به گزارش گروه وبگردي، امیرحسین زارع، کودک 6 ساله یزدی که به همراه مادرش از تهران عازم یزد بود نمیدانست صندلی شماره 20 اتوبوس او را تنها بازمانده خانواده زارع در این حادثه مرگبار میکند.
امیرحسین پدرش را سالهای گذشته از دست داده بود و با مادر و تنها برادرش زندگی میکرد که در این سانحه مادرش گرفتار شعلههای خشمگین آتش اتوبوس شد و این کودک 6 ساله بیکس و تنها از میان آهن پارههای سوخته اتوبوس بیرون کشیده شد با جراحاتی که به او وارد شده برای مداوا با بیمارستان نکویی منتقل شد.
بستگان همه مصدومان این حادثه بر بالین بیماران حاضر شدند اما این کودک یزدی با وجود زخمهای فراوان نه زبان ناله داشت و نه نای حرکت. همه زبان او شده بودند تا مرهمی باشند بر داغ از دست دادن مادر فداکارش.
لهجه شیرین امیرحسین و تنهایی او تنها بهانهای بود که بغض فروخورده همه کسانی که بر بالین رنجور امیرحسین حاضر بودند بترکد.
امیرحسین که با سر پانسمان شده، اطرافیان را عمو صدا میزد، همه را به گریه انداخت. از همان دقایق اولیه که او را به بیمارستان منتقل کردند، پیوسته سراغ مادرش را میگرفت. به او میگفتند مادرش میآید اما عواطف کودکانه او حس دوری از مادر را به مرگ تبدیل کرده بود. او میدانست که مادر خود را فدای او کرده است.
تلاش توام با دلسوزی برای مداوای این کودک مصدوم منجر به درگیری لفظی جزئی بین پرستار اورژانس و مسئول رادیولوژی شده بود. پرستار با اشکهای حلقه زده در چشم میگفت: به خدا این کودک گناه دارد، کسی را ندارد، اول از این عکس بگیرید.
مگر میشود جز مرگ، مادری را از فرزند جدا کرد. آری! این بار برخلاف تصور همه روانشناسان که جان انسان عزیز است، مادر امیرحسین، فرزندش را از شیشه اتوبوس به بیرون هدایت کرده تا خود گرفتار آتش شود و فرزند دلبندش نجات یابد. چه زیباست این حس مادرانه که برای همیشه ماندگار شد و مادر امیرحسین را به اوج مادرانه رساند.
منبع: مهر
چقدر باید تاسف خورد برای همه سهل انگاریها برای همه بی دقتی ها برای همه سودجویی هامون ...
وقتی حس میکنم که توی شعله های آتش زنده زنده میسوختن دلم میسوزه. خدایا خودت کمکشون کن. تا کی باید شاهد این سهل انگاری ها باشیم??!!!!!??? برای آرامش روح رفتگان و صبر بازماندگان و سلامتی مجروحان و امیر حسین یدونه صلوات بفرست. اللهم صله علی محمد و آل محمد وعدد ما احاطه به علمک و اجل فرجهم. آمین
رحمت بر مادر امیر حسین
خدا رحمتش کند...