شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
شمس تبریزی در بغداد اوحدالدین کرمانی را دید و پرسید: «درچیستی»؟ گفت: «ماه را در آب طشت میبینم». شمس گفت: «اگر در گردن درد نداری چرا در آسمانش نمیبینی؟»