سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

احساس گناه به روايت طاهر رحيم بازيگر "گذشته"

اصغر فرهادی، یک پیام‌آور من را دیده بود، و به من گفت که مایل است با من کار کند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران؛‌اصغر فرهادی، یک پیام‌آور من را دیده بود، و به من گفت که مایل است با من کار کند. کمی بعد ما یکدیگر را ملاقات کردیم و او درباره پروژه جدیدش برای من گفت. شروع ماجرا روایت زن و مردی بود که زمانی عاشق هم بوده اند و حالا دورافتاده اند و ارتباط‌شان تنها از طریق اینترنت بود. بعد هنگام استفاده از وب‌کم مشکلی پیش می‌آید و ..... ماجراهای دیگری در پی می‌آید. این روایت برای من جذاب بود. ما در سه هفته بعدی شروع کردیم به مرور کردن فیلم و او درباره طرح کلی فیلم گذشته برای من گفت. او به من گفت قصد دارد داستانی که حالا در فیلم گذشته قطعی شد و بازی کردیم را بسازد، اصغر گفت که این داستان به من نزدیک‌تر است. برای من جای تعجب داشت، اما قبول کردم و پروژه‌ای که حالا هست را آغاز کردیم.  
فکر می‌کنم فرهادی، بازیگرانی را انتخاب کرد که بتواند به آنها شکل بدهد، یک جور همگن شدن با آنچه او می‌خواست. برای او چندان جالب نیست که بازیگرش بگوید این بازی ای است که می‌توانم و می‌خواهم انجام بدهم. او به من گفت ذهن‌ام را از تمام نقش‌ها و بازی‌هایی که در گذشته داشتم پاک کنم. او همه فیلم‌هایی که در آن‌ها بازی کرده بودم را دیده بود و به شدت در ساخت فیلمش وسواس داشت، حتی درباره جزییات لباس‌هایی که تن بازیگران بود.
این فیلم به شدت به حال‌وهوای جامعه امروز فرانسه نزدیک است، این‌که چطور با لذت‌ها و بحران‌ها و غم‌های زندگی برخورد می‌شود و آدم‌ها چطور با این بحران‌ها کنار می‌آیند. اما میراث فرهنگی، در مسئله مهاجرت حلقه اصلی و در این کشور بسیار زیاد است.  
سمیرا از زندگی خسته است. او درگیری جدی دارد؛ احساس گناه در او پررنگ است. او میان عشقی از قدیم و یک عشق جدید گرفتار شده است. او میان زندگی گذشته‌اش و زندگی که برای آینده ترسیم می‌کند گرفتار است و این همان چیزی است که در او یک‌جور افسردگی ایجاد کرده. سمیر کمی از من بزرگ‌تر است. او در سی سالگی گرفتار شوک‌هایی شده که زندگی‌اش را با وجود عشق دچار رنج کرده‌اند. برای همین هم کمی موهایم را جوگندمی کردند.  
خیلی از چیزها در روند تمرین و ساخت فیلم «یک پیام‌آور» با  شرایط ساخت گذشته شبیه به هم بودند اما تفاوت‌های اساسی هم وجود داشت. اینجا باید در طول تمرین‌ها تو به یک ساختمان مشخصی از شکل بازی‌ات می‌رسیدی، تمرین‌ها تمام مدت در جهتی بود که فرهادی بتواند بازیگرانش را در شرایط انعطاف‌پذیری قرار بدهد و بازی‌های نرمی از آن‌ها بگیرد.  
این تمرین‌ها بود که به من کمک کردند تا شخصیتی که قرار بود نقشش را بازی کنم به خوبی درک کنم. همین باعث می‌شد که با شکل فیلمبرداری و موقع بازی جلوی دوربین با آنچه کارگردان می‌خواست سازگار می‌شدم و این روش فرهادی بود که در مورد هر چیز کوچکی وسواس به خرج می‌داد و جزییات به اندازه فیلمنامه و روابط میان شخصیت‌ها برایش اهمیت داشت و مهم‌تر از همه شاید کشف چگونگی فیلمنامه و خود داستان بود که مرحله به مرحله برای من قابل درک می‌شد. همه‌چیز در تمرین‌ها به شکل واقعی شکل می‌گرفت، از روابط عاطفی میان شخصیت‌ها تا همه جزییات باید باورپذیر می‌شدند. همه‌چیز در این پروسه خیلی بیشتر و فراتر از تجربه سینمایی بود که خوانده و بازی کرده بودم.  
یک تمرین را یادم هست اصغر از من پرسید همسرم را اولین بار در چه شرایطی ملاقات کردم و از نظر ظاهری چگونه بود؟ تمرین بسیار جالب و غیرمنتظره‌ای بود و واقعا در پیشرفت کار ما تاثیر داشت. همچنین تمرین‌هایی هم داشتیم تا به این بازی برسیم که یکدیگر را در زاویه درستی ببینیم. من سی ثانیه به بازیگر خردسالی که نقش پسر را بازی می‌کرد نگاه می‌کردم و دقیقا لباس‌هایی که پوشیده بودیم و ویژگی‌های ظاهری یکدیگر را در حالی که پشت به هم داشتیم توصیف می‌کردیم. این تمرین‌ها از زندگی گذشته فرهادی به عنوان کارگردان تئاتر سرچشمه می‌گرفت و بسیار مهم بود که عنصرهایی از زندگینامه شخصیت‌ها را بشناسیم و آن‌ها را کار کنیم. این‌ها به من امکان داد که در قالب زندگی تازه‌ای فرو بروم./ص

منبع: ماهنامه فيلم نگار


برچسب ها: اصغر فرهدی ، فیلم ، سینما
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.