سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نقشي متفاوت از رويا نونهالي

اين نقش خيلي كامل‌تر از ناتاشاست. اما برخلاف آن يك نقش منفي محسوب نمي‌شود.

به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر باشگاه خبرنگاران عصر ديروز وارد خيابان سميه زير پل حافظ شدم بله درست خوانديد پل حافظ، اين بار ديگر صحبت از چهار راه ولي‌عصر و شلوغي‌هاي اطرافش نيست. 

اين بار ديگر خبر از تئاتر شهري نيست كه در حال محو شدن است، اين دفعه من زير پل حافظ دانشگاه اميركبير جايي كه حوزه هنري است، رفتم جايي كه الحق والانصاف به درد تئاتر مي‌خورد چرا كه سر و صداي تئاتر شهر را ندارد.

بعد از اينكه وارد محوطه‌ي سبز حوزه‌ي هنري شدم در نزديكي ورودي چشمم به ساختمان قديمي كه شبيه به تالارهاي كاخ‌هاي سلطنتي است، خورد.

درست متوجه شديد آنجا تالار انديشه است در حالي كه وارد تالار شدم ناگهان نوايي به گوشم رسيد كه ناخواسته چشم‌هايم پر از اشك شدم. نوايي كه من را به حال و هواي جنوب كشور مي‌برد نوايي كه از دل مادران داغ ديده به گوشم مي‌رسيد. نگاهم معطوف صحنه شد

دو پسر با لهجه‌ي جنوبي مي‌خواندند (بعد من خواهر من غافله‌سالار مني، در پس پرده‌اي غيب شاهد اسرار مني) همينطور كه نوايي آرامش بخش سالن را پر مي‌كرد در كنار آن دو جوان زني محكم، وي و زيبا كه همه ويژگي‌هاي يك مادر دلسوز را داشت ايستاده بود البته كه ان شخص مادر بود مادري كه كردها او را «دا» صدا مي‌كنند.

دا: (اين دردها يادگاريست ديگر)

مجيد (از اين يادگاري‌ها زياد است اما چه كسي قدر مي‌داند)

فاطمه (الان چه كاري از دست من برمي‌آيد)

مالك (دست شما درد نكنه اگه بيل و كلنگه آقاي مهندس را خاك كني يه صفايي به اهل محل دادي)

مجيد (سه صورت ما براتون انجام مي‌دهيد)

فاطمه (مگر ما چند تا مثل «دا» داريم)

دا (نمي‌دانم شايد آن‌قدر غم و غصه در اين دنيا هست كه شايد نيازي به موزه نيست.

مالك (عكس پدر شما هم شايد باشد)

دا (حالا كه چيزي يادم نمي‌آيد آن موقع در اون شهر آنقدرشهيد بود كه آدم يادش نمي‌مونه با اين هم سال، حافظه و سن ياري نمي‌كند)

فاطمه (اين عكس پدرم هست ببينيد چيزي يادتونه)

دا (اون موقع در جنت آباد آن‌قدر جنازه‌ها را غسل و كفن و خاك‌سپاري مي‌كردن اسم همه را سعي مي‌كردم يا به ذهن بسپارم يا در دفتر يادداشتم بنويسم)

فاطمه (خانم زماني (دا) شما تو اين كتاب اسم پدر من را آورديد درست فقط يك بار من هم به خاطر همان يك بار اومدم شما را ببينم گفتم شايد چيزي يادتون بيايد) مي‌دانيد نقش «دا» را چه كسي بازي مي‌كرد.

رويا نونهالي بله با اينكه در نقش «ناتاشا» (معروف‌ترين نونهالي روبروي دوربين) از او زني منفي سراغ داشتيم اما امروز مي‌شد شخصيت مثبت «دا» را كاملا باور كرد در حالي كه نونهالي كاريزما، اقتدار نقش‌هاي ديگرش را به اين كاركتر هم بخشيده بود حتي كارگردان نمايش هم به اين اشاره كرده بود كه انتخاب نونهالي براي اين نقش شخصيت قوي او بود.

گذشته از حضور رويا نونهالي كه نقش «دا» و «زينب زماني» نمايش «من كه دانستيم» را بازي مي‌كرد.

ليندا كياني نقش فاطمه دختري كه به دنبال پدر شهيدش بود، مجيد رحمتي در نقش جوان دانشجويي كه با «دا» زندگي مي‌كرد و حسين جمالي كه نقش مالك را داشته و علي سليماني نقش مهندس پيمانكاري بود كه مي‌خواست خانه‌ي دا را خراب كند همچنين محسن قصابيان و كاوه مهدوي نيز در اين نمايش بازي مي‌كنند.

گفتني است حسين پارسايي كارگردان و مرتضي مصطفي‌نژاد تهيه كننده‌ي اين نمايش هستند./ي2

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.