سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

امشب فروفتاده مگر ماه از آسمان

اين جزر و مد چيست که تا ماه مي رود؟/درياي درد کيست که در چاه مي رود؟/اين سان که چرخ مي گذرد بر مدار شوم/بيم خسوف و تيرگي ماه مي رود ...

شب سوگوار/ سپيده کاشاني

گذر دارد زمان بر جاده شب سوگوار امشب

مه از غم کرده روي خويش پنهان در غبار امشب

چه افتاده است يا رب در حريم گنبد گردون

که مي ريزند انجم اشک حسرت در کنار امشب

مگر کشتند در محراب آن دلداده حق را

که دل در سينه مي گريد ز ماتم زار زار امشب

نسيم مويه گر غمگين به گوش نخل مي گويد

دوتا شد پشت چرخ از سوگ آن يکتا سوار امشب

ز تيغ شب پرستان در حريم مسجد کوفه

رخ فرزند قرآن شد ز خون سر، نگار امشب

علي مولود کعبه حجت حق يار محرومان

به خون غلتيد و شد فارغ ز رنج و انتظار امشب

سوي معبود شد، زنداني زندان آب و گل

شد از «فزت و رب الکعبه» اين راز آشکار امشب

علي در چاه غم فرياد زد تنهايي خود را

شنو پژواک آن را از وراي شام تار امشب

بنال اي همنوا با من سرشک از ديده جاري کن

که خون مي گريد از اين قصه چاه رازدار امشب

گل گلزار مسکينان مگر شد از خزان پرپر

که مي بارند اشک از ديده چون ابر بهار امشب

دگر آن ناشناس مهربان از در نمي آيد

که بنوازد يتيمان را به لطف بي شمار امشب

دلا پرواز کن سوي نجف آن قبله دل ها

سلام ما به بال شوق بر تا آن ديار امشب

بگو اي يار محرومان شب قدرت مبارک باد

ترا قدر آفرين داده است قدر بي شمار امشب

«سپيده» سر به درگاه علي بهر شفاعت نه

مگر در پرتو لطفش دلت يابد قرار امشب


کوچه هاي کوفه/ قيصر امين پور

اين جزر و مد چيست که تا ماه مي رود؟

درياي درد کيست که در چاه مي رود؟

اين سان که چرخ مي گذرد بر مدار شوم

بيم خسوف و تيرگي ماه مي رود

گويي که چرخ بوي خطر را شنيده است

يک لحظه مکث کرده، به اکراه مي رود

آبستن عزاي عظيمي است، کاين چنين

آسيمه سر نسيم سحرگاه مي رود

امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان

يا آفتاب روي زمين راه مي رود؟

در کوچه هاي کوفه صداي عبور کيست؟

گويا دلي به مقصد دلخواه مي رود

دارد سر شکافتن فرق آفتاب

آن سايه اي که در دل شب راه مي رود


همه گويند علي مظلوم است/ محمدجواد غفورزاده شفق

رهرواني که عدالت طلب اند

پايمال ستم و جان به لب اند

روشنان فلکي با مهتاب

اختراني که به دامان شب اند

همه گويند علي مظلوم است

نخل هايي که پريشان مويند

غنچه هايي که شقايق بويند

سينه هايي که نشستند به داغ

داغ هايي که ز دل مي رويند

همه گويند علي مظلوم است

باغ هايي که پر از پاييزند

داغ هايي که ملال انگيزند

ناله مرغ شب و پيک سحر

سينه هايي که ز غم لبريزند

همه گويند علي مظلوم است

لاله هايي که جگر سوخته اند

مشعل آه برافروخته اند

بينوايان يتيمي که هنوز

چشم اميد به در دوخته اند

همه گويند علي مظلوم است

حق پرستان دل از کف داده

مردم پاک دل و آزاده

مسجد کوفه و گلدسته نور

خم محراب و گل سجاده

همه گويند علي مظلوم است

پس از آن صبح قيامت تاثير

هاي هاي دل مسکين و اسير

سفره هايي که به نان محتاج اند

اشک ويرانه  نشينان فقير

همه گويند علي مظلوم است

خون غلتيده به رخساره ماه

مطلع آيه «انا لله»

آه در کوه و کمر پيچيده

ناله گم شده در سينه چاه

همه گويند علي مظلوم است

اشک هايي که سرازير شده است

کاسه هايي که پر از شير شده است

خارهايي که فرو رفته به چشم

استخواني که گلوگير شده است

همه گويند علي مظلوم است

عرفات و حجر و حِجر و مقام

چشمه زمزم و وادي سلام

نجف و يثرب و بطحا و بقيع

قبر ويران شده چهار امام

همه گويند علي مظلوم است

ياس پرپر شده و پژمرده

غنچه سر به گريبان برده

در آتش زده گلشن وحي

باغ نيلوفر سيلي خورده

همه گويند علي مظلوم است

خيمه هايي که به غارت رفتند

اهل بيتي که اسارت رفتند

قلتگاهي که در آن جا گل ها

دست بسته به زيارت رفتند

همه گويند علي مظلوم است


علي آرام مي سوزد / بهروز سپيدنامه

علي امشب ميان کوچه ها تنهاتر از ماه است

پريشان تر ز مرغان عزادار شبانگاه است

به روي ارغوانش عطر لبخندي شکوفا شد

علي آيا ز توفيقي که امشب دارد آگاه است؟

شتاب گام هايش بيشتر مي گردد از نبض اش

مسير زندگي در چشم او امشب چه کوتاه است

خزيده در رداي شب تمام ناجوانمردي

و شمشيري که قصدش فرق خورشيد سحرگاه است

علي آرام مي سوزد علي آرام مي جوشد

علي آرام مي نوشد از آن جامي که دلخواه است

ميان چشم هايش قطره اشکي شکوفا شد

ميان چشم هايي که دليل هرچه گمراه است

علي آرام مي گريد ز داغ کودکاني که

فراق مهرباني ها بر آن ها سخت جانکاه است

يتيمان کاسه هاي شير را بر خاک اندازيد

مجال دلنوازي با علي بسيار کوتاه است

صدايي آشنا مي آيد از اعماق تاريکي

نواي بغض نخلستان و يا غم مويه چاه است

هنوز از مسجد کوفه پس از کوچ علي بيني

که ذکر دائم گلدسته هايش: «فزت و ا...» است

برچسب ها: باشگاه ، شبانه ، شب ، قدر ، شعر
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.