به گزارش خبرنگار
حوزه ميراث فرهنگي باشگاه خبرنگاران، در روزگاري كه هنوز خبري از تكنولوژي و جامعه مردن نبود، مراسم و سنتهاي جالبي در شهرها و روستاهاي ايران به مناسبت ماه مبارك رمضان برگزاري ميشد كه امروزه بكلي منسوخ شده و تنها در لابلاي خاطرات افراد سالخورده ميتوان نشاني از آنها را يافت.
***بانگ خروس
يكي از اين خاطرات مربوط به نقش خروس بعنوان ساعت است كه از لابلاي خاطرات يك روستايي گيلاني برايتان بازگو ميكنيم؛ از قديمالايام نگهداري خروس در اكثر خانههاي گيلان مرسوم بوده، چرا كه خروس علاوه بر خوشيمن بودن و ساير مزايا، بعنوان ساعت خانواده نقش مهمي در فعاليتهاي روزانه آنها داشته است.
يكي از مهمترين كاربردهاي خروس در ماه مبارك رمضان، بانگ بيدار باش آن در وقت سحر بوده، بدين گونه كه خروس در هر وعده سه بار ميخواند و مردم قديم گيلان فعاليت خود را در وقت سحر با صداي خروس هماهنگ كرده بودند كه در بانگ اول از خواب بيدار شده، در بانگ دوم شروع به صرف سحري و در بانگ سوم دست از خوردن ميكشيدند و تا افطاري ديگر لب به غذا نميزدند. بعدها با پيدايش زمانسنج و ساعتهاي متنوع و دقيق ديگر صداي خروس نيز با اين سنتها به حاشيه رانده و منسوخ شد. البته هنوز هم در اكثر خانوادههاي مخصوصا در روستاها، مردم حداقل يك خروس در ميان مرغهاي حياط خود نگه ميدارند و همچنان به خوشيمن بودن آن در زندگي جاريشان اعتقاد دارند.
در بخشي از گيلان و مشخصا تالش منازل روستا در ماه مبارك رمضان بوسيله طنابهايي به هم وصل شده بودند كه زنگولهاي در انتهاي آن نصب شده بود كه مردم همديگر را بوسيله آن براي سحر با خبر ميكردند.
***جارچي تهران قديم
زماني كه تهران تازه در حال شكلگيري بوده جمعيت اندك آن در قسمت جنوب يعني ري و بازار امروزي سكونت داشتند. براي نظم دادن به شهر و كنترل عبور و مرور و فعاليتهاي روزانه افراد، قبل از تاريكي هوا، جارچي بهمراه طبل در خيابان به راه افتاده و با صداي طبل و آواز خود به همگان اعلام ميكرد كه ديگر وقت كار تمام است و بايد بساط خود را جمع كنند كه رفت و آمد نيز تا صبح در شهر ممنوع ميشد.
اما در ماه مبارك رمضان با اينكه بازار در وقت مقرر هر روز تعطيل ميشد اما عبور و مرور در شهر تا نزديك سحر ادامه داشته و افراد ميتوانستند براي رفتن به حمام، مسجد، قهوهخانه، زورخانه و ... در خيابان تردد كنند. مسير عبور و مرور مردم در خيابانها با چراغهاي نفتي تا صبح روشن بود كه بعدها، يعني در زمان "مظفرالدين شاه"، برق جانشين اين چراغها شد...
دروقت سحر جارچي با خواندن آواز، مردم را بيدار ميكرد و در وقت افطار هم صداي اذان مردم را از تمام زمان روزهداري آگاه ميكرد.
بعدها صداي شليك توپ هم به اين سنتها اضافه شد، بطوريكه در نقاط مختلف شهر توپهايي مستقر كرده بودند كه در وقت افطار و سحر، سه بار شليك ميشد و بدين گونه ساعاتشرعي را به مردم اعلام ميكرد.
البته آنها بعد از خوردن سحري چراغهاي نفتي گردسوزي را از سر در منازل خود آويزان ميكردند تا ساير افراد نيز با ديدن آن بساط سحري را برچينند.
***كلوخاندازان
كلوخاندازان كه يك وجه آئيني-مذهبي داشته روزگاري نه چندان دور جزو سنتهاي پابرجا در تهران و اكثر شهرهاي ايران بود. بدين صورت كه مردم چند روز قبل از شروع ماه مبارك رمضان به دل طبيعت رفته و كلوخي را محكم به زمين ميكوبيدند تا خرد شود. آنها معتقد بودند اين كلوخ نمادي از بديها و ناپاكيها است كه با انجام اين عمل تمامي اعمال بد خود را از بين برده و پاك و منزه به استقبال رمضان ميروند.
اصلاح سر و صورت، پوشيدن جامه نو، ايتام و افطاري دادن، نذري، شستن ظروف مهمانيهاي عمومي و مشت كوبيدن به ديوار همسايه از ديگر رسومات قديم بوده كه همگي آنها امروزه به خاطره تبديل شده است./ي2
گزارش از رضا شوكتي.