شما دهههای 60 و 70 در سینما بسیار فعال بودید و بعد از آن بیشتر به سمت آثار تلویزیونی گرایش پیدا کردید. آخرین فیلمی که در سینما بازی کردید سال 1386 بود. این رفت و برگشت چرا اتفاق افتاد؟
در آن سالها اتفاقات مختلفی رخ داد، از جمله رکود سینما که باعث شد تعداد زیادی از بازیگران و حتی فیلمسازان نتوانند در سینما به فعالیت خود ادامه بدهند. همچنین در آن دوره نگاه تهیهکنندگان سینما و فیلمسازان به برخی موضوعات خاص معطوف شد و فروش فیلم و مسائل اقتصادی اهمیت پیدا کرد.
یعنی زمانی که شما در سینما فعال بودید به اقتصاد و فروش فیلم اهمیت داده نمیشد؟
چرا، اما مسائل دیگری اولویت داشت و فیلمها برای پاسخ به سلایق سطحی جوانان ساخته میشد. در دهه 70 که من در سینما فعالتر بودم به مسائل اجتماعی، خانوادگی و معضلات عموم مردم بیشتر توجه میشد، اما بعد از آن تهیهکنندگان و کارگردانان به این فکر میکردند که چه بسازند تا فروش بیشتری داشته باشد. از این زمان بود که دیگر فعالیت در سینما با خواستهها و سلایق من چندان همخوانی نداشت و به همین دلیل مدت زیادی کمکار شدم. در واقع من فعالیتم را به تلویزیون معطوف نکردم، در آن سالها بجز ترانه مادری و دردسر والدین که مورد توجه مردم قرار گرفت، بیشتر فعالیتم را در بازی تلهفیلمهایی متمرکز کردم که قصههای خوبی داشتند. البته در تمام این دوران دوست نداشتم به هر قیمتی حضور دائم و مستمر داشته باشم.
فعالیت دائم و مستمر در تلویزیون را دوست نداشتید یا نمیخواستید به عنوان بازیگری پرکار شناخته شوید؟
بهطور کلی. چون اصولا نه در تلویزیون و نه در سینما خیلی موقعیتهای خوب برای کار کردن وجود نداشت.
اگر این را در نظر بگیریم که هر بازیگری مانند همه آدمها یک بار به دنیا میآید و یکبار شانس دارد که تواناییهایش را به نمایش بگذارد، میتوان گفت تغییرات در ساختار سینمای ایران و تغییر ذائقه مخاطب آن هم در روزهای اوجتان، سرنوشت حرفهای شما را تغییر داده است. از این لحاظ ناراحت نیستید؟
این مساله برای من بازیگر غمانگیز نیست. برای فرهنگ این مملکت تاسفبار است.
درست. ولی شانس درخشش بیشتر و کسب سیمرغهای متعدد را از دست دادید!
برای من بردن سیمرغ بلورین و جایزههای دیگر اصلا اهمیتی ندارد. من کار خودم را انجام میدهم، اگر مستحق جایزه باشم دریافت میکنم و اگر نباشم به دست نمیآورم. اصلا جایزه گرفتن چه اهمیتی دارد؟ برای من این مهم است که بتوانم در دل مردم جا داشته باشم. از نظر من عجین شدن با مردم برای بازیگر بیشترین ارزش محسوب میشود و فکر میکنم خوشبختانه در این زمینه موفق بودهام.
به نظر میرسد برای ماندگار شدن در یاد مخاطب و عجین شدن با او بیشتر به انتخابهایتان اهمیت دادهاید و سعی کردهاید طیف وسیعی از انواع نقشها را به نمایش بگذارید. در کارنامه شما هم آثار ملودرام دیده میشود، هم تاریخی، هم کمدی و... به نظر میرسد تنوع در نقشها بیش از شیوه بازی برایتان اهمیت داشتهاست.
انتخابهای بازیگر و شیوه بازیگری او کاملا با هم در ارتباط است. برای من، هم انتخابهایم اهمیت دارد و هم اینکه چطور روی کارم و داشتههایم سرمایهگذاری میکنم. این دو به هم وابسته هستند؛ مسلما کاری را انتخاب میکنم که بتوانم روی آن حرکت خاصی انجام بدهم و در آن رشد داشته باشم. بنابراین تمام تلاشم را کردهام، حتی در تلهفیلم که به نظر خیلیها ساده و پیشپا افتاده است و ارزش کمتری در مقایسه با فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی دارد، بهترین انتخابها را داشتهام. به عبارتی نقشهایی را انتخاب کردهام که ماندگار بوده و در ذهن مردم ماندهاند. از جمله آنها تلهفیلم «ماه منیر» به کارگردانی خانم شهره لرستانی است که مردم آن را به یاد دارند. در هر انتخابی چه در سینما و چه در تلویزیون همواره سعی کردهام بهترینها را انتخاب کنم و خیلی وقت هم کار نکردهام، چون در بین پیشنهادهایی که به من شده نقشی نبوده که از اجرای آن لذت ببرم. دوست دارم کاری را بپذیرم که از هر لحظهاش لذت ببرم.
با صحبتهای شما به این نتیجه میرسیم که از روند فعالیتتان در دنیای بازیگری و نتیجه آن راضی هستید.
نه! میتوانست خیلی بهتر از این باشد، ولی از این که کمتر کار کردهام و محدودیتهای زیادی برایم ایجاد شده، اصلا ناراضی نیستم. گاهی لازم است بازیگر به خودش فرصت بدهد تا بتواند فکر کند، نگاهی به اطرافش بیندازد و به دانش خودش اضافه کند. به نظرم این اصلا خوب نیست که بازیگر سرش توی لاک خودش باشد یا مدام جلوی دوربین در حال بازی کردن باشد. شاید پذیرفتن نقشهای زیاد تجربیاتی در اختیار بازیگر بگذارد، اما این کافی نیست چون گاهی اوقات این تجربهها تکراری میشود. وقتی بازیگر به خودش فرصت بدهد، کمی استراحت کند، انرژی از دست رفتهاش را بازیابد و غذای روح خودش را تامین کند برای کارهای بعدی بسیار فعال و پرانرژی خواهد بود. میتواند هم در روند حرفهای خودش تاثیر مثبت بگذارد و هم بر آثاری که در آنها حضور داشته است.
هیچ وقت شرایط اقتصادی برای شما دغدغه نبوده است؟
بله ممکن است خیلی وقتها شرایط اقتصادی به بازیگر فشار بیاورد اما میشود آن را مدیریت کرد. به هر حال مشکل اقتصادی برای همه وجود دارد و همه ما با تورم و تبعات آن دست به گریبان هستیم، در کنار بازیگران و سینماگران خود سینما نیز از این مساله رنج میبرد چون همه ما زنجیروار به هم وصل هستیم و تحت تاثیر شرایط قرار میگیریم.
حتما خودتان و بازیگران نسل خودتان را با نسل جدید بازیگران، بخصوص خانمهای جوان امروز مقایسه کردهاید. فکر میکنید چقدر نگاهتان به بازیگری با هم تفاوت دارد؟
شما که ناظر هستید و حکم چشم سوم را دارید به من بگویید چقدر بین این دو نسل تفاوت وجود دارد! نه تنها در مورد بازیگری در هر مورد دیگری نسلهای گذشته نگاه عمیقتری داشتهاند. من به مادر خودم نگاه میکنم و میبینم به مسائل پیرامونش بسیار عمیقتر از من نگاه میکرد. طبیعی است وقتی مشغله و حواشی زندگی یک نفر بیشتر میشود، ناخودآگاه کمتر به اصل زندگی توجه میکند. در مورد نسل جدید هم همینطور است. من به نسل جدید حق میدهم، چون بسیار تحت فشار قرار گرفته و به چیزهایی که دلش میخواسته نرسیده است. بسیاری از بچههای این نسل درس خواندهاند، تحصیلات خوبی دارند اما شغلی وجود ندارد که آیندهشان را تامین کند، بنابراین مجبورند شغلهایی متفاوت با رشته و تحصیلاتشان انتخاب کنند یا وارد مشاغلی میشوند که بیشتر دیده شوند، بسیاری از آنها به بازیگری روی میآورند در حالی که در این باره دانشی ندارد و تحصیل نکردهاند. همچنین هستند کسانی که با سرمایهگذاری والدین و از راههای اینچنینی وارد بازیگری میشوند. طبیعی است که وقتی سینمای کشورمان ورشکسته است، از چنین نیروهایی استقبال میکند، چون آنها میتوانند تا حدودی خود را با شرایط مالی یک فیلم هماهنگ کنند. در حالی که بسیاری از این جوانان به درستی نمیدانند چه خواستهای از بازیگری یا حضور در دنیای هنر دارند، در نتیجه هم خودشان لطمه میبینند و هم به سینما بهشکلهای مختلف لطمه میزنند.
جالب است که هیچ وقت واکنشی به چنین اتفاقاتی در بازیگری و سینما نشان ندادهاید؟
ترجیح میدهم مسیر خودم را بروم. من با دیدگاهها و اعتقادات خودم کار میکنم و سعیام میکنم به این اعتقاد پایبند بمانم، هرچند گاهی اوقات هم ممکن است به قول شما فشار مسائل اقتصادی باعث شود، کارهای معمولیتری انجام بدهم، اما سعیام این است با همان اعتقادی که به این حرفه و در کل به هنر و تاثیرش بر جامعه داشتهام، کارم را ادامه بدهم؛ البته بماند که چقدر از پس آن برآمدهام یا چقدر قدرت داشتهام با مشکلات مبارزه کنم، چون عوامل بیرونی در این باره دخیل است.
با اقدامی که در جشنواره بیست و هشتم فجر داشتید به نظر میرسد چندان هم درباره مسائل سینما بیتفاوت نیستید و فقط به راه خودتان فکر نمیکنید؛ شما داوری این دوره از جشنواره را نپذیرفتید. چرا؟
چند سالی از این اتفاق گذشته و خیلی دقیق دلایلم را به یاد نمیآورم، اما میدانم که اصلا اوضاع و شرایط در سینما مناسب نبود.
به برنامهها و سیاستهای دولت در زمینه سینما معترض بودید؟
جو سنگینی بر سینما حاکم بود و مسائل زیادی داشتیم. جشنواره بیشت و هشتم فجر چه سالی برگزار شد؟
سال 1388 و مثل همیشه در بهمن ماه.
شرایط بدی بود و آنقدر آرامش فکری که من بخواهم بنشینم فیلم ببینم و داوری بکنم وجود نداشت.
شما در آثار کمدی و ملودرام بازی کردهاید. همچنین در کارنامه شما نقش زنهایی متعلق به اقوام مختلف مانند لر، ترک و شمالی دیده میشود و بسیاری نقشهای متنوع دیگر، اما نمیتوان گفت شما بازیگر متخصص در یکی از این ژانرها هستید، اگر قرار باشد یک ویژگی برجسته از بازیگری فاطمه گودرزی نام ببرید به چهچیزی اشاره میکنید؟
فاطمه گودرزی بازیگری است که دوست دارد به تمام آدمهای این مرز و بوم تعلق داشته باشد و یک یادگاری از هر گروه و طبقهای در کارنامهاش ثبت کند، به همین دلیل است که در کارنامهاش بازیهای کمدی، ملودرام، تراژدی و... دیده میشود. او نقش زنهای مختلف، با روحیات متفاوت، از اقلیمهای گوناگون و با سن و سال مختلف را بازی کرده و دوست دارد انواع نقشها را بازی کند، از جوان و میانسال و پیر گرفته تا زنهای لر، ترک و شمالی یا نقش آدمهای سالم و ناسالم. او در کشوری زندگی میکند که از این همه فرهنگ متنوع و رنگارنگ تشکیل شده و دوست دارد از تمام این فرصتها در بازیگری بهره ببرد.
البته این شانس را هم داشتهاید که بسیاری از این نوع نقشها به شما پیشنهاد شده است.
بله. اما هنوز خیلی نقشهاست که به من پیشنهاد نشده و آنها را بازی نکردهام.
یکی از آنها را نام میبرید؟
مثلا بازی در نقش زنی متعلق به فرهنگ جنوب شهر تهران هنوز به من پیشنهاد نشده است.
بازی خوب شما در نقش یک زن لر در تلهفیلم ماه منیر به این مساله مربوط است که اصالتا لر هستید، اما برای نقشهای دیگر از این دست از چه شیوهای استفاده میکنید؟
بهترین کار در این باره نگاه کردن به اطرافمان است. یک بازیگر وقتی اطرافش را به دقت نگاه میکند، رفتارها و حرکات مشترکی از آدمهای متعلق به یک فرهنگ میبیند که باید آنها را متعلق به خودش کند. بهعنوان مثال این رفتارها و حرکات باید در قالب فاطمه گودرزی و با احساسات فاطمه گودرزی ادغام شود. مثلا وقتی با یک زن شمالی آشنا میشوم و با او ارتباط میگیرم باید درونیات او را از آن خود کنم تا این حرکات و رفتارها متعلق به خود من شود تا تماشاگر آن را باور کند، نه اینکه صرفا رفتار و حرکات افراد متعلق به فرهنگهای مختلف را تقلید کنم و توقع داشتم باشم برای مخاطب باورپذیر باشد. برای واقعی شدن نوع حرکات، رفتارها و واکنشهای یک شخصیت، بازیگر باید اول خودش آنها را باور کند تا کارش واقعی بهنظر برسد.
بازیگرانی هستند که به طور ذاتی برخی ویژگیهای بارز از اقوام یا فرهنگهای مختلف را در ذهن میسپارند و زمانی که نقش به آنها پیشنهاد میشود این داشتههای ذهنی را اجرا میکنند و برخی دیگر زمانی که نقشی به آنها ارائه میشود شروع به تحقیق و پژوهش میکنند. شما از کدام دسته هستند؟
من از دسته دوم هستم، چون اگر غیر از این باشد انرژیام از بین میرود. سعی میکنم وقتی نقشی به من پیشنهاد شد درباره کلیات و جزئیات آن تحقیق و تفکر کنم و به نقش نزدیک شوم. فکر میکنم اگر از قبل به این ویژگیها توجه کنم و آنها را به ذهن بسپارم تا زمان اجرا بیات میشود. منطقی نیست خصوصیات اقوام مختلف با فرهنگها و هنجارهای مختلف را در ذهنم نگاه دارم و منتظر بمانم که آیا روزی نقشی درباره شخصیتی با همان فرهنگ به من پیشنهاد میشود یا نمیشود.
بازیگران معمولا به ویژگیهای کلی افراد متعلق به یک فرهنگ، اقلیم، طبقه یا حرفه توجه دارند، آنها را تحلیل و با هم مقایسه میکنند. این تحلیلها را نگاه میدارند و هنگام بازی خرجشان میکنند. شما هم این کار را میکنید؟
بله. من هم همین کار را میکنم، اما نگاه کردن و در ذهن داشتن با کار کردن روی ویژگیهای شخصیتی و رفتاری متفاوت است. من به افراد به اقوام و فرهنگهای مختلف نگاه میکنم، ویژگیهای آنها در حافظه تصویریام ضبط میشود تا زمانی که بخواهم آنها را بازی کنم و آن وقت است که روی این ویژگیها کار میکنم.
در مورد برخی نقشها این امکان کمتر وجود دارد که بازیگر بتواند از داشتههای قبلیاش استفاده کند. مثلا نقشی که در سریال خانهای روی تپه بازی میکنید یک زن روستایی در شمال ایران است. چنین شخصیتهایی همیشه دم دست نیستند و لازم بود برای کشف ویژگیهای آن حتما به روستاهای شمال سفر کرده باشید.
من همراه با گروه چهار ماه در همان روستایی که سریال تصویربرداری شد، حضور داشتم. از قبل هم با اهالی شمال کشور آشنایی داشتم، به روستاهایی از این دست سفر کرده بودم و مردم این روستاها را دیده بودم، ولی وقتی شروع به کار کردم با وجود این همه داشتههای قبلی از برخی افراد محلی میخواستم درباره لهجه، زبان و... به من کمک کنند. در طول کار از این افراد کمک میگرفتم و هر سوالی برایم ایجاد میشد از آنها میپرسیدم.
این همکاری بیشتر درباره زبان و لهجه بود؟
بله، چون خصوصیات اخلاقی و رفتاری آنها را میتوانستم با توجه و تمرکز پیدا کنم. بنابراین بیشتر در زمینه لهجه از آنها کمک میگرفتم و درخواست میکردم یک بار دیالوگهای مرا بگویند، به نحوه گویش آنها دقت میکردم و بعد از تمرین از آنها میخواستم که گوش کنند و هرجا در بیان زیر و زبر واژهها اشتباه میکنم یا حتی آهنگ درستی ندارم، مرا راهنمایی کنند.
واکنش خانمهای شمالی چطور بود؟ در مشاورههایشان رودربایستی نداشتند؟
نه اصلا. خانمهای شمالی از فرهنگ بالایی برخوردار هستند و رودربایستی ندارند. وقتی از آنها میخواستم همکاری کنند و تاکید میکردم که دارند به من کمک میکنند، نهایت دقت را به خرج میدادند.
خانمهای شمالی معمولا سرحال، شاد و پرانرژی هستند و این خصوصیت بخصوص درباره زنهای استان گیلان بیشتر هم هست. اما شما نقش مادر رسول را بسیار عبوس و بداخلاق بازی کردهاید!
بله، چون مادر رسول شرایط سختی دارد و چهلم شوهرش تازه تمام شده است. او هنوز داغدار است و بار مسئولیت بزرگی بر دوشش افتاده که نگران است نتواند آن را بدرستی انجام بدهد؛ دخترش در مقطع حساسی است و برای شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه درس میخواند و پسرش نافرمانی میکند. مادر رسول فعلا روزگار خوشی ندارد که بخواهد شاد و پرانرژی باشد. او هنوز نمیداند کجاست و چه باید بکند.
یعنی در ادامه شاهد روحیه متفاوتی از او خواهیم بود؟
همه چیز بستگی به این دارد که شرایط مالی خانواده و شرایط پسرش روبراه شود.
حدس زدن آینده این خانواده خیلی دشوار نیست. از همین حالا میتوان گفت که رسول در کارش موفق خواهد شد و اوضاع خانواده سر و سامان پیدا خواهد کرد.
پس مادر رسول هم تغییر میکند و شادیهای این زن را خواهیم دید.
حالتی که به چهرهتان دادهاید مانند افتادگی چشمها، لبها و نگاههای سنگین این زن هم به عزادار بودنش مربوط است؟
بله. این زن مغموم است؛ همسر و پدر فرزندانش را از دست داده و هنوز عزادار است. بجز اینها افتادگی چشمها و چهره به زحمتکش بودن این زن ارتباط دارد. اصولا در شمال کشورمان بیشتر کارها به وسیله زنان انجام میشود و آنها مسئولیتهای زیادی بهعهد دارند و خیلی زود شکسته میشوند.
به همین دلیل طوری بازی کردهاید که به نظر میرسد او مادر بزرگ رسول است نه مادرش؟
بله. زنهای شمالی زود شکسته میشوند، اما دلیل دیگرش هم این است که او شاد نیست. فاطمه گودرزی وقتی میخندد به یکباره دهسال جوان میشود. بنابراین کافیست روزهای شاد این زن هم از راه برسد و ببینیم که پیر نیست.
از نتیجه خانهای روی تپه راضی هستید؟
بله. به نظرم بسیار اثر لطیفی است که با صبر و حوصله ساخته شده است. کارگردان دیدگاه خوبی درباره این نوع فیلمسازی دارد که صرفا برای نوجوانان هم ساخته نشده است، همه افراد خانواده میتوانند از دیدن این سریال لذت ببرند. تا امروز کسانی که این سریال را دیدهاند آن را دوست داشتهاند و با شخصیتهایش ارتباط برقرار کردهاند.
بعد از سالها دوباره به سینما برگشتهاید. در فیلم آنچه که مردان درباره زنان نمیدانند چه نقشی دارید؟
نقش همسر مردی را بازی میکنم که زن دوم دارد.
به نظر نمیرسد نقش تازه و متفاوتی باشد، در سالهای اخیر از این دست آثار زیاد داشتهایم.
بله، خیلی داشتیم، اما این فیلم طنز است و چون به بخشی از نیاز جامعه پاسخ میدهد و این حرکت را نکوهش میکند، میتوان حدس زد فیلم خوبی بشود و اگر فروش خوبی داشته باشد به سینما هم کمک میشود.
از سال 1386 تاکنون چه پیشنهادهایی در سینما داشتید که بازی نکردید؟
پیشنهادهایی نبود که من بپسندم. یکی از این پیشنهادها یک فیلم طنز بود که من آن را نپذیرفتم و خانم ماهایا پطروسیان آن نقش را بازی کرد.
چه انتخابهای دوری! جنس بازی و حتی سن شما و خانم پطروسیان قرابت چندانی باهم ندارد!
فیلم کمدی بود و نقش پیرزنی بود که میخواستند بازیگر توانایی انجام برخی کارها را داشته باشد و به وسیله گریم پیر بشود.
در تلویزیون به کدام دسته از پیشنهادها نه گفتهاید؟
معمولا فیلمنامه ضعیف مهمترین مساله فیلمها و سریالهای تلویزیونی است. گاهی بقدری محدودیتها زیاد است که قصه به هم میریزد.
برای ادامه بازیگری با توجه به غیرقابل پیشبینی بودن اوضاع، فاصله گرفتن از روزهایی که نقشهای اصلی را در سینما بهعهده داشتهاید و با وجود مسائلی که درباره آنها صحبت کردهایم، چه برنامهای دارید و دوست دارید چه اتفاقاتی برایتان رخ بدهد؟
منتظر اتفاق خاصی نیستم! من کار خودم را انجام میدهم، هر وقت لازم باشد استراحت میکنم، هروقت پیشنهاد خوبی باشد بازی میکنم و کارم را ادامه میدهم.
برایتان مهم نیست که در سینما به فعالیت خود ادامه بدهید یا در تلویزیون؟
شاید برای همه بازیگرها مهم باشد که در درجه اول در سینما فعالیت کنند، اما اگر در سینما کاری ضعیف به من پیشنهاد شود و از تلویزیون پیشنهاد خوب داشته باشم، ترجیح میدهم با تلویزیون همکاری کنم. برای من کیفیت کار در درجه اول اهمیت قرار میگیرد و بعد به این فکر میکنم که قرار است مردم بازی مرا در سینما ببینند یا در خانههایشان.
میخواهم انتخاب کنم
فاطمه گودرزی تیرماه 1340 در تهران متولد شده و اصالتش به شهر بروجرد برمیگردد. او در رشته اقتصاد تحصیل کرده، اما در اداره بازیگری دوره دو ساله تئاتر را گذراند و از سال 1367 با بازی در سریال گالشهای مادربزرگ وارد دنیای بازیگری شد.
بارها گفته و البته در طول این سالها نشان داده که حضور در دنیای بازیگری برای او راهی برای رسیدن به شهرت نبوده است. او معتقد است بازیگران همنسل خود عاشقانه وارد دنیای بازیگری میشدند و نگاه عمیقتر و حرفهایتر به بازیگری داشتند.
گودرزی دو سال بعد از بازی در سریال گالشهای مادربزرگ، با حضور در فیلم «بهخاطر همه چیز» به کارگردانی رجب محمدین وارد دنیای سینما شد و بعد از آن در فیلمهای زیادی بازی کرد که از آن جمله میتوان به به خاطر همه چیز، مهاجران، خانه خلوت، جنگ نفتکشها، میخواهم زنده بمانم، آرزوی بزرگ، غزال، تلفن، همسر دلخواه من، فوتبالیستها، ازدواج صورتی، ازدواج به سبک ایرانی، دستهای خالی، پایان راه و شب حورا اشاره کرد که آخری را سال 1386 بازی کرد و دیگر فعالیتی در سینما نداشت، تا چندی پیش که بازی در فیلم آنچه مردان درباره زنان نمیدانند را پذیرفت.
این بازیگر دو بار در فیلمهای حریف دل و مرا بشناس به نویسندگی و کارگردانی همسرش، عبدالرضا گنجی بازی کرده که اولی سال 75 تولید شد و دومی از محصولات سال 87 است.
بسیاری از مخاطبان سینما، فاطمه گودرزی را در فیلم میخواهم زنده بمانم به یاد دارند، اما او جایزه سیمرغ بازیگری را از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم «غزال» گرفت و سال 1377 نیز بار دیگر نامزد دریافت همین جایزه شد، اما نتوانست این جایزه را بهدست آورد. گودرزی یک بار دیگر نیز سال 1370 برای بازی در نقش مکمل زن نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده بود که این یکی هم نصیبش نشد.
گودرزی با اینکه بازی در نقشها و فیلمهای مختلفی را تجربه کرده است، اما امروز بیش از هر چیز او را با نقشآفرینی در آثار ملودرام به یاد میآوریم. نقشهایی که به رنجها و مصائب زنان ایرانی از گذشته تا دوران معاصر مربوط میشود و سختیها و دشواریهای آنها را در گذر از مسیری چندصدساله یادآوری میکنند. نقشش در «غزال» که با اشاره به مساله کشف حجاب ساخته شده، وام گرفته از دورهای تلخ و تاریخی برای زنان این مملکت است و نقش برجسته و به یادماندنی کارنامهاش یعنی فرنگیس در «میخواهم زنده بمانم» هم وجه دیگری از مظلومیت و دشواری زن بودن را به رخ میکشد. پیش از این فیلم عموما در فیلمهای مختلف چهرهای زشت و بدطینت از نامادری به نمایش درمیآمد، اما ایرج قادری در این فیلم با انتخاب چهرهای محبوب و موجه چون گودرزی در نقش نامادری پسربچه فیلم (باربد) با شکستن این کلیشه وجه دیگری از زندگی و مصائب همسران دوم را به تماشاگر نشان میدهد.
موفقیت خیرهکننده این فیلم در گیشه راه را برای حضور بیشتر و آسانتر گودرزی در سینمای تجاری فراهم کرد و او میتوانست از سیل پیشنهادهای مشابه احتمالی بهرههای فراوانی ببرد اما گودرزی ترجیح داد مسیر موردنظر خود را دنبال کند و فیلمها و نقشهایی را برای بازی انتخاب کند که در کارنامه هنری او امتیاز محسوب شوند. او این روند را بعد از گسترش سینمای تجاری و تغییر رویکرد بسیاری از تهیهکنندگان سینما نیز ادامه داد و نقشهایی انتخاب کرد که گرچه درخشش نقشهای پیشین را ندارند، اما قابل دفاع هستند.
همزمان با فعالیت در سینما، تلویزیون هم برای فاطمه گودرزی اهمیت داشته و او بازی در سریالهای متعددی را تجربه کرده است. حضور این بازیگر از دهه 80 در تلویزیون بیشتر شد و از جمله فعالیتهای او در این رسانه میتوان به تلهفیلمهایی مانند ماهمنیر، بهار، مسافرت نوروزی و آوای گمشده و سریالهای گالشهای مادربزرگ، رعنا، آپارتمان، دردسر والدین، شیخ بهایی، ترانه مادری، پس از سالها، روشناییهای شهر، فاصلهها و خانهای روی تپه اشاره کرد.گودرزی به دنیای کارگردانی هم علاقه نشان داده و فیلم کوتاهی به نام دروغ ساخته که در آن به مشکلات نوجوانان پرداختهاست.