به گزارش
خیمهگاه باشگاه خبرنگاران، صدای پای قافلهای میآید. لازم نیست گوش به زمین بچسبانی تنها گوش به صدای قلبی شکسته دار تا شاید بشنوی صدای پای قافله حسین (ع) را که بر روی بال ملائک به سوی معراج میروند.
آسمان بوی غمی را به خود گرفته است که مفهوم شهادت را در خود خواهد داشت.
چشم ببندید و آسمان را در چشم آورید. کمی اشکهای خود را از گوشه چشمان خود بردارید تا غبار از قلب فرو نشانیم. این روزها روز فریاد «هیهات مناالذلۀ» است و حال صدای پای کاروان را می شنویم تا به یاد آوریم حسین (ع) را....
ذوالجناح ای صاحب بالهای آسمانی چرا از این سرزمین کوچ نمیکنی مگر اینجا در خود چه خواهد داشت که ما باید در این خاک و در میان دو رود بار بگشاییم.
صدایی آرام به گوش میرسد. گویا مردی از تبار آسمان می پرسد: نام این سرزمین چیست؟
مردی از بادیه می گوید: عقر
و حسین (ع) به آسمان مینگرد و آرام میگوید: پناه میبرم به خدا از عقر!
و امام (ع) باز میپرسد: این سرزمین نام دیگری دارد؟
آن مرد بادیه نشین بی درنگ میگوید: آری آن را شط فرات میگویند.
و امام (ع) از اسب پیاده میشوند و مشتی از خاک را به کف میگیرند و آن را میبویند و میفرمایند: آیا این سرزمین نام دیگری دارد؟
که پیرمردی به امام (ع) مینگرد و میگوید: آری کربلا!
و حسین(ع) روی بر آسمان میکند و خاک را بر خاک میریزد و میفرماید: به خدا این زمین کرب و بلا است!
و کمی خاک که به همراه داشت بیرون آورد و فرمود: این خاکی است که جبرئیل از جانب خداوند برای جدم رسول خدا (ص) آورد و گفت: این خاک تربت حسین (ع) است.
امام (ع) فرمان دادند تا بارها را از اشتران بردارند و در میان کاروان ولولهای افتاد، جوانان بنیهاشم به هراس افتادند گویا خبری شده بود، هرکس سراسیمه به یکسو میدوید.
مردان بنیهاشم گرد محملی را گرفتند گویا فاطمه (س) از عرش به زمین میآید و بانویی پای بر خاک نهاد، مردان بنیهاشم گرد بانو را گرفته بودند که حتی خورشید نیز بر سایه بانو نور افشانی نکند. آری او زینب (س) بود. او زینت علی (ع) بود که به سوی حسین (ع) میآمد و مضطرب و سراسیمه به برادر مینگریست، امام (ع) اشک خود را از خواهرش پنهان کرد و فرمود: اینجا جایگاه فرود بار و اثاثیه ماست، اینجا کربلاست.
امام (ع) چند قدمی به جلو رفتند و فرمودند: اینجا مکان ریختن خون ماست. به خداوند سوگند در اینجا حرمت ما را میشکنند و کودکان ما را میکشند و قبور ما زیارت خواهد شد که از جدم رسول خدا (ص) این حدیث را شنیدم.
امام (ع) اهل بیت (ع) خود را جمع کردند و به چهره آنان نگاه کردند و گریستند و دست به دعا بلند کردند و فرمودند: «بارخدایا! ما عترت پیامبر تو محمد (ص) هستیم، ما را از حرم جدمان جدا کردند و آنان در حق ما جفا کرد. پروردگارا حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان».
حسین (ع) آنگاه فرمودند: «إن الناس عبید الدنیا، و الدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون».
مردم برده و بنده دنیا هستند، و دین لعابی است كه تا وسایل زندگی فراهم است، به دور زبان می گردانند، ولی وقتی دوران آزمایش فرا رسد، دینداران كمیاب میشوند.
اینجا نگارخانه گلهای پرپر است
اینجا بهشت سرخ بدنهای بی سر است
اینجا منا و مشعر و بیتالحرام ماست
اینجا حریم قرب شهیدان داور است
اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق
اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است
اینجا به جای جامه احرام ما به تن
زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است
اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
اینجا به روی سینه ی من قبر اصغر است
اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است
اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است
اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا
اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است
اینجا به جای جای گلوی بریده ام
گلبوسه های زینب و زهرای اطهر است
اینجا به یاد العطش کودکان من
هر صبح و شام دیده ی میثم ،ز خون تر است
منابع و مأخذ:
واقعه کربلا، علی نظریمفرد، ص197 تا 200
بحارالانوار، جلد 44، ص 383