به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از بلومبرگ ؛ این خبرگزاری در مقاله اي به قلم نوآ فلدمن استاد حقوق بين الملل دانشگاه هاروارد به بررسي دلايل شكست دموكراسي در مصر و سقوط دولت مرسي به دست نظاميان اين كشور پرداخت و گفت نبايد اسلام را عامل اين شكست دانست.
فلدمن در اين مقاله مينويسد: بيداري اسلامي در تونس شروع شد وطي چند هفته به كشور همسايه،مصر رسيد.امروز( دو سال و نيم بعد) تونس در آستانه تصويب قانون اساسي خود با راي بيش از دو سوم مجمع قانون اساسي قرار دارد.اما مصر در شرايط كودتاي نظامي قرار دارد كه رئيس جمهور اين كشور را از قدرت حذف كرد. سئوال اساسي اين است كه تفاوت اين دو در چيست؟ چرا قانون اساسي مبتني بر دموكراسي در يك كشور شمال آفريقا نسبتا خوب جواب داده اما در كشور ديگر از بين رفت؟ و جواب اين سئوال، در مورد آينده دموكراسي در كشورهاي عرب زبان جهان چه پيامي براي ما دارد؟
شايد فكر كنيد جواب اين سئوالات چيزي مربوط به اسلام باشد.اما اينطور نيست.در هر دو كشور مصر و تونس اولين انتخابات دموكراتيك برجسته اي از احزاب اسلامي ارائه كرد. النهضه ،جنبش اسلام گرايي كه حزب سياسي اش پيروز انتخابات تونس شد،به لحاظ ايدئولوژيك شبيه اخوان المسلمين است.هر دو حزب معتقد به تركيب ارزش هاي اسلامي با اقدامات دموكراتيك هستند.هر دو نقش سياسي زنان را قبول دارند و براي غير مسلمانان شهروندي برابري قائل هستند،هرچند هر دوبه لحظ اجتماعي محافظه كارند و به دنبال اسلامي كردن تدريجي و داوطلبانه جامعه هستند .
اما شخصيت ها و شيوه هاي متضاد سران اين دو حزب باعث شد النهضه و اخوان المسلمين به هنگام مذاكره با سكولارها در مورد دين ،رفتاري متفاوت داشته باشند.راشد الغنوشي رهبر معنوي اسلامخواهان تونس نزديكترين نمونه به «نلسون ماندلاي اسلامي» است. او در طول مدت تبعيد در مورد سازگاري اسلام و دموكراسي مطالب فراواني نوشت و در خصوص نحوه تعامل اسلام و كشورداري نمونه ليبرالي ارائه كرد.
بدبينان در آن زمان مدعي بودند كه ديدگاه هاي غنوشي پوششي بر يك دستور كار افراطي تر است و برخي سكولار هاي تونس هنوز هم بر اين باورند.اما شواهد موجود بر عكس اين قضيه را نشان ميدهند.غنوشي ميخواهد تونس ارزش هاي اسلامي را برگزيند، اما تقواي تحميلي بي معني و بي ارزش است.او معتقد است اسلام قادر است مردم را متقاعد سازد حقايق آن را برگزينند اما به شرطي كه به زور به خورد مردم داده نشود.
اما بر عكس وقتي مرسي به رياست جمهوري رسيد نشان داد كه در طول فرايند تدوين پيش نويس قانون اساسي حاضر به گفتگو نيست.اخوان المسلمين ميتوانست با معتدل كردن مفاد اسلامي متعدد مدنظر خود حسن نيت خود را نشان دهد.حتي مجبور نبود قوانين شرعي را نيز حذف كند. اما اخوان در عوض تند رفت .شايد سازش به تنهايي نمي توانست اعتراضاتي را كه منجر به بركناري مرسي شد ،مهار كند اما نشان مي داد دولت نماينده كل مردم است نه فقط آنهايي كه به اخوان راي داده اند.
شايد مهمترين عاملي كه موفقيت تونس را از فاجعه مصر جدا ميكند تمايل براي تقسيم مسئوليت حكومت است. النهضه به عنوان بخشي از ائتلاف با سكولارها كه اعضاي آن سمت رياست جمهوري و رياست مجلس را در كنار نخست وزير عضو النهضه بر عهده گرفتند ،بر تونس حكومت كرده است.قدرت نمادين ائتلاف به النهضه كمك كرده است كه مردم فقط النهضه را عامل روند كند تغييرات اقتصادي ندانند بلكه كل دولت را مسئول بدانند.اما مرسي نتوانست كابينه اي ائتلافي تشكيل دهد ودر نتيجه فقط او و حزبش هدف خشم مردم ناراضي از اوضاع اقتصادي قرار گرفتند.
اين مشكل تازه اي نيست ، از زمان استقلال كشورهاي عرب زبان اوضاع همينطور بوده و مردم اين كشورها فاقد فرهنگ سياسي« تقسيم دموكراتيك قدرت» بوده اند. سنت قدرت بلامنازع رئيس جمهور، هم توجيه كننده اقدام مرسي در حكمراني بدون سازش است و هم اقدام مردم را كه مرسي را به چشم يك ديكتاتوري كه لايق سرنگوني است، ديدند توجيه ميكند. هر دو طرف به نوعي تصور كردند رئيس جمهور منتخب ميتواند مانند يك فرد غير منتخب باشد.
در انتهای این گزارش آمده است : اما روش كار دموكراسي اينطور نيست. دموكراسي مستلزم احزابي است كه ياد بگيرند باهم كار كنند و منافع يكديگر را رعايت كنند.كساني كه بيرون از قدرت هستند بايد بدانند نهايتا روزي انتخاب خواهند شدو كساني كه در قدرت هستند بايد بدانند سرانجام از قدرت خارج خواهند شد.اين مسئله باعث مي شود با مخالف با ملاحظات سياسي و احترام رفتار شود.