سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستان زندگی زندانی محکوم به فروش مواد مخدر

سال 88 دو سال بعد از صدور حکم اعدام یک شب مرا به همراه تعداد دیگری از محکومین به اعدام از بند جدا کرده و بصورت جداگانه در قرنطینه نگهداری کردند. در آخرین ملاقات با خانواده‌ام تازه متوجه اشتباهم شده بودم.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، حامد نه سال از بیست و نه سال عمرش را در ندامتگاه قزلحصار سپری کرده است. او ابتدا به اعدام محکوم شده بود در حالی که طناب دار دور گردنش بود حکم اعدامش به حبس ابد تبدیل شد و اکنون با این که در زندان است ازدواج کرده و منتظر روز آزادیش است تا زندگی جدیدش را شروع کند.

تماس زن دایی و شروع ماجرا

کارم فروش کیف و کفش بود. در مغازه بودم که زن داییم زنگ زد و از من خواست به خانه‌شان بروم مدتی بود که داییم به خاطر فروش مواد از خانه متواری شده بود. دایی‌ام سال 79 به اتهام قتل به زندان افتاده بود و بعد از یکسال از زندان آزاد شد.

دایی‌ام که زندگی‌اش را از دست رفته می‌دید برای جبران راه اشتباه فروش مواد را آغاز کرد. طی چهار سال چند بار دستگیر شده بود.

در خانه دایی‌ام بودم که مأمورها برای دستگیری‌اشوارد خانه شدند وقتی دیدند او در خانه نیست از من خواستند با او تماس بگیرم. دایی‌ام از اضطراب من متوجه ماجرا شد و به
خانه نیامد.

من محل مخفی شدنش را می دانستم و مأمورها را به آنجا بردم ولی دایی‌ام فرار کرد مامورها برای دستگیری دایی‌ام می خواستند زن دایی‌ام را بازداشت کنند که من مانع شدم.

دایی‌ام را خیلی دوست داشتم

17 روز بعد دایی‌ام دستگیر شد. در بازداشتگاه از من خواست تا همراه داشتن کراک را گردن بگیرم. می‌گفت اگر این بار محکوم شود اعدامش می‌کنند.

جوان بودم و دایی‌ام را خیلی دوست داشتم از طرفی فکر نمی‌کردم با من کاری داشته باشند.
در دادگاه گفتم بسته‌های کراک مال من است. قاضی پرونده متوجه شد و مرا از این کار منع کرد حتی برگه‌ای مقابلم گذاشت تا با امضای آن مرا تبرئه کند آن را امضا نکردم.

قاضی پرونده سعی داشت به من کمک کند ولی من روی تصمیم خود اصرار داشتم حتی پدر و مادرم را خواست و با آنها صحبت کرد. قاضی می‌دانست من بی‌گناه هستم و به خاطر دایی‌ام این کار را کردم.

ماجرای اجرای حکم اعدام

سال 88 دو سال بعد  از صدور حکم اعدام یک شب مرا به همراه تعداد دیگری از محکومین به اعدام از بند جدا کرده و بصورت جداگانه در قرنطینه نگهداری کردند. در آخرین ملاقات با خانواده‌ام تازه متوجه اشتباهم شده بودم. لحظات وحشتناکی بود لحظه به لحظه به پایان زندگی‌ام نزدیک می‌شدم. کار از کار گذشته بود یادم می‌آید آن شبها اصلا نمی‌خوابیدم و با خدا راز و نیاز می‌کردم. بر سر یک اتفاق ساده داشتم زندگی‌ام را از دست می‌دادم بالاخره صبح موعود فرا رسید و ما را برای اجرای حکم بردند.

لحظات سنگینی بود وقتی طناب دار را دور گردنم انداختند اختیار از دستم رفت قاضی متوجه شد نزدیک آمد و گفت چون می‌دانم بی گناهی این‌بار تو را می‌بخشم ولی اگر کوچکترین جرمی بکنی دیگر بخشش در کار نیست. وقتی از پای چوبه دار پایین آمدم نیمه بی هوش بودم یکی از اعدامی‌ها دایی‌ام بود که تصویر سایه روشنی از او را دیدم.

وقتی به داخل بند برگشتم هم بندی‌هایم هم تسلیت می‌گفتند هم تبریک. تسلیت برای مرگ دایی‌ام و تبریک برای زنده ماندن خودم. آن روز اعدامم به حبس ابد تبدیل شد. آن روز خانواده‌ام برای تحویل جنازه من مراجعه کردند.

اما در بهشت سکینه متوجه می‌شوند جنازه من آنجا نیست وقتی با زندان تماس می‌گیرند تازه متوجه می‌شوند من عفو شده‌ام. مادرم که برای ملاقات با من به زندان آمده بود با دیدن من در اتاق ملاقات بی‌هوش شد.

ازدواج با یک خانم معلم

در زندان همیشه فرد منظمی بودم سال 89 با مساعدت دادیار ناظر زندان به مرخصی یک ماهه رفتم، زندگی برایم شیرین‌تر شده بود. سال 90 مجددا به مرخصی رفتم. با خانواده  همسرم که از بستگان‌مان هستند برای 13 بدر به طبیعت رفته بودیم که همانجا ماجرای خواستگاری اتفاق افتاد. خانواده همسرم 2 روز فرصت خواستند و بعد از دور روز موافقت خودشان را اعلام کردند. در فامیل همه مرا می‌شناسند من حتی سیگار هم نمی‌کشم. همسرم شرایط مرا می‌دانست و با فداکاری بزرگی که کرد با قبول ازدواج با من، مرا به آینده‌ام امیدوار کرد.

می خواهم آزاد شوم

اگر حکم ابد من مشمول عفو شود تبدیل به 15 سال حبس می‌شود. الان 9 سال و 2 ماه است که اینجا هستم. من دیگر تنبیه شده‌ام، می‌خواهم به زندگی برگردم. اگر مسئولین قضایی مساعدت کنند می‌توانند مرا آزاد کنند. هر چند تا اینجا هم مساعدت‌های زیادی کردند ولی یک مساعدت دیگری می‌تواند مرا به زندگی برگرداند.  همه مسئولین زندان از من راضی هستند، از مسئولین محترم قضایی هم تقاضا دارم با یک بخشش دیگر مرا در جبران گذشته ام یاری کنند.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.