به گزارش
خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، علی عبدی دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در نامهای به مصطفی دینی دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی ضمن طرح سوالاتی او را به مناظره دعوت کرد.
متن این نامه به شرح ذیل است:
بسمه تعالی
برادر گرامی جناب آقای دینی
دبیر محترم انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران
سلام علیکم؛
با احترام و تسلیت فرارسیدن اربعین حضرت سیدالشهداء (ع)، آنچه موجب نگارش این نامه خطاب به جنابعالی و به صورت سرگشاده شد، مجموعه مواضع و اقداماتی است که تشکل متبوع شما در چند ماه اخیر بدان پرداخته است، که البته، لا اقل برای بنده و دوستانم نه امر جدیدی است و نه خلاف انتظار؛ چه اینکه این مسیر، همان راه و رسمی است که دوستان شما، دستِ کم در 2 دهه اخیر طی نموده اند.
لکن به نظر می رسد لازم است موارد فوق الذکر که در ادامه نامه به برخی از مصادیق آن اشاره خواهم کرد، در پیشگاه افکار عمومی دانشجویان دانشگاه تهران به نقد و نظر گذاشته شود؛ چه بسا ممکن است برخی دانشجویان عزیز، به اقتضای سال ورودشان به دانشگاه، با سابقه و پیشینه رویکردها و برنامه های انجمن تهران آشنا نباشند.بدیهی است در نهایت این مخاطبان فهیم و هوشمند هستند که با اتکاء به خرد و سلامت و عزت نفس شان به قضاوت خواهند پرداخت.
با ذکر این مقدمه کوتاه، توجه شما را به موارد ذیل جلب می نمایم و امیدوارم جنابعالی، با رعایت انصاف و بدور از تعصبات تشکیلاتی و سیاسی با آن ها برخورد داشته باشید:
1- تشکل متبوع شما که پسوند اسلامی را با خود به یدک می کشد، بایستی نسبت و موضع خود را در خصوص این قید مهم و راهبردی به طور شفاف بیان نماید و مشخص کند که منظورتان از اسلام چیست؟ مشخصا شما و دوستان از کدام اسلام سخن می گویید؟
آیا اسلام مد نظر شما آن اسلامی است که امام خمینی (ره)آن را در عصر حاضر ما تبیین نمودند؟ و یا اینکه به قرائت دیگری از اسلام معتقد هستید؟
وقتی شما و دوستانتان پدر معنوی خود را آقای مهندس بازرگان می دانید و در نتیجه شما هم فرزند معنوی ایشان و امثال ایشان هستید، لابد دینداریتان و اسلام خواهی تان هم برگرفته از آقای بازرگان و حزب ایشان یعنی «نهضت به اصطلاح آزادی» است.این موارد مستند به گفتار و رفتار خود شما و دوستان شما و تشکل مطبوع تان است و نمونه آخر آن، همین برنامه 16 آذر تشکل شما است که در آن با آب و تاب از بازرگان به عنوان پدر معنوی یاد کردید و به افتخارِ نام نهضت آزادی و عزت الله سحابی و هاله سحابی کف زدید و سوت کشیدید!
چون مجال نامه کوتاه است و برای اینکه خوانندگان محترم نسبتِ آقای بازرگان و نهضت آزادی را با اسلام مد نظر حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی بدانند، توجه شما را به این فراز از نامه تاریخی حضرت امام (ره) جلب می کنم: "نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند ؛ و ضرر آنها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است... نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند"
پس آقایان مدعی انجمن اسلامی!
لطفا تکلیف ما را معلوم نمایید که بالاخره معتقد به اسلام مورد نظر حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی هستید و یا آنچنان که در بیانیه سراسر تناقض تان در برنامه 16 آذر امسال عنوان کردید خود را پرورش یافته مکتب آقای بازرگان می دانید و ایشان را پدر معنوی خود!
آقایان مدعی انجمن اسلامی!
چطور می شود از اسلام ناب و امام خمینی (ره) دم زد و آقای دکتر مصدق و «جبهه به اصطلاح ملی» را الگوی خود قرار داد؟ آیا اسلام مد نظر شما همان اسلام مد نظر آقای مصدق و جبهه ملی است؟
باز هم توجه شما را به نظر حضرت امام (ره) در خصوص جبهه ملی، در جریان مقابله این جبهه با حکم قرآنیِ قصاص جلب می کنم، آنجا که فرمودند: "این ها [جبهه ملی] مرتداند! جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است!"
در جای دیگری و در ادامه ماجرای لایحه قصاص، امام خمینی (ره) ماهیت واقعی آقای مصدق و جبهه ملی را عیان می کنند و می فرمایند: "او[ مُصدّق، رهبر جبهۀ ملّی] هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده اند و به اسم «آیت اللّه » توی خیابان ها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این[مُصدّق] سیلی خواهد خورد. و طولی نکشید که سیلی را خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می زد. این ها تفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را، غیر انسانی میخوانند. "(صحیفه نور، جلد 15)
آری، پدران فکری و معنوی شما چنین جایگاهی در نزد امام (ره) داشتند و این موضوعی است که شما و دوستانتان در انجمن تهران که شعار می دهید دانستن حق همه است، همیشه از مخاطبان تان پنهان میکنید.
چرا به دانشجویان میگویید که آقای بازرگان موسس انجمن اسلامی و جنبش دانشجویی در کشور بوده است؟ چرا نمیگویید که انجمن اسلامی در دانشکده پزشکی تاسیس شد، در حالیکه آقای مهندس بازرگان اساسا پزشک نبوده است؟ چرا به دانشجویان نمی گویید که در زمان تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان، آقای مهندس بازرگان اصلا دانشجو نبوده و استاد دانشکده فنی بوده است؟ چرا تاریخ را قلب می کنید و وارونه جلوه می دهید؟
البته به اعتقاد بنده، اشکال شما بیش از آنکه حمایت و پیروی از بازرگان و مصدق و نهضت آزادی وجبهه ملی باشد، ادعای توأمان شما در پیروی از خط امام (ره)، و خط بازرگان و مصدق است!
برادر گرامی، جناب آقای دینی!
بیایید برای یک بار هم که شده، آزادانه و با شهامت بگویید که کدام دین و خط فکری را قبول دارید؟ دین وخط امام خمینی (ره)را قبول دارید یا دین و خط مصدق و بازرگان را؟البته در این رابطه نکات زیادی است که بایستی باب بحث را باز گذاشت.
2- از نگاه و برداشت شما و دوستانتان در خصوص اسلام که بگذریم، موضوعی که قابل توجه است، روایتی است که شما و حامیان حزبیِ خارج دانشگاهی تان از انقلاب اسلامی و تاریخ انقلاب نقل می کنید.شما در مقاطع مختلف، از مرحوم منتظری به عنوان الگوی یک روحانی انقلابی و عدالتخواه، و کسی که به خاطر مردم به قدرت پشت پا زد یاد می کنید که البته این تمجید و تجلیل هم توأم است با ادعای مضحک پیروی از خط امام خمینی (ره)!
باز هم چارهای ندارم تا نظر حضرت امام (ره) را در نامه ایشان در خصوص عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامی رهبری به شما و دوستانتان یادآوری کنم: " از آنجا که روشن شده است که شما [منتظری] این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین، باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتیددیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمیدیدم ...در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل ، شما او را از همه متدینین متدینتر می دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می دادید که او را نکشید! از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم ..." (صحیفه امام، جلد 21، صفحه 330)
خیلی جالب است که شما خود را دانشجویان خط امامی معرفی می کنید و درجای دیگر پیرو مرحوم منتظری هستید! متاسفانه مجال آن نیست که به بازخوانی نامه ها و سخنان دیگر حضرت امام (ره) و مرحوم حاج سید احمد خمینی در رابطه با آقای منتظری بپردازم و آنچه شما و دوستانتان در رابطه با این مسائل به مخاطبان برنامه هایتان نمی گویید و در مواضع تان نمی آورید را بازگو نمایم.
جناب آقای دینی
اگر شهید چمران، شهید همت، شهید باکری، شهید زین الدین و ... که شما در برنامه 16 آذر امسال تان در کنار بازرگان و مصدق و منتظری قرارشان دادید، به هنگام این تمجیدی که شما و دوستانتان در انجمن تهران از مخالفین و معاندین امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی کردید، حضور داشتند، چه می گفتند؟ به نظر شما این شهیدان با امام بودند یا با بازرگان؟ با امام بودند یا با مصدق؟ با امام بودند یا با آقای منتظری؟...
باز هم متاسفم که شما و هم قطارانتان با دانشجویان صادقانه سخن نمی گویید؟ از پسوند اسلام استفاده می نمایید و منظورتان را از اسلام نمی گویید! از امام (ره) دم می زنید و افرادی که خون به دل امام و مردم کردند را به عنوان الگو معرفی میکنید.
3- نکته دیگری که در مواضع و رویکردهای شما و تشکل متبوع تان قابل تامل است، حمایت از فتنه گران و قانون شکنان سال 88 است.
البته میدانم که سخن به میان آوردن از دیکتاتورمآبیهای سران فتنه برای شما ملال آور است؛ اما چارهای نیست جز اینکه برای چندمین بار برخی مسائلی را در رابطه با اقدامات احزاب حامی شما و دوستانتان در فتنه 88 بازخوانی نمایم.
گرچه در این رابطه معتقدم؛ گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!
اولا چرا سعی میکنید دروغ بزرگ تقلب در انتخابات 88 ، که آقای موسوی در کمال بی مسئولیتی آن را قبل از پایان زمان رای گیری و شمارش آر اء بیان کرد به فراموشی بسپارید؟ بالاخره اثبات ماجرای تقلب در انتخابات 88 چه شد؟ چرا حتی یک دلیل هم اقامه نکردید؟ بزرگان هم حزبیِ اصلاح طلبتان هم که وسوسه رسیدن به قدرت در دولت یازدهم دغدغه اصلی شان شده بود، به صراحت اذعان کردند که تقلب نبوده است؟ اگر تقلب نبوده – که قطعا نبوده و اگر بود باید اثبات میکردید- چرا به مردم و جوانان دروغ گفتید؟ چرا رهبران اصلاح طلب شما که ادعای دموکراسی و مردمسالاری شان گوش فلک را کر کرده، حاضر نشدند به آراء مردم تن دهند و به جای پذیرش نتیجه انتخابات، مردم را به خیابان ها کشاندند؟ آیا مقصر خون هایی که ریخته شد آمران به آشوب و دروغ گویان مدعی تقلب نبوده اند؟ حال آنکه ما و نظام اسلامی پس از یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری نه تنها مثل شما قواعد بازی را برهم نزدیم، بلکه تنها از 250هزار رأی کاندیدای پیروز نیز حراست کردیم و وی را رئیس جمهور قانونی و شرعی کشور دانستیم!
تشکل متبوع شما که خود را مرید آقای خاتمی میداند و ایشان را بزرگ آموزگار ادب و شکیبایی! می خواند، آیا تا به حال از آقای خاتمی پرسیده است که دلیل و سند ایشان، و جریان سیاسی متبوع شان برای بیان تقلب در انتخابات 88 چه بوده است؟ آیا از آقای خاتمی سوال کرده اید که فحاشی به مردم، صدمه زدن به اموال عمومی و از همه مهمتر، هتک حرمت عاشورای امام حسین (ع) چه نسبتی با دینداری و ادب و شکیبایی مورد ادعای ایشان دارد؟ چرا ایشان هیچ موضعی نگرفتند و به فکر مردم و کشور نبودند؟متاسفانه مجال آن نیست که به تفصیل به این مورد بپردازم، چه اینکه باب بحث در همه موارد مربوط به فتنه 88 باز خواهد بود.
4- نکته آخر، انتقاد بنده به یکسویه بودن برنامه های تشکل متبوع شماست. علیرغم تصویر تکثرگرایانه ای که تلاش می کنید از خود به نمایش بگذارید، تحمل منتقد و مخالف را ندارید و در مقابل تفکر مخالف تان «هو» می کشید و جنجال می کنید! چرا اجازه صحبت و ارائه نظر به منتقدان خود را نمی دهید؟ چرا خود را تمام حق می دانید و طرف مقابل را تمام باطل؟ چرا در برنامه 16 آذر امسال حتی اجازه حضور خبرنگاران منتقد را ندادید؟ مگر در برنامه های شما چه چیزی قرار است اتفاق بیافتد که فقط خودتان محرم آن هستید و باقی نامحرم!
برادر گرامی، جناب آقای دینی
امیدورام که به سیاق احزاب و رسانههای همسوی تان، پاسخ موارد بالا را با فرافکنی و بکار گیری الفاظ تکراری و نخ نما شده ندهید و اجازه دهید دانشجویان آزادانه با مسائل روبرو شوند و قضاوت نمایند.
در پایان، از آن جا که معتقدم، شان دانشگاه ایجاب مینماید که موضوعات اصلی مورد دغدغه دانشجویان به بحث آزادانه گذاشته شود، جنابعالی را به مناظره پیرامون موارد مورد اشاره در این نامه، و سایر موضوعات از این دست دعوت مینمایم.
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران این آمادگی را دارد تا در فضایی منطقی و در جلسات متعدد، میزبان این مناظره در صحن دانشگاه باشد.والسلام علی من التبع الهدی
انتهای پیام/