سایر زبان ها

صفحه نخست

انتخابات

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نگاهي به دودستگي نظرات سياست‌مداران آمريكايي نسبت به سوريه؛

آيا معارضين سوري تبديل به طالباني ديگر براي آمريكا مي‌شوند؟

پايداري نظام بشار اسد پس از حدود سه سال بحران، باعث تشتت آرا در بين سياست‌مداران آمريكايي شده است.

به گزار ش خبرنگار سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، بيش از دو سال و نيم از بحران سوريه مي‌گذرد و اتفاقات متعددي در پس اين بحران رقم خورده كه اين اتفاقات ديگر شامل كشور سوريه نيست و عوارض آن را هم‌اكنون در كشورهاي غربي شاهد هستيم.

كارشناسان غربي در ابتدا متصور بودند كه اين بحران فقط به سوريه و كشورهايي كه با آن منافع مشتركي دارند ضربه مي‌زند، اما امروز شاهد كشيده شدن اين بحران به درون كشورهاي غربي هستيم، چرا كه هم‌اكنون مقامات غربي به‌ويژه آمريكايي از اتخاذ تصميم يكسان در رابطه با سوريه عاجز مانده‌اند و نمي‌توانند به اهدافي كه از قبل طراحي كرده بودند، دست يابند.

سرنگوني نظام بشار اسد محور كليه برنامه‌هاي كشورهاي غربي بود به همين خاطر از تمامي امكانات براي رسيدن به هدفشان استفاده كردند، اما پايداري دولت بشار اسد در برابر اقدامات براندازانه غرب چيزي جز دودستگي در بين دولت‌هاي غربي را نصيب آنان نكرده است.

اين اختلافات را مي‌توان در مواضع اخير اعضاي كابينه اوباما ديد، چرا كه برخي از آنها همچنان اصرار بر اجراي نقشه‌هايي كه نزديك به سه سال پيش براي سرنگوني نظام بشار اسد كشيده‌اند ديد، اما برخي ديگر مواضعي كاملا متضاد را اتخاذ كرده‌اند.

در ميان نخبگان سياسي دولت آمريكا "جان کری" وزیر امور خارجه پیشنهاد بمباران مواضع ارتش "بشار اسد" را مطرح كرده، اما "مارتین دمپسی" رئیس ستاد مشترک مسلح ايالات متحده درباره عواقب عملیات نسنجیده در سوریه به سیاستمداران هشدار داده است.

رسانه‌های آمریکايي از قول  دمپسی نوشته‌اند "ما نمی‌توانیم فقط چند بمب بیندازیم و یا چند موشک به اهدافی در سوریه رها کنیم به این امید که برای اتمام مناقشه کافی خواهد بود"؛ البته دمپسي براي گفته‌هاي خود دلايل متقني را آورده، چرا كه پس از جر و بحث در مورد سوریه در پشت پرده اجلاس سران " جی-8  " در ایرلند ، این بار دمپسی در نامه‌ای به " کارل لوین " رئیس کمیته امور نظامی مجلس سنا آمريكا آمار و ارقام حمله به سوريه را این‌گونه ذکر کرده است: برای انجام حملات از راه دور محدود به مواضع ارتش سوریه صدها هواپیما از پایگاه زمینی و دریایی ( بیش از 700 پرواز نظامی) لازم است.

برای اینکه زرادخانه‌های سلاح شیمیایی را تحت کنترل بگیرند چند هزار نظامی از واحدهای نظامی نیروهای عملیات ویژه لازم است.

انجام عملیات هوایی برای مالیات‌پردازان آمریکایی هر ماه یک میلیارد دلار حداقل در یک سال تمام خواهد شد با توجه به اينكه در عملیات زمینی، ‌این هزینه‌ها عملاً‌ افزایش خواهد یافت.
 
به اعتقاد دمپسی، ریسک ایجاد منطقه حائل در اطراف مرزهای سوریه برای دفاع از مخالفان شبیه ایجاد منطقه پرواز ممنوع است که مسئله گلوله باران این مناطق توسط ارتش سوریه نیز به آن اضافه می‌شود.

 مفهوم این نامه به روشني مي‌گويد كه عملیات علیه دمشق از نظر مقیاس و هزینه‌های مالی برای آمریکا قابل مقایسه با هزینه‌های جنگ افغانستان بوده و کاخ سفید با تصمیم‌گیری در مورد شرکت مستقیم در مناقشه جدید، باید نه عواقب فرضی بلکه عواقب واقعی چنین اقدامی را متصور شود.

اين نامه نشان‌دهنده اينست كه اختلاف‌نظر در مورد نحوه برخورد با سوریه به دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان منحصر نمی‌شود و در سطح وزارتخانه‌های آمریکا نیز این بحث وجود دارد.

مارتین دمپسی معتقد است خروج بشار اسد از قدرت ناآرامی در سوریه را بیشتر می‌کند چرا كه همه نگرانی آمریکا مربوط به احتمال تسلط گروه‌های تندرو بر قدرت است.

رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا مي‌گويد ما امروز خیلی بهتر از قبل ماهیت گروه‌های میانه‌رو را می‌دانیم اما باید توجه کرد که ادامه بحران در سوریه احتمال آغاز درگیری‌های منطقه‌ای را بیشتر می‌کند.

البته مایکل مورل معاون رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از جمله كساني است كه نسبت به قبضه کردن قدرت در سوریه از سوی القاعده در صورت برکناری نظام بشار اسد هشدار داده و اعلام كرده نشست احتمالی با مخالفان سوریه در ژنو 2 می‌تواند کلیدی برای تامین ثبات سوریه باشد.

این مسئول آمریکایی اظهار داشته است خالی ماندن صندلی قدرت در سوریه امکان دارد زمینه را برای اعضای القاعده جهت اتخاذ تدابیری از جمله استفاده از انبارهای سلاح در سوریه جهت قبضه کردن قدرت فراهم کند.

اما پس از همه اين اظهارات هنري كيسينجر وزير خارجه نيكسون و تئوريسين كهنه‌كار آمريكايي در مقاله‌اي مي‌گويد فروپاشي دولت مي‌تواند آن سرزمين را به گهواره‌اي براي تروريسم يا بكارگيري سلاح عليه همسايگاني تبديل كند كه در فقدان دولت مركزي هيچ ابزاري براي بي‌تاثير كردن آنها نيست.

 در قلب دنیای اسلام، سوریه در دوران بشار اسد به استراتژی ایران در شرق و در مدیترانه کمک کرده و این کشور از حماس که موجودیت اسراییل را نفی می‌کند حمایت کرده و مدافع حزب الله لبنان هم هست.

ایالات متحده هم دلایل بشر دوستانه‌ای برای حمایت از سقوط اسد و تشویق دیپلماسی بین‌المللی برای رسیدن به این هدف دارد از سوی دیگر، هر نفع استراتژیکی نباید دلیلی برای جنگ باشد در غیر اين صورت هیچ جایی برای دیپلماسی باقی نخواهد ماند.

وقتی نیروی نظامی مدنظر قرار بگیرد، چندین مسأله مهم دیگر هم باید مورد ملاحظه قرار گیرد چرا كه وقتی ایالات متحده عقب‌نشینی خود از عراق و افغانستان را تسریع کرده، چگونه تعهد نظامی دیگر در همان منطقه قابل توجیه خواهد بود به‌ویژه که این تعهد نظامی احتمالا چالش‌های مشابهی در پی خواهد داشت؟
                    
آیا این رویکرد جدید (که آشکارا کمتر نظامی و استراتژیک است و بیشتر به سوی دیپلماسی و مسائل اخلاقی میل دارد) آن معماهایی که تلاش‌های اولیه در عراق و افغانستان را با مشکل مواجه کرد و منجر به عقب‌نشینی و شکاف در آمریکا شد را حل خواهد کرد؟ یا آیا رویکرد مذکور با قمار بر سر پرستیژ و اعتبار آمریکا در تحولات داخلی (که آمریکا ابزار‌های کمتر و اهرم‌های کمتری برای شکل دادن به تحولات دارد) این دشواری را افزایش نخواهد داد؟ چه کسی جایگزین رهبر ساقط شده خواهد شد و درباره او چه می‌دانیم؟ آیا نتیجه آن بهبود شرایط انسانی و وضعیت امنیتی خواهد بود؟ یا آیا ما خطر تکرار تجربه‌طلبان را انجام می‌دهیم که برای مبارزه با مهاجمان شوروی از سوی ما تجهیز اما در آخر به چالشی امنیتی برای خود ما تبدیل شدند؟

تفاوت میان مداخله "استراتژیک" و "بشردوستانه" در اینجا به هم نزدیک‌تر می‌شود. جامعه بین‌المللی مداخله بشر دوستانه را با "اجماع" تعریف می‌کند و دستیابی به آن آنقدر دشوار است که عموما تلاش‌ها را محدود می‌کند از سوی دیگر، مداخله‌ای که یکجانبه است یا مبتنی بر ائتلاف اراده‌ها است، مقاومت کشور‌هایی (مثل روسیه و چین) که از کاربست این سیاست در سرزمین‌های خود بیم دارند را بر‌می‌انگیزد بنابراین دستیابی به حمایت داخلی برای آن دشوار است.

دکترین مداخله بشردوستانه در معرض تعلیق میان قواعد کلی و اصول آن و ظرفیت اجرای آن قرار گرفته است در مقابل، مداخله یک‌جانبه به قیمت حمایت بین‌المللی و داخلی تمام می‌شود.

مداخله نظامی_ بشردوستانه یا استراتژیک_ دو پیش شرط دارد: اول، اجماع بر «طرز حکومت» پس از نابودی وضع موجود ضروری است. اگر هدف محدود باشد با کنار زدن حاکمی خاص، احتمال وقوع جنگ داخلی جدیدی در نتیجه‌ی خلأ پدید آمده می‌رود چرا که گروه‌های مسلح برای جانشینی به رقابت می‌پردازند و کشورهای خارجی هم جانب طرف‌های مختلف را می‌گیرند و دوم اينكه اهداف سیاسی باید روشن بوده و به لحاظ داخلی و در مدتی مشخص قابل دستیابی باشد .

تردید دارم که مسأله سوریه تمام این موارد را در خود داشته باشد. ما نمی‌توانیم و نباید «مصلحت» را کنار بگذاریم و به مداخله نظامی تعریف نشده‌ای وارد شویم که هر چه بیشتر و بیشتر زمان سپری می شود رنگ و بوی فرقه‌ای به خود می‌گیرد.
 
در واکنش به یک تراژدی انسانی باید دقیق و محتاط باشیم تا شرایط را برای تراژدی دیگری مهیا نسازیم. در فقدان يك مفهوم استراتژيك روشن، «نظم جهاني» كه مرزها را از بين مي‌‌برد و جنگ‌های داخلی و بین‌المللی را در هم ادغام می‌کند، نمی‌تواند نفس را حبس کرده و نظاره گر باشد.

یک حس ظریفی مورد نیاز است تا چشم‌انداز خاصی به «بیانیه‌های صرف» بدهد. این مسأله‌ای حزبی نیست و در بحث‌های ملی که وارد آن می‌شویم هم باید به آن شیوه حل و فصل شوند.

انتهای پیام/
برچسب ها: آمریکا ، معارضین ، طالبان
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.