سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بالاخره دم خروس بيرون مي زند؛

واكنش تند "اسعديان" به اظهارات عليرضا رئيسيان

همايون اسعديان دومين رييس كانون كارگر دانان بعد از حاضر نشدن عليرضا رئيسيان در اين كانون است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، همايون اسعديان دومين رييس كانون كارگر دانان بعد از حاضر نشدن عليرضا رئيسيان در اين كانون است. اغلب فعاليت هاي اسعديان به عنوان رييس كانون به دوراني بازمي گردد كه خانه سينما با مشكلات جدي صدور دستور انحلال و تعطيلي روبه رو شد. او و رئيسيان كه از سال ها قبل با يكديگر همكاري و دوستي داشتند، حالادر فضايي متفاوت قرار گرفته اند. اسعديان در واكنش به گفت و گوي رئيسيان با «اعتماد» گفت و گويي انجام داد تا در مورد بسياري از شبهات پاسخ دهد.

در شوراي مركزي بحث شد كه در اين شرايط كانون، دادن چنين بيانيه يي تبعات سياسي دارد يا نه و كسي مطرح كرد كه نگران نباشيد ما از خط قرمزها عبور نمي كنيم و به بخشي از دولت انتقاد داريم، اما اينكه كسي از جايي خط داده شما بيانيه دهيد تا ما شمقدري را سرنگون كنيم تحريف واقعيت و دروغ محض است اعضاي شوراي مركزي از بازرس خواستند با رئيسيان تماس بگيرند. آقاي لطيفي رفتند و تماس گرفتند و آمدند و گفتند كه من از همه شما عذر مي خواهم، آقاي رئيسيان گفته اند من به اين جلسه نمي آيم و شما هيچ غلطي نمي توانيد بكنيد. همه آن سه، چهار نفري كه معتقد بودند در انتخابات بعدي وضعيت رياست آقاي رئيسيان روشن شود، موافقت كردند برگه بركناري ايشان را امضا كنند.

بخشي از صحبت هاي آقاي رئيسيان به شخص شما و كانون كارگردانان مربوط بود. روزنامه «اعتماد» هم به دليل قائل بودن به آزادي بيان اين نكته را در نظر دارد كه اگر سخنان يك سوي ماجرايي را منتشر كرد، به بخش ديگر آن هم بپردازد. آنجايي كه موضوعات مربوط به كانون يا نقل قول هايي از جانب خود شما مي شود، يا هر جايي كه تصور مي كنيد نياز به توضيح و روشنگري هست، بفرماييد.

ما در چند سال گذشته شاهد صحبت هايي از سوي آقاي رئيسيان بوديم، اما احساس نكرديم نيازي به پاسخگويي وجود دارد، اما مصاحبه اخير ايشان با شما، ويژگي هايي داشت كه هم به نظر خودم و هم طبق مشورتي كه با دوستان داشتيم فكر كرديم بايد پاسخ داده شود، چون بخشي از اين صحبت ها به سه سال از كانون بازمي گشت كه به زعم ما ايشان تاريخ اين سه سال را تحريف كردند و اين اصلاخوشايند نيست. ما تاكنون سعي كرديم بهتر است موضوعات را سربسته نگه داريم، اما الان زماني است كه تصور مي كنم بايد پاسخ آن را بدهم. به اين موضوع هم اشاره مي كنم كه قطعا الان من بعضي از مسائل را باز نمي كنم چون براي شان خودشان هم مناسب نيست. قبل از هر چيز بايد نكته يي را بگويم كه وضعيت سينماي ايران در حال تغيير است، ما دوران بسيار تلخي را در اين چند سال گذشته چه به لحاظ كليت سينما و چه از نظر صنوف سينمايي و مشخصا خانه سينما پشت سر گذاشتيم. در اين چهار سال مرزبندي هاي مشخصي شد، برخي خود را موظف دانستند با وجود انتقادهايي كه به مديريت خانه سينما داشتند كنار آن بمانند و بعضي از دوستان سمت دولت رفتند و تعدادي دست به تخريب خانه سينما زدند و برخي هم براي منافع فردي وارد بازي هاي ديگري شدند. حالادولت تغيير كرده و برخي قبل از تغيير دولت با راه اندازي كانون كارگردانان 2 و خانه سينما سعي كردند جا پاي خود را محكم كنند و برخي هم مانند آقاي رئيسيان دست به فرافكني مي زنند تا با توجيه چند سال گذشته خود را بالاتر از باقي قرار دهند و با منيتي كه در گفت و گوي شما هم مشخص است جريان سومي را به اسم عقلاراه اندازي كنند كه يعني نه خانه سينمايي هستند نه آن طرفي ها و عقلايي هستند كه بتوانند وارد امور شوند و مسائل را دست خودشان بگيرند. در مورد ورود ايشان هيچ مشكلي نيست، چون طبيعتا همه اعضاي سينما حق دارند در امور صنفي شركت كنند، اما اينكه مدعي شوند مغز متفكر بودند و با دوربيني كه داشتند همه چيز را پيش بيني مي كردند و در ادامه دست به تحريف بزنند، اين موجب واكنش مي شود.

صحبت را از همان ماجراي بركناري آقاي رئيسيان شروع كنيم. من در اين مورد با آقاي رئيسيان مفصل صحبت كردم و ايشان هم توضيحات شان را دادند، شما به عنوان كسي كه در جلسه بود، ماجرا را تعريف كنيد.
برخلاف آنچه كه آقاي رئيسيان به شما گفتند و تاكيد كردند كه استعفا دادند، اين طور نبود و كاملابركناري بود. لازم است از چند سال قبل ماجراها را بگويم. ما در كانون كارگردانان با متلك هايي از بيرون مواجه بوديم، مانند رييس مادام العمر كانون. اين انتقاد بيروني بود كه چرا يك نفر بايد شش سال در رياست كانون باشد. اين انتقاد از درون خود كانون هم وجود داشت، بسياري از اعضا و حتي برخي از اعضاي شوراي مركزي هم اين انتقاد را داشتند كه شايد بهتر باشد تغييري در رياست كانون صورت بگيرد. در مقابل اين نگاه آيا درست است الان رييس تغيير كند، يك ديدگاه هم به آقاي رئيسيان تعلق داشت كه معتقد بودند اشكالي ندارد مانند سنديكاي فيلمسازان فلان كشور كه 30 سال است يك نفر رييس آن است، در اينجا هم رييس سر كار خود بماند. حتي يكي، دو بار حركت هاي خارج از كانون براي تغيير ايشان صورت گرفت. از جمله زماني كه سيدضياء هاشمي مديرعامل خانه سينما بودند، اقدام گسترده يي انجام دادند تا آقاي رئيسيان را از رياست كانون حذف كنند. با چند نفر از اعضاي شوراي مركزي مذاكره كردند تا بگويند اين تغيير به نفع كانون است. با خود من مذاكره يي داشتند كه بهتر است رئيسيان عوض شود و در نهايت با اينكه در جلسه شوراي مركزي مساله تغيير رييس مطرح شد، اين موضوع در آنجا هم راي نياورد و حالاجالب است كه آقاي هاشمي و رئيسيان كه آن زمان اين همه ضد يكديگر بودند، الان دوستان نزديك هستند. آرايش در سينماي ايران براساس مسائل مادي خيلي زود تغيير مي كند.

در آن زمان «پرونده هاوانا» را كار كرده بودند.
آن فيلم را ساخته بودند و مشكلاتي ايجاد شده بود كه ارتباط خوبي با هم نداشتند تا اينكه اختلافات موجود در خانه سينما آن دو را به هم نزديك كرد و الان دوستاني صميمي هستند و ما هم بابت اين قضيه به آنان تبريك مي گوييم. آقاي هاشمي حتما خاطرشان هست كه در راهروي خانه سينما با خود من وارد مذاكره شدند كه اگر تو هم موافقت كني، ما مي توانيم نظر شوراي مركزي را جلب كنيم، اما من به دلايلي كه بعدا توضيح مي دهم، مخالفت كردم و اين اتفاق نيفتاد. آقاي رئيسيان در آن زمان در جريان نبود، اما حدود 10 روز بعد كه در جريان قرار گرفت به من به صورت سربسته گفت ممنون كه پاي رفاقتت ايستادي و من رفقايم را هيچ گاه فراموش نمي كنم. اين جمله يي است كه او گفت و من به روي خودم نياوردم چون ترجيح مي دادم اصلامستقيم مطرح نشود. يكي، دو بار هم صحبت هايي در شوراي مركزي صورت مي گيرد تا اينكه به زماني مي رسيم كه در انتخابات مجمع عمومي كانون تعداد آراي من بيشتر از ايشان شد. من به ايشان آن جمله يي كه او در گفت و گو با شما بيان كرده را نگفتم، ديدم وقتي آرا شمارش مي شود چهره ايشان را كه بعد از اين همه سال رفاقت تغييراتش را تشخيص مي دهم، دچار تغيير شده، كنارش رفتم و به شوخي به او گفتم: «عليرضا ما ملخص شماييم ها... اينها را از چشم من نبيني...» او هم خنديد كه من مي دانم ماجرا چيست و من هم معتقدم او مي دانست ماجرا چيست، اينكه جرياني در كانون وجود دارد كه علاقه مند نيست او ادامه دهد. او به دليل زيركي اش دريافته بود تعدادي از اعضا به عمد به او راي نداده بودند. او به جاي اينكه اين را تحليل كند، جبهه گيري كرد. وقتي من در كانون بالاترين راي را آوردم در شوراي مركزي پافشاري شد كه من بايد رييس كانون شوم و تاكيد من هم اين بود كه نبايد چنين شود. سعي كردم دوستاني كه نظرشان به رياست من بود توجيه كنم تا درك كنند بهتر است آقاي رئيسيان رييس بمانند.

چرا؟
الان توضيح مي دهم. نه منتي سر اين ماجرا دارم نه چيز ديگري، مصالحي را در نظر مي گرفتم كه در مورد آنها توضيح خواهم داد. بايد به تصميمي كه ما دو سال بعد از اين ماجرا گرفتيم، اشاره كنم، اينكه در اساسنامه تاكيد كرديم هيچ فردي نمي تواند بيش از دو دوره رييس كانون شود، زيرا استنباط اين است كه هر كسي شش يا هشت سال رييس كانون باشد اين تصور در او به وجود مي آيد كه كانون با او معنا پيدا مي كند و مي تواند آن را به هر سمتي كه بخواهد ببرد و اگر نباشد كانون از بين مي رود. همه اينها موجب شد در برهه يي كار به جايي برسد كه راي به بركناري آقاي رئيسيان داده شود. اين طي شش ماه به وجود نيامده بود، ذره ذره و در سال هاي مختلف اين ذهنيت در آقاي رئيسيان به وجود آمده بود كه هيچ كس نمي تواند ايشان را تغيير دهد. اين مي توانست براي هر فرد ديگري هم اتفاق بيفتد. اگر آن موقع من با تغيير آقاي رئيسيان از رياست كانون مخالفت مي كردم به اين دليل بود كه باور داشتم اگر ايشان از رياست كنار بروند با اين مساله به راحتي كنار نمي آيند و دست به اقداماتي تخريبي مي زنند. اين را در شكل هاي ديگري در كانون از سوي ايشان ديده بوديم. زماني كانون كارگردانان، نماينده يي در ارشاد و همچنين يك تهيه كننده هم در اين شورا شركت مي كرد. سال ها آقاي رئيسيان نماينده كانون در شوراي پروانه ساخت بودند. در مقطعي به اين نتيجه رسيديم كه بهتر است نماينده ها عوض شوند و آقاي رئيسيان تغيير كردند و آقاي هنرمند به آن شورا رفتند. آقاي هنرمند و اعضاي شوراي مركزي شاهد هستند كه هر هفته زماني كه آقاي هنرمند به كانون مي آمدند و گزارش جلسه شوراي پروانه ساخت را مي دادند ممكن نبود از طرف آقاي رئيسيان با ايرادات و اشكالاتي روبه رو نشوند و اين جمله به ايشان گفته نشود كه وقتي ما بوديم چه مي كرديم و حالاچه شده است. عين جملاتي كه امروز هم در صحبت هاي منتشر شده و در روزنامه شما مي خوانيم. ما با شناختي كه از آقاي رئيسيان داشتيم تصور مي كرديم ايشان با توانايي هايي كه دارند، مي توانند براي كانون مثبت باشند و سعي مي كرديم نقاط ضعف را نبينيم. باور من در مورد ايشان همين بود و بعدها نيز ديديم كنار رفتن ايشان از رياست كانون عملااو را در مقابل كانون قرار داد. سنگ اندازي ها را از سوي ايشان نه فقط در مورد كانون بلكه در مورد كليت خانه سينما شاهد شديم.

آقاي رئيسيان گفتند جلسه يي كه براي بركناري ايشان برگزار شد، به اطلاع خودشان نرسيده بود. ايشان رييس بودند و طبيعتا بايد دعوت مي شدند. چرا اين دعوت صورت نگرفت؟
در كانون اتفاقاتي افتاد كه به بعضي از آن ها آقاي رئيسيان به روايتي اشاره كردند كه روايت اصلي چيز ديگري است. كانون كارگردانان نه من هستم نه آقاي رئيسيان، اين كانون يك سابقه 20 ساله دارد كه متكي به حمايت و انرژي 200 نفر كارگردان عضو آن است. كانون تك تك آحاد آن هستند و همان ها كانون را به جايي رسانده اند كه امروز مي بينيم و در بالاترين جايگاه خود قرار گرفته است. وقتي شما دچار اين توهم مي شويد كه كانون من هستم، كم كم دچار بازي هايي مي شويد كه اين بازي ها از ديد شوراي مركزي دور نمي ماند. شما تصميماتي مي گيريد و براي آن اقداماتي انجام مي دهيد و تصور مي كنيد آن را ذره ذره در شوراي مركزي جا مي اندازيد و وقتي اين شورا متوجه ماجرا مي شود، واكنش نشان مي دهد: اين مسائل ذره ذره داشت اوج مي گرفت و بالامي رفت تا رسيد به ماجراي آن بيانيه يي كه در مصاحبه شما به آن اشاره كردند. ايشان در آن مصاحبه اعلام مي كنند آن بيانيه زماني نوشته شد كه چهار ماه از زمان روي كار آمدن شمقدري مي گذشت. شما در ادامه از ايشان مي پرسيد بالاخره متن چه شد، نانوشته ماند، و ايشان مي گويند بعد از عيد نوشته شد، يعني چيزي حدود هشت ماه بعد از آمدن تيم آقاي شمقدري روي كار. در اين زمان تكليف تيم آقاي شمقدري و سجادپور با سينما و سينماگران مشخص شده بود. اگر آنان در شروع كار گفته بودند مي خواهيم تغيير ريل دهيم، در نهايت به عمل نزديك شده بودند و آقاي حسن برزيده نماينده كانون به اين نتيجه رسيده بود كه حضورش در جلسات پروانه ساخت بي نتيجه است و آنان كار خودشان را مي كنند. نماينده بعدي كه از سوي كانون معرفي شد، از سوي مسوولان در ارشاد پذيرفته نشد، چون توجيه آنان اين بود كه گفته شده فقط بايد يك كارگردانان در شورا باشد و حالاآقاي شورجه اينجا هستند و نيازي به نماينده كانون نيست. جشنواره را برگزار كرده بودند و اين جشنواره در بخش هاي مختلف مورد انتقاد شديد دوستان بود و اتفاقا در آن بيانيه به ماجراي جشنواره و نوع برگزاري اشاره شده بود. آن بيانيه به گونه يي نبود كه چهار ماه از مديريت آقاي شمقدري گذشته باشد و حالاما بخواهيم متن تندي منتشر كنيم. بيانيه يي در كانون تهيه مي شود و ممكن است نظرات در مورد آن متفاوت باشد. اينكه ايشان مي گويند يك نفر در جمع كانون گفته شما بيانيه تند و تيز بدهيد و اين بيانيه تند حمايت مي شود، كاملاخلاف واقع است. در شوراي مركزي بحث اين شد كه در اين شرايط كانون، دادن چنين بيانيه يي تبعات سياسي دارد يا نه و كسي مطرح كرد كه نگران نباشيد ما از خط قرمزها عبور نمي كنيم و به بخشي از دولت انتقاد داريم، اما اينكه كسي از جايي خط داده شما بيانيه دهيد تا ما شمقدري را سرنگون كنيم تحريف واقعيت و دروغ محض است. يك روز ما متوجه شديم بيانيه سر از دفتر آقاي سجادپور درآورده، اما ما چطور متوجه اين موضوع شديم؟ اطلاع ما اين بود كه آقاي رئيسيان به دفتر آقاي سجادپور رفته و صحبت آقاي رئيسيان اين بود كه آقاي سجادپور به من زنگ زده كه بيا اينجا. اعتراض دوستان در شوراي مركزي بر اين اساس بود كه شما به چه حقي به ديدار آقاي سجادپور رفته ايد؟ به گفته آنان حتي اگر آقاي سجادپور درخواست ديدار داده بود بايد شوراي مركزي در جريان قرار مي گرفت و آقاي رئيسيان با موضع شوراي مركزي در آن ديدار صحبت مي كردند. اين سلسله زنجيري بود كه دوستان بارها ديده بودند و به نظر مي رسيد آقاي رئيسيان ارتباطي با دوستان در وزارت ارشاد دارد و همچنين ايشان موضع گيري هايي در مورد شوراي عالي سينما مي كنند كه مورد تاييد شوراي مركزي نيست، اما به نام شوراي مركزي تمام مي شود. يكي، دو جلسه با آقاي رئيسيان گفت وگو شد و اين موضوعات از سوي شوراي مركزي طرح شد، اما موضع ايشان بي توجهي و برخورد قدرت مدارانه بود. مساله بالاگرفت و رسيد به جايي كه بحث بركناري آقاي رئيسيان از شوراي مركزي مطرح شد. دو جلسه از آقاي رئيسيان دعوت كرديم كه ايشان هر دفعه بنا به دلايلي در آن حاضر نشدند. بالاخره جلسه يي تشكيل شد كه هر هشت نفر شوراي مركزي و بازرس آن آقاي لطيفي و آقاي كرم پور هم بودند. آقاي كرم پور كه دوست نزديك آقاي رئيسيان بودند اطلاعات را به ايشان منتقل مي كردند و ما هم مشكلي با اين مساله نداشتيم چون حرف بدي نمي زديم. در آن جلسه قرار بود با آقاي رئيسيان اتمام حجت شود. بين اعضا بحث در گرفت كه چه كنيم، او را از رياست بركنار كنيم يا بماند؟ چند نفر معتقد بودند در فاصله يك ماه به مجمع عمومي كانون نبايد اين كار را بكنيم.

كمتر از يك ماه بعد مجمع عمومي برگزار شد.
مجمع عمومي را خود ما اعلام كرديم و چون تصميم گرفتيم زودتر برگزار شود زمان جديدي براي آن تعيين كرديم. چند نفر از دوستان شوراي مركزي معتقد بودند تا انتخابات بعدي وضعيت تغيير نكند. اعضاي شوراي مركزي از بازرس خواستند با ايشان تماس بگيرند و بگويند دوستان در جلسه منتظرند. آقاي لطيفي رفتند و تماس گرفتند و آمدند و گفتند كه من از همه شما عذر مي خواهم، آقاي رئيسيان گفته اند من به اين جلسه نمي آيم و شما هيچ غلطي نمي توانيد بكنيد. همه آن سه، چهار نفري كه معتقد بودند در انتخابات بعدي وضعيت رياست آقاي رئيسيان روشن شود، موافقت كردند برگه بركناري ايشان را امضا كنند و هر هشت نفر امضا كردند، چون اين يك توهين مستقيم و قدرت نمايي به شوراي مركزي بود. بعدها اين انتقاد در ميان بچه هاي خود ما مطرح شد كه شايد بهتر بود موضوع را مطبوعاتي نمي كرديم و تا مدتي مساله بين خودمان باقي مي ماند، تا مشكلات روحي و اعتباري براي آقاي رئيسيان به وجود نمي آورد، اما در اصل قضيه هيچ گاه شكي به وجود نيامد. امروز هم معتقدم آن حركتي كه در كانون كارگردانان صورت گرفت نقطه عطفي بود كه در جريان آن با ديكتاتوري مقابله كرديم.

در آن مقطع كه شوراي مركزي كانون نامه بركناري آقاي رئيسيان را مطبوعاتي مي كند، زماني است كه جنجال سازي در جامعه به صورت عرف در آمده و نه فقط در سينما و فرهنگ و هنر در تمامي عرصه ها از اين الگو پيروي مي شود. نقش اين الگو را در تصميم گيري براي مطبوعاتي كردن موضوع چقدر مي دانيد.
خيلي درست نيست كه من صد در صد از اقدامي كه انجام داده ايم دفاع كنم، اما اين را مي دانم ايشان تير خلاص را با آن پيغامي كه داد، زد. ايشان در مصاحبه با شما گفته اند حركت ما خلاف قانون بود و ما نمي توانستيم چنين كاري كنيم. ما به صورت قانوني حق انجام دادن اين كار را داشتيم. اگر رييس شوراي مركزي بگويد من 10 جلسه نمي آيم و كسي نمي تواند من را عوض كند درست نيست. اين موضوع ربطي هم به مجمع عمومي ندارد، چون رييس را شورا انتخاب مي كند. اين نبوده كه خودشان استعفا دهند، گويا براي ايشان افت داشت كه بركنار شوند، پس گفتند بركنار هم نشده ام. بركناري جزو سازوكار دموكراسي است. لحن مصاحبه شما با آقاي رئيسيان خودش گوياي همه آن چيزهايي است كه در مورد آن زمان مي گويم. در انتخابات پيش روي كانون بعد از آن ماجرا هيچ يك از ما هشت نفر نامزد نشديم تا حمل بر جنگ قدرت نشود. ما قبل از مجمع عمومي استعفا داديم و كنار رفتيم و وضعيت اصلااين طور نبود كه ما براساس جو جلسه كنار برويم. آقاي رئيسيان مثل الان كه فرافكني مي كنند در آن جلسه آمدند و گفتند همه اين دلايل بهانه است و اين خط از سوي تهيه كننده يي مطرح مي شود كه شريك آقاي اسعديان است. اتهامات زيادي به آن تهيه كننده وارد كردند. جالب است كه آن تهيه كننده از ايشان شكايت كرد و آقاي رئيسيان در جلسه شورا از او عذرخواهي كرد. آقاي رئيسيان يك تئوري داشتند و مي گفتند من و عسگرپور به هم گره خورده ايم و مي خواهند ما دو نفر را با هم بزنند و مي گفتند هر يك از ما را كه بزنند آن يكي هم زده مي شود و وقتي آقاي رئيسيان زده شدند، خواستند ثابت كنند كه اگر شما من را زديد من هم خانه سينما را مي زنم. تصور ايشان اين بوده كه اگر من نباشم اصلاخانه سينمايي هم نخواهد بود.

اين موضوعي كه مي گوييد بارها اشاره شده است، خود آقاي رئيسيان از كساني كه مدعي اين ماجرا هستند در خواست ارائه سند كرده اند. در اين موارد چه سندي مي توان ارائه كرد.
بهترين سند صحبت هاي آقاي شمقدري است. او در يكي از گفت و گوهايش در يك ماه قبل گفتند يكي از مديرعاملان خانه سينما و يكي كه سال ها ريس صنف بوده، بارها در اين مدت به ما كمك كرده اند. هركسي مي داند اينها چه كساني بوده اند. اگر آقاي شمقدري اين حرف را نزده بودند، وقتي آقاي سجادپور چتر واحد تهيه كنندگان را راه انداختند، آقاي رئيسيان در خانه هنرمندان پاي تخته ايستاده بود و راي ها را مي نوشت، آقاي رئيسيان مي گويند يك ماه در هيات ساماندهي صنوف بودم و ديدم فايده ندارد و كنار رفتم. آن هيات اصلابراي اين راه افتاده بود كه جايگزين خانه سينما شود، پس شما اين را قبول داريد كه خانه سينما تعطيل، منحل، نابود و ... است. كساني كه عضو آن هيات بوده اند، نمي توانند مدعي شوند ما مي خواستيم خانه سينما راه بيندازيم. من نمي خواهم به مواردي اشاره كنم كه آقاي رئيسيان بگويند سندش كو؟ از جمله زماني كه آقاي رئيسيان شش رييس صنف را با خودشان نزد وزير بردند و گفتند نگران نباشيد اينها خانه سينما هستند. ما اطلاع داريم، اما سندي نداريم. آيا همين چند حركتي كه در مورد خانه سينما كردند موجب نمي شود ما تصور كنيم ايشان در تعطيلي نقش داشتند؟ ما بر اين باوريم نقاط ضعف اساسنامه به گفته آقاي شمقدري از سوي آقاي رئيسيان يادآوري شده است. بالاخره دم خروس در اين حركت ها بيرون مي زند. امروز شرايط فرق كرده و طبيعي است كه آقاي رئيسيان بخواهند اين وضعيت را پاكسازي كنند و دوباره وارد شوند.

همكاري شما با حوزه هنري به عنوان رييس كانون كارگردانان در وضعيتي كه حوزه با تعدادي از اهالي سينما به مشكل برخورده بود، از سوي ايشان مورد انتقاد قرار گرفت. پاسخي در اين مورد داريد؟
آقاي رئيسيان چرا مسائل شخصي يك فرد را به كانون تسري مي دهند. من دو سال قبل قرارداد نگارش «دا» را با حوزه داشتم. يك سال و نيم بعد ماجراي شش فيلم تحريمي به وجود آمد، آيا توقع داشتند من قراردادم را فسخ كنم؟

نامه يي كه از سوي كانون براي 21 عضوي كه در مجمع عمومي تشكل جديد كارگردانان حاضر شده بودند، به خصوص نامه يي كه براي آقاي افخمي رفته بود، مورد انتقاد آقاي رئيسيان بود.
به هر حال گروهي در مجمع عمومي تشكلي موازي كانون كارگردانان حاضر مي شوند و اين حضور به معناي پذيرش آن گروه جديد است و ما هم در اين شرايط وضعيت آنان را معلق كرديم. چه كار ديگري مي توانستيم بكنيم.

زوم
براي ما برخي جملات نخ نما شده است: اينكه من قاطي بازي هاي جناحي و حزبي نمي شوم، اينكه خانه سينما سياسي عمل كرده، بدون اينكه سند و مدركي براي آن ارائه شود نخ نما شده است. انصاف هم در اين ميان چيز خوبي است. آقاي رئيسيان مدعي هستند وقتي ايشان رييس بودند، كانون مغز و قلب خانه سينما بوده: رييس شوراي عالي داوري از ما بود، رييس شوراي صنفي نماينده كانون بود و در شوراي پروانه ساخت نماينده داشتيم، اما دو سال است كه خانه سينما تعطيل است. ما به شوراي صنفي كه در اتحاديه تشكيل مي شود، نماينده معرفي نكرديم. ما با ارشاد در جنگ بوديم و ارشاد از ما نماينده قبول نمي كرد، حالاشما مي گوييد در دوره من ما اينقدر سمت داشتيم و الان نداريم؟/ي2

نويسنده: سميه عليپور

منبع:روزنامه اعتماد.

برچسب ها: اسعدیان ، رئیسیان ، سینما
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.