وی ادامه داد: در قدیم میدان جنگ بوده و امروزه جنگ میدانی نیست، جنگ سایبری واقعی است.
اگر خدای ناکرده، جنگ اتمی در جهان اتفاق بیفتد، کره زمین نابود میشود، در واقع کل کره زمین میدان است.
جنگ نرم، جنگ سایبری و جنگ سخت نابودی کره زمین است. سابق که میدانهای جنگ زمین بوده، نوعی از صحنه بود و این زمینه جنگ است.
ولی خواستگاه جنگ اندیشه است.
این استاد دانشگاه گفت: صحنه جنگ زمین بوده، جنگها از تعارض اندیشهها شروع میشود. اگر اندیشهها با هم جنگ نداشتند و با هم گفتگو و انعطاف نشان میدادند و با عقلانیت کنار هم میآمدند، جنگ رخ نمیداد. چون تضاد اندیشههاست انعطاف پذیری در اندیشهها نیست. خاصیت ذاتی فکر انعطاف است اما انعطاف در فکر نیست.
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به این نکته که من خواستگاه جنگ را اندیشه میدانم، گفت: جنگ از فکر و اندیشه شروع میشود البته در صحنه زمین کشتار اتفاق میافتد، تا مادامی که جنگ در فکر و اندیشه است، جنگ فکری بوده و وقتی به زمین میآید صحنهای برای جنگ شروع میشود.
ابراهیمی دینانی اظهار داشت: جنگهای امروز مثل جنگهای سابق نیست که صحنه معینی داشته باشد، اگر امروزه جنگ رخ بدهد، نابودی بشر را در پی دارد. بخصوص اسلحههای نابود کننده و کشتار جمعی که است بسیاری از کشورهای ابر قدرت و بعضی از کشورهای غیر ابر قدرت است.
وی تصریح کرد: صحنه جنگ اندیشه بوده، صحنه صلح هم اندیشه است. صلح در بیرون نیست، تظاهر آن در بیرون است.
ما باید به عالم اندیشه برویم و اندیشه را انعطاف پذیر کنیم و فردوسی این کار را انجام داده است. فردوسی از اول تا آخر کتاب حماسهاش مسئله اندیشه است.
اندیشه به ذات پویاست، ما اندیشه راکد نداریم. فکر، تفکر و عقل پویا بوده. اگر در جایی تفکر و عقل بدون تحرک بماند، دیگر آن اندیشه نیست.
ابراهیمی دینانی ضمن اشاره به این نکته که ما تفکر ساکن نداریم، بیان کرد: تفکر به ذات پویا و روان است، کلمه "روان" در فارسی و "نفس" در عربی است. روانشناسی یعنی روانشناسان میخواهند روح و نفس انسان را بشناسند.
روان به معنای "رونده" و "میرود" است.
وی گفت: روان ظهورش در اندیشه است، اندیشه، عقل به ذات پویاست و چون به ذات پویا بوده توقف ندارد. امام علی(ع) میفرماید:
وای بر کسی که دو روزش یکسان باشد.
این دو روز یعنی دو لحظه "روز" در اینجا لحظه است.
این استاد دانشگاه افزود: همیشه انسان در آغاز است و هیچ وقت پایان نیست.
همه موجودات در وسط هستند، درخت در وسط راه است از وقتی که تخم درخت کاشته میشود، ریشه درخت در زمین تنیده شده تا به میوه برسد، در وسط است. هیچ وقت به پایان نمیرسد و هیچ وقت هم آغاز نیست.
وی ادامه داد: اما انسان چون فکرش پویاست هر لحظه در آغاز راه است.
وقتی آغاز، نو و جدید معنی دارد که کهنه معنی داشته باشد. ما باید به کهنه هم توجه کنیم، در واقع باید به تاریخ توجه داشته باشیم. وقایع تاریخی را بدانیم و از آن عبور کنیم.
ابراهیمی دینانی در ادامه گفت: فردوسی این کار را انجام داده، فردوسی دارای اندیشه به دلیل پویایی فکرش بوده و به تاریخ و فرهنگ ملت ایران توجه داشته است.
وی افزود: در احادیث درخصوص
"جنود عقل" و "جنود جهل" داریم، "جنود عقل"، تفکر و
اندیشه پاک است و "جنود جهل" یعنی نفسانیت و شهوت، این جنگ واقعی بوده
که فردوسی بصورت یک حماسه بیان میکند.
منصوری لاریجانی در ادامه برنامه گفت: بزرگان وقتی "فردوسی" و "هومر" را با هم بررسی میکنند، میگویند که "هومر" در قد و اندازه "شاهنامه" نیست.
همهی ماهیت هومر، اسطورهای و زمینی است و همه چیز انسانی است ولی فردوسی همه چیز را از انسان به خدا میبرد.
وی افزود: فردوسی اخلاق مداری را ترویج میدهد.
در چند نظریه از بزرگان آمده است که گفتند شاهنامه کتاب حماسهای است، در نظریه دیگر آمده که شاهنامه بهانه بوده در واقع شاهنامه انسان شناسی است.
حکیم فردوسی از استعداد و ظرفیت ادبیات فارسی و حکمت ایرانی برای نشر تفکرش استفاده کرد، یعنی کسانی که با استفاده از قالب تفکر شیعه، فردوسی را به نژاد پرستی ایرانی متهم میکنند، حتی تفکر شیعه را زائیده شاهنامه میدانند.
منصوری لاریجانی سوال خود را اینگونه از مهمان برنامه مطرح کرد که کدام یک از این نظریهها درست است.
ابراهیمی دینانی در پاسخ گفت: فردوسی به طور یقین شیعه بوده، حتی به صراحت در بعضی از سخنان خود این موضوع را گفته است.
به نام خداوند جان و خرد / کزین اندیشه برنگذرد
جسم، تجسم جان و خرد است، وقتی جان و خرد باشد، جسم هم هست
جسم، تجسم جان و خرد است. فردوسی "جان" را با "خرد" بیان میکند، بالاتر از خرد چیزی نیست، "خرد" کلمه عربی است که در فارسی به آن "عقل" میگویند.
منصوری لاریجانی گفت: هر فیلسوف که شاهنامه فردوسی را نگاه میکند اولین چیزی که به ذهنش میرسد این است که فردوسی حکیم و موحد است.
در شعری از فردوسی که او گفته:
به نام خداوند جان و خرد / کزین اندیشه برنگذرد
خداوند نام خداوند جای/ خداوند روزی ده رهنمای
ابراهیمی دینانی افزود: چرا فردوسی "خداوند نام" میگوید؟ "نام" و صاحب نام چه اهمیتی دارد، خود خداوند وقتی در قرآن کریم صحبت میکند، میگوید (بسم الله الرحمن الرحیم)، "اسم" یعنی "نام" و "بسم" یعنی به "اسم" .
چرا خداوند نگفت( به اله الرحمن الرحیم)، خداوند با "بسم الله" یعنی به اسم خداوند شروع میکند.
وی گفت: ما خداوند را در صفات و مظاهر صفات میشناسیم، ما از طریق صفات باید به طرف ذات برویم یعنی کسی به طور مستقیم نمیتواند به ذات برود، به ذات هم راه نیست.
خداوند نامها را به حضرت آدم آموخت، اسم نام لفظی نیست، عالم اسم "حق " و هستی (اسم الله) است.
واقعیت عالم اسم، پس لفظ عالم اسم است. ما به ذات راه نداریم.
این استاد دانشگاه افزود: فیض اقدس تجلی خدا به اسماء است، اگر خدا به اسماء تجلی نمیکرد، راه به سوی خدا نبود.
اسم یعنی ظهور ذات حق و در اینجا که فردوسی میگوید: "خداوند نام و خداوند جان" یعنی جایگاه حق تعالی بوده و هستی همان نام حق است.
خداوند نه تنها خلق میکند، هدایت هم دست حق تعالی است.
بیشتر شاعران ما همچون سعدی، حافظ تحت تأثیر فردوسی بودند، گوهر عقل گوهر برتر بوده و در حدیث نبوی هم آمده است.
ابراهیمی دینانی افزود: فردوسی اگر این حماسه را نه سروده بود، قطع به یقین امروز من با شما به زبان فارسی سخن نمیگفتیم.
نکته مهم اینکه حکمت فردوسی این بود که علاوه بر حفظ زبان فارسی خود نیز به از بین رفتن آن در طول زمان آگاه بوده است.
با این حماسه زبان فارسی حفظ میشود.
بادهای مخالف بر ایران وزیده و امثال چنگیزها هم آمدند، اما زبان فارسی با آن سیتره خود باقی مانده و این فرهنگ عالی، شیرین و پر محتوا در این زبان به ظهور رسیده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: کدام فرهنگ در زبان فارسی به ظهور رسیده که امروز مایه افتخار بشریت است، مولوی امروز گنج معانی و افتخار بشریت محسوب میشود. حافظ و سعدی هم افتخار بشریت هستند.
سعدی شعرش در سرد سازمان حقوق بشر نوشته شده است.
بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
این معارف در زبان فارسی به وجود آمده و فردوسی حافظ زبان فارسی است، زبان نرم، ملایم و ترکیبی که از آن میتوان لایتناهی جمله و ترکیب بسازیم.
وی تصریح کرد: جوهره زبان فارسی حکمت بوده، چون خودم فارسی زبان هستم نمیخواهم از زبان فارسی تعریف کنم. در واقع فارسی گنجینه حکمت است.
ابراهيمي ديناني گفت: دنياي امروز، دنياي تهاجم فرهنگي است، بعضيها
ميخواهند با يك فرهنگ مسلط، فرهنگها را از بين ببرند كه به آن خرده فرهنگ
گفته ميشود، آنها ميگويند بايد خرده فرهنگ از بين برود و يك فرهنگ در
جهان باشد.
وي ادامه داد: همه فرهنگهاي گذشته بايد محفوظ بماند و اين
تنوع بشري است، هيچ زباني نبايد نابود شود، خدا را شكر زبان فارسي نابود
نخواهد شد، چون فرهنگ عالي است.
زبانهايي كه فرهنگ عالي ندارد نبايد
نابود شود، اين موارد گنجينه است، بايد در خصوص تنوع فرهنگي گفتمان كرد،
فرهنگ يكنواخت خوب نيست بلكه تنوع فرهنگي و زباني بهتر است.
در ادامه
برنامه "معرفت" منصوري لاريجاني مجري برنامه گفت: تفكري در غرب به وجود
آمده تحت عنوان جهاني شدن، غربيها ميخواهند تمام فرهنگها و عقيدهها را
بكوبند اين در تفكر ليبراليسم آمده، اين سلطه خطرناكتر است.
ابراهيمي
ديناني، گفت: اين طور تفكر سطحي كردن و مبتذل ساختن بشر است، انسان هيچ وقت
يك عالم ندارد، آنها اين مسئله را متوجه نميشوند و بايد بروند و حافظ
بخوانند، انسان هميشه آغاز و فكر ا و هميشه پوياست، وقتي يك زبان و يك
فرهنگ بر بشريت مسلط شود، آن زمان مرگ بشريت است.
اين استاد دانشگاه
اظهار داشت: بشر در يك عالم نميتواند، باقي بماند، انسان هرلحظه يك عالم
دارد، هر فرهنگي يك عالم است، ما به تنوع فرهنگي و تنوع زباني نيازمنديم.
تنوع زبان و فرهنگهاست كه باعث رشد فرهنگ و زبان ميشود، اگر يكنواخت شد راكد ميشود، همچون آب راكد بوي نامطبوع ميدهد.
وقتي رودخانه جريان داشته باشد، هيچوقت آبش نميگندد، فكر آنها خام بوده است.
وي
عنوان كرد: تهاجم فرهنگي يك واقعيت است، بايد به هر فرهنگ و هر زبان حق
داد كه زنده بماند، كه فرهنگها با هم گفتگو كنند، تنوع فرهنگي يعني تنوع
انديشه و افكار كه موجب رشد بشريت ميشود.
بايد آگاهي ملتها را بالا برد، اگر هر ملتي آگاهي داشته باشد به دام نميافتد، تنها راه، راه آگاهي است.
ابراهيمي
ديناني خاطرنشان كرد: امروز كه از انسانگرايي صحبت ميكنند، اكنون در
درونشان شكافي عظيم بين شرق و غرب ميبينند، آنها به اين شكاف دامن
ميزنند.
كسي ميتواند از اومانيسم حرف بزند، كه يك نگاه يكسان به
بشريت داشته باشد، كسي كه از اومانيسم سخن ميگويد و نگاه يكسان به بشريت
ندارد، خائن و شياد است، پس بايد به انسانگرايي وفادار باشد، اين موارد
مسائلي است كه به آن گرفتاريم و با آگاهي ميتوان از آن خارج شد.
منصوري
لاريجاني در پايان برنامه گفت: از اين بحث نتيجه ميگيريم كه حكيم
ابوالقاسم فردوسي در چه عصري متوجه اين خطرات شد و با چه زيبايي اين
راهكارها را به ما نشان داد كه جبهه حق و جبهه باطل كدام است.