به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ داستان کشتی مِرسک آلاباما و کاپیتانش یعنی ریچارد فیلیپس، یکی از پر افتخارترین و در عین حال پراسترسترین وقایع برای نیروی دریایی آمریکا در سال 2009 محسوب میشد. داستان از این قرار بود که کشتی مذکور به رهبری کاپیتان فیلیپس با تجربه، تصمیم به حمل محمولهای از طریق راه دریایی خلیج عدن گرفتند که یکی از خطرناکترین مسیرهای ممکن به جهت حضور دزدان دریایی سومالی برای دریانوردان محسوب میشود. با اینحال کاپیتان فیلیپس، بدون تجهیزات نظامی عازم این سفر شد و در میانه راه هم دزدان دریایی از راه رسیدند و بیشتر خدمه این کشتی را از پای در آوردند. اما کاپیتان فیلیپس را به جهت اینکه فکر میکردند میتوانند از طریق وی، از نیروی دریایی ارتش آمریکا باج خواهی کنند، نزد خود نگه داشتند.
این اتفاق شوم که در آن زمان در صدر اخبار روز قرار گرفته بود، باعث شد تا ایالات متحده سریعاً دست به کار شود و گروهی از نظامیان حرفهای را به محل حادثه ارسال کند تا هر طور که شده کاپیتان فیلیپس و هرکس دیگر که سالم مانده را نجات داده و به این قائله خاتمه دهد. به فاصله چند روز پس از ارسال نیروی نظامی به منطقه، آنها توانستند محل حضور دزدان دریایی بر روی قایق نجات به همراه کاپیتان فیلیپس را شناسایی کنند. پس از شناسایی محل استقرار دزدان دریایی سومالی، نیروهای نظامی بلافاصله به وسیله تک تیراندازان، سه تن از آنان را از پای در آوردند و کاپیتان فیلیپس هم که در موقعیت جدیدی قرار گرفته بود و دزدان دریایی هم کاملاً گیج و مبهوت از اینکه گلولهها از کدام سمت به سوی آنها سرازیر شده و درست به سرشان اصابت میکند! سریعا خود را از مهلکه نجات داد و تنها فرد باقی مانده هم که گفته شد، در حال چرخیدن به دور خود و شلیک بدون توقف گلوله با کلاشینکف اتوماتیک بوده، در نهایت دستگیر شد.
اما فیلم «کاپیتان فیلیپس» براساس شرح وقایع این اتفاق از زبان ناجیان کاپیتان فیلیپس ساخته نشده است. این فیلم براساس کتاب خاطرات شخصِ ریچارد فیلیپس در کتابی تحت عنوان طولانی «وظیفهشناسی یک کاپیتان : دزدان دریایی سومالی،یگان ویژه نیروی دریایی و ایام خطرناک در دریا«(A Captain's Duty: Somali Pirates, Navy SEALS, and Dangerous Days at Sea ) ساخته شده است و در واقع قرار هست تا این داستان از دیدگاه شخصِ ریچارد فیلیپس روایت شود. کتاب ریچارد فیلیپس که عنوان بسیار طولانی هم دارد، در آپریل سال 2010 منتشر و با استقبال خوبی هم از جانب خوانندگان مواجه شد. از این رو، خیلی هم طول نکشید تا کمپانی کلمبیا پیکچرز حق ساخت یک فیلم سینمایی براساس این ماجرای هیجان انگیز را خریداری کند و سریعاً دست به ساخت آن بزند و حالا، «کاپیتان فیلیپس» در مقابل ماست.
» کاپیتان فیلیپس» فیلمی است که مشخصههای یک اثر "اسکار پسند" را در خود دارد. در واقع «کاپیتان فیلیپس» را میتوان در زمره فیلمهایی قرار داد که از الان نامش به عنوان یکی از کاندیداهای اصلی اسکار در بخش های مختلف مطرح است.
پُل گرینگراس در ساخت «کاپیتان فیلیپس» با این پیش زمینه کارش را آغاز کرده که تماشاگر به اندازه کافی از مقدمه اتفاقات رخ داده در سال 2009 آگاه است و به همین جهت از ایجاد شاخ و برگ اضافی در داستان خودداری کرده. به عنوان مثال، در فیلم خبری از نگرانیهای خانوادههای آمریکایی که در زمان رخداد این داستان به وضوح در سطح شهرها قابل رویت بود و همچنین فشار وزیر جنگ سومالی به خانواده دزدان دریایی سومالی و بسیاری دیگر از مسائل حاشیهای، نیست و گرینگراس ترجیح داده تنها به مسئله اصلی رخ داده در دریا بپردازد. از این جهت تماشاگر در «کاپیتان فیلیپس» با شخصیتهای زیادی سر و کار ندارد و تنها این خودِ کاپیتان فیلیپس هست که قرار هست تنها قهرمان داستان باشد و ما هم باید به زوایای مختلف شخصیت او پی برده و شاهد تصمیمات سختی باشیم که او در زمان حمله دزدان دریایی سومالی به کشتی اش مجبور به گرفتن آنها شده بود.
فیلمنامهای که "بیلی ری" آن را براساس کتابِ ریچارد فیلیپس نوشته، درگیر کننده و منسجم و تا جایی که امکان داشته از اضافه گویی و ایجاد لحظات حماسی بیارتباط با واقعیت، پرهیز کرده است. خوشبختانه ری در نگارش فیلمنامه «کاپیتان فیلیپس»، این کاپیتان برجسته کشتی را به همان شکل و شمایلی که از یک کاپیتان نیروی دریایی سراغ داریم به تصویر کشیده و برخلاف عادت رایج ساخت آثار بیوگرافی، از خلق یک اَبَرقهرمان به نام "ریچارد فیلیپس" خودداری کرده است که این به راحتی باعث میشود تا تماشاگر با شخصیت کاپیتان ارتباط ذهنی راحتی برقرار کند.
خوشبختانه فیلمنامه قوی و منسجم بیلی ری نیز توسط کارگردان باهوشی به نام پُل گرینگراس تبدیل به تصویر شده است که پیش از این نبوغ خودش را در ساخت اثر اکشن تحسین شده ای به نام «اولتیماتوم بورن» که به اعتقاد بسیاری، یک روند تازه در سینمای اکشن محسوب میشود، نشان داده بود. گرینگراس در ساخت «کاپیتان فیلیپس» نیز تقریباً از همان روشی بهره گرفته که در ساخت دو قسمت از سری فیلمهای «بورن» به کار گرفته بود. به عنوان مثال، گرینگراس در «کاپیتان فیلیپس» نیز از سیستم تصویربرداری لرزشی به میزان بسیار زیادی استفاده کرده که اگرچه باعث نزدیک تر شدن تماشاگر به موقعیتها میشود اما تداوم این موضوع در اواخر فیلم شاید برخی از تماشاگران را دچار سردرد کند. با اینحال قدرت کارگردانی گرینگراس و تحلیل سوژه توسط وی، در «کاپیتان فیلیپس» به خوبی انجام گرفته و وی موفق شده تا تصویری واضح و قابل درک از ابعاد مختلف واقعه حمله دزدان دریایی سومالی به کشتی و البته شخصیت ریچارد فیلیپس به مخاطب ارائه کند.
گرینگراس همچنین با هوشمندی از قهرمان پروری اجتناب کرده و شخصیتهای داستان را بی جهت تبدیل به آدمهای خوب و بد نکرده است. معمولاً در چنین آثاری، همواره شخصیتهای منفی داستان ذاتاً انسانهای منفی هستند و هیچ وجه مثبتی در شخصیت آنان مشاهده نمیشود، اما در «کاپیتان فیلیپس» گرینگراس این مقوله را کنار زده و به مخاطب عنوان می کند که مردم سومالی به دلیل مشکلات مالی شدید و سطح زندگی به شدت پائینشان، دست به چنین اقداماتی میزنند و ذاتاً دزد دریایی به دنیا نیامدهاند! در واقع در لحظاتی از فیلم ما شاهد این موضوع هستیم که دزدان دریایی نسبت به مقولههای مختلف، واکنشهای جالب و انسانی از خود نشان میدهند و در لحظاتی هم کاملاً رفتاری بچهگانه به نمایش میگذارند که در واقع طبیعت سن کم آنهاست. البته به نظر نمی رسد که تاکید گرینگراس بر این موضوع بتواند حداقل به ذهنیت افراد ساکن در آمریکا، تاثیر خاصی بگذارد!
»کاپیتان فیلیپس» همچنین در بخش فنی، یکی از مدعیان اصلی اسکار، مخصوصاً در بخش دستاوردهای صوتی محسوب میشود. صدابرداری و همچنین افکتهای صوتی در «کاپیتان فیلیپس به شدت واقع گرایانه و شنیدنی هستند و همچنین تدوین فیلم که توسط کریستوفر روز ، تدوینگر مورد اعتماد گرنگراس، انجام شده، عالی و یکدست میباشد. به نظر میرسد که کریستوفر روز به راحتی بتواند برای سومین بار کاندید دریافت اسکار در زمینه تدوین شود.
تام هنکس در نقش ریچارد فیلیپس، یادآور دورانی است که عادت کرده بودیم وی را یکه تاز فیلمهای طولانی ببینیم. روندی که تام هنکس در سالهای نه چندان دور با «فارست گامپ » آن را کلید زد و با « دور افتاده » آن را به اوج رساند. هنکس در « کاپیتان فیلیپس » وضعیتی نسبتاً مشابه با « دور افتاده » دارد. او تنها بازیگر مشهور فیلم هست و هیچ چهره شناخته شده ای در کنارش قرار ندارد که او را به تکامل برساند. در واقع این تام هنکس هست که باید بتواند کل مدت زمان فیلم را به جلو پیش ببرد و باید بگویم که وی نیز اینکار را به استادی انجام داده است. در اینکه تام هنکس قرار هست برای ایفای نقش ریچارد فیلیپس کاندید دریافت اسکار شود شکی نیست، اما باید منتظر ماند و دید آیا در چند ماه مانده به آغاز اسکار ، رقیبی جدی برای نقش آفرینی هنکس در این فیلم پیدا میشود یا خیر! اما در میان نابازیگران فیلم « کاپتیان فیلیپس » باید به بازیگری اشاره کنم که اگر کج سلیقگی اعضای آکادمی گریبانش را نگیرد، میتواند یکی از کاندیداهای خوش اقبال اسکار 2014 باشد و آن هم "برخاد عبدی" است که در نقش Muse حضور پیدا کرده است. بازی برخاد عبدی ( به نظر می رسد این فرد بیشتر از آنکه باید لاغر باشد، لاغر و استخوانی است!) در نقش Muse یکی از دلایلی است که می توانیم به واسطه آن ، شخصیت های منفی داستان را باور کنیم و شاید هم از آنها متنفر شویم!
بد نیست اشارهای هم به سرنوشت تنها بازمانده این حادثه یعنی عبدالولی عبدالخدیر میوز (Abduwali Abdukhadir Muse ) داشته باشم که در واقع مغز متفکر گروه گروگانگیران محسوب میشد. زمانی که میوز دستگیر شد، عنوان شد که وی به علت سن پائین اش در هنگام ارتکاب جرم (16 سال)، باید که از مجازاتهای موارد خاص در مورد او استفاده شود و فعالین حقوق بشر هم وارد معرکه شدند و در مجموع، اظهار نظرهای مختلفی درباره مجازات وی صورت گرفت اما در نهایت در دادگاه، میوز به تحمل 33 سال و 9 ماه زندان محکوم شد و هم اکنون در حال گذراندن مدت زمان محکومیتش در زندانی در ایالت ایندیانای آمریکاست.
منتقد: میثم کریمی
منبع: مووی مگ