به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران قم، تنهایی و تنگدستی تجربه خوشایندی نیست ولی تجربه کرده بود و توانسته بود تابلوی مورد علاقه خود را در صفحه زندگی به تصویر بکشد و قضاوت در مورد آن را بر عهده چشمان بینندگان بگذارد تا از این تجربه موفق درسآموزی کنند.
تمام اسباب و اثاثیهاش را سال 80 فروخت و به همراه همسر و دو دخترش از رشت به قم آمد، بیخبر از نقشهها، اعتیاد و زن دوم همسرش...
بعدها از این خبرها مطلع شد، کجدار و مریض با شوهرش مدارا کرد ولی همسرش سال 83 بدون هیچ دلیلی او و فرزندانش را به بهانه فروختن منزل ترک کرد و به رشت رفت، بدون آنکه اجبار و اقدامی در بردن زن و فرزندانش داشته باشد و مانند رفیقی نیمه راه آنها را در جادههای بیسرانجامی زندگی تنها گذاشت.
حقگو که با یادآوری خاطراتش اشک در چشمانش حلقهمیزد وقتی بغضش فروکش کرد صبحتهایش را ادامه داد: شش ماه گذشت بدون آنکه نفقهای به من و بچههایم بپردازد هر جایی برای کار مراجعه میکردم فکر میکردند من تحت تکفل همسرم هستم بنابراین به صورت غیابی تقاضای طلاق کردم و جدا شدم.
گلهای زندگیاش نغمه 11 ساله و نیلوفر 15 ساله را هدف زندگی قرار داد و با توکل بر خدا قامتش را راست کرد تا فرزندانش مشکلات زندگی را کمتر احساس کنند./س