به گزارش حوزه سینما
باشگاه خبرنگاران؛ "رامتین شهبازی" نگاهی به فیلم "استخوانهای زمستان" انداخته که در یادداشت زیر آن را میخوانید:
دخترک خوب میداند که خانواده بدون پدر هیچ ثباتی ندارد و خانواده پنج نفره آنها تنها با وجود پدر به سامان میرسد از همین روی تجربهای هولناک را از سر میگذراند. دستان خود را در سرمای زمستان تا انتها درون آب یخزده میکند بلکه استخوانهای پدر را بیابد. استخوانهایی که تکلیف او و خانواده را روشن میکند. دبرا گرانیک و آنه روسلینی در فضای سینمای هالیوود دریافتهاند که خانه و خانواده با پدر معنا مییابد مادر در این تفکر در مرحله دوم قرار دارد و حتی اگر وجود داشته باشد اگر پدر نباشد، عامل سامان بخشیدن به خانواده نیست یکی از مسائلی که فیلم استخوانهای زمستان با آن دست و پنجه نرم میکند و سکانس جستجوی دختر را درون آب تبدیل به سکانس طلایی فیلمنامه میکند، همین انگاره است، انگارهای که در فرهنگ روایی غرب ریشه در اسطورهها دارد ریشه در نمایشنامه های نویسندگانی همچون اشیل که زن را تنها عامل نگه دارنده و پرورش دهنده نطفه مرد میداند میشل سیوتا نیز در کتاب خود که به درون مایههای آشنای سینمای آمریکا میپردازد این مسئله را مورد تاکید قرار داده و خانه و خانواده را با وجود پدر معنا میکند در فیلمنامه استخوان های زمستان در سکانس طلایی مورد بحث نتیجه گیری فیلم انجام میَشود استخوانهای پدر باز میگردد خانه نیز که با نبود پدر از دست رفته بود دوباره سامان مییابد دختر میداند که شرایط چونان گذشته نخواهند بود اما فعلا همه چیز آرام شده است نویسندگان فیلمنامه استخوانهای زمستان در قالب داستانی کلاسیک، اما شخصیتهایی واسازی شده، میکوشند تلفیقی مناسب را از خوانشی در هم آمیخته پدید آورند فیلم از نظر داستان و برخی نشانهها کاملا ساختگرا عمل میکند اما شخصیتها را در خوانشی پساساخت گرا قرار میدهد این تلفیق میمون حاصلی دارد که اگر نگوییم درخشان، اما جذاب و دوست داشتنی است.
منبع : فیلم نگار
انتهای پیام/