به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، خداوند از اين عمل حجاج با عنوان «هدي» ياد مي کند و در آيه ۱۹۶ سوره مبارکه بقره مي فرمايد:«فمن تمتع بالعمرة الي الحج فما استيسر من الهدي؛ هر کسي تا [وقت] حج به وسيله عمره بهره برگرفته است، هر قرباني که ميسر است [تقديم کند].»
مفهوم قربانقربان در لغت به معناي چيزي است که انسان را به خداوند نزديک کند. خواه ذبح گاو، گوسفند و شتر باشد و يا کار عبادي ديگري همچون نماز، زکات و مانند آن. در ذبح «هدي» که يکي از اعمال عبادي حج است، حاجي گوشت و پوست و خون حيوان را به خداوند هديه نمي دهد بلکه هديه او همان تقرب و تقواي اوست از اين رو «قرباني» ناميدن گوسفند يا گوشت آن، با عنايت به تقواي زائر است که سبب نزديکي و تقرب نفس زائر به خداوند متعال مي شود.
قرآن در آيه ۳۷ سوره حج به اين نکته اشاره مي کند و مي فرمايد: «لَن ينال الله لحومها ولا دمائها ولکن يناله التقوي منکم؛ هرگز، نه گوشت آن ها به خدا مي رسد و نه خونشان، بلکه تقواي شما به او مي رسد.» بنابراين ذبح گوسفند صورتي است براي حقيقت قرباني به اين معنا، در ذبح «هدي» همان تقوا و خلوص زائر بيت ا... است که به عنوان هديه و تحفه به خدا تقديم مي شود. (تسنيم)
آزمايشي ديگر براي ابراهيم (ع)اما براي درک عيد قربان و فلسفه قرباني بايد به سرآغاز و سرمنشاء فرمان قرباني توجه کرد. مي دانيم مراسم حج به طور اساسي با خاطره مجاهدت هاي حضرت ابراهيم(ع) و فرزندش اسماعيل(ع) و همسرش هاجر(س) آميخته است و بدون توجه به اين حقيقت درک اسرار آن به درستي ممکن نيست. قرآن کريم در سوره هاي متعددي از سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) و امتحان هاي آن حضرت توسط خداوند سخن گفته است.
از آن جمله در سوره صافات هنگامي که داستان حضرت ابراهيم(ع) را بيان مي کند، در ۱۰آيه به ماجراي ماموريت ذبح اسماعيل(ع) توسط حضرت ابراهيم اشاره مي کند و مي فرمايد: «فَبَشرْنَهُ بِغُلام ٍ حَلِيمٍ(101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السعْىَ قَالَ يابُنىَّ إِنى أَرَى فى الْمَنامِ أَنى أَذْبحُک فَانظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُستَجِدُنى إِن شاءَ الله ُ مِنَ الصبرِينَ(102) فَلَمَّا أَسلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ(103) وَ نادَيْناهُ أَن يَاإِبْراهِيمُ(104) قَدْ صدَّقْت الرُّءْيَاإِنَّا کَذَلِک نجْزِى الْمُحْسِنِينَ(105) إِنَّ هَذَا لهَُوَ الْبَلَؤُا الْمُبِينُ(106) وَ فَدَيْنَهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(107) وَ تَرَکْنَا عَلَيْهِ فى الاَخِرِينَ(108) سلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ(109) کَذَلِک نجْزِى الْمُحْسِنِينَ(110) ترجمه: 101-ما او ( ابراهيم ) را به نوجوانى بردبار و پر استقامت بشارت داديم.
102-هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسيد گفت : فرزندم من در خواب ديدم که بايد تو را ذبح کنم .بنگر نظر تو چيست ؟ گفت: پدرم هر چه دستور دارى اجرا کن ، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت! 103 -هنگامى که هر دو تسليم و آماده شدند و ابراهيم جبين او را بر خاک نهاد ... 104 -او را ندا داديم که اى ابراهيم! 105 -آنچه را در خواب ماموريت يافتى انجام دادى ، ما اين گونه نيکوکاران را جزا مى دهيم. 106 -اين مسلما امتحان مهم و آشکارى است. 107 -ما ذبح عظيمى را فداى او کرديم. 108 -و نام نيک او را در امت هاى بعد باقى گذارديم. 109 -سلام بر ابراهيم باد! 110 –اين گونه نيکوکاران را پاداش مى دهيم.»
براساس اين آيات حضرت ابراهيم(ع) بعد از اداى رسالت خويش در بابل از آن جا هجرت مي کند و از پروردگار درخواست مي کندکه فرزند صالحى به او عطا فرمايد ، زيرا که تا آن روز صاحب فرزندى نشده بود . خدا نيزتقاضايش را اجابت مي کند وبه اوتولد پسري حليم وبردبار را بشارت مي دهد. وقتي اين فرزند که بنابه نظر مفسران شيعه حضرت اسماعيل(ع) بود،به سن وسالي مي رسد که مى تواند در مسائل مختلف زندگى همراه پدر تلاش و کوشش کند واو را يارى دهد،( فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السعْىَ) ابراهيم خواب شگفت انگيزى مى بيند که بيانگر شروع يک آزمايش بزرگ ديگر در مورد اين پيامبر عظيم الشان است .
او در خواب مى بيند که از سوى خداوند به او دستور داده شد تا فرزند يگانه اش را با دست خود قربانى کند و سر ببرد . تفسير نمونه پس از بيان مطالبي که گذشت مي افزايد: گفته شده نخستين بار در شب ترويه ( شب هشتم ماه ذى الحجه ) اين خواب را ديد و در شب هاى عرفه و شب عيد قربان ( نهم و دهم ذى الحجه ) خواب تکرار شد ، لذا براى او کمترين شکى باقى نماند که اين فرمان قطعى خدا ست.
ابراهيم (ع) دستور ذبح را با اسماعيل مطرح مي کنددر اين ميان حضرت ابراهيم(ع) که بارها از کوره داغ امتحان هاي الهى سرافراز بيرون آمده بود ، اين بار نيز تسليم فرمان حق مي شود و آماده قرباني کردن فرزندى مي شود که يک عمر در انتظارش بوده و اکنون نوجوانى برومند شده است . ولى قبل از اجراي فرمان بايد فرزند را براي اين کار آماده کند ، از اين رو به او مي گويد : فرزندم من در خواب ديدم که بايد تو را ذبح کنم ، بنگر نظر تو چيست ؟ ( قال يا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ما ذا ترى ) .
فرزندش که نسخه اى از وجود پدر است و درس صبر و استقامت و ايمان را در همين عمر کوتاهش در مکتب او خوانده است، با آغوش باز و از روى طيب خاطر از اين فرمان الهى استقبال مي کند و با صراحت و قاطعيت مي گويد : پدرم هر دستورى به تو داده شده است اجرا کن ( قال يا ابت افعل ما تؤمر ) و از ناحيه من فکرت راحت باشد که به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت ( ستجدنى ان شاء الله من الصابرين). به اين ترتيب هم پدر و هم پسر نخستين مرحله اين آزمايش بزرگ را با پيروزى کامل مى گذرانند. لحظه حساس فرا رسيد ، فرمان الهى بايد اجرا مى شد ، حضرت ابراهيم(ع) که مقام تسليم فرزند را مي بيند او را در آغوش مي کشد و... قرآن کريم در عبارتى کوتاه و پر معنا از اين لحظه چنين ياد مي کند: هنگامى که هر دو تسليم و آماده شدند و ابراهيم (ع)جبين فرزند را بر خاک نهاد ... (فلما اسلما و تله للجبين ) .
باز قرآن از اين بخش به اختصار مي گذرد و به شنونده اجازه مى دهد تا با امواج عواطفش موضوع را همچنان دنبال کند. حضرت ابراهيم (ع)صورت فرزند را بر خاک مي نهد و کارد را با سرعت و قدرت بر گلوى فرزند مي گذارد در حالى که روحش در هيجان فرو رفته است، و تنها عشق به خدا ست که او را در مسيرش بى ترديد پيش مى برد .
اما کارد برنده در گلوى لطيف فرزند کمترين اثرى نمي گذارد ! آرى ابراهيم خليل مى گويد : ببر! اما خداوند خليل فرمان مى دهد نبر ! و کارد تنها گوش بر فرمان او دارد. اين جاست که قرآن با يک جمله کوتاه و پر معنا به همه انتظارها پايان مي دهد ومى گويد : در اين هنگام او را ندا داديم که اى ابراهيم ( و ناديناه ان يا ابراهيم).آن چه را در خواب ماموريت يافتى، انجام دادى ( قدصدقت الرؤيا).
اما براى اين که برنامه ابراهيم ناتمام نماند و در پيشگاه خدا قربانى کرده باشد ، خداوند قوچى بزرگ مي فرستد تا به جاى فرزند قربانى کند و سنتى براى آيندگان در مراسم حج و سرزمين منا از خود برجاي بگذارد ، چنانکه قرآن مى فرمايد : ما ذبح عظيمى را فداى او کرديم ( و فديناه بذبح عظيم). وبه اين گونه ماجراي ذبح اسماعيل(ع) در تاريخ زنده ماند.