سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

چرا می‌گوییم «دربند» فیلم خوبی‌ است؟

«دربند» چه در فرم و چه در محتوا مسیری خلاف جریان فیلم‌های اجتماعی سال‌های اخیر را می‌پیماید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، سایت رجانیوز نوشت: بعد از گذشت چند ماه از جشنواره فجر و همچنین بعد از گذشت چندهفته از اکران «دربند»، وقت مناسبی‌است که دور از هیاهوی روزهای جشنواره و بعد از گفتن نقد و نظرهای گروه‌های مختلف در این یکی دو هفته، توضیح دهیم که «چرا می‌گوئیم دربند فیلم خوبی‌ست؟»‌ و می‏تواند یکی از اثار مطلوب جبهه انقلاب هم باشد.

یک: اولین و مهم‌ترین مسئله در مواجهه با فیلمی مانند «دربند» این است که آخرین ساخته‌ی پرویز شهبازی یک فیلم اجتماعی منصف است و بی‌غرض. شهبازی نقد اجتماعی‌اش را دستاویز و بهانه‌ای برای زدن یک حرف سیاسی یا زیر سوال بردن کل یک مملکت قرار نداده است. او با اینکه داستانی تلخ از اوضاع این روزهای مردم پایتخت روایت می‌کند اما این نگاه تلخ را نه به جبر اجتماعی کشور ربط می‌دهد، نه به اساس فرهنگ ایرانیان. یعنی نه قصد نق‌زدن و مخالف‌خوانی‌های بیهوده و شبه‌روشنفکرانه دارد و نه قصد سیاه‌نمایی برای بردن دل جشنواره‌های خارجی.

همانطور که خودش هم می‌گوید که «مسئله جشنواره‌ها و حتی اسکار مربوط به تهیه‌کننده است و من هیچ وقت علاقه‌ای به پیگیری این مسائل ندارم و اصلا برایم مهم نیست به همین دلیل درباره حضور فیلم‌هایم در جشنواره‌های داخلی و خارجی هیچگونه اظهار‌نظر و اطلاع‌رسانی نمی‌کنم...من به هیچ وجه دغدغه جشنواره‌ای ندارم. همچنین در حال حاضر به جشنواره‌های شیکاگو و پوسان هم نخواهم رفت و برای تماشای فیلمم در کنار مخاطبان در سینماهای ایران می‌مانم.»

جز این، بی‌غرض بودن شهبازی را از اینجا دریابید که تمام شخصیت‌هایی را که حالا دیگر جزو کلیشه‌های ثابت جریان شبه‌روشنفکر به‌حساب می‌آیند و به تیپ‌های ثابتی برای زدن طیف مذهبی تبدیل شده‌اند، بدون دچار شدن به این کلیشه‌ها به تصویر کشیده است. به یاد بیاورید «زارعی»(امیر سماواتی) طلبکار «سحر»(پگاه آهنگرانی) را که به عنوان بدمن قصه برخلاف کلیشه‌ی قدیمی شبه‌روشنفکران یک «بازاری» معمولی‌است نه یک «حاجی‌بازاری مذهبی». چیزی که همین الان در «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» نمونه گل‌درشتش را شاهدیم. یا دقت کنید به تصویری که شهبازی ارائه می‌دهد از نیروهای پلیس یا کارمندان دانشگاه و هر شخصیتی که با منتسب کردنش به «سیستم» می‌توان طعنه‌ای نثار حکومت کرد، طعنه‌ای که روشنفکران سال‌هاست در همین صحنه‌ها نثار می‌کنند و شهبازی نیز برای بردن دل روشنفکران و سوت‌و‌کف شنیدن در سالن‌های جشنواره می‌توانست خیلی راحت انجام دهد.

همچنین به این نکته‌ی مهم هم دقت کنید که برخلاف عرف سینمای ‌شبه‌روشنفکران وطنی، شهبازی محل آرامش قهرمان فیلم- و ما به عنوان مخاطب- را در نه در خانه‌ای مجردی با آزادی‌های مطلوب غرب‌زده‌گان، که در خوابگاهی دارای قواعد و چارچوب‌های مشخص و نسبتاً سخت‌گیرانه قرار می‌دهد. به یاد بیاورید دیالوگی را که بین «نازنین» و یکی از دانشجویان-هنگامی که «نازنین»(نازنین بیاتی) وسایلش را به خوابگاه می‌برد- رد و بدل می‌شود را. قهرمان فیلم در پاسخ به یک دانشجوی خوابگاهی که بعد از فهمیدن اینکه او در خانه‌ای خارج از خوابگاه زندگی می کند، به او می گوید که کاش من هم خانه‌ای بیرون از خوابگاه داشتم، پاسخ می‌دهد که خانه (نماد آزادی‌های ولنگار) هم مشکلات خاص خودش را دارد و او نیز بعد از گذراندن مشکلاتی به همین خوابگاه نسبتاً سخت گیر پناه می‌برد و مخاطب نیز از اینکه «نازنین» از آن خانه به خوابگاه آمده نفس راحتی می‌کشد و خیال‌ش راحت می‌شود.

این نکات و خیلی موارد مشابه این، یعنی برخلاف اکثریت فیلمسازان داخلی برای شهبازی ساختن یک فیلم اجتماعی تاثیرگذار و گفتن نقد اجتماعی‌اش مهم بوده، نه سوء استفاده از معضلات اجتماعی برای گفتن حرف‌های دیگر و سیاه‌نمایی‌های اغراق‌آمیز و زدن طعنه‌های سیاسی و این طبعا چیز کمی نیست در سینمایی که اجتماعی‌سازهایش یا دعوت به رفتن می‌کنند، یا به بهانه گفتن مشکلات کودکان بیانیه‌های فمنیستی سر می‌دهند، یا خانواده‌ها را دعوت به خیانت می‌کنند، یا با پز ساخت فیلم اجتماعی مذهبی و انقلابی فیلم‌فارسی تحویل می‌دهند.

دو: به همه‌ی این‌ها اضافه کنید این را که شهبازی حتی وقتی شهری با مناسبات جاریِ تهران را انقدر سیاه می‌بیند هم در انتها راه را برای خارج شدن «نازنین» از این سیاهی و تباهی نمی‌بندد و باز فیلم‌ش را با پایانی خوش به پایان می‌برد. او سعی نمی‌کند حتی با انتقادات تندی هم که به اوضاع پایتخت دارد باز یاس‌آور باشد و نهیلیست. درست برخلاف شبه‌روشنفکرانی که به بهانه «نقد اجتماعی» همه چیز را تمام شده می‌دانند و شخصیت‌ها را در مسیری قرار می‌دهند که انگار هیچ راه‌گریزی از این سیاه‌بختی نیست و آن‌ها یا «مجبور» به تباهی‌اند، یا باید از کشور فرار کنند.

سه: نکته‌ی دیگر این است که «دربند» جز نقد مناسبات جاری در تهران نقد سبک زندگی بی‌هدف و ولنگار امثال «سحر» نیز هست. جوانان بی‌پشتوانه‌ای که انگار خانواده ندارند و بی‌هدف و یله و بی‌هیچ اعتقاد و آرمانی الکی خوش‌اند. در «دربند»، «نازنین» با تمام اعتقادات و تقیدات مذهبی و سنتی‌اش طرف خوب ماجراست و «سحر» و «بهرنگ» و رفقای لاقید و ولنگارشان بدمن‌های فیلم و این یکی از بزرگترین نکات مثبت آخرین فیلم شهبازی‌ست. ما-مخاطب- در تمام طول فیلم؛ هم در ابتدای وارد شدن «نازنین» به خانه «سحر» و آن شب‌نشینی‌های مداوم، و هم در انتها که اوج «نامردی» و «منفعت‌طلبی» سحر و رفقایش عیان می‌شود طرف «نازنین» هستیم و این نکته‌ی مثبت بزرگیا‌ست در نقد طیفی که سبک زندگی و عقایدشان نزدیک به شخصیت «سحر» و «بهرنگ»(بهرنگ علوی) و رفقایشان است و متاسفانه در جامعه هم کم نیستند. این را مثلا مقایسه کنید با «قاعده تصادف» بهنام بهزادی که با تقدیرهای اغراق‌آمیز و بی‌وجه داوران جشنواره و منتقدان هم مواجه شد. در آنجا هم نقطه‌ی تمرکز فیلم همین طیف‌اند اما در آنجا خود کارگردان- و لاجرم مخاطب- طرف همین گروه لاقیدند و خانواده سنتی را تحقیر می‌کنند و در اینجا برعکس.

و در این بین موضوع مهم هم اینکه شهبازی با آنکه «سحر» و رفقایش را در نقطه‌ی منفی ماجرا قرار داده اما به همین‌ها هم نگاهی تک‌بعدی و صفر وصدی نداشته است. آن‌ها در عین اینکه می‌توانند مورد نقد واقع شوند اما به همان میزان قابل ترحم‌اند و دلسوزی. «سحر» و آدم‌های هم مسلک او کسانی‌اند که شاید مرام‌شان «نامردی» باشد و «نارو» زدن و «منفعت‌طلبی»، اما خودشان هم قربانی همین مناسبات‌اند و بی‌حمایت و بی‌پشتوانه. در «دربند» در عین اینکه از «سحر» به دلیل ظلمی که در حق «نازنین» می‌کند بدمان می‌آید اما همراه و مشابه «نازنین» دلمان هم برایش می‌سوزد. همین‌طور برای «فرید»(فرید سماواتی) که شاید جزو آن چند جوان الکی‌خوش و الوات باشد اما خودش قربانی بی‌توجهی پدر است و «کاسب‌مآبی» جامعه.

چهار: جز این بحث‌ها هم البته یکی از دلایل برتری و تمایز «دربند» با بسیاری از فیلم‌های جشنواره گذشته و سال‌های اخیر قوت‌های فرمی و تکنیکیا‌ش است. در مواجهه با هر اثر سینمایی قاعدتا نه فرم‌گرایی و «فرمالیزم» افراطی جایز است که تنها وجه برتری یک فیلم را ساخت قوی آن بدانیم. نه محتواگرایی افراطی که  بدون هیچ نگاهی به «ساخت» اثر محتوای آن را ستایش کنیم. «محتواگرایی» و «فرم‌گرایی» صرف به یک اندازه خطرناک‌اند و قابل نقد.

«دربند» دقیقا از همین منظر فیلمی‌است قابل بحث. اینکه فیلمی در عین اینکه دارای نگاه و حرف خاصی درمورد یک معضل اجتماعیا‌ست اما همان فیلم باید دارای حداقل جذابیت برای مخاطب عام هم باشد و اصول اساسی روایت سینمایی را رعایت کرده باشد. داستان داشته باشد و شخصیت بسازد و تاثیر بگذارد.

«دربند» برخلاف بسیاری از فیلم‌های چند سال اخیر سینمای ایران نمی‌خواهد با روایتی ضدقصه و بدون قهرمان به دل شبه‌روشنفکران خوش بیاید. شهبازی با روایتی جذاب و نفس‌گیر- هرچند با چند حفره در فیلمنامه- قصه بلوغ دختری را برای‌مان به تصویر می‌کشد که در عین گزندگی و تلخی، جذاب است و دیدنی تاثیرگذار. داستان دختری ساده و صاف و صادق که حالا تک‌و‌تنها- که این بی‌خانواده بودن یکی از مشکلات فیلمنامه هم هست- در میان محیطی رها شده است که میان آدم‌هایش «قواعد بازار» جریان دارد و هرکس به فکر منافع خویش است. محیطی که تو اگر بخواهی به کسی کمک کنی و پای رفیقت بایستی احتمالا به قیمت گرفتار شدن خودت تمام خواهد شد و از بین رفتن زندگی‌ات، چون همان رفیق هم تو زرد از آب درخواهد آمد و از پشت به تو خنجر خواهد زد. در چنین محیطی هم هست که «نازنین» از دختری که حتی نمی‌تواند- یا میترسد- پای رسید پستچی را «امضا» کند تبدیل می‌شود به دختری که مجبور می‌شود پای سفته و پای تعهدنامه دادگاه و ... را «امضا» کند اما دیگر آن دختر بی‌تجربه ابتدای فیلم نیست و به مرز پختگی رسیده است.

به این‌ها اضافه کنید جزئیاتی در کارگردانی و شخصیت‌پردازی را که در سال‌های اخیر کمتر در سینمای ایران سراغ داریم از آینه و قرآن درآوردن «نازنین» در بدو آوردن اثاث به منزل جدید بگیرید که جزو سنت‌های رایج قاطبه‌ی خانواده‌های ایرانی‌ست و یک کد شخصیت‌پردازی خوب برای نشان دادن فرهنگ خانوادگی شخصیت اصلی، تا چادر سرکردن «نازنین» هنگامی که می‌داند با مردی قرار دارد که قبلا با سحر رابطه داشته و آدم سالمی نیست، تا تاکید بر اینکه به پسرها درس نمی‌دهد، تا کاربرد مناسب موتیف «امضا» و سیر منطقی برخورد «نازنین» از ترس ابتدای فیلم از دادن هرگونه امضایی تا «مطمئن و با حساب و کتاب» امضا دادن هنگام تسویه حساب خانه و ......

پنج: درنهایت نکته‌ی اساسی این است که همه‌ی این موارد- که گفتن نکات بسیار بیشتر باقی‌مانده در این مطلب کوتاه نمی‌گنجد- نشان می‌دهد که «دربند» چه در فرم و چه در محتوا مسیری خلاف جریان فیلم‌های اجتماعی سال‌های اخیر را می‌پیماید. فیلم‌هایی که عموما الگوی‌شان سینمای فرهادی‌ست و به بهانه نقد اجتماعی، عصبیت و تلخ‌اندیشی را پمپاژ می‌کنند و در نهایت هم می‏بینید که در واقع نه نقدی انجام شده و نه راهکاری پیشنهاد شده. شهبازی اما دایره انتقادش را به تمام افراد جامعه تعمیم نمی‌دهد و منصفانه به ماجرا نگاه می‌کند و همین را هم با فرم و روایتی تاثیرگذار به تصویر می‌کشد، بی‌هیچ اغراق بیش از حدی در آوار مصیبت بر شخصیت- و مخاطب- و بی‌نگاه به جشنواره‌های خارجی.
برچسب ها: در بند ، فیلم خوب ، اجتماعی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.