور سیاستگذاری، تشکیل شورای برنامه‌ریزی و توسعه استان‌ها به‌منظور تصمیم‌گیری، تصویب، هدایت، هماهنگی و نظارت در امور برنامه‌ریزی و توسعه و عمران استان‌ها پیش‌بینی و وظایف شورا به‌استناد ما‌ده71 همان قانون تعیین شد. اهم وظایف این شورا عبارتند از: تنظیم برنامه‌های بلندمدت و میان‌مدت توسعه استان، تهیه طرح‌های توسعه و عمران، اتخاذ تدابیر لازم برای تحقق درآمدهای پیش‌بینی‌شده، تنظیم و ارایه بودجه سالانه استان، توزیع اعتبارات عمرانی و
از مهم‌ترین شاخصه‌های این نوع تمرکززدایی، پیش‌بینی و تامین منابع مورد نیاز جهت پیگیری و تحقق وظایف مذکور است. در همین راستا از زمان اجرای برنامه سوم، روند واگذاری بخش بیشتری از منابع بودجه عمومی کشور به استان‌ها مدنظر قرار گرفت و این میزان در سال 1385 به حدود 8/21 درصد رسید، اما پس از آن با شیب تندی رو به کاهش نهاد، به‌طوری‌که در لایحه بودجه سال 1392 حدود 7/6 درصد بودجه عمومی دولت به استان‌ها اختصاص یافت که نشانگر تمرکز هرچه بیشتر در منابع مالی است. این روند کاهشی در لایحه بودجه 1393‌نیز ادامه یافته است و سهم استان‌ها به حدود 5/4 درصد رسیده و این در حالی است که بنابر گزارش‌های سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، پروژه‌های استانی به‌لحاظ کیفیت و پیشرفت فیزیکی وضعیت مناسب‌تری نسبت به پروژه‌های ملی دارند.

طی سال‌های اخیر، دولت از یک‌سو در قالب بودجه‌های سنواتی، بدون توجه به شرایط فعالیتی و مزیت نسبی استان‌ها‌، الزاماتی را تعیین و شورای برنامه‌ریزی استان‌ها را مکلف می‌کرده تا بخش قابل‌توجهی از منابع سالانه را به اموری خاص اختصاص دهند که چه‌بسا هیچ‌گونه انطباقی با اولویت‌های استان‌ها ندارد و از سوی دیگر نیز، استان‌ها در راستای عملیاتی‌شدن و تحقق مصوبات سفرهای استانی هیات دولت، ناگزیرند بخش دیگری از منابع مالی سالانه را به این امر اختصاص دهند. به بیان دیگر، در عمل بخش زیادی از اعتبار در اختیار استان‌ها، از سوی دولت و به‌صورت متمرکز تعیین تکلیف می‌شود. تاکید بر انجام تکالیف غیر اولویت‌دار و الزام به پیگیری مصوبات سفرهای هیات دولت که بار مالی فراوانی را بر استان‌ها تحمیل کرده است، در عمل حیطه تصمیم‌گیری شوراهای برنامه‌ریزی را محدود کرده و موجب شده است تا ضمن ایجاد بی‌انضباطی مالی در استان‌ها، اعتبارات عمرانی حتی تکافوی اجرای عملیات مربوط به پروژه‌های مستمر سالانه را ندهد و اجرای برخی پروژه‌ها نیز به‌دلیل تامین‌نشدن منابع مالی مورد نیاز دچار وقفه شود.

ازاین‌رو، بسیار خوب بود اگر دولت سعی می‌کرد در تدوین لایحه بودجه سال 1393 از یک‌سو بخش بیشتری از منابع را به استان‌ها واگذار کند و از سوی دیگر، به‌سمت حذف تدریجی الزامات قانونی اعتبارات تملک دارایی‌های سرمایه‌ای استان‌ها حرکت کند. بدیهی است در نتیجه تمرکزگرایی در بودجه، وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مرکزی نقش تعیین‌کننده‌ای در توزیع منابع به‌دست می‌آورند و این موضوع باعث می‌شود تا ظرفیت لابی‌گری نمایندگان و مدیران استانی در تعیین میزان بودجه‌ای که وزارتخانه‌ها به استان‌ها اختصاص می‌دهند تاثیرگذار باشد.همچنین اولویت‌بندی پروژه‌ها براساس پیشرفت فیزیکی، لزوما شیوه کارآمدی در برنامه‌ریزی برای خاتمه پروژه‌ها نیست. تعیین برنامه زمانبندی برای خاتمه پروژه‌ها باید براساس میزان اهمیت و تاثیرگذاری آنها برای مناطق باشد و معیارهای اولویت‌بندی پروژه‌ها باید از سوی شورای برنامه‌ریزی استان‌ها تعیین شود. در شرایطی‌که در قالب سفرهای استانی هیات دولت، پروژه‌های بسیاری بدون رعایت اولویت استان‌ها تصویب و عملیاتی شده است، چه‌بسا متوقف‌کردن یا به تاخیر انداختن برخی از این پروژه‌ها با هر میزان پیشرفت فیزیکی اولویت بیشتری داشته باشد. نادیده‌گرفتن این مسايل باعث می‌شود تا استان‌ها در اجرای قوانین بودجه سنواتی و مواد برنامه توسعه، در جست‌وجوی خلأها و تناقض‌های قانونی برای اجرا نکردن آن برآیند و این موضوع به تهی‌شدگی دولت می‌انجامد، به این معنا که دولت قوانین و احکامی را وضع می‌کند که مدیران استانی با توجه به اولویت‌های منطقه‌ای، در برابر اجرای آنها مقاومت می‌کنند.



مراد عنادی در مطلبی با  عنوان«دو نتيجه سفر وزير خارجه ايتاليا به ايران»که در ستون یادداشت روز،روزنامه تهران امروز به چاپ رساند این چنین نوشت:

سفر وزير خارجه ايتاليا به تهران در دو سطح داراي اهميت است،سطح نخست به تمايل ايتاليا براي بسط روابط دو جانبه با ايران بازمي‌گردد.اين موضوع از اين نظر براي ايتاليا مهم است كه در مذاكرات ايران و گروه 5+1 نمايندگان تروئيكاي اروپا يعني آلمان،فرانسه و انگليس حضور دارند اما ايتاليايي‌ها در اين مذاكرات عملا حضور ندارند.به همين دليل ايتاليا مايل است خارج ازاين چارچوب در تعاملات دو جانبه رابطه با ايران را گسترش دهد. پيش از اين شركت‌هاي ايتاليايي در حوزه نفت و گاز ايران حضور داشته‌اند كه به علت تحريم‌ها اين حضور كمرنگ شده است كه اكنون با فضاي جديدي كه در سياست خارجي به وجود آمده است ايتاليا به‌دنبال اين است كه در بازار ايران مجددا حضور داشته باشد.از طرف ديگر در بعد سياسي با توجه به جايگاه ايران در خاورميانه دولت ايتاليا مايل است با ايران رايزني‌هاي نزديك‌تري داشته باشد.در پي سفر وزير خارجه كشورمان به ايتاليا و اكنون نيز سفر وزيرخارجه ايتاليا به تهران به نظر مي‌رسد تهران و رم براي بسط مناسبات دوجانبه مصمم هستند.

سطح دوم اهميت رابطه ايران و ايتاليا به دغدغه‌هايي كه در اتحاديه اروپا نسبت به ايران وجود دارد برمي گردد.ايتاليا به عنوان يكي از اعضاي موثر اتحاديه اروپا مي‌تواند بر تقويت همكاري ايران و اتحاديه اروپا موثر باشد.در گذشته ايران و اتحاديه اروپا تجربه گفت‌وگوهاي انتقادي و سازنده را در كارنامه خود داشته‌اند.اما در چند سال گذشته گفت‌وگوهاي ايران و اتحاديه اروپا عملا متوقف شده بود.با توجه به قطع روابط ايران و انگليس و پيشگامي فرانسه و انگليس در اعمال تحريم‌هاي بانكي بر عليه ايران، روابط ايران و اتحاديه اروپا دوران پر تنشي را پشت سرگذاشت.اما در شرايط جديد و رويكرد دولت يازدهم و ديدارهايي كه رئيس‌جمهور و وزيرخارجه در حاشيه نشست سالانه مجمع عمومي سازمان ملل با مقامات كشورهاي اروپايي داشتند به‌نظر مي‌رسد روابط ايران و اتحاديه اروپا وارد فصل جديدي شده است.

شاخص‌هاي چنين موضوعي عبارتند از برقراري مجدد روابط ديپلماتيك ايران و انگليس، فراهم شدن مقدمات حضور شركت‌هاي خودروساز اروپا در بازار ايران،نقش آفريني مثبت آلمان و تا حدودي انگليس در جريان مذاكرات ايران و گروه 5+1،سفر وزراي خارجه ايران و ايتاليا به پايتخت‌هاي يكديگر شاخص‌هايي هستند كه نشان مي‌دهند اتحاديه اروپا به‌رغم انتقاد در برخي حوزه‌ها نظير حقوق بشر يا نقش ايران در سوريه مايل هستند مشكلات و چالش‌هاي موجود بين ايران و اتحاديه اروپا از طريق شروع دور جديد گفت‌وگوهاي سازنده حل و فصل شود. البته در اين رويكرد جديد ممكن است اتحاديه اروپايي با مخالفت‌هايي نيز روبه رو شود كه عمده اين مخالفت‌ها به اعمال فشارهاي رژيم اسرائيل و برخي كشورهاي عربي باز مي‌گردد. در مورد آمريكايي‌ها هرچند بين اتحاديه اروپا و كاخ سفيد درخصوص گفت‌وگوهاي سازنده با ايران اشتراك نظر وجود دارد اما كنگره آمريكا و لابي ايپك موافق اين روند نيستند، ضمن اينكه بايد بپذيريم آمريكا و اتحاديه اروپايي براي گسترش روابط با ايران با يك رقابت پنهان و دروني نيز مواجه هستند.

روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«تجدید پیمانی از جنس دل»به بهانه ی اربعین حسینی به قلم سید محمد مهدی موسوی به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:


سند اربعین را به نام «حسین (ع)» زده اند و صدالبته به نام «زینب (س)» . زایرین حضرت سلطان عشق، برای تسلی دل خاطر عمه سادات، رنج و محنت پیاده روی از مسیرهای کوتاه و بلند را بر خود هموار می کنند تا در سرزمین پربلای نینوا، ندای «لبیک یا حسین (ع)» سر دهند و بگویند که «یالثارات الحسین (ع)» فقط ورد زبانشان نیست. این روزها که در تلویزیون خودمان، تصاویر زیبا و معنادار پیاده‌روی عظیم و میلیونی عاشقان و دلباختگان سیدالشهدا (ع) به سمت کربلای معلا را به نظاره می نشینیم، بی درنگ دل‌هایمان پر می‌کشد به آن وادی مقدس؛ همان جایی که اگر زنگار از درون شسته باشیم، صدای زنگ قافله خاندان آل الله را می‌شنویم که از سفر کوفه و شام به دیار ماتم زده کربلا باز رسیده‌اند و از پی آن، کودکان و زنان بی اختیار از فراز ناقه‌ها، خود را بر زمین می‌اندازند و هر یک قبر مطهر یکی از برترین بندگان خالص خدا را در آغوش گرفته‌اند، مویه می‌کنند و اشک می‌ریزند.

 اربعین روزی است که برای اولین بار زائران حسین بن علی (ع) به کربلا آمدند و نقل است که نخستین آن صحابه بزرگ رسول خدا (ص) جابربن عبدالله انصاری بوده است؛ جابر گرچه نابینا بود اما با سوغات ارزشمند دل به زیارت ارباب بی کفن آمده بود و آن سان که سلام داد و به ظاهر جوابی نشنید، با خود گفت : ای جابر! چه انتظاری داری کسی که سر در بدن ندارد، تو را جواب گوید!؟ بنی امیه‌ها و بنی عباس‌ها و بنی ظلم‌ها و بنی جورهای فراوانی در طول تاریخ در این قصد شوم کوشیده‌اند که نام و یاد اباعبدالله الحسین (ع) را در دل مردمان به فراموشی سپارند، اما مگر می‌شود یاد آن عزیزی که خدا مهر و محبت بی مثالش را در دل مؤمنان و حق طلبان انداخته، خاموش کرد.

بزرگان به ما آموخته‌اند که والاترین درس عاشورا، حق طلبی در مدار خیرمطلق یعنی حضرت باریتعالی است و از آن سو البته مبارزه با ظلم و بیداد هر آن چه عنوان طاغوت بر خود بگیرد. از این منظر بی شک مهم‌ترین درسی که اربعین به ما می‌دهد تولی و تبری است و صدالبته اهتمام به فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر تا در پرتو تمسک بدان بتوانیم به حقیقت توحید و عبودیت دست یابیم؛ عبودیتی که بهترین و کامل ترین راه رسیدن به آن از کربلای حسین (ع) می گذرد؛ و اربعین موسم تجدید پیمان است با سید و سرور همه حق طلبان عالم و این که مراقب باشیم جزو جداماندگان از قافله خون خدا نباشیم.

و در آخر به مقاله ای چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری میپردازیم که با عنوان«مصداق تبذير و اسراف!»و به قلم منصور فرامرزی به این قسمت اختصاص داده شد:


 اين روزها در هر صف و جمع و برخوردي، يک سوال نقش بر ذهن و زبان مردم است. اينکه عمل سازمان تامين اجتماعي و اسراف و تبذير احتمالي که در آن صورت گرفته از منظر حقوق مردمي و قانون قضا چه توجيهي دارد؟

1- آيا اين سازمان و اموال آن حق الناس است و محصول دست‌هاي پينه بسته رنجبراني است که بسياري از آنان اکنون گرفتار درد و رنج و بيکاري اند يا نه ملک طلق مسوولان و آمراني است که در ارتکاب اين تبذير و اسراف کوشيده‌اند؟

2- آيا در پس اين دستور به بذل و بخشش‌هاي آنچناني، اراده و آمري نامرئي بوده است يا نه، مدير عامل خودمختار تام و تمام بوده است و فعال من يشاء؟

3- مدير عامل اين سازمان مي‌بايست به چه مسئولي پاسخ مي‌داده و در مقابل چه مرجعي ملزم به پاسخگويي بوده است؟

4- آيا نظارتي مشرف بر مسووليت سازمان، وجود داشته است يا بعد از تغيير دولت و آمدن دولت يازدهم، تشت از بام افتاده!؟

5- آيا از نظر حقوق شرعي و سازماني، کسي مشروعيت حق امر بر چنين بذل و بخششي را داشته و آيا انفاق بايسته مسووليت چنين دستگاه عريض و طويلي بوده است؟

6- آيا اگر اين پول انبوه، سرريز از خزانه و ظرف بوده و بي حساب و کتاب، نمي‌شد که در رفاه صاحبان حقيقي، يعني، کارگران و کارمندان پررنج و دردش، به مصرف رساند و موجب رضاي خدا و خلق شد؟

7- آيا به استناد تحقيق و تفحص مجلس محترم شوراي اسلامي، مدير عامل مورد وثوق، فقط در اينجا مرتکب خطاست و در مسئوليتهاي پيشين مبراست؟ يا نه اين تحقيقات بايد در عطف به گذشته هم تسري يابد تا صحت و سقم آن بر مردم روشن شود؟

8- به استناد تصريح مدير عامل سازمان، بايد پرسيد که آيا توزيع پول و اهداي کارت هديه به نمايندگان محترم شوراي اسلامي، به حق و طبق قانون يا حتي عرف بوده است يا نه ؟ اگر به حق بوده، چرا به عموم نمايندگان اختصاص نيافته، جداکردن عده‌اي از جمع، خواه 151 نفر و خواه 37 تن، به چه منظوري بوده است؟

9- اگر منظور پرداخت به مستحقان و نيازمندان بوده چرا در اين امر، رنج نمايندگاني که مسووليت و اهدافي والاتر در تصويب قوانين و نظارت بر اجراي آن دارند، فراهم شده است؟ آيا فقط نمايندگان، نيازمندان حوزه نمايندگي خود را مي‌شناخته‌اند؟

10- آيا در حوزه انتخابيه ديگر نمايندگاني که مشمول اين مسووليت رنج‌آور و شبهه ناک نشده‌اند، نيازمند و واجد شرايط اين هدايا و الطاف سازمان نبوده است؟ و ده‌ها سوال ديگر ...

البته، نگارنده يقين دارد که قوه محترم قضائيه، بسياري از « آيا »‌ها و « چرا »‌ها را از مسوولان و آمران چنين حيف و ميلي، در دستور کار دارد و مو را از ماست بيرون مي‌کشد و در احياي حق و احقاق حقوق مردم، از منظر قانون، هيچ غمض عيني نيست و در عمل به قانون، محابا نمي‌رود و به يقين، زنجيره مرتکبان اين تبذير و خطا را مشخص و به صاحبان حقوق ؛ يعني، مردم معرفي مي‌کند. اما مهمتر از کار قوه قضائيه، آبروي پراعتبار مجلس است و شائبه تهمتي که بر دامن آن نشسته و نوعي بدبيني که در جامعه و در ذهن‌ها نقش بسته؛ لذا براي دفع اين اتهام سنگين، هم در تحقيق خود مجلس و هم نام‌هاي ذهن مدير عامل سازمان، هيچ چاره‌اي جز اعلام نام دريافت کنندگان - به قول بعضي اين هديه ناچيز و ثمن بخس - نيست وگرنه اين شائبه از ذهن‌هاي مردم پاک نخواهد شد و به وقت انتخابات مجلس بروز مي‌کند و در آنجا هر دفاعي، بي‌اثر خواهد بود و سبب مي‌شود که تر و خشک با هم بسوزند آنگاه به جاي نمايندگان بصير و پاکدامن و آشناي به امور کشور، کساني وارد به مجلس شوند که فقط برگ برنده‌اي به نام کارت هديه براي از صحنه بيرون کردن رقيب به عنوان معارضه در تبليغات خود دارند.


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.