|
|
|
سوره مريم
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ |
كافها يا عين صاد ( ۱) |
|
كهيعص ﴿ ۱ ﴾ |
[اين] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بندهاش زكرياست ( ۲) |
|
ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿ ۲ ﴾ |
آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد ( ۳) |
|
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا ﴿ ۳ ﴾ |
گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبودهام ( ۴) |
|
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿ ۴ ﴾ |
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش ( ۵) |
|
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ﴿ ۵ ﴾ |
كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسنديده گردان ( ۶) |
|
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿ ۶ ﴾ |
اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مىدهيم كه قبلا همنامى براى او قرار ندادهايم ( ۷) |
|
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا ﴿ ۷ ﴾ |
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام ( ۸) |
|
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿ ۸ ﴾ |
[فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلا آفريدهام ( ۹) |
|
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿ ۹ ﴾ |
گفت پروردگارا نشانهاى براى من قرار ده فرمود نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمىگويى ( ۱۰) |
|
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿ ۱۰ ﴾ |
پس از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد ( ۱۱) |
|
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿ ۱۱ ﴾ |
اى يحيى كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير و از كودكى به او نبوت داديم ( ۱۲) |
|
يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿ ۱۲ ﴾ |
و [نيز] از جانب خود مهربانى و پاكى [به او داديم] و تقواپيشه بود ( ۱۳) |
|
وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا ﴿ ۱۳ ﴾ |
و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود ( ۱۴) |
|
وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا ﴿ ۱۴ ﴾ |
و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده برانگيخته مىشود ( ۱۵) |
|
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿ ۱۵ ﴾ |
و در اين كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از كسان خود در مكانى شرقى به كنارى شتافت ( ۱۶) |
|
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿ ۱۶ ﴾ |
و در برابر آنان پردهاى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوشاندام بر او نمايان شد ( ۱۷) |
|
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿ ۱۷ ﴾ |
[مريم] گفت اگر پرهيزگارى من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم ( ۱۸) |
|
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا ﴿ ۱۸ ﴾ |
گفت من فقط فرستاده پروردگار توام براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم ( ۱۹) |
|
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿ ۱۹ ﴾ |
گفت چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبودهام ( ۲۰) |
|
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿ ۲۰ ﴾ |
گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستورى قطعى بود ( ۲۱) |
|
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا ﴿ ۲۱ ﴾ |
پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتادهاى پناه جست ( ۲۲) |
|
فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿ ۲۲ ﴾ |
تا درد زايمان او را به سوى تنه درختخرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموششده بودم ( ۲۳) |
|
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا ﴿ ۲۳ ﴾ |
پس از زير [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است ( ۲۴) |
|
فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿ ۲۴ ﴾ |
و تنه درختخرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماى تازه مىريزد ( ۲۵) |
|
وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿ ۲۵ ﴾ |
و بخور و بنوش و ديده روشن دار پس اگر كسى از آدميان را ديدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كردهام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت ( ۲۶) |
|
فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا ﴿ ۲۶ ﴾ |
پس [مريم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شدهاى ( ۲۷) |
|
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿ ۲۷ ﴾ |
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود ( ۲۸) |
|
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿ ۲۸ ﴾ |
[مريم] به سوى [عيسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك استسخن بگوييم ( ۲۹) |
|
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿ ۲۹ ﴾ |
[كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است ( ۳۰) |
|
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿ ۳۰ ﴾ |
و هر جا كه باشم مرا با بركتساخته و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است ( ۳۱) |
|
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿ ۳۱ ﴾ |
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است ( ۳۲) |
|
وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿ ۳۲ ﴾ |
و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده برانگيخته مىشوم ( ۳۳) |
|
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿ ۳۳ ﴾ |
اين است [ماجراى] عيسى پسر مريم [همان] گفتار درستى كه در آن شك مىكنند ( ۳۴) |
|
ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿ ۳۴ ﴾ |
خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد منزه است او چون كارى را اراده كند همين قدر به آن مىگويد موجود شو پس بىدرنگ موجود مىشود ( ۳۵) |
|
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿ ۳۵ ﴾ |
و در حقيقتخداست كه پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد اين است راه راست ( ۳۶) |
|
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿ ۳۶ ﴾ |
اما دستهها[ى گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك ( ۳۷) |
|
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿ ۳۷ ﴾ |
چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مىآيند ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند ( ۳۸) |
|
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿ ۳۸ ﴾ |
و آنان را از روز حسرت بيم ده آنگاه كه داورى انجام گيرد و حال آنكه آنها [اكنون] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند ( ۳۹) |
|
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿ ۳۹ ﴾ |
ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث مىبريم و [همه] به سوى ما بازگردانيده مىشوند ( ۴۰) |
|
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿ ۴۰ ﴾ |
و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود ( ۴۱) |
|
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿ ۴۱ ﴾ |
چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزى را كه نمىشنود و نمىبيند و از تو چيزى را دور نمىكند مىپرستى ( ۴۲) |
|
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا ﴿ ۴۲ ﴾ |
اى پدر به راستى مرا از دانش [وحى حقايقى به دست] آمده كه تو را نيامده است پس از من پيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت نمايم ( ۴۳) |
|
يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا ﴿ ۴۳ ﴾ |
پدر جان شيطان را مپرست كه شيطان [خداى] رحمان را عصيانگر است ( ۴۴) |
|
يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿ ۴۴ ﴾ |
پدر جان من مىترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى ( ۴۵) |
|
يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿ ۴۵ ﴾ |
گفت اى ابراهيم آيا تو از خدايان من متنفرى اگر باز نايستى تو را سنگسار خواهم كرد و [برو] براى مدتى طولانى از من دور شو ( ۴۶) |
|
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا ﴿ ۴۶ ﴾ |
[ابراهيم] گفت درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است ( ۴۷) |
|
قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿ ۴۷ ﴾ |
و از شما و [از] آنچه غير از خدا مىخوانيد كناره مىگيرم و پروردگارم را مىخوانم اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم ( ۴۸) |
|
وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا ﴿ ۴۸ ﴾ |
و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مىپرستيدند كناره گرفت اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر گردانيديم ( ۴۹) |
|
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿ ۴۹ ﴾ |
و از رحمتخويش به آنان ارزانى داشتيم و ذكر خير بلندى برايشان قرار داديم ( ۵۰) |
|
وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ﴿ ۵۰ ﴾ |
و در اين كتاب از موسى ياد كن زيرا كه او پاكدل و فرستادهاى پيامبر بود ( ۵۱) |
|
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۱ ﴾ |
و از جانب راست طور او را ندا داديم و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم ( ۵۲) |
|
وَنَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا ﴿ ۵۲ ﴾ |
و به رحمتخويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم ( ۵۳) |
|
وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا ﴿ ۵۳ ﴾ |
و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن زيرا كه او درستوعده و فرستادهاى پيامبر بود ( ۵۴) |
|
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۴ ﴾ |
و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مىداد و همواره نزد پروردگارش پسنديده[رفتار] بود ( ۵۵) |
|
وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا ﴿ ۵۵ ﴾ |
و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود ( ۵۶) |
|
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۶ ﴾ |
و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم ( ۵۷) |
|
وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿ ۵۷ ﴾ |
آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم [و] هر گاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مىشد سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند ( ۵۸) |
|
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﴿ ۵۸ ﴾ |
آنگاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد ( ۵۹) |
|
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿ ۵۹ ﴾ |
مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند كه آنان به بهشت درمىآيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت ( ۶۰) |
|
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿ ۶۰ ﴾ |
باغهاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است در حقيقت وعده او انجامشدنى است ( ۶۱) |
|
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿ ۶۱ ﴾ |
در آنجا سخن بيهودهاى نمىشنوند جز درود و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است ( ۶۲) |
|
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿ ۶۲ ﴾ |
اين همان بهشتى است كه به هر يك از بندگان ما كه پرهيزگار باشند به ميراث مىدهيم ( ۶۳) |
|
تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيًّا ﴿ ۶۳ ﴾ |
و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشويم آنچه پيش روى ما و آنچه پشتسر ما و آنچه ميان اين دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است ( ۶۴) |
|
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴿ ۶۴ ﴾ |
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش آيا براى او همنامى مىشناسى ( ۶۵) |
|
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿ ۶۵ ﴾ |
و انسان مىگويد آيا وقتى بميرم راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مىشوم ( ۶۶) |
|
وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿ ۶۶ ﴾ |
آيا انسان به ياد نمىآورد كه ما او را قبلا آفريدهايم و حال آنكه چيزى نبوده است ( ۶۷) |
|
أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿ ۶۷ ﴾ |
پس به پروردگارت سوگند كه آنها را با شياطين محشور خواهيم ساختسپس در حالى كه به زانو درآمدهاند آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد ( ۶۸) |
|
فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿ ۶۸ ﴾ |
آنگاه از هر دستهاى كسانى از آنان را كه بر [خداى] رحمان سركشتر بودهاند بيرون خواهيم كشيد ( ۶۹) |
|
ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا ﴿ ۶۹ ﴾ |
پس از آن به كسانى كه براى درآمدن به [جهنم] سزاوارترند خود داناتريم ( ۷۰) |
|
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا ﴿ ۷۰ ﴾ |
و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مىگردد اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است ( ۷۱) |
|
وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ﴿ ۷۱ ﴾ |
آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بودهاند مىرهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مىكنيم ( ۷۲) |
|
ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿ ۷۲ ﴾ |
و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود كسانى كه كفر ورزيدهاند به آنان كه ايمان آوردهاند مىگويند كدام يك از [ما] دو گروه جايگاهش بهتر و محفلش آراستهتر است ( ۷۳) |
|
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿ ۷۳ ﴾ |
و چه بسيار نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند ( ۷۴) |
|
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿ ۷۴ ﴾ |
بگو هر كه در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مهلت مىدهد تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مىشود يا عذاب يا روز رستاخيز را ببينند پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوانتر است ( ۷۵) |
|
قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿ ۷۵ ﴾ |
و خداوند كسانى را كه هدايتيافتهاند بر هدايتشان مىافزايد و نيكيهاى ماندگار نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوشفرجامتر است ( ۷۶) |
|
وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا ﴿ ۷۶ ﴾ |
آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت قطعا به من مال و فرزند [بسيار] داده خواهد شد ( ۷۷) |
|
أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿ ۷۷ ﴾ |
آيا بر غيب آگاه شده يا از [خداى] رحمان عهدى گرفته است ( ۷۸) |
|
أَاطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿ ۷۸ ﴾ |
نه چنين است به زودى آنچه را مىگويد مىنويسيم و عذاب را براى او خواهيم افزود ( ۷۹) |
|
كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿ ۷۹ ﴾ |
و آنچه را مىگويد از او به ارث مىبريم و تنها به سوى ما خواهد آمد ( ۸۰) |
|
وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿ ۸۰ ﴾ |
و به جاى خدا معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه] عزت باشد ( ۸۱) |
|
وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿ ۸۱ ﴾ |
نه چنين است به زودى [آن معبودان] عبادت ايشان را انكار مىكنند و دشمن آنان مىگردند ( ۸۲) |
|
كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿ ۸۲ ﴾ |
آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم تا آنان را [به گناهان] تحريك كنند ( ۸۳) |
|
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿ ۸۳ ﴾ |
پس بر ضد آنان شتاب مكن كه ما [روزها] را براى آنها شماره مىكنيم ( ۸۴) |
|
فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿ ۸۴ ﴾ |
[ياد كن] روزى را كه پرهيزگاران را به سوى [خداى] رحمان گروه گروه محشور مىكنيم ( ۸۵) |
|
يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿ ۸۵ ﴾ |
و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مىرانيم ( ۸۶) |
|
وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿ ۸۶ ﴾ |
[آنان] اختيار شفاعت را ندارند جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است ( ۸۷) |
|
لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿ ۸۷ ﴾ |
و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده است ( ۸۸) |
|
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿ ۸۸ ﴾ |
واقعا چيز زشتى را [بر زبان] آورديد ( ۸۹) |
|
لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿ ۸۹ ﴾ |
چيزى نمانده است كه آسمانها از اين [سخن] بشكافند و زمين چاك خورد و كوهها به شدت فرو ريزند ( ۹۰) |
|
تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿ ۹۰ ﴾ |
از اينكه براى [خداى] رحمان فرزندى قايل شدند ( ۹۱) |
|
أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿ ۹۱ ﴾ |
[خداى] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند ( ۹۲) |
|
وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿ ۹۲ ﴾ |
هر كه در آسمانها و زمين است جز بندهوار به سوى [خداى] رحمان نمىآيد ( ۹۳) |
|
إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿ ۹۳ ﴾ |
و يقينا آنها را به حساب آورده و به دقتشماره كرده است ( ۹۴) |
|
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿ ۹۴ ﴾ |
و روز قيامت همه آنها تنها به سوى او خواهند آمد ( ۹۵) |
|
وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿ ۹۵ ﴾ |
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد ( ۹۶) |
|
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿ ۹۶ ﴾ |
در حقيقت ما اين [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بدان نويد و مردم ستيزهجو را بدان بيم دهى ( ۹۷) |
|
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿ ۹۷ ﴾ |
و چه بسيار نسلها كه پيش از آنان هلاك كرديم آيا كسى از آنان را مىيابى يا صدايى از ايشان مىشنوى ( ۹۸) |
|
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا ﴿ ۹۸ ﴾ |
سوره طه
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ |
طه ( ۱) |
|
طه ﴿ ۱ ﴾ |
قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى ( ۲) |
|
مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿ ۲ ﴾ |
جز اينكه براى هر كه مىترسد پندى باشد ( ۳) |
|
إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى ﴿ ۳ ﴾ |
[كتابى است] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است ( ۴) |
|
تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿ ۴ ﴾ |
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است ( ۵) |
|
الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿ ۵ ﴾ |
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آن اوست ( ۶) |
|
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿ ۶ ﴾ |
و اگر سخن به آواز گويى او نهان و نهانتر را مىداند ( ۷) |
|
وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿ ۷ ﴾ |
خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد ( ۸) |
|
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿ ۸ ﴾ |
و آيا خبر موسى به تو رسيد ( ۹) |
|
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿ ۹ ﴾ |
هنگامى كه آتشى ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشى ديدم اميد كه پارهاى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( ۱۰) |
|
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿ ۱۰ ﴾ |
پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى ( ۱۱) |
|
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿ ۱۱ ﴾ |
اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى ( ۱۲) |
|
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿ ۱۲ ﴾ |
و من تو را برگزيدهام پس بدانچه وحى مىشود گوش فرا ده ( ۱۳) |
|
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿ ۱۳ ﴾ |
منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار ( ۱۴) |
|
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿ ۱۴ ﴾ |
در حقيقت قيامت فرارسنده است مىخواهم آن را پوشيده دارم تا هر كسى به [موجب] آنچه مىكوشد جزا يابد ( ۱۵) |
|
إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿ ۱۵ ﴾ |
پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهى شد ( ۱۶) |
|
فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿ ۱۶ ﴾ |
و اى موسى در دست راست تو چيست ( ۱۷) |
|
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۱۷ ﴾ |
گفت اين عصاى من است بر آن تكيه مىدهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمىآيد ( ۱۸) |
|
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿ ۱۸ ﴾ |
فرمود اى موسى آن را بينداز ( ۱۹) |
|
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿ ۱۹ ﴾ |
پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مىخزيد ( ۲۰) |
|
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿ ۲۰ ﴾ |
فرمود آن را بگير و مترس به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد ( ۲۱) |
|
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿ ۲۱ ﴾ |
و دستخود را به پهلويت ببر سپيد بىگزند برمىآيد [اين] معجزهاى ديگر است ( ۲۲) |
|
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿ ۲۲ ﴾ |
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم ( ۲۳) |
|
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿ ۲۳ ﴾ |
به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است ( ۲۴) |
|
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿ ۲۴ ﴾ |
گفت پروردگارا سينهام را گشاده گردان ( ۲۵) |
|
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿ ۲۵ ﴾ |
و كارم را براى من آسان ساز ( ۲۶) |
|
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿ ۲۶ ﴾ |
و از زبانم گره بگشاى ( ۲۷) |
|
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿ ۲۷ ﴾ |
[تا] سخنم را بفهمند ( ۲۸) |
|
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿ ۲۸ ﴾ |
و براى من دستيارى از كسانم قرار ده ( ۲۹) |
|
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿ ۲۹ ﴾ |
هارون برادرم را ( ۳۰) |
|
هَارُونَ أَخِي ﴿ ۳۰ ﴾ |
پشتم را به او استوار كن ( ۳۱) |
|
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿ ۳۱ ﴾ |
و او را شريك كارم گردان ( ۳۲) |
|
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿ ۳۲ ﴾ |
تا تو را فراوان تسبيح گوييم ( ۳۳) |
|
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿ ۳۳ ﴾ |
و بسيار به ياد تو باشيم ( ۳۴) |
|
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿ ۳۴ ﴾ |
زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى ( ۳۵) |
|
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿ ۳۵ ﴾ |
فرمود اى موسى خواستهات به تو داده شد ( ۳۶) |
|
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿ ۳۶ ﴾ |
و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم ( ۳۷) |
|
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿ ۳۷ ﴾ |
هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مىشد وحى كرديم ( ۳۸) |
|
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿ ۳۸ ﴾ |
كه او را در صندوقچهاى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى ( ۳۹) |
|
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿ ۳۹ ﴾ |
آنگاه كه خواهر تو مىرفت و مىگفت آيا شما را بر كسى كه عهدهدار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديدهاش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصى را كشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى ( ۴۰) |
|
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿ ۴۰ ﴾ |
و تو را براى خود پروردم ( ۴۱) |
|
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿ ۴۱ ﴾ |
تو و برادرت معجزههاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد ( ۴۲) |
|
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿ ۴۲ ﴾ |
به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته ( ۴۳) |
|
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿ ۴۳ ﴾ |
و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد ( ۴۴) |
|
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿ ۴۴ ﴾ |
آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند ( ۴۵) |
|
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿ ۴۵ ﴾ |
فرمود مترسيد من همراه شمايم مىشنوم و مىبينم ( ۴۶) |
|
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿ ۴۶ ﴾ |
پس به سوى او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزهاى آوردهايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد ( ۴۷) |
|
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿ ۴۷ ﴾ |
در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند ( ۴۸) |
|
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿ ۴۸ ﴾ |
[فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن كيست ( ۴۹) |
|
قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿ ۴۹ ﴾ |
گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است ( ۵۰) |
|
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿ ۵۰ ﴾ |
گفتحال نسلهاى گذشته چون است ( ۵۱) |
|
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿ ۵۱ ﴾ |
گفت علم آن در كتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مىكند و نه فراموش مىنمايد ( ۵۲) |
|
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿ ۵۲ ﴾ |
همان كسى كه زمين را برايتان گهوارهاى ساخت و براى شما در آن راهها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن رستنيهاى گوناگون جفت جفت بيرون آورديم ( ۵۳) |
|
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿ ۵۳ ﴾ |
بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعا در اينها براى خردمندان نشانههايى است ( ۵۴) |
|
كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿ ۵۴ ﴾ |
از اين [زمين] شما را آفريدهايم در آن شما را بازمىگردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مىآوريم ( ۵۵) |
|
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿ ۵۵ ﴾ |
در حقيقت [ما] همه آيات خود را به [فرعون] نشان داديم ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت ( ۵۶) |
|
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿ ۵۶ ﴾ |
گفت اى موسى آمدهاى تا با سحر خود ما را از سرزمينمان بيرون كنى ( ۵۷) |
|
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۵۷ ﴾ |
ما [هم] قطعا براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو [آن هم] در جايى هموار ( ۵۸) |
|
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ﴿ ۵۸ ﴾ |
[موسى] گفت موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مىآيند ( ۵۹) |
|
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿ ۵۹ ﴾ |
پس فرعون رفت و [همه] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد ( ۶۰) |
|
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿ ۶۰ ﴾ |
موسى به [ساحران] گفت واى بر شما به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت] هلاك مىكند و هر كه دروغ بندد نوميد مىگردد ( ۶۱) |
|
قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿ ۶۱ ﴾ |
[ساحران] ميان خود در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند ( ۶۲) |
|
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿ ۶۲ ﴾ |
[فرعونيان] گفتند قطعا اين دو تن ساحرند [و] مىخواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند ( ۶۳) |
|
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿ ۶۳ ﴾ |
پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد در حقيقت امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مىشود ( ۶۴) |
|
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿ ۶۴ ﴾ |
[ساحران] گفتند اى موسى يا تو مىافكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مى اندازيم ( ۶۵) |
|
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿ ۶۵ ﴾ |
گفت [نه] بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمانها و چوبدستىهايشان بر اثر سحرشان در خيال او [چنين] مىنمود كه آنها به شتاب مىخزند ( ۶۶) |
|
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿ ۶۶ ﴾ |
و موسى در خود بيمى احساس كرد ( ۶۷) |
|
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى ﴿ ۶۷ ﴾ |
گفتيم مترس كه تو خود برترى ( ۶۸) |
|
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿ ۶۸ ﴾ |
و آنچه در دست راست دارى بينداز تا هر چه را ساختهاند ببلعد در حقيقت آنچه سرهمبندى كردهاند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمى شود ( ۶۹) |
|
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿ ۶۹ ﴾ |
پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم ( ۷۰) |
|
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿ ۷۰ ﴾ |
[فرعون] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است پس بىشك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مىكنم و شما را بر تنههاى درختخرما به دار مىآويزم تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سختتر و پايدارتر است ( ۷۱) |
|
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿ ۷۱ ﴾ |
گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمى مىخواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مىرانى ( ۷۲) |
|
قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿ ۷۲ ﴾ |
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است ( ۷۳) |
|
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿ ۷۳ ﴾ |
در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود جهنم براى اوست در آن نه مىميرد و نه زندگى مىيابد ( ۷۴) |
|
إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى ﴿ ۷۴ ﴾ |
و هر كه مؤمن به نزد او رود در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود ( ۷۵) |
|
وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿ ۷۵ ﴾ |
بهشتهاى عدن كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است جاودانه در آن مىمانند و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد ( ۷۶) |
|
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى ﴿ ۷۶ ﴾ |
و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه ببر و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از فرارسيدن [دشمن] بترسى و نه [از غرقشدن] بيمناك باشى ( ۷۷) |
|
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿ ۷۷ ﴾ |
پس فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كرد و[لى] از دريا آنچه آنان را فرو پوشانيد فرو پوشانيد ( ۷۸) |
|
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿ ۷۸ ﴾ |
و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هدايت ننمود ( ۷۹) |
|
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿ ۷۹ ﴾ |
اى فرزندان اسرائيل در حقيقت [ما] شما را از [دست] دشمنتان رهانيديم و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم ( ۸۰) |
|
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿ ۸۰ ﴾ |
از خوراكيهاى پاكيزهاى كه روزى شما كرديم بخوريد و[لى] در آن زيادهروى مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كس خشم من بر او فرود آيد قطعا در [ورطه] هلاكت افتاده است ( ۸۱) |
|
كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى ﴿ ۸۱ ﴾ |
و به يقين من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست راهسپر شود ( ۸۲) |
|
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿ ۸۲ ﴾ |
و اى موسى چه چيز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است ( ۸۳) |
|
وَمَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۸۳ ﴾ |
گفت اينان در پى منند و من اى پروردگارم به سويتشتافتم تا خشنود شوى ( ۸۴) |
|
قَالَ هُمْ أُولَاء عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿ ۸۴ ﴾ |
فرمود در حقيقت ما قوم تو را پس از [عزيمت] تو آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت ( ۸۵) |
|
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ ﴿ ۸۵ ﴾ |
پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت [و] گفت اى قوم من آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد آيا اين مدت بر شما طولانى مىنمود يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد ( ۸۶) |
|
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي ﴿ ۸۶ ﴾ |
گفتند ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم ولى از زينتآلات قوم بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آنها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينتآلاتش را] همين گونه بينداخت ( ۸۷) |
|
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿ ۸۷ ﴾ |
پس براى آنان پيكر گوسالهاى كه صدايى داشت بيرون آورد و [او و پيروانش] گفتند اين خداى شما و خداى موسى است و [پيمان خدا را] فراموش كرد ( ۸۸) |
|
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿ ۸۸ ﴾ |
مگر نمىبينند كه [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمىدهد و به حالشان سود و زيانى ندارد ( ۸۹) |
|
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿ ۸۹ ﴾ |
و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفتهايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد ( ۹۰) |
|
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿ ۹۰ ﴾ |
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد ( ۹۱) |
|
قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿ ۹۱ ﴾ |
[موسى] گفت اى هارون وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد ( ۹۲) |
|
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿ ۹۲ ﴾ |
كه از من پيروى كنى آيا از فرمانم سر باز زدى ( ۹۳) |
|
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿ ۹۳ ﴾ |
گفت اى پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه [موى] سرم را من ترسيدم بگويى ميان بنىاسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى ( ۹۴) |
|
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿ ۹۴ ﴾ |
[موسى] گفت اى سامرى منظور تو چه بود ( ۹۵) |
|
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿ ۹۵ ﴾ |
گفت به چيزى كه [ديگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا جبرئيل] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله] انداختم و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد ( ۹۶) |
|
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿ ۹۶ ﴾ |
گفت پس برو كه بهره تو در زندگى اين باشد كه [به هر كه نزديك تو آمد] بگويى [به من] دست مزنيد و تو را موعدى خواهد بود كه هرگز از آن تخلف نخواهى كرد و [اينك] به آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر آن را قطعا مىسوزانيم و خاكسترش مىكنيم [و] در دريا فرو مىپاشيم ( ۹۷) |
|
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿ ۹۷ ﴾ |
معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست و دانش او همه چيز را در بر گرفته است ( ۹۸) |
|
إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿ ۹۸ ﴾ |
اين گونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مىرانيم و مسلما به تو از جانب خود قرآنى دادهايم ( ۹۹) |
|
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْرًا ﴿ ۹۹ ﴾ |
هر كس از [پيروى] آن روى برتابد روز قيامت بار گناهى بر دوش مىگيرد ( ۱۰۰) |
|
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا ﴿ ۱۰۰ ﴾ |
پيوسته در آن [حال] مىماند و چه بد بارى روز قيامتخواهند داشت ( ۱۰۱) |
|
خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاء لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿ ۱۰۱ ﴾ |
[همان] روزى كه در صور دميده مىشود و در آن روز مجرمان را كبودچشم برمىانگيزيم ( ۱۰۲) |
|
يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿ ۱۰۲ ﴾ |
ميان خود به طور پنهانى با يكديگر مىگويند شما [در دنيا] جز ده [روز بيش] نماندهايد ( ۱۰۳) |
|
يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿ ۱۰۳ ﴾ |
ما داناتريم به آنچه مىگويند آنگاه كه نيكآيينترين آنان مىگويد جز يك روز بيش نماندهايد ( ۱۰۴) |
|
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا ﴿ ۱۰۴ ﴾ |
و از تو در باره كوهها مىپرسند بگو پروردگارم آنها را [در قيامت] ريز ريز خواهد ساخت ( ۱۰۵) |
|
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿ ۱۰۵ ﴾ |
پس آنها را پهن و هموار خواهد كرد ( ۱۰۶) |
|
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿ ۱۰۶ ﴾ |
نه در آن كژى مىبينى و نه ناهموارى ( ۱۰۷) |
|
لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿ ۱۰۷ ﴾ |
در آن روز [همه مردم] داعى [حق] را كه هيچ انحرافى در او نيست پيروى مىكنند و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مىگردد و جز صدايى آهسته نمىشنوى ( ۱۰۸) |
|
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿ ۱۰۸ ﴾ |
در آن روز شفاعت [به كسى] سود نبخشد مگر كسى را كه [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد ( ۱۰۹) |
|
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿ ۱۰۹ ﴾ |
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشتسر گذاشتهاند مىداند و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند ( ۱۱۰) |
|
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿ ۱۱۰ ﴾ |
و چهرهها براى آن [خداى] زنده پاينده خضوع مىكنند و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مىماند ( ۱۱۱) |
|
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿ ۱۱۱ ﴾ |
و هر كس كارهاى شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد نه از ستمى مىهراسد و نه از كاسته شدن [حقش] ( ۱۱۲) |
|
وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿ ۱۱۲ ﴾ |
و اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد ( ۱۱۳) |
|
وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿ ۱۱۳ ﴾ |
پس بلندمرتبه استخدا فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى ( ۱۱۴) |
|
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿ ۱۱۴ ﴾ |
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لى آن را] فراموش كرد و براى او عزمى [استوار] نيافتيم ( ۱۱۵) |
|
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿ ۱۱۵ ﴾ |
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند ( ۱۱۶) |
|
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿ ۱۱۶ ﴾ |
پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيرهبخت گردى ( ۱۱۷) |
|
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿ ۱۱۷ ﴾ |
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى ( ۱۱۸) |
|
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿ ۱۱۸ ﴾ |
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده ( ۱۱۹) |
|
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿ ۱۱۹ ﴾ |
پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اى آدم آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود راه نمايم ( ۱۲۰) |
|
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى ﴿ ۱۲۰ ﴾ |
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت ( ۱۲۱) |
|
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿ ۱۲۱ ﴾ |
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد ( ۱۲۲) |
|
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿ ۱۲۲ ﴾ |
فرمود همگى از آن [مقام] فرود آييد در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مىشود و نه تيرهبخت ( ۱۲۳) |
|
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿ ۱۲۳ ﴾ |
و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم ( ۱۲۴) |
|
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿ ۱۲۴ ﴾ |
مىگويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم ( ۱۲۵) |
|
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا ﴿ ۱۲۵ ﴾ |
مىفرمايد همان طور كه نشانههاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مىشوى ( ۱۲۶) |
|
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى ﴿ ۱۲۶ ﴾ |
و اين گونه هر كه را به افراط گراييده و به نشانههاى پروردگارش نگرويده استسزا مىدهيم و قطعا شكنجه آخرت سختتر و پايدارتر است ( ۱۲۷) |
|
وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿ ۱۲۷ ﴾ |
آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ببينند] چه نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آنها] در سراهاى ايشان راه مىروند به راستى براى خردمندان در اين [امر] نشانههايى [عبرتانگيز] است ( ۱۲۸) |
|
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿ ۱۲۸ ﴾ |
و اگر سخنى از پروردگارت پيشى نگرفته و موعدى معين مقرر نشده بود قطعا [عذاب آنها] لازم مىآمد ( ۱۲۹) |
|
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿ ۱۲۹ ﴾ |
پس بر آنچه مىگويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردى ( ۱۳۰) |
|
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿ ۱۳۰ ﴾ |
و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است ( ۱۳۱) |
|
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿ ۱۳۱ ﴾ |
و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش ما از تو جوياى روزى نيستيم ما به تو روزى مىدهيم و فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است ( ۱۳۲) |
|
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿ ۱۳۲ ﴾ |
و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزهاى براى ما نمىآورد آيا دليل روشن آنچه در صحيفههاى پيشين است براى آنان نيامده است ( ۱۳۳) |
|
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿ ۱۳۳ ﴾ |
و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابى هلاك مىكرديم قطعا مىگفتند پروردگارا چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم ( ۱۳۴) |
|
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى ﴿ ۱۳۴ ﴾ |
بگو همه در انتظارند پس در انتظار باشيد زودا كه بدانيد ياران راه راست كيانند و چه كسى راهيافته است ( ۱۳۵) |
|
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿ ۱۳۵ ﴾
|