رهبر معظم انقلاب در ادامه سخنان خود نگاهی به ورزش های سنتی داشتند و از مسئولین درخواست کردند تا ورزش های سنتی و بازی های ایرانی را ترویج دهند و فرمودند: " ... اسباببازى رايج بچّههاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمريكايىها كه پدرجدّ ما در اين كارند، الان پشيمانند، درآن درماندهاند كه چهكار كنند. ما بچّههاى خودمان را كه اَلَكدولَك بازى ميكردند كه تحرّك داشت و خوب بود، گرگمبه هوا بازى ميكردند كه كار بسيار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، يا اين چيزى كه خط كشى ميكنند و لىِلىِ ميكنند - بازىِ بچّههاى ما اينها بود - آوردهايم نشاندهايم پاى اينترنت، نه تحرّك جسمى دارند، نه تحرّك روحى دارند، و ذهنشان تسخير شده به وسيلهى طرف مقابل. خب بياييد بازى توليد كنيد، بازى ترويج كنيد، همين بازىهايى كه بنده حالا اسم آوردم و دهتا از اين قبيل بازى [كه] بين بچّههاى ما از قديم معمول بوده را ترويج كنيد؛ [اين] يكى از كارها است، اينها را ترويج كنيد."
ایشان همچنین در مورد ورزش های ملی و میهنی فرمودند:" ... ما همهاش نبايد نگاه كنيم ببينيم كه غربىها از چهجور بازىاى حمايت
ميكنند، ما هم از همان بازى حمايت بكنيم. خب حالا من نميخواهم راجع به بعضى
از اين ورزشها چيزى بگويم، امّا خب ما خيلى كارهاى خوب داريم كه مال ما
است؛ من [قبلاً] گفتم،چوگان مال ما است، ديگران به اسم خودشان
كردند؛[خب] اين را ترويج كنيد؛ ورزش باستانى يك ورزش زيبا و هنرى
است، خب اين را ترويج كنيد؛ اينها را پيش ببريد و ترويج كنيد كه بچّهها
[سراغ اينها] بروند."
پیرو سخنان مقام معظم رهبری نگاهی به چند ورزش که ایشان در سخنان خود ذکر کرده اند خواهیم داشت تا خوانندگان با ورزش های ایرانی و بازی و سرگرمی های ملی بیشتر آشنا شوند و فرهنگ آن در میان مردم بیشتر دیده شود.
** چوگان
این ورزش بازی شاهان نامیده شدهاست (زیرا بیشتر در میان پادشاهان و بزرگان رواج داشت) و از ورزشهای کهن ایرانی است. نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده میشود برگرفته شدهاست. این بازی در ابتدا ورزشی عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسبهای جنگی خود را به نمایش میگذاشتند.
چوگان به هنگام کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت. اروپاییان در زمان صفویان و در زمان استعمار خود در هند، با این بازی آشنا شدند و آن را در سراسر اروپا پخش کردند. بعدها نیز ورزشهایی از قبیل گلف و هاکی پدید آوردند که دستههای استفاده شده در این بازیها به همان چوب چوگان برمیگردد.
این ورزش در ایران پس از صفویان کم کم رو به فراموشی رفت. البته در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، چوگان دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. امروزه سعی میشود توجه بیشتری به این ورزش نشان داده شود. همچنین اقداماتی برای تاُسیس زمینهایی سرپوشیده برای زنان انجام شدهاست.
مشخصههای زمین چوگان
طول و عرض زمین چوگان به ترتیب ۲۷۴ و ۱۴۵ متر است (البته در کشور ایالات متحده آمریکا و آرژانتین این ابعاد کمی از استاندارد رایج بزرگتر میباشد). طول دروازه نیز ۷ متر میباشد.
مدت زمان مسابقه
یک بازی چوگان به ۶ دوره زمانی (چوکه) که هر کدام ۷ دقیقه میباشد تقسیم میشود. البته این استاندارد مربوط به کشور انگلستان میباشد ولی در آرژانتین و آمریکا این مدت زمانی به هشت قسمت تقسیم شده و بین هر چوکه استراحتی معادل۳ دقیقه و بین دو نیمه ۵ دقیقه در نظر گرفته میشود.
تعداد بازیکنان
در هر تیم چهار نفر بازی میکنند. نفر اول یک مهاجم است و کار او حمله و نیز کمک به مدافع است. نفر دوم نیز مهاجم است، ولی وظیفه او در دفاع مهمتر است. نفر سوم که معمولاً بهترین بازیکن تیم است، وظیفه دارد تا حرکات دفاعی را به ضد حمله تبدیل کند. نفر چهارم نیز مدافع است و وظیفه دارد توپ را از دروازه دور کند. از آن جایی که چوگان بازیای با روند سریع است، امکان دارد بازی کنان یک تیم در قسمتهای مختلفی از زمین قرار گیرند که مربوط به وظیفه بازیکن دیگر باشد. در این حالت باید وظایف آن بازیکن را انجام دهند تا به جای خود بازگردند.
هدف و قوانین بازی
هدف این بازی فرستادن توپ در دروازهٔ حریف میباشد. هنگامی که توپ از پشت دروازه خارج میشود، پرتاب توپ به تیم مورد حمله قرار گرفته تعلق میگیرد، مگر این که خود این تیم باعث خارج شدن آن شده باشد. در این صورت به تیم مقابل یک پرتاب آزاد (از ۸۴ متری محل خروج) تعلق میگیرد. پس از هر گل، دو تیم زمین خود را تعویض میکنند و داور توپ را در مرکز زمین قرار میدهد. در صورتی که دو تیم برابر شوند، وقت اضافی به آنها تعلق میگیرد و اولین تیمی که گل بزند برنده اعلام میشود. هنگامی که بازیکنی به سمت جهتی که توپ در آن پرتاب شدهاست میتازد، تقدم با اوست در صورتی که (و تنها در این صورت) که توپ در سمت راست او باشد. در این صورت هیچ بازکنی اجازه ندارد راه او را سد کند، مگر آن که در فاصلهٔ معقولی قرار گیرد که هیچ جای خطر نباشد.
اسبهای چوگان
در ورزش چوگان معمولاً از اسبهای کوتاه قد استفاده میشود، بدین منظور پونیها از جایگاه ویژهای برخوردارند. در یک بازی معمولاً از یک اسب حداکثر در دو چوکه استفاده میشود، البته باید بین آنها یک چوکه استراحت به اسب داده شود.
وسائل ضروری اسب در حین مسابقه چوگان
بانداژ برای حفاظت چهار ساق اسب به منظور عدم برخورد ضربات توپ و یا چوب چوگان به ساقها.
انتخاب افسار (دهنه، لگام) مناسب جهت کنترل هرچه بهتر اسب در حین مسابقه.
وسائل ضروری سوارکار
کلاه ایمنی مخصوص چوگان
دستکش
شلاق چوگان که اندازه آن تقریباً معادل ۱۰۶ سانتیمتر میباشد و علت آن نیز سهولت استفاده از آن حین مسابقهاست.
چکمه سوارکاری بدون بند
زانوبند
** ورزش باستانی
زورخانه جاي نيکان ، پاکان و مکتب فتوت و جوانمردي است .زورخانه بنايي است مسقف که در وسط آن گودي کنده شده و در اطراف اين گود ، غرفه هايي براي نشستن تماشاچيان و کندن لباس و گذاشتن آلات و اسباب ورزشي بنا گرديده است .
سقف اصلي زورخانه که گود در زير آن واقع شده ، بلندتر از سقف هاي ديگر بناهاست و در بالاي اين سقف پنجره اي براي روشنايي نصب گرديده و درب ورودي به مقداري کوتاه است که بايد با قامت خم شده از آن عبور کرد و اين اولين نشانه فروتني و تواضع جبري کسي است که وارد زورخانه مي شود .
زورخانه جاي نيکان ، پاکان و مکتب فتوت و جوانمردي است . ادب ، صفا ، فروتني و گذشتي که بين ورزشکاران زورخانه حاکم است در جوامع ديگر کمتر ديده مي شود .
اصطلاحات زورخانه
کهنه سوار و مرشد ، پيشکسوت ، پيش قدم ، پيش خيز ، نوچه ، نوخاسته ، ساخته ، صاحب زنگ و صاحب ضرب ، پهلوان و صاحب تاج اصطلاحاتي است که در زمان زورخانه متداول است
زمان ورود
به هنگام ورود به زورخانه به سبب کوتاهي درب ورودي مي بايست خم شد و متواضعانه وارد شد .
گود زورخانه بستگي به تناسب بنا بعضي مربع و بعضي مسدس ساخته شده است و در لبه ي گود بجاي هزاره ، چوب هايي نصب کرده اند تا بر اثر ضرب دست کشتي گيران يا جست و خيز ورزشکاران ريزش نکند .
سابقاً هنگام ساختن گود ، ابتدا مقداري بوته ي صحرايي خشک روي هم مي گذاشتند و روي آن را با قشري از خاکستر و بعد با خاک رس مي پوشانيدند و در نتيجه ته گود مدتها حالت فنري داشت و بعد از چند سال مجدادا خاک گود را برداشته زيرسازي آن را تجديد مي کردند . ليکن اکنون اين رويه متروک گرديده و اغلب سطح گودها با تخته يا فيبر و انواع کفپوش ها پوشانيده مي شود .
در يکي از غرفه ها که مدخل زورخانه محسوب مي شود ، سکويي به نام سردم براي نشستن مرشد زورخانه ساخته اند . سکويي مدور يا مربع به ارتفاع يک متر و بعضي قدري بلند تر ، در جلوي سردم و به طرف گود ، چوب بستي مي سازند براي آويختن زنگ و نصب پرهاي قو (معروف به ابلق) که در ارتش قديم به جاي درجه بهکلاي خود نصب مي شده و همچنين ساير مظاهر پهلواني و شجاعت از قبيل پوست پلنگ ، زره ، شمشير و سپر در جلوي سردم اجاقي است که براي گرم کردن ضرب و نيز قهوه جوش مخصوص طبخ زنجبيل و دارچين که بعد از به ورزشکاران خورانده مي شود پهلوي آتش اين اجاق قرار مي گيرد . خوردن زنجبيل و دارچين دم کرده يا پخته پس از ورزش در زورخانه علاوه بر تغيير ذائقه گويا براي رفع رطوبت گود بوده است .
چراغ سردم
سردم در عرف پهلوانان جاي مقدسي به شمار مي رود و روشن نگاهداشتن آن همانند روشن نگاه داشتن سقاخانه ها کاري لازم الاجرا بوده است و پولي که اهل سردم از مردم مي طلبيدند به عنوان چراغ سردم بوده است که تدريجاً به طور مطلق آن پول را چراغ گفته اند .
چنانچه مشهور است ميل زورخانه به منزله گرزي است که در جنگهاي قديم به کار مي رفته که ميل ها به تدريج از آهن به چوب تغيير يافته و از شکل گرز خارج و به صورت فعلي درآمده است و غرض از ميل گرفتن عادت دادن دستها به استعمال گرز در جنگ بوده است .
انواع ميل زورخانه
نوعي از چوبهاي ثقيل و وزين براي ورزش
نوعي از چوبهاي سفيد رنگ و کوچک براي ميل بازي و شيرين کاري که دسته هاي آن را تا حد امکان بلندتر مي ساختند تا در موقع بازي ، چرخاندن ، پرتاب کردن و رها کردن آن به راحتي انجام شود .
در سالهاي دور ميل هاي ديگري هم در زورخانه وجود داشته اند که عبارت بود از يک يا دو جفت ميل بسيار سنگين که اکنون استفاده از آنها مرسوم نيست .
ميل بازي
بازي هايي که به وسيله ميل انجام مي شود ، نظم و قانون معيني ندارد و هر ورزشکار با ذوق و سليقه خود انواع بازي ها را انجام مي دهد و آنچه مشاهده گرديده ، ميل بازها متجاوز از 30 نوع بازي مي کنند و اين کار يکي از شيرين ترين اعمال ورزش باستاني است .
ميل هاي بزرگ
ميل هاي بزرگ مخصوص ورزش وزن معيني ندارد و اکثر وزن آنها از جفتي 12 تا 30 کيلو مي باشد . اما ميل هاي بازي وزنشان از 5 الي 6 کيلو بيشتر نيست .
سابقاً معمول نبود ورزشکاران ميلهاي خود را دسته جمعي از جاي خود بلند کنند ، بلکه جلوتر ازهمه ، کسي که نسب سيادت داشت ميل خود را با آهنگ ضرب بلند کرده و چند حرکت مختصر به صورت ميل بازي انجام داده و ميلها را روي شانه خود مي گذاشت و بعد از اين عمل از پيشکسوت ترين نفر شروع و به اشخاص مبتدي ختم مي گرديد که در حال حاضر اين رويه ترک شده است و براي جلوگيري از اتلاف وقت همه افراد ميل ها را دفعتاً بر روي شانه هاي خود مي گذارند .
براي ميل گرفتن شمارشي معمول نيست ، بلکه مرشد زورخانه با آهنگ ضرب و خواندن اشعار ورزشکاران را مشغول مي دارد و همين که ميان دار ميل ها را از روي شانه به روي زمين آورد سايرين هم از وي تبعيت کرده و ميلها را به جاي خود مي نهند .
گورگه
اين کلمه در سالهاي اخير خاصه در تهران به جاي ميل زورخانه مصطلح شده است ، در صورتي که گورگه گرفتن نوعي از ميل گرفتن است که ورزشکار حرکات خود را به نهايت سرعت رسانيده و ميل ها را به اصطلاح سر مچ گرفته و مرشد هم آهنگ مخصوصي براي اين حرکت مي نوازد و آن آهنگ را از قديم گورگه گفته اند و کلمه گورگ يا گورگه از لغات مغولي است که در فارسي باقي مانده است و نام نوعي از طبل يا نقاره است که در قديم در جنگ با آهنگ خاصي مي نواخته اند .
جامههاي ورزش باستان
تُنْكه يا تُنْبان نَطعي : شلوار كوتاهي است كه ران را تا زير زانو مي پوشاند و آن را هنگام ورزش كردن و كشتي گرفتن مي پوشند. اين تنبان از يك روية چرمي يا پارچة ماهوتي ستبر و چند لاية آستر كرباسي دوخته شده است . روية آن بيشتر به رنگ آبي مايل به سبز است.
كمر و نشيمنگاه و سر دو زانوي تنكه از چرم است. روي رانهاي تنكه گل و بوته هاي بزرگي ـ بيشتر بوته جقّة سركج ـ قلاب دوزي شده است . بالاي تنكه را «برج» ، پيش روي تنكه را كه زير شكم مي افتد « پيش قبض» 1، روي زانو را ( پيش كاسه) يا ( سَر كاسه) و پشت زانو را ( پَس كاسه) مي نامند.
لُنْگ: همان لنگي است كه مردان در گرمابه ميبندند. در روزگار ما به جاي پوشيدن تنكه ، ورزشكاران لنگي روي « زير شلوار» خود مي بندند و در گود ميروند و بستن آن چنين است :
دو سر از پهناي لنگ را در كمر گاه بر روي ناف گره مي زنند و پايين لنگ را كه آويزان است از پشت پا مي گيرند و از ميان دو پا بالا مي برند و در «پيش قبض» كه همان «گره» است فرو مي كنند.
گردانندگان زورخانه
مرشد : امروز در زورخانه مرشد به كسي مي گويند كه آوازي خوش دارد و هنگام ورزش روي «سَرْ دَمْ» مي نشيند و با آهنگ هاي گوناگون كه هر كدام ويژة يكي از حركات ورزشي است ضرب ميگيرد و شعرهاي رزمي كه بيشتر از شاهنامة فردوسي برگزيده مي شود مي خواند و صداي ضرب و آواز [7] خود را با حركات ورزشكاران ، هماهنگ مي كند و آنان را به ورزش بر مي انگيزد . در قديم « مرشد» يا «كهنه سوار» كسي بود كه كار آموزش ورزشكاران و پهلوانان با او بود. كهنه سوار در هنگام ورزش لنگي به دوش مي انداخت و چوبي هم كه به آن «تعليمي» مي گفتند در دست مي گرفت و در كنار گود مي نشست و باستاني كاران يا كشتيگيران را در كارهاي ورزشي و كشتي گيري راهنمايي مي كرد. كهنه سواران يا مرشدان از چابكترين و آزمودهترين پهلوانان و ورزشكاران بودند . ( گويا مرشد امروزي را «ضرب گير» مي خواندند) .
مُشتُ مالچي : كسي است كه پيش از ورزش به ورزشكاران و پهلوانان لنگ و تنكه ميدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال ميكند، تا كوفتگي و خستگي از تنشان بدر رود و پادويي زورخانه نيز با مشت مالچي است
مقام ورزشكاران در زورخانه
پيش كِسوَت : پيش كسوت در زورخانه به كسي مي گويند كه سالمندتر و آزموده تر از ورزشكاران ديگر باشد . پيش كسوت از همه گونه ورزشهاي باستاني و ريزه كاريهاي يكايك آنان آگاه است و مي تواند بهتر و سنگين تر از ديگران ورزشهاي باستاني را انجام دهد.
مياندار: ورزشكاري است كه در گود روبروي مرشد و ميان ورزشكاران ديگر مي ايستد و گرداندن ورزش و پيش و پس انداختن كارهاي ورزشي را به عهده مي گيرد. ورزشكاران هنگام ورزش به او نگاه و از حركات ورزشي او پيروي مي كنند. مياندار بايد مانند پيش كسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ريزه كاريهاي يكايك آنها باشد. معمولاً پيش كسوت هر زورخانه مياندار آنجا مي شود.
پهلوان: به كسي گفته مي شود كه بسيار آزموده و چابك و كار كرده باشد و هماوردي نداشته باشد.
نوخاسته: جوان نوچهاي است كه آزمودگي يافته و پهنة كارهاي ورزشي خود را گسترش داده و براي كشتي گرفتن و ورزشهاي «تو گودي» به زورخانه هاي ديگر مي رود.
نوچه: به جوان ورزشكاري گفته مي شود كه زير نظر پهلواني، فن هاي كشتي را مي آموزد و شاگرد او به شمار مي رود. او از نظر تردستي و چابكي برگزيدهترين شاگردان آن پهلوان است.
شيوة ورزش باستاني
سنگ گرفتن: سنگ گيرنده در بالاي گود در جايي از زمين كه لنگ انداخته اند به پشت ميخوابد و سه بالش، يكي را زير سر و دوتاي ديگر را زير بازوي راست و چپ مي گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان مي گيرد كه سرهاي هلالي آن دو به سوي سرش باشد و پي در پي به پهلوي چپ و راست ميغلطد. هنگامي كه بر پهلوي چپ است سنگي را كه در دست دارد مستقيم چنان بالا مي برد كه بازوي خميدهاش راست شود و به همان شيوه هنگامي بر پهلوي راست است سنگي را كه در دست چپ دارد مستقيم به بالا مي برد. اين گونه سنگ گرفتن را «غلطان» مي گويند. گونة ديگر سنگ گرفتن آن است كه ورزشكار به پشت ميخوابد و پاهايش را دراز مي كند و دو سنگ را باهم پي در پي روي سينه بالا و پايين مي برد، اين سنگ گرفتن را (جُفتي) مينامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشكاران را تا (117) يا (114) بار مي شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن براي ورزشكاران درون گود باشد، يكي از دوستان سنگ گيرنده سنگهاي او را مي شمارد. شمارة (117) و (114) ميان باستاني كاران مقدس است و مرشد يا ديگران از اين دو شماره بيشتر نمي شمارند. (117) اشاره به صدوهفده تن كمربستة مولا است و (114) اشاره به يكصدوچهارده سورة قرآن است. سنگ شمار يا مرشد پيش از سنگ گرفتن براي شور بخشيدن به سنگ گيرنده (سرنوازي) مي خواند:
هر كار كه مي كني بگو بسم اللهتا جمله گناهان تو بخشد الله
دستت كه رسد به حلقة سنگ بگو لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله
و سپس شمارش را چنين آغاز مي كند:
لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلي الَعظيم.
بِسِم اللهِ الـّرحمنِ الرحيم
اول خدا ـ دو نيست خدا ـ سبب ساز كل سبب يا (سيد كائنات) چاره ساز بيچارگان الله ـ پنجة خيبر گشاي علي ـ شش گوشه قبر حسين ـ امام هفتم باب الحوايج ـ قبله هشتم يا امام رضا ـ يا اما محمد تقي روحي فداه و جسمي ـ دهندة بي منت الله ـ يا امام حسن عسگري دخيل ـ جمال امام زمان صلوات. يا (جمال هشت و چهار صلوات) ـ زياده باد دين خاتم انبياء ـ اي چهارده معصوم پاك ـ نيمه كلام الله مجيد ـ شانزده گلدسته طلا ـ صد وهفده كمر بسته مولا ـ خداي هجده هزار عالم و آدم ـ بر بي صفتان روزگار لعنت ـ يا (بر نمك نشناس لعنت) ـ بيس (بيست) لعنت خدا بر ابليس ـ يك بيس (بيست و يك) آقاي قنبر عليس (علي است) ـ دوبيس مرد دو عالم عليس ـ چاربيس بيمار دشت كرب و بلا (كربلا) يا (ناز چهار ستون بدنت) ـ پنج تن زير كسا ـ شش ساق عرش مجيد يا (باقر العلوم بعد از نبي) علي است) ـ سه بيس يا علي مثلت كيس(كيست) هفت بيس يا علي موسي بن جعفر ـ هش بيس يا علي بن موسي الرضا ـ نُه بيس نوح نبي الله ـ سي ختم كلام الله ـ يك سي گرفتي ماشاءالله ـ دوسي بُرّايش ذولفقار ـ نيستي جان كُفّار ـ چارة بيچارگان خود الله ـ دادرس درماندگان خود مولا ـ يا ابوالفضل العباس دخيل ـ يا موسي بن جعفر ـ يا علي بن موسي الرضا بطلب ـ نه سي طوفان بلا ـ چهل ختم اولياء و انبياء ـ يك چل بزرگ است خدا ـ دو چل محمَّد است مُصطفا ـ سه چل عليس شير خدا ـ چار چل يا فاطمة زهرا ـ پنج چل خديجه كبرا امُ المؤمنين ـ شش چل ابراهيم خليل الله ـ هفت چل موسي كليم الله ـ هش چل عيسي روح الله ـ نه چل آدم صفي الله ـ پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبياء صلوات ـ [9] ز آدم و حّوا دگر نبي الله ـ شعيب و يوسف و يعقوب ـ پس خليل الله ـ ملائكان مُقّرب ـ
دگر ز جبرائيل ـ ز حسُن يوسف ـ جمال شصت بند ديو ، علي را صلوات .
در اين هنگام مرشد براي دنبال كردن شماره و رساندن آن به (114) يا (117) از پنجاه به پايين مي شمارد بدينگونه:
نه چل آدم صفي الله ـ هش چل عيسي روح الله ـ هفت چل موسي كليم الله . . . . . . . تا به شماره يك برگردد. (17) شماره يا (14) شماره بازمانده از (117) يا (114) را دوباره از يك به بالا مي شمارد. ولي اگر مرشد از شمارة شصت به پائين شمرده باشد سه شماره يا شش شماره به يك مانده كه روي هم (117) يا (114) شماره مي شود شماره را به پايين مي رساند. البته اين اندازه شمارش در صورتي پيش مي آيد كه سنگ گيرنده به تواند (117) يا (114) بار سنگ بگيرد.
جاي ايستادن ورزشكاران در گود
در گود هر يك از ورزشكاران به فراخور مقام خود در جايي مي ايستند. كار كُشتهترين و كار آزمودهترين و سالمندترين آنها كه پيش كسوت ديگران خواهد بود «مياندار» مي شود و ميان گود روبروي مرشد مي ايستد . ورزشكاري كه پس از او از ورزشكاران ديگر سالمندتر و آزموده تر است پاي (سَر دَم) ميايستد . اگر در ميان ورزشكاران «سيّد» ي باشد و در ورزش باستاني پختگي چندان هم نداشته باشد پاي (سَر دَم) مي ايستد و اگر شايستگي ميانداري داشت در ميان گود مي رود و ميانداري مي كند. در اين صورت پيشينهترين ورزشكار روبروي او (پاي سر دم) يا پشت او مي ايستد. ورزشكاري كه از ديگران ناآزموده تر و ناپخته تر است و به او (تازه كار) مي گويند، جايش در گود پشت سر مياندار است. ديگر ورزشكاران از بزرگ تا كوچك (از نظر آزمودگي) به ترتيب كنار گود دورادور مياندار مي ايستند.
شنا رفتن
پيش از شنا رفتن، مياندار يكي از تخته شناها را كه در غرفه اي روي هم ريخته شده است برميدارد و به دنبال او ورزشكاران يكي پس از ديگري ، تخته اي را برمي دارند و درو گود ميايستند. سپس مياندار دور گود ميگردد و به هر يك از ورزشكاران ميانداري كردن را تعارف مي كند. آنگاه از همه رخصت مي طلبد و تختهاش را در ميان گود مي گذارد و زانوان و پنجه پا در كف گود قرار مي دهد و دو لبه تخته شنا را با دست مي گيرد . گاهي مرشد يا مياندار از ورزشكاري كه آوزاي خوش و گيرا دارد درخواست مي كند كه چند بيتي به مناسبت حال و مقام بخواند و پيش از اينكه او خواندن را آغاز كند «مياندار» يا «مرشد» مي گويد: (مزد دهنش به محمد صلوات) و همه صلوات مي فرستند و با صلوات فرستادن ورزشكاران ، آوازه خوان كمي خستگي در مي كند و سرانجام آواز خود را چنين به پايان مي رساند: [10]
يا رَب بِه حَـّقِ نادَ علياً سَيَنْجَلي يا رَب بِه حَـّقِ شاه نَجَف مُرْتضي عَلي
افتادگان وادي غم را بگير دست يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي
مياندار و ورزشكاران ميل مي گيرند
و آنگاه همه صلوات مي فرستند سپس مياندار دو پايش را پس مي برد و از يكديگر باز مي گذارد و به مرشد نگاه مي كند . ورزشكاران هم به پيروي از مياندار چنان مي كنند مرشد زنگ را به صدا در مي آورد و به ضرب مي زند و با هر تك ضربه محكمي كه مي كوبد ورزشكاران سينة خود را به سوي تخته شنا خم و نزديك مي كنند . گاهي در كشاكش شنا رفتن مياندار با صدايي كه از خستگي بريده به گوش مي رسد فرياد مي زند (علي بابا) و با دست به مرشد اشاره مي كند كه آهنگ ضرب را تندتر كند تا آنها شيوة شنا رفتن را عوض كنند.
ورزشكاري در ميان گود چرخ تيز مي زند
ورزشكاران چهار گونه شنا مي روند:
شناي كرسي ـ شناي دست و پا مقابل ـ شناي دو شلاقه ـ شناي پيچ.
شناي كرسي: در اين شنا ورزشكاران پس از اين كه تخته شنا را بر كف گود گذاشتند دو سر آن را مي گيرند و دو پا را در برابر آن تا آنجا كه بتوانند چنان از هم باز مي كنند كه كف پاهايشان از كف گود بلند نشود و سپس شنا مي روند.
شناي دست و پا مقابل : در اين شنا ، دو دست ورزشكار بر روي تخته به فاصلة بيست سانتي متر از هم قرار دارد و پاهاي او در امتداد تن كشيده و جفت است.
شناي دو شلاقه: شناي دو شلاقه همان شناي (دست و پا مقابل) است با اين فرق كه در آن دو بار پياپي شنا مي روند و پس از آن كمي درنگ و خستگي در مي كنند و سپس دوباره ديگر پياپي شنا مي روند. اين روش را تا پايان ورزش نگاه مي دارند.
شناي پيچ: در اين شنا مانند شناهاي ديگر دست هاي ورزشكار بر روي تخته از يكديگر باز است و او نخست در حركت اول سر خود را زير بغل چپ مي برد و تنة خود را به سوي راست مي چرخاند و در حركت دوم ، سر خود را زير بغل راست مي برد و تنه را به سوي چپ مي چرخاند و شنا را به همين روش ادامه مي دهد.
نرمش : ورزشكاران پس از شنا رفتن بر مي خيزند و بي آنكه تخته شنا را از كف گود بردارند براي در كردن خستگي نرم و آرام بدن خود را تكان ميدهند و اين حركت را نرمش مي نامند. مرشد هنگام نرمش كردن ورزشكاران آهنگي ملايم مي گيرد و اشعار را با آهنگ مخصوص نرمش مي خواند . روش نرمش هر مياندار با مياندار ديگر اندكي اختلاف دارد.
ميل گرفتن: ورزشكاران هر كدام يك جفت ميل از جايگاه ويژه ميلها كه در بالاي گود و نزديك آن است بر مي دارند و نخست مياندار به هر يك از ورزشكاران تعارف مي كند كه ميانداري بپذيرند و اگر كسي نپذيرفت، همان مياندار ميلها بر شانة خود مي گذارد و ديگران از او پيروي مي كنند وبا ضرب مرشد ميل گرفتن را آغاز مي كنند . ميل گرفتن سه گونه است: ميل سنگين ـ ميل چكشي يا (سرنوازي) ـ [11] ميل جفتي.
ميل سنگين : ورزشكاران با آهنگ ضرب و آواز مرشد آرام و سنگين يك بار ميل دست راست را روي شانه و پشت و پهلو و سينة راست مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينة چپ رو به بالا نگاه مي دارند، و بار ديگر ميل دست چپ را روي شانه و پشت و پهلو و سينة چپ مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينة راست رو به بالا نگاه مي دارند . اين كار به اين روش ادامه مي يابد.
ميل چكشي يا سرنوازي: ورزشكاران با آهنگ ضرب مرشد كه تند و با شتاب است ميل را بروي شانه ها و پشت و پهلو و سينه به تندي مي چرخانند.
ميل جفتي: نخست دو ميل را در برابر هم روي سينه نگاه مي دارند سپس پي در پي باهم به پس مي برند و بازميگردانند . ورزشكاران پس از ميل گرفتن براي در كردن خستگي دستة ميلها را در دست مي گيرند و ته آن را بر كف گود مي گذارند و ميلها را تك تك پيش و پس مي برند و مي نشينند و بلند مي شوند. اين گونه نرمش و ميل گرفتن را (خَمْ گيري) مي گويند.
پا زدن: مياندار در ميان گود مي ايستد و ورزشكاران پيرامون او گرد مي آيند. نخست پاي آرامي مي زنند كه به آن پاي (نَرْمْ) مي گويند و آن چنين است كه ورزشكار پنجه يك پا را اندكي از زمين بلند مي كند و بر روي پنجة پاي ديگر ، خود را تكان مي دهد و به آرامي پيش و پس مي رود.
ورزشكاران در زورخانه چهار جور پا مي زنند:
1ـ پاي اول (پاي چپ و راست) 2ـ پاي جنگلي 3ـ پاي تبريزي اول و دوم و پاي شوم 4ـ پاي آخر.
1ـ پاي اول: ورزشكاري روي پنجة پا مي ايستد و پايها را پي در پي به چپ و راست مي گذارد. بدين گونه كه يك بار پاي راست را در كناره بيروني پاي چپ مي گذارد و در پي آن پاي چپ را در كناره بيروني پاي راست مي گذارد و اين كار را تند و پي در پي ادامه مي دهد و در همين حال تن خود را نرم و آرام مي جنباند.
2ـ پاي جنگلي: ورزشكار روي پنجه هاي پا مي ايستد و با آواز و صداي ضرب مرشد يك بار سنگيني بدن خود را روي پنجة پاي چپ مي اندازد و پاي راست را به پيش پرتاب مي كند و بار ديگر روي پنجة پاي راست مي ايستد و پاي چپ را به پيش پرتاب مي كند. اين كار تند و پي در پي انجام مي گيرد گاهي ورزشكار ، ميان پاي جنگلي زدن (رُخصت) ميطلبد و ميان گود مي آيد و مي چرخد. در اين هنگام ورزشكاران ديگر در كنار گود مي ايستد و او را نگاه مي كنند.
3ـ پاي تبريزي .
الف ـ پاي اول: ورزشكار همآهنگ با ضرب مرشد ، هر بار بر يكي از دو پاي خود تكيه و پاي ديگر را به پيش پرتاب مي كند. در اينحركات دستها نيز ميجنبد.
ب ـ پاي دوم: پس از پاي اول ، مياندار از ميان گود با دست به مرشد اشاره مي كند و مرشد بي درنگ آهنگ ضرب [12] را تند مي كند و مياندار به شرح زير (دو پا) مي زند، يكبار پاي راست و بار ديگر پاي چپ را به پيش پرتاب مي كند و آنگاه پايها را يكي يكي كمي از زمين برميدارد و مي گذارد و در اين حال تمام بدن خود را نيز به نرمي تكان مي دهد.
ج ـ پاي سوم: پس از پاي دوم مياندار باز با دست به مرشد اشاره مي كند و مرشد آهنگ ضرب را عوض مي كند . در اين هنگام مياندار «سه پا» مانند «دو پا زدن» است با اين فرق كه ورزشكار سه پا را پشت سر هم يكي پس از ديگري پرتاب مي كند و آنگاه كمي درنگ مي كند و دوباره همين روش پا مي زند.
4ـ پاي آخر: ورزشكار روي پنجه هاي دو پا مي ايستد و با آواز مرشد تند و پشت سر هم پاها را بلند مي كند و يكي پس از ديگري به عقب مي برد و باز مي گرداند گويي دونده اي است كه در جاي خود ايستاده است و پيش نمي رود.
چرخ زدن
چرخ زدن پنج گونه است:
1ـ چرخ جنگلي 2ـ چرخ تيز 3ـ چرخ سبك و چمني 4ـ چرخ تَك پِر 5ـ چرخ تَك پِر
چرخ جنگلي: ورزشكار در ميان گود مي آيد و دستها را در امتداد شانه نگاه مي دارد و به نرمي خود را تكان مي دهد و آرام و همآهنگ با صداي ضرب مرشد، دور گود مي چرخد.
چرخ تيز: ورزشكار درميان گود يا دور گود بسيار تند به دور خود مي چرخد . گاهي سرعت چرخ آنقدر زياد مي شود كه هيكل چرخنده را نمي توان تشخيص داد.
چرخ سبك چمني : ورزشكار در چرخ سبك و چمني نه تند و نه آرام بلكه سنگين و زيبا به درو خود مي چرخد و با چرخ دور گود را هم مي پيمايد.
چرخ تَك پِر: ورزشكار پس از يك بار بدور خود چرخيدن ، يك بار هم به هوا مي جهد و در هوا چرخي به دور خود مي زند . گاهي هم چرخنده دو دست راست را روي هم بر سينه مي گذارد و چرخ مي زند . معمولاً ورزشكار «تك پرها» را در هوا در گوشه هاي گود انجام مي دهد.
سه تَك پِر: ورزشكار سه بار به دور خود مي چرخد آنگاه يك تك پر در هوا مي زند . مرشد براي هر يك از چرخها آهنگي ويژه بر ضرب مي گيرد.
يكي از ورزشكاران چرخ تك پر مي زند
كبـّاده كشيدن: كباده را همه ورزشكاران نمي كشند و كسانيكه بخواهند بكشند پس از چرخ زدن دوتا دوتا يا تك تك از مرشد يا پيش كسوت «رُخصت» مي گيرند و هر كدام كبادهاي برميدارند و با دو دست در بالاي سر نگه مي دارند . كباده كشيدن به اين گونه است كه ورزشكار كمان كباده را با دست راست و زنجير آن را با دست چپ مي گيرد (و برخي هم از ورزشكاران برعكس) و بالاي سر در اين حالت دو بازوي او كمي تا شده است نگه مي دارد. و با ضرب و آواز مرشد ، يك بار دست راست را در امتداد شانه نگاه مي دارد و دست چپ را بر روي سر خم مي كند و مي خواباند و بار ديگر دست چپ را در امتداد شانه نگاه مي دارد ، و دست چپ را بر روي سر خم مي كند و مي خواباند و بدين گونه ورزشكار كباده كشيدن را ادامه مي دهد. او بايد به روي پنجه هاي دو پا به ايستد و با آهسته و نرم حركت دادن كباده پا به پا بشود و پيش و پس برود .
كُشتي
در گذشته پس از پايان يافتن ورزش ، كشتيگيران و پهلوانان ميان گود مي رفتند و دو به دو با هم كشتي مي گرفتند دو كشتي گير نخست (فرو مي كوبيدند2) آنگاه مرشد لنگي به [13] ميان هر دو كشتي گير پرتاب مي كرد تا دست نگه دارند كه شعر(گُل كُشتي) خوانده شود. كشتيگيران در كنار هم به پهلو، رو به قبله خم مي شدند و يك دست را بر گردن يكديگر و دست ديگر را روي زانو مي گذاشتند و مرشد شعر (گل كشتي) را مي خواند يا يكي از ورزشكاران كه آواز خوشي داشت در لبة ديوار گود مي نشست و از حاضران (رُخصت) مي طلبيد و گل كشتي را مي خواند:
در معركه ها درنگ مي بايد كرد خون برجگر نهنگ مي بايد كرد
پوشند يلان زره به پيكار اينجاستجايي كه برهنه جنگ مي بايدكرد
دو كشتي گير پس از اينكه مرشد يا خواننده مي گويد:
خدا را سجود ، پيران را عزّت، جوانان را قدرت ، رَبُ المَشِرقين وَ رَبُ المَغـِربين فَبايّ آلاء رَبكُما تُكـّذبان ، كف گود را دست مي بوسيدند و كشتي را آغاز مي كردند.
دعا كردن
پس از پايان ورزش ، مرشد مي گويد (اول و آخر مردان عالم بخير) و به زنگ مي زند و تنبك را كنار ميگذارد و مي نشيند . در اين هنگام مياندار و ورزشكاران ديگر كه هر يك لنگي بر دوش انداخته اند به كنار گود مي آيند و به لبه آن تكيه مي دهند و مياندار ديگران را احترام مي گذارد و تعارف مي كند. اگر كسي نپذيرفت خود او به دعا كردن مي پردازد و ورزشكاران و تماشاچيان هم باهم پس از هر يك از دعاهاي او (آمين) مي گويند. دعا چنين است:
دست و پنجه مرشد درد نكند. خداوند نسل سادات را زياد كند و دشمن و بدخواه سادات را از صفحه زمين براندازد. پروردگارا به حَـّق عـَّزت و جَلالت قَسَمَت مي دهيم كه تيغ شاه اسلام پناه ما را «بُـّرا» (بُـّران) بگردان، سايه بلند پايه اش را از سر آب و خاك ايران و فرداً فرد ايرانيان كم و كوتاه نفرما. پروردگارا شرّ شيطان و بلاهاي ناگهاني، نفس امارة آخر الزّمان را از بلاد اسلام دور بگردان . خداوندا بانيان ورزش را كه مرده اند و رفته اند رحمت بفرما. در دنيا و آخرت زبان مار را به ذكر لا الله الا الله گويا بفرما . پروردگارا تورا قَسَم مي دهم به حَقّ مقـّربان درگاهت در دنيا ما را از زيارت ائمه اطهار و در آخرت از شفاعت ابا عبدالله بي بهره منما. سپس مياندار مي گويد:
بر آن كساني رحمت باد كه خداوند رحمتشان كرده . در دنيا و آخرت ما را روسفيد و نام نيك بگردان. يك صلوات ختم كنيد. حاضران صلوات مي فرستند و دعا پايان مي پذيرد.
گل ريزان
يكي از ديدنيترين جشنها كه در زورخانه بر پا مي شود (گل ريزان) است. جشن بيشتر در شبهاي ماه رمضان براي بزرگداشت پهلوانان بنام و كهن بر پا مي شود و در آن پهلوانان و ورزشكاران قديمي و با سابقه و بزرگان و سرشناسان محل دعوت مي شود و هر يك از آنان دسته گلي با خود مي آورند و در و ديوار زورخانه نيز با گل پوشيده مي شود . در جاهاي خاص و روي ميز شيريني و ميوه چيده مي شود. پس از يك دور ورزش و بازيهاي ورزشي و چند كشتي ميان پهلوانان بنام ، يكي از پيش كسوتترين ورزشكاران درباره مقام پهلواني كه (گل ريزان) براي او برپا شده است سخن ميراند. اكنون «گل ريزان» بيشتر براي بزرگداشت ، و پاس پهلوان يا ورزشكار آزموده و قديمي برپا مي شود و هم چنين براي كمك به خانوادة ورزشكاراني كه درآمد كافي براي گذراندن زندگي خود ندارند يا گرفتاريهايي زندگي آنان را آشفته كرده است .براي «گل ريزان» دعوت نامه هايي با عنوان «همت عالي» و به ارزشهاي گوناگون چاپ مي كنند و پولي را كه از اين راه گرد مي آيد به ورزشكار يا خانواده او مي دهند.
** بازیهای محلی الک دولک
نوع بازی : دست جمعی
تعداد بازیکنان :حداقل در هردسته 10 نفر
سن بازیکنان : 12 تا17 سال
وسایل بازی: دوتا آجریا سنگ، یک قطعه چوب به طول 10سانتی متر به نام الک ویک قطعه چوب به طول یک متربه نام دولک
محل بازی: فضای باز، زمین صاف وهموار
هدف بازی: رشد مهارتهای حرکتی، چابکی وتقویت عضلات دست وپا
شرح بازی: ابتدا بازیکنان بین خود دونفررا به عنوان سردسته انتخاب میکنند. سپس دوسردسته ازطریق یارگیری ،یارهای خودراانتخاب میکنند.درانتخاب یار ،سرعت وقوای جسمانی اهمیت دارد.بعد ازیارگیری،دودسته بین خودشان قرعه میاندازند تامعلمو کنند کدام دسته بازی راشروع کنند.سردسته ای که میخواهد بازی راشروع کند،دریک محل اززمین بازی دوتاسنگ رابه فاصله یک وجب دست،کنارهم قرار میدهد.بعد چوب الک راروی آن میگذارد وچوب دولک را به دست میگیرد.یارانش هم دور سردسته جمع میشوند.آن وقت بااجازه سردسته دوم بازی را شروع میکنند.
ابتدا نوک چوب دولک رازیر چوب الک میگذلرد وبا چند بار حرکت دادن آن به چپ وراست،بایک حرکت چوب الک را به هوا پرتاب میکند.دراین هنگام دسته مقابل که منتظر پرتاب شدن چوب الک درهوا هستند ،به دنبالش میدوند تاآن را بگیرند. اگرچوب الک رادرهوا گرفتند،بازی به نفع آنها تمام میشود و گروه بازنده بازی را به گروه دوم واگذار میکنند.اما اگرچوب الک را نگرفتند،یکی ازبازیکنان همان دسته اول، چوب الک رابرمی دارد وازهمان محلی که به زمین افتاده است به طرف محلی کهازآنجا به هوا پرتاب شده،نشانه گیری کرده وپرتاب میکند.طوری که درهمان محل به زمین بنشیند.
دراین وقت بازیکنی که الک را به هوا پرتاب کرده است ،درآن محل ایستاده تا باچوب دولک مانع به زمین رسیدن چوب الک شود. حتی میتواند با همان چوب دولک به چوب الک بزند وآن را دوباره به هوا پرتاب کند.اما اگرنتواند مانع به زمین افتادن الک شود ،این بار نوبت آن بازیکن تمام شده وبازی رابه یکی ازیاران خود تحویل میدهد که بازی را ادامه دهد.ولی اگرالک راطوری زد که به هوا پرتاب شد ، درمحلی دیگربه زمین افتاد ،همان بازیکن که الک را به هوا پرتاب کرده باچوب دولک فاصله بین الک تا محلی که چوب الک ازآنجا به هوا پرتاب شده رااندازه گیری میکندو گروهشان امتیازمی گیرد.(هریک باراندازه دولک ،یک امتیازاست) بازی دوباره ادامه پیدامی کند تاهردسته که توامست حدنصاب امتیاز راکسب کند برنده بازی میشود.
** هفت سنگ بازی
● اهداف کلی: ایجاد روحیه همکاری، تقویت و مهارت در نشانه گیری و بهبود سرعت
● اهداف جزیی: پرورش روحیه ایثار، ایجاد رقابت سالم و تمرکز حواس
● تعداد بازیکن: 4 الی 16 نفر
● سن بازیکنان: 6 الی 15 ساله
● ابزار لازم: یک عدد توپ تنیس
● محوطه بازی: جایی مانند حیاط مدرسه
شرح بازی: افراد به دو گروه مساوی تقسیم شده و هر کدام یکی از بازیکنان خود را به عنوان سردسته و رهبر برمی گزینند. یک گروه در فاصله ی معینی از محل هفت سنگ، که روی هم چیده شده اند قرار می گیرند تا به نوبت با توپ تنیس سنگها را مورد هدف قرار داده و بزنند.
گروه دوم نیز در پشت هفت سنگ، منتظر نتیجه اند تا هرگاه توپ پرتاب شده توسط گروه اول به هفت سنگ برخورد نکرد، فوراً جایشان را با آن گروه عوض کنند. ولی اگر برخورد کرد و آرایش آنها را برهم زد، توپ را بردارند و با پاسکاری و هدف گیری سعی کنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند که اگر اصابت کند، از دور بازی اخراج می شود.
و همچنین نفرات گروه اول در هر فرصتی که به دست آورند به سراغ سنگها می روند تا انها را روی هم بچینند و یک امتیاز بگیرند و مشخص است که برای انجام چنین کاری، یکی از دوستان بایستی خود را به خطر انداخته و یارش را در مقابل ضربات توپ پوشش دهد و چنانچه اگر باز هم مورد ضرب توپ قرار گرفت و از بازی اخراج شد، دیگری کار را به اتمام می رساند ولی اگر دیگر بازیکنی نمانده باشد، بازی تمام و در دور بعدی جای و نقش گروه ها عوض می شود.
در پایان، گروهی که زودتر 7 امتیز را کسب نماید برنده است.
نکات : این بازی در شکل دیگری با شرایط فوق درون یک دایره ی بزرگ اجرا می شود در مرکز همین دایره دایره ایی کوچیکتر که محل چیدن هفت سنگ است رسم شده است همه بازیکنان در خارج از دوایر هستند بعد از برخورد توپ گروه اول و ریختن آنها یکی از افراد گروه دوم تمام اعضای گروه اول را در داخل دایره تعقیب میکند تا آنها را با دست بزند و مانع از چیدن سنگ ها روی هم شود و هر گاه خسته شد نفر بعدی مسئولیت تعقیب را به عهده می گیرد...
نتیجه بازی : این بازی دسته جمعی است پس رشد اجتماعی و طبیعی کودک را فراهم و سرعت انجام و عکس العمل هایش را بالا می برد.ضمنا با مفاهیمی نظیر رهبری - همکاری - شکست - پیروزی آشنا می شود.
**گرگم به هوا
● اهداف کلی: پرورش روحیه ایثار، تعاون و نوعدوستی و استقامت
● اهداف جزئی: بهبود عمل ها و عکس العمل ها
● تعداد بازیکن: 10 الی 30 نفر
● سن بازیکنان: 7 الی 13 ساله
● ابزار لازم: ندارد
● محوطه بازی: 30 × 20 متر
● شرح بازی: ابتدا بازیکنان در محل بازی جمع می شوند و یکی از آنها به قید قرعه با عنوان گرگ معرفی می شود. او تلاش می کند سایر بازیکنان را که در محوطه بازی پراکنده هستند تعقیب و از پشت با دست لمس کند. البته بچه ها موقعی از دست گرگ در امان هستند که:
1- در جای بلندتری نسبت به گرگ بایستند (گرگم به هوا)
2- و یا دو نفری، دست یکدیگر را گرفته باشند، یعنی هنگامی که یکی از آنها تحت تعقیب گرگ قرار گرفته و در گوشه ای از زمین به خطر افتاده، یکی از دوستانش می تواند با استقبال خطر به سویش برود و به او کمک کند (برادر کمکم کن).
پس چنانچه فردی توسط گرگ لمس و یا از خط محدوده خارج شد بنابر نظر مربی یا معلم ورزش یا برکنار می گردد و یا به جای گرگ انجام وظیفه می نماید و اگر دو بازیکن همواره در کنار هم باشند از سوی مربی اخطار می گیرند.
● نکات: 1- این بازی در بعضی جاها، با تفاوت کمی به اجرا در می آید. بدین صورت که وقتی گرگ، یکی از آنها را لمس کرد و یا زد، آن بازیکن، دستش را روی ناحیه لمس شده می گذارد و در معیت گرگ اصلی به شکار سایرین می پردازد.
در ادامه بازی است که بر تعداد گرگها افزوده می شود و بازی تا آخرین نفر ادامه می یابد و فردی که بتواند از این مهلکه جان سالم بدر ببرد، برنده مسابقه است.
2- برای شیرینی و جذابیت بازی می توان از چاشنی (استوپ و استارت) در مواقع خطر استفاده کرده و با گفتن آن گرگ را مجبور به صبر و انحراف کنند.
● نتیجه بازی: کودکان با انجام این بازی، پی به مفهوم اتحاد و همبستگی برده و یاد می گیرند که چگونه در مقابل مکر و حیله دشمنان و بدخواهان تسلیم نشوند.
انتهاي پيام/
ما همرهان خوبی واسه آقا نیستیم....
خداقوت
واقعا عالی بود
ممنون
لبیک یا خامنه ای
جانم فدای امام خامنه ای
آقا شرمنده ایم ....
جانم فدای رهبر
همیشه ما را شرمنده می کند
تا آخر ایستادیم
:)
جانم فدای رهبر