به گزارش
باشگاه خبرنگاران به نقل از كاليدر؛ فيلم "جو" با اجراي بينظير "نيكلاس كيج" و "تاي شريدان" و گروهي از بازيگران تازهكار، ماه پيش اكران شد.
اين فيلم هم ميخواهد با شخصيتهايش مهربان باشد و هم ميخواهد راجع به كردار آنها قضاوت كند.
"جو" داستان مردي است كه گرفتار انتخاب بين زندگي صادقانه يك كنار گذاشتن قيد و بندها و پذيرا بودن عواقب آن است.
"گرين" با زيركي كه به خرج داده است، نه تنها كشمكش دروني فرد را نمايش ميدهد، بلكه مسئوليت و محدوديت مسئوليت را بررسي ميكند.
اين داستان شخصيتمحور زندگي "جو" (كيج) و "گري" (شريدان) را دنبال ميكند. "جو" سركارگر گروهي كارگر است كه مسئول سمي كردن درختان يك جنگل و از بين بردن آنها هستند، اما به شرطي كه درختان به خودي خود در حال از بين رفتن باشند. "گري" با پدر الكلياش "ويد" (گري پولتر) در كشمكش و نزاع است، او همچنين خرج خانوادهاش را ميدهد. "گري" با "جو" شروع به كار ميكند. دوستي "گري" و "جو" پيش ميرود و هر دوي آنها نبايد به نفرت بقيه توجهي كنند. "گري" با "ويد" مشكل دارد و "جو" با "ويلي".
"ويلي" بيمار رواني وحشي است كه از "جو" كينه دارد. با اينكه همه متعجبند كه "جو" و "گري" انگيزهي قوي ندارند، اما آن دو سخت كار ميكنند. هر دويشان به دنبال زندگي سالم و صادقانه هستند و به سراغ چيزهايي نميروند كه مجبور شوند آن رويشان را نشان دهند.
اگر بگوييم "گرين" براي كاراكترهايش دلسوزي ميكند، كلمهي اشتباهي را انتخاب كردهايم، چون دلسوزي حس ترحم را شامل ميشود.
كلمهي اشتباهي كه "جو" و "گرين" نميخواهند با دشمنانشان روبرو شوند؟ و اينكه آيا انتخابهايشان مجبورشان ميكند حس ترحم را در مخاطب ايجاد كنند؟
شخصيت "ويلي" به "آدم شرور" نزديكتر است، حتي "ويد" كه رفتار بدي دارد گاهي اوقات حس ترحم را القا ميكند. "پولتر" (بازيگر نقش ويد) يك الكلي بيخانمان واقعي بود كه بعد از فيلمبرداري از دنيا رفت.
"پولتر" در اجراي نقشاش عالي بود. "پولتر" از تجربهي زندگياش بهره گرفته بود، كه البته خيلي از بازيگران حرفهاي همين كار را ميكنند؛ اين بازيگران حرفهاي با احساسات در هم و پيچيدهي مخاطب سر و كار دارند كه "پولتر" در اين فيلم به راحتي اين احساسات را به بازي گرفته است.
"گرين" با جسارت و اعتماد به نفسي كه داشته به "پولتر" و بقيهي بازيگران غيرحرفهاي فيلم اجازه داده بدرخشد. فيلم "جو" دنيايي را به تصوير ميكشد كه بازيگران غيرحرفهاي كمك ميكنند تا اين جهان رنگ واقعيت به خود بگيرد.
بازي "كيج" و "شريدان" كه از بازيگران حرفهاي فيلم هستند، باورنكردني است.
"كيج" در فيلمهاي خندهدار و مضحك هم حضور داشته است كه باعث شد تا مدتها در مطبوعات و رسانهها مسخره شود. اما "جو" يادآور اين نكته است كه مخاطب "كيج" هرگز نميتواند كارها و نقشهاي او را حدس بزند.
شخصيت "جو" مثل خود "كيج" آرام و مهار شده است. اما مدام گوشزد ميكند شخصيتش روي ديگري دارد كه آمادهي ظهور است. آيا او بايد افسار زندگي صادقانهاي كه براي خودش ساخته است، را در بياورد؟ بازي "كيج" نه اغراقآميز است و نه از كسي الگوبرداري كرده است.
يكي از بهترين بازيهاي "كيج" را در اين فيلم شاهد هستيم كه "شريدان" خود را در برابر اين كار آزموده كنترل ميكند.
"شريدان" با بازي در فيلمهاي "درخت زندگي" و "گل" ثابت كرد بازيگري قابل تحسين است. بازي "شريدان" در "جو" متفاوت است، نقش او با نااميدي، درماندگي و خشونت توأم است. وقتي لايههاي شخصيتگري را ميبينيم، ميفهميم چرا "جو" خودش را در "گري" ميبيند و ميخواهد "گري" جوان را از پيمودن راه تاريكي كه خودش قبلا رفت است، باز دارد.
وابستگي به يكديگر فيلم "جو" را احاطه كرده است اما باز هم جايي را براي اتكا به خود اختصاص داده است.
"جو" حقوق كارگردان را حتي اگر به خاطر بارش باران كار نكرده باشند، ميپردازد به آنها كمك ميكند گوشت آهوي مرده را ببرند. وقتي "ويلي" در ابتداي فيلم به "جو" تيراندازي ميكند، "جو" به بيمارستان نميرود و حتي غرامتي هم از او نميگيرد.
فقط گلوله را از بازويش در ميآورد و منتظر ميشود دوباره با "ويلي" روبرو شود.
هيچكدام از لوكيشنها پرزرق و برق نيست، فيلم شخصيت پولداري ندارد. آدمهايي را ميبينيم كه سعي دارند از سختكوشي به جايي برسند يا آدمهايي كه تسليم شدهاند و زندگيشان را صرف ويراني زندگي ديگران ميكنند.
نگاه "گرين" از تمها و نمادهايي كه سگ "جو" و درختان سمي نشان ميدهد، فراتر ميرود.
مهمترين پيام اين فيلم اغين است كه با آرامش و محترمانه شخصيتها را ببينيم و به ارزشهاي آنها و خودمان فكر كنيم./ي2