سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گفتگو با یک زندانی؛

ماجرای زن زندانی که می‌گوید قربانی توطئه کثیف شوهرش شد!

خودش را که در آیینه می‌بیند چین و چروک‌های صورتش را می‌اندازد گردن همان کسی که با او زندگی کرده است و مدام نامرد خطابش می‌کند. 4 ماه زندان برایش 40 سال گذشته است. راست می‌گوید؛ چروک صورت او را خیلی بزرگ‌تر از سنش نشان می‌دهد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،برای خودش اسمی انتخاب می‌کند؛ درست مانند کودکی که به دنیا می‌آید. از همین لحظه او را سودابه صدا می‌زنیم. 27 ساله است، اعتیاد ندارد، متأهل و از خانواده آبروداری است؛ آن قدر آبرودار که نامی از شوهرش نمی‌برد اما دوست ندارد سر به تنش باشد.

خودش را که در آیینه می‌بیند چین و چروک‌های صورتش را می‌اندازد گردن همان کسی که با او زندگی کرده است و مدام نامرد خطابش می‌کند. 4 ماه زندان برایش 40 سال گذشته است. راست می‌گوید؛ چروک صورت او را خیلی بزرگ‌تر از سنش نشان می‌دهد.

به چه اتهامی زندانی هستی؟

در پرینت قضایی‌ام نوشته‌اند معاونت در نگهداری 18 گرم کراک که پنج سال حبس برایم بریده اند.

متهم ردیف اول کیست؟

شوهرم.

چگونه با هم آشنا شدید؟

هر دو در یک شرکت خصوصی کار می‌کردیم و همکار بودیم. وقتی از من خواستگاری کرد، فریب ظاهر آرامش را خوردم.

خانواده‌ات موافق بودند؟

به دنبال نظر موافق خودم، مخالفتی نداشتند. پدرم خیلی به شوهرم کمک کرد تا از نظر مالی، وضعیت بهتری داشته باشد؛ اما بی‌فایده بود.

چه کمک‌هایی می‌کرد؟

شوهرم گفت می‌خواهم ماشین سنگین بخرم و با آن کار کنم تا درآمدمان بیشتر شود. پدرم هشت میلیون تومان به او داد. خودش هم هفت میلیون تومان فراهم کرد تا 15 میلیون شد و توانست یک هیوندای سنگین به قیمت 37 میلیون تومان بخرد. بقیه مبلغ را پدرم ضمانت کرده بود.

هنوز اقساطش را که ماهی 350 هزار تومان است، پدرم مجبور است به عنوان ضامن بپردازد درحالی‌که ماشین به اسم شوهرم است. چون پدرم نمی‌خواست اگر مثلاً یک روز در شهرستانی تصادفی پیش آمد، به عنوان صاحب سند به تا آن شهر برود و از کار و زندگی‌اش بیفتد ماشین را به نام او زد. شوهرم تمام زحمات پدرم و خانواده‌ام را با نامردی در حق من جبران کرد!

تحصیلات خودت و همسرت چه قدر است؟

من دیپلم انسانی دارم و او فقط تا دوم راهنمایی درس خوانده است.

زندگی‌ات با او چطور بود؟

متأسفانه در همان اوایل ازدواج فهمیدم مرد فاسدی است. البته من به چشم خودم ندیدم؛ اما همسایه‌ها می‌گفتند وقتی تو سر کار می‌روی، گاهی با زنان دیگر به خانه می‌آید. البته شوهرم بیشتر وقت‌ها به شهرستان‌ها می‌رفت و شاید ماهی فقط سه روز در خانه
پیدایش می‌شد، اما در همان چند روز هم این مطالب را از همسایه‌ها می‌شنیدم.

در مورد جرمی که به دلیل آن زندانی هستی، توضیح بده!

شهریور پارسال بود که شوهرم از سفر کاری شیراز برگشت. نیم ساعت بعد از آمدنش، دو مأمور با لباس شخصی به خانه ما آمدند و او را دستگیر کردند. فقط به طور کلی فهمیدم در مورد مواد مخدر است؛ اما آن را یک سوءتفاهم می‌دانستم. حتی برگه احضاریه برایم آمد و من در بازجویی از شوهرم دفاع کردم و گفتم او حتی سیگار هم نمی‌کشد چه برسد به دست داشتن در مواد مخدر! او را به قزل‌حصار فرستادند. برایش سند گذاشتم و آزاد شد؛ اما به خانه نیامد. برای بار دوم مرا احضار کردند اما این بار برای پدرم هم احضاریه فرستادند.

پدرم به دلیل ضمانت خرید ماشینی که در راه مواد استفاده شده بود، مورد بازجویی قرار گرفت. او در همان اولین جلسه بازجویی تبرئه شد، چون فهمیدند پدرم در زمان دستگیری شوهرم، به شهرستان دیگری رفته بود.

پرینت تلفن خانه و موبایلم را از مخابرات گرفتند و موردی علیه من پیدا نکردند. نمی‌دانستم چرا احضاریه برایم می‌فرستند و چه مقدار مواد کشف شده است؛ از جزییات هیچ اطلاعی نداشتم تا این که شوهرم را دوباره دستگیر کردند و وقتی دستبند به دست من هم زدند، فهمیدم که او گفته از موضوع بی‌خبر هستم و زنم برای به دست آوردن بهانه طلاق و گرفتن مهریه‌اش این مواد را در ماشینم جاسازی کرده است!

مهریه‌ات چه قدر است؟

350 سکه، او در دادگاه و در مقابل سرباز همراهش، گفت اگر از مهریه‌ات بگذری، من تمام مواد را گردن می‌گیرم و اعتراف می‌کنم که تو بی‌گناه هستی!

هیچ اعترافی نکرده‌ای؟

نه، اصلاً. فقط بر اساس اعتراف دروغ شوهرم، زندانی هستم.

تقاضای طلاق کرده‌ای؟

نه، اما حالا که زندانی شده‌ام، در فکر طلاق هستم و دیگر نمی‌خواهم حتی یک ساعت با او زندگی کنم. البته مددکار تقاضای طلاقم را نگه داشته است و می‌گوید فعلاً عجله نکن! من حتی نمی‌دانم شوهرم کجاست؟ از شهریور ماه سال قبل ما دیگر با هم زندگی نکردیم و از پرونده‌اش هم بی‌اطلاع هستم. احتمال می‌دهم باز او را به قزل‌حصار فرستاده باشند. کسی پیگیر پرونده‌ام نیست تا بی‌گناهی‌ام را ثابت کند.

مگر خانواده‌ات پیگیر نیستند؟

پدرم پیر و بازنشسته است و بیماری قلبی دارد. مادرم خیاطی می‌کند. من به عنوان فرزند آخر خانواده برایشان دردسر درست کرده‌ام. یک خواهر و یک برادر بزرگ‌تر از خودم دارم و تا این اتفاق، هیچ کدام پا در کلانتری و دادگاه نگذاشته بودیم. خواهر و برادرم که ازدواج کرده‌اند، سرگرم زندگی خودشان هستند؛البته به دیدنم می‌آیند اما برای ثابت شدن ظلم شوهرم، باید مرتب به دادگاه بروند و پیگیری کنند که فرصت ندارند./حمایت

برچسب ها: زن ، زندانی ، مواد ، مخدر ، کرار ، باشگاه ، شبانه
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.