به گزارش
ويژهنامه دفاع مقدس باشگاه خبرنگاران، سینمای دفاع مقدس ثبت کننده یادگارهای تلخ و شیرین سالهای جنگ است ، در10 یادداشت سعی داریم تصاویری خاطرهانگیز از سینمای دفاع مقدس را برای شما مرور کنیم.
سینمای دفاع مقدس در سالهای دور یکی از مهمترین عرصههای کشف استعداد نیروهای تازه نفسی بود که بیشتر آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سینما شده و حتی تجربه مستندسازی و تصویربرداری در جبههها را داشتند، این نسل خاطرهها و تجربههایشان از جبههها را بر پرده سینما حک کردند و برای نسلهای دیگر به جای گذاشتند.
يادداشت چهارم: "روبان قرمز"
"روبان قرمز" داستان 2 مرد و یک زن را روایت میکند، "داوود" (پرویز پرستوئی) رزمندهایی است که بعد از 21 سال از پایان جنگ، هنوز هم در یک بیابان در حال خنثیکردن مین است و صمیمیترین دوستش هم یک لاکپشت است! "داوود" مردی منزوی است که توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران را ندارد و به همین جهت همیشه در لاک خودش است.
در همین بیابان مرد دیگری با نام "جمعه" (رضا کیانیان) که اهل افغانستان است، زندگی میکند، "جمعه" مردی است که به موازات امروز جامعه حرکت میکند و از لحاظ فکری کوچکترین شباهتی به داوود ندارد، اما با ورود نفر سوم به نام "محبوبه" (آزیتا حاجیان) به این بیابان، آرامش این دو به هم میخورد و حالا زمان مقابله داوود با جمعه برای جلب توجه محبوبه است!.
"روبان قرمز" جزء آثار فاخر سینمای دفاع مقدس به حساب میآید. در این فیلم نه خبری از جنگ است و نه صحنههای شلوغ، بلکه تنها ویژگیایی که فیلم دارد 3 بازیگر قدرتمند ("پرویز پرستوئی ، رضا کیانیان ، آزیتا حاجیان") و یک بیابان بی آب و علف است که داستان شخصیتهای داستان در آنجا روایت میشود.
"ابراهیم حاتمی کیا" در روبان قرمز از عناصر سمبُلیک زیادی استفاده کرده است. به عنوان مثال لاک پشتِ داوود ، نشانگر واقعیت درون اوست. او در ظاهر فردی متعلق به دوران جنگ و فضای خشن آن است اما در باطن، او بسیار آرام و متین رفتار می کند. و در طرف دیگر، سگِ جمعه روایت گر حال و احوال خود اوست. او در ظاهر فردی روشنفکر اما در درون فردی بسیار وحشی است که با یک جرقه منفجر میشود و تمام داشتههای روشنفکریاش را از دست میدهد، این سمبُلها در روبان قرمز به خوبی جواب داده و باعث ماندگاری نام فیلم به عنوان یکی از آثار شاخص سینمای دفاع مقدس شده است. البته این روزها دیگر کسی به سبک "روبان قرمز" فیلم نمیسازد و مدتهاست که سینمای معناگرای ما تدفین شده است.