سایر زبان ها

صفحه نخست

انتخابات

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

جادوي داستان در سينما

هفده سالم بود فكر كنم... همه دنيايم را مي توانستم جمع كنم توي يك چمدان و ببرم با خودم هر جا كه مي خواستم چند جلد كتاب و مجله بود و آن نوارهاي دوست داشتني وي اچ اس...

باشگاه خبرنگاران؛‌   هفده سالم بود فكر كنم... همه دنيايم را مي توانستم جمع كنم توي يك چمدان و ببرم با خودم هر جا كه مي خواستم چند جلد كتاب و مجله بود و آن نوارهاي دوست داشتني وي اچ اس...

با كلي آرزو و رؤيا كه خيلي بزرگ بودند، اما جاي زيادي نمي گرفتند. صبح يك روز داغ تابستان بود كه وي اچ اس آپارتمان بيلي وايلدر رسيد دستم...

فيلم را ديدم. چطور مي شد اين همه چيز خوب، يك جا توي يك فيلم جمع شود؟ سرمست بودم و گيج... آپارتمان چيزي داشت كه آدم را جادو مي كرد، يك چيز خوب و دوست داشتني، مدتي طول كشيد تا فهميدم آن چيز خوب و دوست داشتني، چيزي نيست جز، ... "داستان".

ديگر كار از كار گذشته بود، افسون شده بودم و حالا عطشم به داستان بيشتر شده بود، جايي خوانده بودم: "بهترين داستان هاي دنيا هنوز نوشته نشده اند". چند سال گذشت تا فهميدم داستان گفتن خيلي كار سختي است، خيلي خيلي سخت تر از چيزي كه فكرش را مي كردم نگارش اولين نسخه ملبورن در ارديبهشت 1391 به پايان رسيد. درست يك سال بعد، پس از كش و قوس فراوان براي پيدا كردن تهيه كننده و دريافت پروانه ساخت، فيلمبرداري فيلم در ارديبهشت 1392 آغاز شد و حالا ... چند روزي است كه فيلمبرداري تمام شده است.

ملبورن تلاش من بود براي نزديك شدن به رؤياي داستان گويي... و شايد اداي ديني به همه آن لحظات خوشي كه از داستان سرمست مي شدم.

چند شب پيش، بعد از چند سال، دوباره آپارتمان را ديدم... اين بار روي دي وي دي و با كيفيت خوب، خيالم راحت شد، خوشبختانه همه چيز سر جايش بود. هنوز هم چيزي توي فيلم بود كه آدم را جادو مي كرد، يك چيز خوب... و خيلي دوست داشتني./ص

يادداشت از : نيما جاويدي
منبع: ماهنامه 24
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.