به گزارش
باشگاه خبرنگاران ؛
باز هواي سحرم آرزوست
خلوت و مژگان ترم آرزوست
شکوه غربت نبرم اين زمان
دست تو و روي توام آرزوست
خسته ام از ديدن اين شوره زار
چشم شقايق مگرم آرزوست
واقعه ديدن روي ترا
ثانيه اي بيشترم آرزوست
جلوه اين ماه نکو را ببين
رنگ و رخ روي توام آرزوست
اين شب قدرست که ما با هميم
من شب قدري دگرم آرزوست
حس ترا مي کنم اي جان من
عزلت شبي دگرم آرزوست
خانه عشطاق مهاجر کجاست
در سفرت بال و پرم آرزوست
حسرت دل باز دارين شعر من
جام ميي در حرمم آرزوست
احمد عزيزياحمد عزيزي