سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

واگویه‌های زن زندانی که خود را قربانی خانواده‌ همسرش می‌داند

ماجرای این پرونده با سرقت یک ماشین شروع شد. خانواده شوهرم همگی دزد، خلافکار و زورگیر هستند. دختر خواهرشوهرم با پسری که به عنوان دامادشان در خانه آنان رفت و آمد دارد، ماشینی را زورگیری کرد و به برادر شوهرم داد تا برایش بفروشد...

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، آزیتا زن 28 ساله‌ای است که 12 سال قبل ازدواج کرد؛ اما زندگی‌اش 8 سال بیشتر دوام نیاورد. حاصل این ازدواج دختری است به نام آرام که 10 ساله است و دور از مادر زندگی می‌کند. این زن که به جرم سرقت طلا دستگیر شده است؛ داستان مجرم شدن خود را این گونه تعریف کرد.

چرا طلاق گرفتی؟


شوهرم بیکار و معتاد بود. خرج زندگی‌مان را پدرم تأمین می‌کرد. به علت اختلاف‌های شدید، مجبور شدم طلاق بگیرم.

به چه موادی اعتیاد داشت؟


تریاک و شیشه.

حضانت فرزندت را خودت بر عهده گرفتی؟

نه، شوهرم با اینکه بیکار و معتاد بود حضانت را بر عهده گرفت. البته مادر شوهرم با بدبختی و نداری، خرج بچه‌ام را می‌دهد.

شغل پدرت چیست؟

تکنسین برق بود. حالا بازنشسته شده است و با حقوق بازنشستگی زندگی می‌کند. خرج من و خانواده را هم می‌دهد.

تحصیلاتت چه قدر است؟

تا دوم راهنمایی درس خواندم.

درباره خانواده‌ات بگو؟

یک خواهر و دو برادر دارم. فقط یکی از برادرانم به دلیل همین پرونده‌ای که داریم از سه ماه پیش زندانی است. قرار هشت و نیم میلیون تومانی برایش صادر شده است، من هم مدت زیادی نیست که دستگیر شده‌ام.

چگونه سرقت کردید؟

ماجرای این پرونده با سرقت یک ماشین شروع شد. خانواده شوهرم همگی دزد، خلافکار و زورگیر هستند. دختر خواهرشوهرم با پسری که به عنوان دامادشان در خانه آنان رفت و آمد دارد، ماشینی را زورگیری کرد و به برادر شوهرم داد تا برایش بفروشد؛ البته پلاکش را عوض کردند.

بعد برادر شوهرم ماشین را به دوست مکانیکش داد که یک ماه در مکانیکی ماند تا تعمیر شود؛ اما پلیس به آن ماشین مشکوک شده بود و از مکانیک خواست تا صاحبش را به آنجا بکشاند. مکانیک هم به برادر شوهرم زنگ زد و گفت که بیایید ماشین را ببرید و تسویه‌حساب کنید.

وقتی برادرشوهرم به مکانیکی رفت، همان جا دستگیر شد، به این ترتیب پلیس سراغ دختر خواهرشوهرم و نامزدش رفت و در خانه‌شان یک درگیری با قمه و چاقو هم اتفاق افتاد تا اینکه بالاخره آن پسر دستگیر شد.

 او پای دختر خواهرشوهرم را به میان نکشید و خودش سرقت را گردن گرفت. برادرشوهرم نیز از این اتهام تبرئه شد اما برای دامادشان صد میلیون تومان قرار صادر کردند.

وقتی خانواده شوهرم برای تهیه سند به خانه ما آمدند، با یکی از بستگانمان تماس گرفتم و او در قبال 4 میلیون تومان حاضر شد، سندش را به دادگاه بسپارد. قرار بود 2میلیون قبل از آزادی و 2میلیون بعد از آزادی پرداخت شود؛ اما خانواده شوهرم بعد از آزادی دامادشان سر قول خود نماندند و کل پولی که پرداخت کردند 2میلیون و 500هزار تومان شد.

 کمی بعد پسر خواهرشوهرم از یک تولیدی مانتو در تهران مبلغ دو میلیون و 800 هزار تومان تراول و دو سرویس طلا دزدید. طلاها را به من داد تا نگه دارم اما روز بعد آمد و آنها را پس گرفت. مدت کوتاهی بعد، برادرم مهدی، از پسر خاله‌ام که ساکن تاکستان است، موتور خرید.

پانصد هزار تومان از تراول‌هایی که قرار بود به صاحب سند بدهیم در جیب برادرم بود که آنها را به جای پول نقد، به پسر خاله‌ام داد و او غافل از همه چیز به بانک رفت تا آنها را نقد کند؛ اما در آنجا معلوم شد که چک‌های مسافرتی سرقتی است و به این ترتیب نخست پسر خاله‌ام و بعد از او، برادرم دستگیر شدند.

حالا چرا تو زندانی هستی؟

پسر خواهرشوهرم که از تولیدی مانتو سرقت کرده بود و 17 سالش است، علیه من اعتراف کرد و گفت که طلاها را به زن دایی‌ام دادم تا نگه دارد. در صورتی که فقط یک روز طلاها پیش من بود و آنها را از من پس گرفت.

اگر طلاق گرفته‌ای تهیه سند برای فامیل شوهرت چه ارتباطی به تو دارد؟

به دلیل دیدن دخترم آرام، با خانواده شوهرم، ارتباط داشتم؛ آنان بچه را پیشم می‌آوردند.

با شناختی که از خانواده شوهرت داری، می‌دانستی که طلاها دزدی است؛ چرا حتی برای یک روز آنها را نگه داشتی؟

گفتم که؛ به دلیل دیدن فرزندم با آنها ارتباط دارم.

برادرت هنوز زندانی است؟

بله. پسر خواهرشوهرم هم بازداشت است.

هنوز حکمی برایت صادر نشده؟

نه، 5 روز در آگاهی کرج بودم و فقط مدتی است به اینجا آمده‌ام.

صاحب ماشین هم شاکی است؟

نه؛ او ماشین را تحویل گرفت و با پرداخت خسارت کمی، رضایت داد؛ حالا صاحب تولیدی مانتو شاکی است. دختر خواهرشوهرم فقط به عنوان یک طعمه مورد استفاده قرار گرفت. او و آن پسر، ساعت 5 صبح ماشین را زورگیری کرده بودند. آنان هنوز هم دست به این سرقت‌ها می‌زنند و اصلاً برای خانواده شوهرم مهم نیست که آنان چه کار می کنند.

حالا می‌خواهی چه کار کنی؟

امیدوارم حکم من هم به زودی صادر و تکلیفم مشخص شود.

از دخترت خبر داری؟


بله، او هنوز هم پیش خانواده شوهرم زندگی می‌کند.
برچسب ها: زندان ، زن ، سرقت ، باشگاه ، شبانه
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.