سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مشاور سابق سازمان ملل:

تحولات مصر كودتاي رنگين واشنگتن بود

"اريك والبرگ" نويسنده و مشاور سابق سازمان ملل در روسيه و ازبكستان در مقاله اي تحولات اخير مصر را "كودتاي رنگي" ايالات متحده امريكا توصيف كرد.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از فري نيوز، اين روزنامه نگار كانادايي كه متخصص مسائل خاورميانه و آسياي ميانه است در مقاله اي تحت عنوان« كودتاي رنگين مصر» به تحليل تحولات مصر پرداخته است.
 والبرگ مي نويسد: تاكتيك جديدي به زرادخانه توسعه دموكراسي امريكا اضافه شده است،در جايي كه اجراي« انقلاب هاي رنگي» بسيار دشوار است و« كودتاي پست مدرن» نيز راه به جايي نمي برد)از این تاکتیک بهره می گیرد) 
گرد و غبار از چهره تازه ترين كودتاي مصر در حال پاك شدن است و كم كم مشخص مي شود چه كساني و چرا اين كودتا را به راه انداختند.تمام نشانه ها و ردپاهاي تلاش هاي پس از سال 2011 براي ايجاد اصلاحات و پاكسازي فساد 40سال گذشته به طور سيستماتيك و هدفمند از بين برده شده. به جاي تمام منصوبين محمد مرسي مقامات نظامي و اعضاي قديمي دوره مبارك جايگزين مي شوند.
در كشور حالت فوق العاده اعلام شده و دادگاه هاي نظامي سرگرم محاكمه افرادهستند. در يك بي اعتنايي به هنجارهاي قانوني، امروز عدلي منصور رئيس دادگاه عالي دوران حسني مبارك و رئيس جمهور موقت نظم را تعيين مي كند.
محمد مرسي رئيس جمهور مخلوع، متهم به توطئه عليه كشور با كمك فلسطينيان است. محمد بديع رهبر ارشد 70ساله و صاحب احترام اخوان المسلمين در بازداشت است، و محمد البلتاجي دبير كل اخوان المسلمين كه دخترش به ضرب گلوله كشته شده متهم به قتل است.
كشتار مستند از جمله شليك پليس به 36 زنداني اخوان المسلمين در يك كاميون  توسط مطبوعات و تلويزيون مصر كه بار ديگر به دست مباركي ها افتاده، مورد چشم پوشي و يا حتي ستايش قرار مي گيرد
آمار هولناك مرگ  و مير باراك اوباما را كمي شرمسار ساخت وفروش چند فروند جنگنده اف16 را لغو كرد.او حتي  با مانور مشترك« ستاره روشن»  مخالفت کرد(چه سناريوي احتمالي مي توانست ارتش مصر و امريكا را وا دارد دوشا دوش هم بجنگند.)

***  چه كسي عليه چه كسي كودتا كرد؟
 كودتاي مصر واكنش هاي مختلفي را از سوي كشورهاي منطقه و ديگر نقاط جهان در پي داشت.
جديدترين مخالفان كودتاچيان حتي صهيونيست هاي طرفدار صهيونيست را نیز دربر می گیرد،نه تنها سناتور مك كين،موافق حمله به ايران، (كه سفر هفته گذشته او به قاهره و  ديدارش با عبدالفتاح السيسي براي مزمت او قتل عام هزاران طرفدار اخوان المسلمين را به دنبال داشت)،بلكه رابرت كاگان نومحافظه كار موسسه بروكينگز به همراه طرح ابتكاري سياست خارجه او و كارگروهش  در مورد مصرهم از جمله مخالفان كودتا هستند.كاگان هم مانند مك كين بلافاصله پس از كودتا با انتشار بيانيه اي خواستار تعليق كمك هاي اقتصادي و نظامي واشنگتن به مصر شد.
 كاگان به درستي عنوان مي كرد كه كمك ناچيز1.5ميليارد دلاري امريكا به مصراهرم فشاري  محسوب نمي شود.چرا؟ زيرا ‍ژنرال ها مي دانند كه دولت اوباما با وجود تمام تهديد ها  نمي تواند  كمك ها را لغو كند.
 
***  راهبردهاي كودتايي پروژه قرن جديد امريكايي
 نه كاگان و نه مك كين جدي نيستند. اما چرا آنها دايه مهربانتر از مادر هستند؟ آيا آنها واقعا به هزاران مسلماني كه به وسيله گلوله هاي امريكايي از پاي درآمده اند اهميت مي دهند؟ انگيزه هاي كاگان را بايد در بین خطوط جملات او كرد. او می گوید:« تعليق كمك ها اكنون صرفا يك  مسئله اصولي و يا حتي الزام آور توسط قوانين خودمان نيست.بلكه به عنوان يك مسئله عملي امنيتي ما بايد سهم خود در پرورش نسل جديدي از مبارزان مسلمان را كاهش دهيم.ايالات متحده بايد بداند محمد مرسي به عنوان اولين رئيس جمهور منتخب ،شكست خورده است.اما اتكا به مداخله نظامي به جاي يك فرايند سياسي براي حل بحران ها حركت مصر به سوي دموكراسي را به شدت تهديد مي كند.»
بله مرسي شكست خورد اما كاگان نمي گويد چرا.
او به اين دليل شكست خورد كه هيچ فرصتي نداشت.مرسي  به دنبال پيروزي اش در انتخابات ، توسط ارتش به عنوان رئيس جمهور منصوب شد  و در جرياني كه واقعا يك كودتا بود آن هم  يك كودتاي پست مدرن، بدون آن كه قدرتي داشته باشد در ظاهر زمام امور را در دست گرفت.
 والبرگ سپس در ادامه به ارائه اطلاعاتي درباره كاگان پرداخته و گفته است كاگان خود ،مرید و طرفدار بوش/چني بود و موسس پروژه قرن جديد امريكايي(PNAC) است.در آستانه 11سپتامبر برنامه اين پروژه تحت عنوان «بازسازي  دفاع امريكا:راهبرد،نيروها،و منابعي براي قرن جديد» خواستار وضع قانون جديدي شد كه حمله پيش دستانه به كشورهايي كه رهبري آمریکا را به چالش مي كشند توجيه مي كرد زيرا« امريكا تنها ابرقدرت جهان است».
 در سال 2007 وسلي كلارك ژنرال بازنشسته فاش كرد كه تا 11سپتامبر علاوه بر افغانستان پنتاگون قصد دارد هفت كشور مسلمان ديگر از جمله ايران،سوريه،ليبي ،لبنان،عراق،سودان و سومالي را نيز اشغال كند.
يك راهبرد مهم براي تسهيل ويا پيش دستي اين اشغالگري كثيف راهبرد توسعه دموكراسي يا «انقلاب هاي رنگين» بود.. وقتي دولت ضد امريكايي محبوب برمسند قدرت است و حمله مستقيم دشوار است اين مقوله (انقلاب رنگين يا توسعه دموكراسي) لازم است.
 گروه هايي مانند دولت امريكا بنیاد اعانه ملی براي دموكراسي ،موسسه بين المللي جمهوري خواهان و خانه آزادي را تاسيس و تامين مالي كردند و وابستگان محلي آنها در كشورهاي تازه استقلال يافته(قرقیزستان،گرجستان،اوکراین و صربستان) موجي از  انقلاب هاي رنگين را به راه انداختند و با بهره گيري از جوانان بيكار شهري بي ثباتي هايي به وجود آورده و جوامع خود را به هرج و مرج كشيدند و باعث وقوع« انقلاب» شدند.
آنها مشاوران و حاميان مالي مانند« جيرد كوهن» رئيس ايده هاي گوگل (كه به آموزش فعالان ديجيتال جنبش جوانان ششم آوريل مصر كمك كرد)،اريك ا شميت رئيس ميلياردر گوگل( كه از كمك كاخ سفيد و وزارخارجه امريكا برخوردار است) داشتند. بنا به گفته فرد بورتون؛يك مقام امنيتي وزارت خارجه امريكا« در واقع آنها كارهايي را مي كنند كه سيا نمي تواند انجام دهد.»

***  مديريت كودتاي مصر
«كار گروه كاگان در مورد مصر» نمي خواهد به مصر،مهمترين متحد و همسايه اسرائيل، حمله كند كه بسياردردسرساز خواهد شد.هدف اين كارگروه به راه انداختن يك انقلاب رنگين براي تاسيس دولتي قابل قبول در مصربوده است.
پروژه توسعه دموكراسي كاگان در سرنگوني حسني مبارك در تاريخ25ژانويه 2011 فعال بود و پس از آن هم براي توسعه NGOهاي دوستدار غرب كار كرد به اين اميد كه سكولارهاي طرفدار غرب در انتخابات پيروز شوند.
كاگان مانند چوپان دروغگو در 29ژانويه سال 2011 هم خواستار تعليق کمک ها به مصر شد«تا وقتي كه دولت مصر انتخاباتي آزاد و عادلانه برگزار كند و قدرت رابه دولت قانوني واگذار كند»
اما كارها آنطور كه NGOهاي مورد حمايت امريكا( براي اجراي دستور كار واشنگتن) برنامه ريزي كرده بودند ،پيش نرفت و در انتخاباتي بدون دخالت امريكا، اخواني ها و سلفي ها پيروز شدند. «بهارعربي» داشت به« بيداري اسلامي» تبديل مي شد.
نه ارتش مصر و نه امريكا اجازه نمي دادند چنين نتيجه پيش بيني نشده اي محقق شود.سيسي فارغ التحصيل كالج جنگ ارتش امريكا است كه در آنجا با خط پروژه قرن جديد امريكايي آشنا شد و در عين حال بر لزوم جلب حمايت رهبران مذهبي كه مي توانند براي تاسيس سيستم هاي دموكراتيك كمك كنند  توصيه مي شد. 
 او آشكارا با طرح امريكا براي حمله به كشورهاي ايران و،عراق و افغانستان كه رهبري واشنگتن را به چالش مي كشند موافق است.سيسي سعودي ها را كه هم پيمان امريكا و( به قول خودش) الگويي براي رهبران مذهبي قابل قبول هستند، دوست دارد.
 اما اخوان المسلمين مصراسلامگرايان ديرينه قابل احترامي بودند كه  پس از سقوط مرسي بايد به آنها فرصت داده مي شد تامشخص شود آيا براي واشنگتن قابل قبول هستند يا خير. وقتي آنها شروع به انحراف از سناريوي امريكايي-سعودي كردند مشخص شد كه بايد كنار گذاشته شوند و كسان ديگري جايگزين آنها شود.
 ارتش مصر جنبش تمرد را تشويق كرد بدون هيچ محدوديتي دست به تظاهرات بزنند كه بهانه و مقدمه لازم براي كودتا را فراهم كنند و به اين ترتيب تاكتيك هاي بازي بزرگ را كه در ايران1953(1332)،برزيل1964  و شيلي 1973به كار گرفته شده بود به كار بگيرند.(از قضا هفته گذشته سيا به نقش خود در كودتاي 28مرداد ايران اعتراف كرد)
 اگر ارتش به مخالفان هشدار می داد  كه آنها بايد با دولت منتخب همكاري كنند، هيچ يك از اعضاي حزب دیرهنگام تشكيل شده تمرد نمي توانستند به تحريك مباركي ها به خيابانها بريزند و به هيچ وجه كمبود گازبه صورت هماهنگ مطرح نمي شد.  

**** ليبرال هاي امريكايي
 مصر نخبگاني طرفدار غرب،فاسد و به شدت ثروتمند و همانطور كه حوادث دو سال گذشته ثابت كرده،بدون شك  بسيار شرور و غير انساني دارد.وقتي مرسي ثابت كرد كه با وجود كودتاي پست مدرت ژوئن2012 مي تواند كار كند در برابر اين تازه ترين انقلاب رنگي تسلیم نشد،براي اوباما لازم شد كه به آن ضربه اي وارد كند.
 روز اول جولاي وقتي كه امريكا به مرسي اولتيماتوم داد استعفا كند واشنگتن نهايتا اعلام كرد كه تصرف قدرت توسط نظاميان در آستانه انجام است.
اكنون امريكا اصرار دارد اين انقلاب/كودتا بايد ،در راستاي اصول دموكراسي  نظم نوين جهاني تحت هژموني امريكا، بدون خونريزي باشد.ايالات متحده روي هرج و مرج توسعه دموكراسي براي از بين بردن دولت قانوني  حساب باز مي كند،تا دولت مشروع به آساني  و به اصطلاح با «اراده مردمی» سرنگون شود.
هيچ يك از اين موارد در مصر جواب نداد تا پس از كشتار و قتل عام مردم محمد البرادعي مجبور شود استعفا دهد.(اكنون قرار است او به اتهام خيانت به اعتماد محاكمه شود)اما ليبرال هايبی فکر زيادي وجود دارند كه مشتاق گرفتن پست هستند.
لاربي صديقي تحليگر قطري در الجزيره سئوال مي كند اين ليبرالهاي عرب چه كساني اند كه ذهنشان با حمله به ايران پر شده؟ و با دشمنان دموكراسي قرابت نزديكي دارند؟لفظي هاي سياسي آنها نگران كننده نيست بلكه بيشترين نگراني بابت روابط آنها با ژنرال هاي نيروهاي امنيتي و سرويس هاي جاسوسي است.متاسفانه آنه به جاي يادگيري قانون گرايي و جمع آوري نظريه هايي در مورد حكمراني قانوني و دموكراتيك به دنبال خوشگذرانی هستند.
 والبرگ در پاسخ به اين تحلياگر قطري مي گويد اين ها حاكمان دست نشانده جديد مصر(و ليبي) و دوستان آنها در سوريه و تونس هستند كه مترصد فرصتند.

***  آينده مصر
به گفته استيون ويسمن ،تحليلگر امريكايي،كاگان و مروجان دموكراسي در واشنگتن براي پرورش چنين ليبرال هايي از طريق توسعه و ترويج دموكراسي ،انقلاب هاي رنگين و اكنون كودتاي رنگي يك سرمايه داري بين المللي ايجاد كرده اند درست مانند كمونيست بين المللي قديمي.فرمول كودتاي رنگين در مصر عبارتست از:گرفتن مچ دست سيسي،دستور قتل عام و بازگرداندن نظم دوران حسني مبارك.
اشكهاي كاگان براي اسما اشك تمساح است و هدف او اين است كه به كودتاگران فشار بياورد تا به نشانه هاي آنها(امريكاييان) را بپوشاند.هرچند فضاي اندكي براي مانور آنهاوجود دارد.
سناريوي هاييتي كه درآن مقرر شد  رئيس جمهور ژان –پل اريستايد آخرين سال رياست خود را در سال 1994 انجام دهد در مصر قابل اجرا نيست زيرا  كودتاگران بايد براي ارتكاب جنايات محاكمه شوند. 
پينوشه هم در پايان تحقير شد اما  بدون آن كه محاكمه شود مرد.قطعا اين بدترين وضعيت السيسي است. او مي تواند راه جمال عبدالناصر ملي گرا را برود و براي جلب حمايت چين و روسيه  به طرف آنها چرخش داشته باشد. 
واشنگتن اكنون بايد مزايا و معايب كار را بسنجد.امريكا نمي تواند در اين مقطع خطر برگزاري انتخابات را به جان بخرد.آيا مصر ضعيف و هراسان انتخابات جديد را خواهد پذيرفت؟ 
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.