"دانشگاه هيولاها" به کارگردانی "داناسكارلان" که فيلمنامه آن توسط اسكانلان، دنيل گرسان، رابرت ال.برد نوشته شده است توسط بيلي كريستال، جان گودمن، استيوبوشمي صداگذاری شده است.
دانشگاه هيولاها ظاهراً داستانش را بر همان مدار ايدهي شركت هيولاها قرار داده است، موضوع تأمين انرژي شهر هيولاها از طريق جيغي كه با ترساندن بچههاي خردسال انسان ها فراهم ميشود، منتها اين ايده در انيميشن نخست در ارتباط عاطفي بين دو هيولا با دختري خردسال بسط پيدا كرده بود و اكنون در انيميشن حاضر، به شكل رقابت بين هيولاهاي مثبت قصه با حريفاني بدجنس پرورش يافته است. ظاهر اين تفاوت ممكن است چندان مهم جلوه نكند، اما بازتاب گستردهاش را بر ميزان ارزش سينمايي و دراماتيك دو اثر به شكلي جدي منعكس كرده است، هرچقدر شركت هيولاها آكنده از خلاقيتي شگفتانگيز در پروراندن عنصر خيال و مستعد طيف پررنگي از تأويلهاي فرامتني بود، دانشگاه هيولاها در حد اثري كموبيش متوسط كه ممكن است گاه شوخيهايي بامزه هم در برداشته باشد باقي مانده است و از آن فراتر نميرود. مشكل اصلي دانشگاه هيولاها فقدان محوري دراماتيك در ارتباط با كليت داستانش است و از همين رو، روايت آن بيش از آن كه در يك مسير به هم پيوسته پيش رود، شامل چند اپيزود مستقل شده است كه در طيشان، هيولاها با هم مسابقه ميدهند و برنده و بازنده ميشوند، بيآنكه فكري به حال شخصيتهاي گنگ و بي هويت داستان شود، از رندال (ماري كه نامرئي ميشود) گرفته كه معلوم نيست چطور عليه شخصيتهاي داستان ناگهان تغيير موضع ميدهد تا مدير آموزشگاه كه علت اين همه سختگيري و لجاجتش با مايك وسوليوان نامعلوم باقي ميماند و همان پشيماني نهايياش هم فاقد پشتوانهي دراماتيك از آب درميآيد. در چنين فضاي عقيمي، نكته هايي لودهوار همچون عشق يكي از هيولاها به مادر دوستش هم ديگر خيلي نوبر است!
دانشگاه هيولاها قرار است نكتههايي آموزشي همچون موفقيت معطوف به پشتكار و اراده و صداقت را براي مخاطبان خردسالش بپرورد، اما اين پيامها در سطح ماجرا باقي ميماند و با پايان يافتن زمان انيميشن به سرعت فراموش ميشود.
با اين حساب، اين اثر ممكن است در حد دو ساعت لحظات سرگرم كنندهاي را براي برخي تماشاگران كمسنوسال رقم بزند، اما قابليت ماندگارياش جاي شك فراوان دارد.
منبع: مجله سینمایی 24/ مهرزاد دانش
انتهاي پيام/