اشعار آیینی؛
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ غزلیکه میخوانید سرودۀ استاد محمود ژولیده است که در آن به زیبایی احوال رقیه(س) دختر أباعبدالله(ع) به تصویر کشیده است.
نامم رقیه است نزن ناشناس نیست
صبّم نکن ، کنیز خدا ناسپاس نیست
من دختر صغیرۀ سالار زینبم
فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست
ناز یتیم را که به سیلی نمی کشد
این درخور لطافت گلبرگ یاس نیست
دست مرا ببند و ببر با تشر ولی
مشت و لگد که پاسخ این التماس نیست
در ضرب و شتم، پیروی از دومی کنی
با آن خبیث، جز تو کسی را قیاس نیست
مو میکشی و مقنعه را پاره می کنی
این گیسو است، بند طناب و لباس نیست
ای دختران شام، خدا اهلتان کند
این کاروان که مسخرۀ این اُناس نیست
ای شامیان لباسم اگر پاره پاره است
قدری حیا ! نشان بزرگی لباس نیست
بابا چقدر صورت تو سنگ خورده است
این رنگ های روی تو اصلاً شناس نیست
انگار از قفا گلویت را بریده اند
آیا به پشت گردن تو جای داس نیست؟
باید کنون به عمه تأسی کنم ، پدر
جز بوسه از گلوی تو راه خلاص نیست
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید