سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزیده ای از سرمقاله روزنامه‌های شنبه

سرمقاله ی روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،جمهوری اسلامی و ... را میتوانید از اینجا بخوانید:


حسین شمسیان ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را به مطلبی با عنوان«می‌خواهید یا نمی‌توانید؟!»اختصاص داد:


چند روز مذاکره و جلسه فشرده رئیس‌جمهور محترم و هیأت همراه با مقامات عالی‌رتبه جهان، به هفته‌ها پیش‌بینی و گمانه‌زنی‌ها پایان داد و سخنان دکتر روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و بیان دیدگاه‌های جمهوری اسلامی درباره تحریم‌های ظالمانه و فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان، مواضع اصولی نظام در این حوزه‌ها را پیش چشم جهانیان قرار داد. در داخل و خارج، آنها که باج دادن ایران را در پوشش تنش‌زدایی آرزو می‌کردند از صراحت و قاطعیت دکتر روحانی خرسند نشدند. خصوصاً آنها که برای یک دیدار اتفاقی مدتها برنامه‌ریزی می‌کردند!اما ایران و سخنان رئیس جمهورش یک طرف ماجرا هستند و طرف دیگر این ماجرا آمریکا است که باید دید آنها چه مقدار حاضر به نزدیکی به ایران و اصلاح گذشته و گفتگو براساس احترام متقابلند؟ آنچه اوباما در سخنرانی‌اش در اجلاس سران بیان کرد را به یقین می‌توان موضع نهایی و آشکار آمریکا در برابر ملت ایران دانست. سخنانی که در آن هیچ نشانه‌ای از نرمش یا احترام به حقوق مشروع و مسلم ملت ایران دیده نشد و ثابت کرد که سردمداران کاخ سفید، به جز تظاهر و لفاظی، گام عملی دیگری برنداشته‌اند.

اوباما در آن سخنرانی کوچکترین اشاره‌ای به تحریم‌های ظالمانه غرب علیه مردم کشورمان نکرد و به سادگی از کنار آن گذشت. مزورانه و ریاکارانه از به رسمیت شناختن حق کشورمان برای دست‌یابی به انرژی اتمی سخن گفت. حتی گفت که آمریکا قصد براندازی نظام ایران را ندارد! و البته از ماجرای براندازی دولت مصدق هم بعنوان یکی از دلایل ناراحتی مردم ایران یاد کرد! و لابد انتظار دارد مردم و مسئولین این سخنان را دلیل نرمش و انعطاف آمریکا در برابر کشورمان بدانند! امری که برخی ساده‌لوحانه به آن باور دارند و اصرار می‌کنند که باید فرصت ملاطفت آمریکا را مغتنم شمرد!
درباره این سخنان باید گفت:

1- اوباما به استناد گزارش مراکز نظارتی بین‌المللی مثل آژانس انرژی اتمی و نیز گزارش شانزده نهاد مهم امنیتی آمریکا، به یقین می‌داند که برنامه هسته‌ای ایران رویکرد نظامی ندارد و سانتریفیوژها برای تولید سوخت نیروگاهی در حال چرخش است.او می‌داند و در نطقش هم به آن اذعان دارد که به فتوای رهبر معظم انقلاب ساخت سلاح اتمی تحریم شده است. با این حال و بلافاصله پس از به رسمیت شناختن ظاهری حق اتمی ایران، عملی شدن آن را موکول به شفافیت برنامه هسته‌ای ایران و جلب اعتماد جامعه جهانی - یعنی آمریکا و دوستانش! - موکول کرد و این یعنی پوچ بودن سخن قبلی و رسمیت داشتن حق ایران! گفتنی است که حق برخورداری از فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای به صراحت در معاهده NPT برای تمامی کشورهای عضو به رسمیت شناخته شده است و تأکید اوباما در این زمینه فقط یک لفاظی است و کمترین امتیازی به حساب نمی‌آید.

2- اوباما، همان موقع که از ما تضمین عملکرد اتمی می‌خواهد، ادعا می‌کند که قصد براندازی نظام اسلامی ما را ندارد اما در این باره هیچ تضمینی نمی‌دهد. بر کسی پوشیده نیست که آمریکا در طول حیات پربرکت نظام اسلامی، هرگز و تحت هیچ شرایطی از توطئه به قصد ساقط کردن نظام دست برنداشته و تلاش برای براندازی با همه شیوه‌ها و روش‌های آن اعم از نظامی، اقتصادی، فرهنگی، جنگ نرم و فتنه‌انگیزی در وسیعترین ابعاد ممکن از سوی آمریکا و دقیقاً به قصد ساقط کردن یک نظام مردمی صورت گرفته است ولی در تمامی این توطئه‌ها با شکست روبرو شده است. آخرین فتنه‌انگیزی آنها در سال 88 هنوز از ذهن هیچ‌کس پاک نشده است. همان زمان که اوباما با صراحت و با ذکر نام از فتنه‌انگیزان حمایت کرد و خود را حامی آنان اعلام کرد! اگر تحریم‌های به زعم آمریکا، فلج‌کننده تلاشی برای ساقط کردن نظام نیست چه نام دیگری بر آن می‌توان گذاشت!؟

اوباما از ساقط کردن دولت ملی در سال 32 سخن می‌گوید اما از تلاش برای سرنگونی نظام طی سی و چند سال گذشته که طرح چند کودتا، برپایی جنگ تحمیلی، بمباران مناطق مسکونی، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، فتنه 88 و تحریم‌های وسیع و همه‌جانبه علیه مردم ایران هیچ عرق شرمی به پیشانی‌اش نمی‌نشیند! حتی از تحریم دارویی بیماران خاص! اوباما، از ما انتظار تضمین عینی برای خودداری از تولید سلاح اتمی که می‌داند در پی آن نیستیم، دارد اما انتظار دارد ما برای خصومت‌ها و کینه‌توزی‌هایی که دائما و حتی همین حالا به آن مشغولند یعنی تلاش برای براندازی هیچ تضمینی مطالبه نکنیم و صرفا به سخن او- که بارها ثابت شده بی‌ارزش و اعتبار است- اعتماد کنیم!

3- اما چرا آمریکا از عدم تلاش برای براندازی می‌گوید؟ آیا در ماهیت آن تغییری به وجود آمده است؟ آیا خوی استکباری خود را به یک سو نهاده و به تعبیر حضرت امام می‌خواهند آدم شوند!؟ راز این سخن رئیس‌جمهور آمریکا، اینها نیست و این سخنان اظهاری از روی لطف نیست بلکه اقراری از سر عجز است. واقعیت این است که آمریکا توان و امکان تغییر نظام اسلامی ما را ندارد و سردمدارانش بیش از هر کس دیگری از این ناتوانی باخبرند. آنها سالهاست بیش از آنچه که هستند، هیاهو می‌کنند و روزی نیست که یک نشریه غربی از ضعف و زوال قدرت آمریکا سخن نگوید. همین چند روز پیش بود که فارین پالیسی به صراحت از لاف زدن اوباما و مرگ امپراتوری آمریکا سخن گفت! چند روز قبل‌تر، کنت تیمرمن- رئیس بنیاد دموکراسی و از آرزومندان تغییر نظام ایران - بی‌پروا و صریح گفت که «تهدیدات اوباما علیه ایران هیچ اعتباری ندارد و او حتی نتوانسته از عهده تهدیدات خود علیه سوریه برآید»! شاید بتوان این تحلیل نشریه آمریکایی «ویکلی استاندارد» را شاه‌بیت اسنادی دانست که از عجز و ناتوانی آمریکا حکایت می‌کند، این هفته‌نامه در یکی از شماره‌های خردادماه سال قبل خود نوشت؛ «دیدگاه کاخ ‌سفید درباره نقش آمریکا در منطقه به دیدگاه آیت‌الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این‌ باره شبیه است که می‌گفت، آمریکا هیچ‌ غلطی نمی‌تواند بکند»!

اینها و ده‌ها سند و شاهد دیگر همگی حاکی از عجز و ناتوانی آمریکا در رویارویی با مردم ایران است. بر کسی پوشیده نیست که آنها از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند. اما بارها و بارها از مردم ایران تودهنی خورده‌اند و خواهند خورد. رهبرمعظم انقلاب نیز در نخستین روز سال 92 در حرم مطهر رضوی فرمودند: «آن روزی که شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را به صراحت اعلام کردید هم هیچ‌کاری نتوانستید انجام بدهید، بعد از این هم نخواهید توانست».بنابراین باید دانست آنچه اوباما با بیان آن سعی در تظاهر به لطف باستی در این سخنان نیست.

روزنامه خراسان در نوشته ای با عنوان«دفاع مقدس و 6 نکته»از مهدی یار احمدی خراسانی ضمن اشاره کردن به مهمترین اساس برای حفظ ارزش هاي دفاع مقدس چند نکته را مد نظر قرار میدهد:

انقلاب اسلامي ايران تحت هدايت رهبري مذهبي و با وحدت و شور بي نظير مردم بدون وابستگي به بيگانگان به پيروزي مي رسد و استعدادِ همدلي يک ملت را در عرصه جهاني به رخ مي کشد. هر چند اين کشور همانند بسياري از ممالک غربي از لحاظ پيشرفت هاي تکنولوژيکي و صنعتي در سطح عالي قرار ندارد ولي از چنان روحيه اي برخوردار است که در صورت اراده براي رسيدن به هدف از جان مايه مي گذارد. اين ويژگي مي تواند ايران را در عرصه جهاني قدرتمند سازد. لذا آنان که به تعبير امام چشم ديدن استقلال و آزادي مردم در انقلاب «پابرهنگان و مستضعفان» را ندارند راهي جز ايجاد جنگي ناجوانمردانه براي تخليه عقده هاي خود نمي بينند.ايران که تا قبل از پيروزي انقلاب به عنوان يک قدرت منطقه اي حافظ منافع غرب تلقي مي شد و به عنوان مانعي در برابر نفوذ و گسترش کمونيسم بود، با پيروزي انقلاب اسلامي با ارائه الگوي جديدي در سياست خارجي خود، با شعار «نه شرقي نه غربي» استراتژي وابستگي را به استراتژي عدم تعهد تغيير داد.

آمريکا که يار ديرين خود و منافع بسياري را در منطقه از دست داده بود در صدد بر آمد که از طريق عراق ايران را متنبه کند به همين دليل چراغ سبز را به عراق نشان  داد. از طرفي رسيدن به آب هاي ساحلي و دسترسي به مناطق مهم و استراتژيک حاشيه خليج فارس جزو استراتژي ويژه حزب بعث بود لذا صدام اعلام کرد که عراق آماده است تمام اختلافات خود با ايران را از راه زور حل کند. تحرکات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. در عراق نيز صدام جنگ تبليغاتي شديدي عليه ايران آغاز کرد و در تلويزيون دولتي به بهانه باز پس گيري جزاير سه گانه حملات تبليغاتي را متوجه ايران کرد و سرانجام پس از يک دوره مذاکرات مسئولان عراقي با آمريکايي ها و حضور برخي فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمي قرارداد 1975 الجزاير را لغو و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسري خود را آغاز کرد. جنگ هشت ساله که با تحريک و حمايت همه جانبه استکبار جهاني توسط رژيم بعثي عراق بر مردم ايران تحميل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمين اسلامي، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت.

 در اين جنگ نابرابر ايران با تکيه بر رشادت و ازخود گذشتگي نيروهاي مردمي، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع کرد و بدون آن که يک وجب از خاک کشور را به دشمن واگذار کند در سال 1367 قطعنامه 598 را پذيرفت.هر چند در ارتباط با نحوه مديريت جنگ نظرات متفاوتي نقل مي گردد و بعضاً شاهد انتقاداتي نيز در اين راستا هستيم اما نبايد اين نکته مهم را فراموش کرد که هشت سال دفاع مقدس سرمايه اي جاودان براي ايران اسلامي است. سرمايه ارزشمندي که حاصل خون هزاران شهيد و فداکاري و مجاهدت انسان هاي آزاده اي است که از جان و مال خود گذشته اند. فارغ از اختلاف نظراتي که در ارتباط با شيوه اداره جنگ تحميلي و يا پذيرش قطعنامه وجود دارد آنچه مسلم است تمام دلسوزان و علاقمندان انقلاب اسلامي بر حفظ آزادي و استقلال کشور و اتحاد و همدلي در برابر تجاوز و بدانديشي بيگانگان وحدت نظر دارند. بر اين اساس به منظور حفظ ارزش هاي دفاع مقدس بايد چند نکته مهم مد نظر قرار گيرد:

1 -در ارتباط با ارزش هاي دفاع مقدس توجه عمده نظام تربيتي و تبليغي ما معطوف به جنبه احساسي و عاطفي ارزش هاست در حالي که تکيه بر جنبه هاي احساسي در محيط هايي که توجيه عقلاني را مي پسندد آثار منفي بر جاي خواهد گذاشت. لذا تبيين مباني عقلاني ارزش هاي دفاع مقدس از راهبردهاي مهم براي اشاعه و تعميق آنهاست.

2 - ارزش هاي دفاع مقدس را نبايد منحصر به گروهي خاص دانست و از سطح ملي و مردمي به سطح ارزش هاي گروهي(مثلاً گروه رزمندگان) تنزل داد. چرا که انبوهي از فرهنگ ها و شخصيت ها در اين دوران با حضور آحاد مردم شکل گرفت. در اين هشت سال جمعي به درجه رفيع شهادت نائل آمدند، گروهي در زمره جانبازان، ايثارگران و آزادگان قرار گرفتند و جمعي ديگر با صبر و مقاومت و ياد و خاطره جبهه و جنگ در عرصه هاي سازندگي کشور حضور يافتند.

3 - باور پذير کردن ارزش هاي دفاع مقدس از طريق اجتناب جدي از تبليغاتي کردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان اين ارزشها امري ضروري است. متوليان تبليغات معمولاً تمايل دارند که از مجاهدان دفاع مقدس شخصيت هايي افسانه اي بسازند اما بايد به اين خطر هم توجه کنند که در اين صورت شخصيت هايي که به جامعه معرفي مي کنند قابل الگوسازي و الگوپذيري نيستند حال آنکه نسل جوان به الگوهايي نيازمند است که ضمن هماهنگي با ايده و علايقشان منطبق با شرايط ملي و محلي آنها باشد.

4 - از راهکارهاي مهم گسترش و ارتقاي ارزش هاي دفاع مقدس اعطاي نقش هاي فرهنگي به حاملان اين ارزشهاست. براي مثال بسياري از ايثارگران عرصه هاي دفاع مقدس مي توانند بين توليدکنندگان فرهنگي(هنرمندان، نويسندگان و...) و مصرف کنندگان کالاهاي فرهنگي نقش «واسطه هاي فرهنگي» را ايفا نمايند.

5 - سال ها از روزهاي دفاع مقدس مي گذرد و به ظاهر از آن دوران جز خسارت هاي مالي و جاني، خاطرات تلخ و شيرين، جراحت هاي هر روز ملتهب تر از ديروز، چيز ديگري باقي نمانده است، اما نبايد فراموش کرد که هدف، "جنگ" نبود. هدف، دفاع از اسلام و کيان مقدس آن بود و اين همان آرمان مقدسي است که انقلاب اسلامي بر مبناي آن شکل گرفته است.

6 - هشت سال دفاع مقدس تنها يک جنگ قهرمانانه و يا يک دفاع جانانه نيست. دفاع مقدس يک فرهنگ است. فرهنگ ايثار، مجاهدت، مقاومت، صبر، اتحاد، همدلي و هزاران واژه ديگر. لذا نبايد تجليل و قدرداني از افرادي که براي صيانت از اسلام و تماميت ارضي کشور بدون هيچ چشم داشتي با نثار جان و مالشان در جبهه هاي حق عليه باطل شرکت نمودند، محدود به زمان خاصي گردد.

فرهنگ دفاع مقدس فرهنگ پايداري، مجاهدت و صبر است. فرهنگي که به ما مي آموزد براي رسيدن به اهداف متعالي بايد کمر همت بسته و با تمام سختي ها و فتنه ها مبارزه کرد. هر چند به ظاهر جنگ به پايان رسيده، ولي آنچه بر جهان حاکم است نشان مي دهد هنوز مبارزه به اتمام نرسيده است. لذا به فرموده امام راحل: «تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر جاي جهان عليه مستکبران هست، ما هستيم». و اين در واقع همان دفاع جانانه از فرهنگي مقدس است. به قول شهيد آويني: «شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.» کاش زمان بايستد تا اين قدر از شهدا دور نشويم. بايد بار ديگر با خداي خود پيمان ببنديم که در راه ارزش هاي مقدس خود تا آخر ايستاده ايم. دوران هشت ساله دفاع مقدس به فرموده مقام معظم رهبري «اوج افتخارات ملت ايران است». لذا براي حفظ و انتقال ارزش هاي آن و فرهنگ ايثار و شهادت به نسل آينده، بايستي اين فرهنگ با جديت در برنامه ريزي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي کشور مدنظر قرار گيرد.

دكتر حشمت الله  فلاحت‌پيشه در ستون سرمقاله روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان"اصولگرايان و موضوع رابطه با آمريكا" آورده است که به شرح زیر می باشد:

سخنراني  رؤساي جمهور ايران و آمريكا  در سازمان  ملل متحد  موضوع رابطه دو كشور را به خبر اول محافل سياسي   دنيا تبديل كرده است . اين موضوع ويژه  با توجه به هشت سال تقابل جدي دو طرف براي مردم ايران اهميتي جدي دارد .

تحريم‌ها  توسعه و حتي معيشت  ايرانيان را نشانه گرفته است و در چندين مورد تنها يك  حماقت جنگ‌طلبانه از طرف جنگاوران آمريكايي كم بود كه جنگي ويرانگر ميان دو كشور شكل گيرد.

مجموعه اين شرايط رابطه  و مذاكره با آمريكا را به موضوع  عمده رقابت‌هاي انتخاباتي خرداد ماه سال جاري تبديل كرد  و آقاي روحاني با شعار تنش‌زدايي از موضع  اعتدال اكنون  در معرض اجراي راهبرد خارجي خود است. او با پرهيز از شرايط  دوران  آقاي خاتمي،  موضوع آمريكا را از كانون  رقابت جناحي خارج كرد و با اعلام اينكه با اختيار تام براي مذاكره آمده است ،  تلاش مي‌كند تا از موضع برتر مذاكرات ناتمام گذشته را ادامه دهد. باتوجه به آنچه در نيويورك  مي‌گذرد و شروع  ديپلماسي رسمي دولت در آينده،  اصولگرايان چه موضعي را در سياست  خارجي اتخاذ خواهند كرد؟

در يك تحليل كلي، طيف كم تأثيري از اصولگرايان  كماكان از موضع  بدبيني و توأم با انتقادات  جدي به استقبال موضوع  مي‌روند و در مقابل برخي از محافل نزديك به اصلاح‌طلبان  ممكن است خوشبينانه و توأم با شتاب  خواستار سرعت بيشتر دولت  روحاني  در نزديكي با آمريكا  شوند. مخاطبين مطلب حاضر كساني هستند كه بهتر است ضمن تأييد ضرورت  « تنش‌زدايي»   چارچوب‌هاي  لازم  را براي اين  امر مدنظر قرار دهند. اصول سياست خارجي كشور در درون اين چارچوبها  تأمين  مي‌شود:

1. نقد گذشته  جهت دفاع از مطالبات جمهوري اسلامي ايران  در مقابل آمريكا و نه مانع‌سازي در روند  مذاكرات  ضروري است. در يك مورد آمريكايي‌ها، در طول دوران گذشته بيش از چهل ميليارد دلار غرامت از دولت ايران  را در قالب احكام قضائي داخلي و خارجي به مطالبات خود اضافه  كرده‌اند،  در حالي‌كه حداكثر احكام قطعي شده طرف ايراني  شش ميليارد دلار است.

2. « زبان واحد آمريكايي‌ها »  مطالبه آقاي روحاني از همتاي خود بود. سياست آنها اين است كه در صورت  برداشتن  گام‌هاي  متقابل و هنگام پذيرش خواسته‌هاي 1 +‌5 توسط ايران  ، تعهدي را در زمينه  تحريم‌زدايي از ايراني‌ها نپذيرند. به عبارتي رئيس جمهور آمريكا كاهش تحريم‌ها را به هزار توي لابي‌هاي كنگره  واگذار نمايد. چنين  مذاكره‌‌اي  نتيجه‌بخش نيست.

3. صلح مبتني  بر صندوق راي ، طرح  مترقي جمهوري اسلامي براي بحران‌هاي منطقه‌اي است. رفراندوم در سرزمين‌هاي اشغالي با مخالفت توأم با كشتارو نسل‌كشي صهيونيست‌ها مواجه شده است. در بحرين  و سوريه  استانداردهاي دوگانه  بيداد مي‌كند و آمريكايي‌ها  هرجايي كه توانسته‌اند،  از ابزار يا تهديدهاي نظامي استفاده كرده‌اند. « ژنو2 » و مذاكرات مربوط به سوريه با حضور جمهوري اسلامي مي‌تواند سنگ محك گفته‌‌هاي ر‌ؤساي جمهور دو كشور رقيب  در تحولات اخير باشد.

4. هنوز دلايل خوشبينانه‌اي براي تغيير در راهبرد سياست خارجي  جمهوري اسلامي در قبال آمريكا شكل نگرفته است  و آنچه وجود دارد ، تنها  تغيير در « ادبيات» است. لذا همه چيز  به حوزه  ديپلماسي عمومي تعلق دارد نه حوزه ديپلماسي رسمي. ايراني‌ها منتظركاهش جدي تحريم‌ها و كاهش فشار بر خود در شرايط ناعادلانه موجود هستند. لذا دوره  انتظار لبخندهاي روحاني بسيار كوتاه‌تر از دوران آقاي خاتمي خواهد بود.

5. خوشبختانه نوع  ورود مسئولان و نهادهاي نظام جمهوري اسلامي به دور تازه  « ديپلماسي غربي» كشور مانع از اين مي‌شود كه اين امر به رقابتي بين جناحي تبديل شود. هرگونه « حمايت  و انتقاد» احتمالي از اين ديپلماسي بايد  به صورت « سازنده » شكل گيرد.

روزنامه ی جمهوری اسلامی در سرمقاله اش مطلبی با عنوان«چه كساني بايد امتحان شوند؟»را به چاپ رساند:


ديدار وزراي امور خارجه ايران و آمريكا در نيويورك كه در حاشيه اجلاس 1+5 صورت گرفت، هر چند واقعه‌اي جديد در سياست خارجي ايران بود اما پايان بخش سه دهه قطع رابطه دو كشور نبود. مشابه چنين ديداري، البته در موضوعات مربوط به عراق و افغانستان و در سطوح پائين‌تر، ميان سياستمداران ايراني و آمريكائي در سال‌هاي گذشته صورت گرفته بود. بنابر اين، نبايد براي ديدار دو وزير امور خارجه حساب ويژه‌اي باز كرد و آن را يك پديده استثنائي دانست.آنچه قابل تأمل است اظهارات وزراي خارجه آمريكا و انگليس بعد از جلسه صبح روز جمعه وزراي خارجه 1+5 در نيويورك است. وزير خارجه آمريكا بعد از اين جلسه كه اولين گفتگوي 1+5 براي حل مسأله هسته‌اي ايران در دولت جديد ايران بود، گفت: "ايران بايد تمايلش به شفاف سازي درباره برنامه هسته‌اي خود را با اعمال خود نشان دهد.

" همين نكته را وزير خارجه انگليس نيز با الفاظ مشابه گفت و آلن اير، سخنگوي فارسي زبان وزارت امور خارجه آمريكا نيز گفت: ما بايد ايران را امتحان كنيم. لحن آقايان روحاني و ظريف، اميدوار كننده است ولي لحن كافي نيست بايد در عمل ثابت شود.اين اظهارات، از يكطرف نشان دهنده تمايل غرب به ويژه آمريكا و انگليس به روشن شدن تكليف مسأله هسته‌اي با ايران و پايان دادن به اين موضوع است و از طرف ديگر تلاش دولتمردان اين كشورها براي گرفتن امتياز از ايران را كاملاً به نمايش مي‌گذارد. به همين دليل، تأكيد بر چند نكته كه مي‌توان آنها را اصول مذاكره و تعامل ميان ايران و غرب درخصوص فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران و چگونگي رابطه با غرب دانست ضرورت دارد.

1 - دولتمردان ايراني در دولت جديد، برخلاف تصور بعضي محافل غربي، بشدت به منافع ملت ايران و مصالح كشور پاي بند هستند و هرگونه مذاكره در مورد مسأله هسته‌اي و روابط با غرب را در همين چارچوب به پيش مي‌برند. تفاوت دولت يازدهم با دولت‌هاي نهم و دهم در اينست كه مسئولان اين دولت به جاي استفاده از الفاظ و عبارات خشن و غيرمتعارف در عرف سياسي، با منطق به صحنه آمده‌اند و مطالبات ملت را از طريق قانوني و با راهكارهاي صحيح دنبال مي‌كنند. اين لحن قطعاً تأثيرگذار خواهد بود و راه را براي احقاق حقوق ملت هموار خواهد كرد.

2 - براي ملت ايران و دولت منتخب اين ملت و مذاكره كنندگان ايراني كاملاً روشن و مسلم است كه طرف غربي به ويژه آمريكا تاكنون بر سر راه‌حل مسأله هسته‌اي مانع ايجاد نموده و با سياسي كردن آن، تلاش كرده اين موضوع را پيچيده كند تا ساير اهداف خود را از اين طريق دنبال نمايد. به همين دليل است كه اگر انتظاري براي شفاف سازي وجود دارد، اين انتظار از غرب به ويژه آمريكاست. مسئولان ايراني همواره با شفافيت كامل عمل كرده و سخن گفته‌اند و حتي بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي نيز بارها اعلام كرده‌اند سند و مدركي كه نشان دهنده رفتن ايران به طرف نظامي كردن فعاليت‌هاي هسته‌اي خود باشد به دست نيامده و آنچه مسئولان ايراني مي‌گويند كاملاً با واقعيت منطبق است و هزاران ساعت بازرسي‌ فرستاده‌هاي آژانس نيز آن را تأييد مي‌كند.

بنابر اين، برخلاف آنچه وزراي خارجه آمريكا و انگليس و سخنگوي فارسي زبان وزارت امور خارجه آمريكا گفته اند، اين غرب است كه بايد امتحان شود و در عمل شفافيت نشان دهد. اين، نكته ايست كه مسئولان ايراني درباره آن متفق القول هستند كما اينكه دكتر محمد جواد ظريف، وزير امورخارجه كشورمان بعد از ديدار با وزير امور خارجه آمريكا گفت: "آمريكائي‌ها بايد به تعهداتشان عمل كنند و به دنبال راه حل باشند و در سياست خارجي خود از هوشياري و آينده‌نگري استفاده كرده و حقوق مردم ايران را در نظر بگيرند... تحريم‌ها بايد به تدريج كه جلو مي‌رويم لغو شود و در قدم آخر همه تحريم‌ها بطور كامل چه تحريم‌هاي يكجانبه و چه تحريم‌هاي چندجانبه لغو شوند و اين اقدام بايد در كوتاه‌ترين زمان صورت گيرد."

3 - لغو تحريم‌ها كه وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران خواستار آن شده، عاملي مي‌تواند باشد براي آنكه دولتمردان غربي به ويژه آمريكا نشان دهند در گفته‌هاي خود صداقت دارند. امتحاني كه آنها بايد بدهند از اينجا شروع مي‌شود. شخص اوباما كه در سخنراني مجمع عمومي سازمان ملل گفته آمريكا درصدد تغيير حكومت ايران نيست، بايد از اين پس در اظهارات و عمل خود نشان دهد كه در اين زمينه صداقت دارد. براي ما روشن است كه آمريكا نمي‌تواند نظام جمهوري اسلامي را تغيير دهد ولي اينكه چنين قصد و اراده‌اي هم ندارد، بايد در چگونه سخن گفتن و چگونه عمل كردن رئيس‌جمهور آمريكا و ساير دولتمردان آمريكائي به صورت شفاف نمايانده شود.

4 - محور ديگري كه قدرت‌هاي غربي به ويژه آمريكا بايد در زمينه آن امتحان شوند، حمايتشان از افراطيون و گروه‌هاي تروريست در مناطق مختلف جهان از جمله منطقه خاورميانه است. رئيس‌جمهور ايران در سخنراني مجمع عمومي سازمان ملل طرح "جهان عليه خشونت و افراطي‌گري"را ارائه داد و به مصاديقي از خشونت و افراطي گري در سوريه، عراق،‌ افغانستان و بعضي نقاط ديگر اشاره كرد. مي‌دانيم كه عوامل خشونت و افراط دراين مناطق، از حمايت آمريكا و بعضي دولت‌هاي غربي برخوردارند و حتي بسياري از گروهك‌هاي تروريست كه منطقه خاورميانه را ناامن كرده‌اند توسط دولت آمريكا تأسيس شده‌اند. بنابر اين، دولتمردان آمريكائي و آن دسته از دولت‌ها كه در حمايت از تروريسم با آمريكا همراه هستند بايد در اين زمينه نيز امتحان شوند و اگر بخواهند صداقتي نشان دهند بايد اولاً دست از حمايت گروه‌هاي خشن و افراطي بردارند و ثانياً به صورت شفاف اقدامات خشونت بار و افراطي را محكوم نمايند.

5 - برطرف ساختن موانع از سر راه حل مسأله هسته‌اي با تمام لوازم و حواشي آن، امتحان بزرگ دولت‌هاي غربي به ويژه آمريكاست. اگر آمريكا و دولت‌هاي اروپائي براي برداشتن تحريم‌ها و كنار گذاشتن بهانه‌ها گام‌هاي مثبت و مؤثري بردارند و همكاري لازم را براي حل مسأله هسته‌اي به عمل آورند، از اين امتحان، موفق بيرون خواهند آمد. تصميم گيري درباره از سرگيري رابطه با آمريكا به بعد از حل اين مسأله مربوط مي‌شود. اگر دولتمردان آمريكائي در مذاكرات هسته‌اي امتحان خوبي بدهند، مي‌توانند براي مذاكره درباره از سرگيري رابطه با ايران اميدوار باشند.

همانگونه كه رئيس‌جمهور دكتر روحاني در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست گفته است، كاهش يافتن تنش‌ها ميان ايران و آمريكا كار مثبتي است اما گفتگو درباره اين موضوع و ساير موضوعات مي‌تواند بعد از حل مسأله هسته‌اي صورت بگيرد.بنابر اين، همه چيز به چگونگي امتحاني مربوط مي‌شود كه دولتمردان غربي از جمله آمريكا پس مي‌دهند. اين، همان سياستي است كه از زمان امام خميني اعلام شد و در سه دهه گذشته نيز همواره مسئولان نظام جمهوري اسلامي با مطرح كردن شروطي كه اساسي‌ترين آن تغيير روش دولتمردان آمريكائي بود، آن را مورد تأكيد قرار دادند.

مدیر مسئول روزنامه هدف و اقتصاد ستون سرمقاله خود را به نوشته ای با عنوان«مقصود، كسب درآمد است كه هواي آلوده و ترافيك بهانه!»اختصاص داد: 


اگر شده يك روز صبح زود قبل از اين‌كه ساعت ممنوعيت ورود به طرح ترافيك آغاز بشود از منزل خارج شويد و به داخل حوزه محدوده‌هايي كه طرح ترافيك در آن اجرا مي‌شود برويد و در گوشه‌اي وسيله نقليه خود را پارك كنيد كه آنجا نيز ممنوعيت نداشته باشد، به مكان‌هايي مراجعه كنيد كه نزديك بانك‌ها و ادارات باشيد و نگاه كنيد به داخل ماشين‌هاي پارك شده كنار خيابان گرچه اين كار درستي نيست اما مي‌خواهم اين را قلمي كنم كه افرادي را در داخل وسيله نقليه پارك شده مي‌بينيد كه نشسته خوابيده‌اند و منتظرند تا اداره محل كارشان باز شود براي اين‌كه وقتي ساعت كارشان شروع مي‌شود از خواب بيدار و خستگي آنان برطرف نشده با اخم و تخم وارد محل كارشان مي‌شوند و خدا به داد ارباب‌رجوعاني برسد كه با اين كاركنان خسته و خواب‌آلوده مواجه شوند.

خوب اين كاركنان كه گناهي ندارند آنها خسته به محل كارشان رسيده‌اند زيرا مي‌‌خواستند با طرح ترافيك آغاز شده صبح زود از وسيله نقليه بدون آرم طرح ترافيك خويش بنا به دلايل مختلف استفاده كنند و پس از اتمام ساعت كار برخي كه كارشان زودتر تمام مي‌شود در داخل وسيله نقليه مجددا به استراحت بپردازند تا ساعت 5 بعدازظهر كه ساعت طرح ترافيك به اتمام مي‌رسد زيرا اين كارمند براي رسيدن به موقع سركار خود چاره‌اي ندارد جز از وسيله نقليه خويش بهره ببرد و برخي از ادارات كه در همه جا سرويس اياب و ذهاب ندارند و اگر هم داشتند در همه جاها و محله‌هاي شهر بزرگ تهران ندارند در حين كارشان حالا چه اوضاعي به وجود مي‌آيد بايستي ارباب‌رجوعان بيان كنند حالا در جايي ديگر آن طرف‌تر بر پلاكاردي نوشته شده، چرا جريمه در حالي كه مي‌‌توانيدآرم طرح ترافيك را اول ساعت با قيمتي خريداري كنيد و داخل طرح شويد از اين موقعيت استفاده كنيد حالا كارمند و كارگر و يا كاسب‌كار اگر بخواهد هر روز طرح خريداري كند بايستي همه درآمد ماهيانه خويش را براي خريد طرح ترافيك بپردازد و براي خريد ديگر مايحتاج چك مدت‌دار بپردازد و بعدش هم در موعدش برگشت شود؟! و اين نكته پيش مي‌آيد مگر طرح ترافيك كه برقرار شده براي اين‌كه درآمدي ايجاد شود تا براي ورود به آنجا بايستي مبالغي پرداخت نمايند تا بتوان از آن محله‌ها و خيابان‌ها گذر نمود براي اين طرح نشد بلكه وسيله‌اي براي كسب درآمد شد!

ولي واقعا يك نگاه عميق‌تر به اين قضايا مي‌توان با برطرف نمودن آن همه شهروندان را در رفاه و آسايش بيشتر قرار داد و برعكس به قول معروف مي‌گويند دلبر من كه خود به تنهايي دل مي‌برد علي‌الخصوص كه پيرايه‌اي هم بر آن بستند كه طرح زوج و فرد هم بر آن افزوده گرديد و به دنبال بيشتر نمودن آن هم هستند در حالي‌كه آرم روزانه طرح ترافيك در معرض فروش قرار دارد؟! اين طرح ترافيك كه بنا به دليل ازدحام تردد در محله‌هاي اعلام شده محدوده ترافيك بنا به دليل عمده ادارات كل در آن محدوده بود و ارباب‌رجوعان بسيار در ترافيك باقي مي‌ماندند و گذشته اين‌كه هواي شهر را بنا به دليل سوخت بد وسايل نقليه آلوده و به دور از تنفس مي‌شد كه تنفس را مشكل مي‌نمود بر اين شدند تا طرح ترافيك را به اجرا بگذارند و فقط به افرادي آرم استفاده از محدوده طرح ترافيك داده شود كه مشاغل مهم و كليدي مثل مسوولان وزارتخانه‌ها، پزشكان، روزنامه‌نگاران، وكلا، شركت‌هاي توليدي و.... دارند.

 ولي اكنون اكثر ادارات در محله‌ها و مناطق مختلف تهران پخش و پلا شده‌اند و ديگر نياز نيست كه همه براي انجام كار خويش به مركز شهر بيايند به ادارات محله‌هاي خود از قبيل قضايي، شهرداري، دارايي، تامين اجتماعي، مخابرات، گاز، آب و فاضلاب و... مراجعه مي‌نمايند و از تردد در مركز شهر خودداري نموده‌اند وقتي به طرح ترافيك مراجعه مي‌شود اكثر وسيله نقليه عمومي تاكسي‌هاي زرد و سبز و سياه و آژانس‌ها ملاحظه مي‌شود و در هيچ نقطه‌اي ديگر از تهران اين قدر وسيله نقليه عمومي نمي‌بينيد. خيابان‌ها بنا به دليل محدوده‌هاي طرح ترافيك و زوج و فرد كم‌تردد برعكس خيابان‌ها و اتوبان‌هاي اطراف محدوده مملو از وسيله نقليه شخصي و تازه بايستي به دنبال يك پارك در كنار خيابان هم بود و كمتر شانس محل پارك پيدا مي‌نماييد حالا برو عقب و برو جلو. دور بزن و در دل هي غر بزن عوارض خودرو ساليانه را از موعد مقرر هم زودتر بپرداز اما جاي پارك آن نيست وقتي هم پيدا شود بايستي به پاركبان مبلغي كه مي‌گويد كه كمتر از هزار تومان نيست بايد بپردازد مثل اين‌كه همه بهانه است براي دريافت درآمد حالا به هر شكلي كه شده بايستي درآمد از دارندگان وسايل نقليه اخذ شود.

 اگر چنين است همه اين درآمدها را جمع كنيد سرشكن نموده از دارندگان وسايل نقليه همچون عوارض خودرو ساليانه يك مرتبه دريافت كنيد و ديگر دريافت آرم‌هاي مختلف ترافيك هم كنار بگذاريد و آن همه هزينه كه روي دست هست اعم از هزينه حقوق كاركنان و صادركنندگان و... را هم پرداخت ننماييد همه را به كار ديگر بگذاريد مردم را هم خوشحال‌تر نموده‌ايد از قديم‌الايام هم مي‌گفتند: و اگر قرار است با اين كارها كسب درآمد كنيد پس واضح بگوييد: مقصود پول است آلودگي هوا و ترافيك بهانه؟!

خوب درآمد را همان‌طور كه گفتم دريافت كنيد اما طرح‌ها را رفع كنيد زيرا با رفع طرح ترافيك و زوج و فرد به شما قول مي‌دهم كه اوضاع ترافيك از اين چيزي كه هست بهتر مي‌شود كه بدتر نمي‌گردد زيرا پولدارها سعي نمي‌كنندكه وسيله نقليه اگر زوج دارند فرد هم خريداري كنند و براي پوز دادن هر روز وسيله نقليه خود را بيرون بياورند و آرم طرح ترافيك هم تهيه و جلوي آن نصب كنند حتي درخواست خريد تاكسي هم كم مي‌شود زيرا برخي از تاكسي‌‌داران از جمله كاسبان متمول هستند كه حالا براي ورود به طرح تاكسي هم خريده‌اند.

دکتر حجت کاظمی در ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز در نوشته ای که با عنوان«ارزیابی اولی از سفر نیویورک»به قلم وی به چاپ رسید اینگونه نوشت:


اولين سفر رئيس‌جمهور به نيويورك در حالي به پايان رسید كه ناظران داخلي و خارجي نتايج سفر را مثبت و حتي دور از انتظار دانسته‌اند.هرچند بايد در انتظار ابعاد عملي‌تر و نتايج عيني‌تر رايزني‌هاي نيويوركي بود؛ ولي در مقام يك ارزيابي اوليه مي‌توان به چند موضوع درخصوص اين سفر اشاره كرد:

برنامه‌ريزي و حضور دكتر روحاني در نيويورك در حالي انجام شد كه او از پشتوانه داخلي قدرتمندي برخوردار بود.حمايت رهبر معظم انقلاب از رئيس‌جمهور و شكل‌گيري اجماعي قوي در پشتيباني از وي و تيم همراه؛ از يكسو جامعه جهاني را درخصوص قدرت كافي تيم جديد مطمئن كرد و از سوي ديگر به‌وي فضاي مانور قابل ملاحظه‌اي اعطا نمود.اين سفر در حالي پايان مي‌يابد كه همه گروه‌هاي داخلي موثر در سياست ايران از فعاليت‌هاي روحاني و تيم همراه وي در اين سفر ارزيابي مثبتي دارند و اين مي‌تواند پشتوانه نيرومندي براي فعاليت‌هاي آتي اين گروه باشد.

فعاليت‌ها و رايزني‌هاي رئيس‌جمهور، وزير خارجه و تيم همراه از درجه بسيار بالايي از قوام و پختگي گفتاري و رفتاري برخوردار بود.بعد از تجربه‌هاي چند سال گذشته سفرهاي نيويوركي؛تيم جديد بر بستر آشنايي با آداب دیپلماتيك و زبان بين‌المللي گفت‌وگو موفق شد تا نگاه‌هاي زيادي را متوجه خود كند.گرچه بخشي از اين توجه ناشي از كنجكاوي به نگاه جديد ايران بود؛ ولي نبايد فراموش كرد كه ظرفيت خوب تيم ايراني به‌ويژه شخص وزير خارجه در عينيت بخشيدن به انتظارات بسيار موثر بود.

حجم بالاي ديدارها در كنار سطح بالاي اين ديدارها؛ در شرايط كنوني براي ما يك موفقيت محسوب مي‌شود.گرچه سطحي از اين ديدارها از بار تشريفاتي برخوردار است؛ ولي برگزاري نشست‌هاي مهمي با مقامات رده بالاي اروپايي كه در راس آنها ملاقات با رئيس‌جمهور فرانسه قرار داشت،ديدار رئيس‌جمهور با رئيس صندوق بين‌المللي پول، ديدار وزير خارجه با وزراي خارجه 6 كشور مذاكره‌كننده هسته‌اي با ايران و نهايتا حجم بالاي رايزني‌هاي غيررسمي از آنچنان اهميتي برخودار است كه مي‌توانيم این سفر را پربار ارزيابي كنيم.

يكي از مهم‌ترين وجوه اين سفر و به عبارتي پرحاشيه‌ترين آنها ماجراي ديدار يا عدم ديدار روساي جمهور ايران و آمريكا بود.گرچه مطابق اخبار همه چيز مهياي چنين ملاقاتي بوده است؛ ولي تيم ايراني ترجيح داد تا ديدار در چنين مقطعي صورت نگيرد.قضاوت درخصوص دلايل تصميم ايراني چندان آسان نيست؛ولي احتمالا رئيس‌جمهور و مشاوران وي احساس كرده‌اند در شرايطي كه فشارهاي تحريمي آمريكا بر اقتصاد ما سنگيني مي‌كند و ابعاد گام‌هاي واقعي طرف آمريكايي براي حل مسائل مشخص نيست؛ وقوع چنين ديداري مي‌تواند عجولانه باشد.به عبارت بهتر روحاني ترجيح مي‌دهد تا چنين ديداري بعد از برداشتن گام‌هاي واقعي براي حل مسائل و آزموده شدن رويكرد واقعي طرف مقابل صورت گيرد.

در ادامه نگاهی می اندازیم به ستون سرمقاله روزنامه سیاست روز که مطلبی را با عنوان«چه مي‌خواستند چه شد؟»به قلم محمد صفری به چاپ رساند:

مي‌گويند، روزي شخصي کاسه‌اي ماست در دست کنار دريا نشسته بود و ماست را قاشق قاشق به دريا مي‌ريخت.رهگذري از او پرسيد، چه مي‌کني؟او گفت: مي‌خواهم دوغ درست کنم. آن رهگذر گفت: نمي‌شود.او گفت: مي‌دانم، اما اگر بشود چه مي‌شود!اين داستان و حکايت را شايد همه شنيده يا خوانده باشند.حکايت مصداق آنهايي است که مي‌‌خواهند کاري محال و نشدني را دنبال کنند و به آن هم برسند.تلاشي بيهوده و بي‌ثمر که حاصلي ندارد.آقاي روحاني رئيس‌جمهور کشورمان در سفر به نيويورک و در سخنراني خود در سازمان ملل، هر آنچه که لازم بود بيان کرد. بيان منطقي و مستدل که به کام بسياري خوش آمد و شيرين بود و به کام بسياري هم به تلخي گراييد.خيلي‌ها در داخل تصور و گمان ديگري از سخنان و مواضع و رفتار رئيس‌جمهور در آمريکا داشتند. در چند روز گذشته بررسي روزنامه‌هاي وابسته به اصلاح‌طلبان، مطالب و عکس‌هايي که در صفحات نخست آنها به چاپ رسيد، اين شوق و ذوق وصف‌ناپذير را نشان داده است.

مواضع اصولي رئيس‌جمهور تدبير و اميد نشان داد که او هم همچون روساي جمهور ديگر مي‌داند که نمي‌توان در عرصه ديپلماتيک به طرف مقابل اعتماد کامل داشت به همين خاطر او سياستي را پي‌گيري مي‌کند تا از طرف مقابل هم دريافتي داشته باشد.رئيس‌جمهور به خوبي و با درايت به همه آنچه که در روزنامه‌هايي خاص تبليغ مي‌شد، بي‌اعتنايي کرد.هر آنچه که درباره ديدار و فشردن دست از سوي دو رئيس‌جمهور ايران و آمريکا منتشر شد، بي‌اثر بود. تلاش بسياري شد تا اين اتفاق بيفتد.اما هوشياري و هوشمندي يک سياستمدار کهنه‌کار در اين گونه مواقع خود را نشان مي‌دهد.گام‌هاي سريع براي رسيدن به نتيجه زود هنگام مانند سرابي است که تنها به چشم مي‌آيد. براي رسيدن به نتيجه مطلوب نيازمند گام‌هاي محکم و استوار همراه با درايت و سياست لازم است.دولت روحاني اگر به اين نتيجه رسيده است که حل موضوع برنامه صلح‌آميز هسته‌اي ايران به آمريکا گره خورده است، که البته در سخنان آقاي روحاني در سازمان ملل به آن بيشتر پرداخت، نشان از تغيير در سياست خارجي ايران در قبال تک گفت‌وگويي است.

همان سخني که آقاي روحاني هنگامي که نامزد رياست جمهوري شده بود، درباره مذاکره با آمريکا گفته بود؛ «هنر اين است که ما تهديد را به آسيب و آسيب را به فرصت تبديل کنيم از اين‌رو مذاکره با آمريکا امکان‌پذير است اما سخت است. هر چند بنده معتقدم مذاکره با آمريکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپايي‌ها به دنبال آقا اجازه از آمريکا هستند.»دولت کنوني هم به خوبي مي‌داند که موضوع هسته‌اي بهانه‌اي است براي آمريکا تا فشارها را بر ايران بيشتر کند.هنگامي که اوباما در سخنراني خود خط قرمز کاخ سفيد را امنيت رژيم صهيونيستي مي‌داند، به خوبي آگاه است که يکي از مسائلي که جمهوري اسلامي ايران بدان تاکيد و از نگاه ايدئولوژيکي به آن اعتقاد دارد، موضوع فلسطين و سرزمين‌هاي اشغالي توسط صهيونيست‌هاست.

نکته اي مهم در سخنان اوباما نهفته است. نکته‌اي راهبردي که نمي‌توان از آن به سادگي عبور کرد. اصلاح‌طلباني که حل و فصل همه خصومت‌هاي آمريکا را با ايران در يک دست دادن که همواره در پايان کار و توافق انجام مي‌شود، در اول کار مي‌پندارند بايد توجه داشته باشند که نمي‌توان با چنين اقدامي تهديدات و فشارها را کم کرد چه اگر اين سياست در ظاهر به نتيجه بينجامد، در جاي ديگري و به روش‌هاي متفاوتي بروز مي‌يابد.
اگر هم در همان آغاز نتيجه برد برد حاصل نشود، مهر تاييدي بر بي‌اعتمادي هميشگي مردم ايران اسلامي و حاکميت، بر اين سياست خواهد بود که نمي‌توان با شيطان بزرگ به تفاهم و توافق رسيد.اكنون انتقادات اصلاح‌طلبان هم به روحاني آغاز مي‌شود.

ستون یادداشت روزنامه حمایت را که با عنوان«امنیت اجتماعی اقلیت‌های قومی و مذهبی» از ابولقاسم شمع آبادی به چاپ رسید را با هم مرور میکنیم:


اسلام در جایگاه یک نظام کامل، مترقی و پیشرفته که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمان‌ها و مکان‌ها بوده به امنیت اجتماعی اقلیت‌ها بدون توجه نبوده است. با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه می‌شود که اهمیت امنیت اجتماعی بیش از سایر نظام‌های حقوقی در دین اسلام مورد اشاره قرار گرفته است از سوی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان قانون مادر، در اصول خود به امنیت فردی و اجتماعی اقلیت‌ها تاکید کرده که در فصل سوم قانون اساسی آمده است.واژه اقلیت بیشتر با ویژگی‌هایی چون زبان، قوم، دین و مذهب برای ما شناخته شده است؛ اقلیت شامل گروه‌های انسانی‌ای است که در موقعیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارند. از سوی دیگر اقلیت درون مقوله امنيت بحثي قابل طرح است كه به بعد داخلي امنيت برمي‌گردد؛ يعني موضوع‌هایی كه در حوزه‌هاي متفاوت سياسي، اقتصادي، فرهنگي، حقوقي و قضايي، افراد جامعه با آن مواجه‌هستند، در چارچوب امنيت اجتماعي قابل بررسي‌هستند. گاه ممكن است جايگاه امنيت فردي در مقابل امنيت جامعه مورد سؤال قرار گيرد. «امنيت فردي»، آرامش و آسايشي است كه فرد بدون در نظرگرفتن امكانات جامعه و دولت براي خود فراهم می‌کند؛ اما «امنيت اجتماعي» عبارت است از آرامش و آسودگي خاطري كه جامعه و نظام سياسي براي اعضای خود ايجاد می‌کند.

به طور كلي امنيت اجتماعي به قلمروهايي از حفظ حريم فرد مربوط می‌شود كه به نحوي در ارتباط با ديگر افراد جامعه است و به نظام سياسي و دولت مربوط می‌شود. اين قلمروها می‌توانند زبان، نژاد، قوميت، اعتبار، نقش اجتماعي، كار، درآمد، رفاه، مشاركت سياسي، آزادي، اعتقاد و ... باشند.اسلام نیز به عنوان یک نظام حقوقی جامع و مترقی که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمان‌ها و مکان‌هاست به امنیت اجتماعی اقلیت‌ها بدون توجه نبوده است. با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه می‌شود که اهمیت امنیت در همه عرصه‌ها و راه‌حل‌های تحقق‌بخشیدن به امنیت اجتماعی بیش از سایر نظام‌های حقوقی در دین اسلام مورد مداقه قرارگرفته است.
برای شناخت دیدگاه اسلام در مورد اهمیت امنیت اجتماعی اقلیت‌ها، رجوع به منابع اولیه اسلامی از بهترین راه‌هاست. نخستین و مهم‌ترین منبع معارف اسلامی قرآن کریم است.

از دیدگاه قرآن، امنیت یکی از اهداف استقرار حاکمیت خداوند و خلافت صالحان است مضاف بر اینکه تأمین امنیت از اهداف جهاد قلمداد شده و احساس امنیت از ویژگی‌های مؤمن است. به این منظور اسلام نیز می‌خواهد در جامعه اسلامى امنیت اجتماعی اقلیت‌ها به صورت کامل حکم‌فرما باشد؛ یعنی نه‌تنها مردم نباید نسبت به حقوق اقلیت‌ها تهاجم کنند؛ بلکه بایداقلیت‌ها از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر نیز در امان باشند و بتوانند به صورت کامل از آزادی‌ها برخوردار باشند و هر کسى احساس کند دیگرى در منطقه افکار خود، تیرهاى تهمت را به سوى او نشانه‌گیرى نمی‌کند و این امنیتى است در بالاترین سطح، که جز در یک جامعه مومن و داراى قوانین اسلامى امکان پذیر نیست.در قانون اساسی نیز به حقوق اقلیت‌ها اشاره شده است. درباره حقوق اقلیت های مذهبی اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر می‌دارد: «پیروان این مذاهب ... در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آ‌نها در دادگاه‌ها رسمیت دارند» از سوی دیگر قانون اساسی به حقوق اقلیت‌های قومی نیز توجه کرده است. به طور مثال در اصل نوزدهم قانون اساسی اشاره به واژه قوم و قبیله می‌تواند قرینه مثبتی بر ایجاد امنیت اجتماعی برای این گروه باشد.

علاوه بر این، اگر زبان و ادبیات را مبین علاقه درونی و هویت‌بخش یک جامعه بدانیم، به‌رسمیت شناختن آن می‌تواند قرینه دیگری برای رسمیت قومی و وجود امنیت اجتماعی برای اقلیت‌ها باشد. در این خصوص اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با تاکید بر اینکه زبان و خط رسمی مشترک ایران فارسی است و اسناد، مکاتبات ، متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد اضافه می‌کند که استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. بنابراین اقلیت‌های قومی نه تنها در تکلم به زبان خویش آزادند، بلکه می‌توانند از این راه به فعالیت‌های فرهنگی بپردازند و به‌این وسیله هویت خویش را حفظ کنند.علاوه بر آن آزادی تشکیل احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی از جمله حقوق بارزی است که سایر مذاهب اسلامی و همچنین اقلیت‌های قومی با استفاده از آن قادر به احراز موقعیت برجسته اجتماعی، سیاسی و مذهبی برای خود هستند و می‌توانند تا حدود زیادی همانند مسلمانان شیعه اثنی‌عشری در جامعه مطرح باشند. علاوه بر آن نمایندگی مجلس شورای اسلامی از حقوق دیگری است که ایرانیان غیر اثنی‌عشری دارا هستند و قانون اساسی ظاهرا تمایزی بین مسلمانان در این خصوص قایل نشده است.

علاوه بر آن، بند 1 ماده 30 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی اعتقاد و التزام عملی به اسلام را مقرر داشته است. به‌این ترتیب، همه داوطلبان اهل تسنن در هر جای ایران که باشند، در صورت انتخاب قادر به احراز منصب نمایندگی ملت خواهند بود.بنابراین مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای که باشند از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی به طور مساوی برخوردارهستند.این نکته ما را به این نتیجه می‌رساند که به علت اصل تساوی به عنوان اصلی بنیادین، حقوق اداری و استخدامی اقلیت‌ها نیز به رسمیت شناخته شده است و تصدی بسیاری از مناصب اداری دولتی و سایر حقوقی که قانون اساسی برای افراد ملت مقرر داشته است در مجموع، همه ایرانیان غیر شیعه را شامل می‌شود.
 
و در آخر روزنامه ی آرمان را از نظر میگذرانیم که به مطلبی با عنوان« فصلی جدید در سیاست خارجی ایران» از دکترسید علی خرم اختصاص یافت:
 

بعد از ده‌سال کنش و واکنش بین ایران و آژانس و سپس بین ایران و سه کشور اروپائی و در نهایت بین ایران و گروه 1+5 اینک در دولت آقای دکتر روحانی با صحنه‌‌ای روبرو شده‌ایم که موجب تعجب ولی شعف جامعه جهانی شده است.

آقای دکتر روحانی در سفر خود به نیویورک ابتدا سخن از آمادگی ایران برای حل موضوع هسته‌‌ای ظرف 3 تا 6 ماه کرد که صاحب‌نظران هسته‌‌ای و بین المللی آنرا نشانه اراده مستحکم برای حل معضل هسته‌‌ای ایران تلقی کردند ولی مدت پیشنهادی برای مذاکره و سپس اقدام را کافی ندانستند لذا رسانه‌های جمعی که از سازمان ملل متحد ، پرونده هسته‌‌ای ایران و روابط ایران و آمریکا را نظاره گر هستند ، چشم به اولین اجلاس ایران و گروه 1+5 و سپس ملاقات دوجانبه آقای دکتر ظریف و آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا دوختند تا اطلاعات خود را تکمیل نمایند.

تنها این دو واقعه نبودند که جهان را غافلگیر کردند بلکه بعد از بارها ملاقات بین سفیر ایران و معاون مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین ، روز جمعه این ملاقات با سفیر جدید ایران از سوی معاون مدیرکل مثبت و سازنده توصیف گردید. آنچه از ملاقات وزرای خارجه گروه 1+5 با دکتر ظریف منعکس شده نشان از مثبت بودن فضای مذاکره و توافق طرفین برای انجام گفت وگوهای محتوائی در مورد پرونده هسته‌‌ای ایران است که بزودی در ژنو برگزار می‌گردد.

برگزاری این اجلاس در سطح وزرای خارجه 6 کشور با ایران نشان از اهمیت این مذاکرات برای کشورهای عضو دائم شورای امنیت و تضمین دست آوردهای آن از نظر جهانی است. پس از ملاقات دوجانبه وزرای خارجه ایران و آمریکا نیز خبر غافلگیر کننده‌‌ای هم از زبان آقای جان کری اعلام گردید که امکان لغو سریع برخی از تحریم‌ها وجود دارد. این ملاقات بعد از 35 سال برای اولین بار صورت گرفت و طرفین قرار گذاشتند این ملاقات‌ها را ادامه داده و به مسائل دوجانبه بپردازند.

توصیف گروه 1+5 از ملاقات خود با دکتر ظریف حاکی از تغییر لحن و تغییرنگاه ایران به موضوعات پرونده هسته‌‌ای است و دکتر ظریف صحبت از توافق با 1+5 کرد که ظرف یکسال به تمام موضوعات پرونده هسته‌‌ای پرداخته شود. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای اولین بار لحن خود را تغییر داد و نسبت به ایران آشتی جویانه و بدون هرگونه تهدید صحبت کرد. ملاقات‌های آقای دکتر روحانی سرآغاز تحولات گسترده‌‌ای با اروپا و آمریکا می‌توان محسوب نمود.

برداشت غرب از سفر آقای دکتر روحانی به نیویورک بهبود روابط گسترده با غرب و بویژه با آمریکا خواهد بود. بنظر می‌رسد ظرف چند روز گذشته در طی سفر آقای روحانی ، تحولی اساسی در نگاه ، دیدگاهها و استراتژی ایران اتفاق افتاده که نه تنها جهان غافلگیر گردیده بلکه مردم ایران انتظارات خود را که در طی انتخابات ابراز کرده بودند خیلی زود در این سفر و دست آوردهای آن حداقل در قول و قرارها یافتند. این تحولات در صورت تضمین آن با توافقات بعدی و اقدامات عملی قادر خواهند بود سیاست خارجی ایران را دگرگون کرده و شخصیتی جدید از ایران براساس تعامل سازنده به جهان و منطقه عرضه نماید.

همچنین این تحول در ایران باید به نتیجه برسد وگرنه جناح‌ها ، لابی‌ها و کشورهائی که منافع خود را در روابط خصمانه ایران و آمریکا در ظرف 35 سال گذشته می‌دیدند ، دست بکار شده و در نقش وسواسان خناس دست آوردهای این سفر و تحولات آنرا نقش بر آب خواهند کرد.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.