سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مادر اسیر گروهک تروریستی منافقین:

آمريکايي‌ها مي‌دانستند در پادگان اشرف گروهک تروريستي خطرناکي وجود دارد

مادر اسیر گروهک تروریستی منافقین گفت: زمان حمله آمريکا به عراق، به دليل اينکه آمريکايي‌ها مي‌دانستند در پادگان اشرف گروهک تروريستي خطرناکي وجود دارد و ممکن است براي خود آنها نيز خطرناک باشد، ابتدا به این پادگان حمله کرد تا آنجا را تحت تسلط خود درآورند.

" ثریا عبداللهی " مادر اميراصلان حسن‌زاده اسیر تشکیلات تروریستی منافقین در گفتگو با خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران در مورد سال‌ها انتظار و اعتراض خود در مقابل پادگان اشرف گفت: پسرم ورزشکار بود، براي کار به ترکيه رفت و از هتل آنکارا با من تماس گرفت و گفت مردي به اسم علي آنکارايي مي‌خواهد من را به آلمان ببرد چرا که امير به‌خاطر گذراندن دوره ورزشي خيلي علاقه داشت به‌ آلمان برود و دوره‌اي در آنجا ببيند.

مادر اسیر گروهک تروريستي منافقين تصريح کرد: امير 6 سال سابقه پرورش اندام در باشگاه بدنسازي واقع در خيابان کميل تهران را داشت.

وي ادامه داد: پسرم خردادماه سال 81 براي کار به ترکيه رفت و از هتل آنکارا تماس گرفت و گفت: فردي به اسم علي آنکارايي مي‌تواند به‌وسيله قاچاق ما را به آلمان ببرد بايد بگويم امير واقعا ورز‌ش‌دوست بود و هميشه مي‌گفت؛ اگر بتوانم يک دوره کوچک بدنسازي در آلمان بگذرانم، مي‌توانم در تمام مسابقات بين‌المللي شرکت کنم.

عبداللهي اضافه کرد: اين کار حمايت مالي نياز داشت و من از عهده آن برنمي‌آمدم و رفتن به آلمان براي امير بزرگترين آرزو شده بود و اظهار لطف و کمک علي آنکارايي او را بیش از پیش خوشحال کرده بود.

وي افزود: وقتي امير جريان رفتن به آلمان را گفت، مخالفت کردم، اما او به طور مرتب از علي آنکارايي تعريف مي‌کرد و مي‌گفت؛ جاي نگراني ندارد، علي آنکارايي يک فرد شناخته شده در آلمان است.

عبداللهي اظهار داشت: گويي همه افرادي که در هتل بودند، علي آنکارايي را مي‌شناختند و آن را صاحب کارخانه البسه در آلمان و حامي ايرانيان مقيم این کشور تعريف مي‌کردند که متاسفانه هرکس براي موقعيت شغلي به ترکيه مي‌رفت، گرفتار اين دام مي‌شد.

مادر اسیر گروهک تروريستي منافقين با بيان اينکه پسرش به او گفته بود که آنکارايي مقداري پول مي‌خواهد، علي آنکارايي را اين‌گونه تعريف کرد: او کارخانه البسه دارد، مرد بسيار بزرگي است و همه آن را دوست دارند.

عبداللهي اضافه کرد: علي آنکارايي از هتل با من تماس گرفت و گفت؛ مقداري پول براي قاچاقي بردن امير به آلمان نياز دارم، اما من توانايي مالي خوبي نداشتم و به او گفتم نيمي از مبلغ را مي‌توانم بپردازم و او گفت که مشکلي نيست، من فردا شخصي را به اداره شما مي‌فرستم که مبلغ را بگيرد.

وي بيان داشت: دقيقا فرداي همان روز، يک نفر با موتور سياه‌رنگ و با پوشش کلاه‌کاسکت مقابل درب اداره بود و چون اسم علي آنکارايي و فرزندم امير را آورد، به او اعتماد کرده و پول را تحويل دادم.

اين مادر اسير فرقه رجوي تصريح کرد: فرداي آن روز امير با من تماس گرفت و گفت؛ من و آنکارايي راهي آلمان هستيم و چون با ماشين‌هاي کانتينري بزرگ و به صورت قاچاق مي‌رويم، سفر ما يک هفته‌اي طول مي‌کشد و نگران نباش.

عبداللهي افزود: يک هفته امير، دو سال و چند ماه طول کشيد، حال خوبي نداشتم و همه کار و زندگي‌ام گريه بود، دستم به جايي بند نبود، بعد از اين دو سال امير با محل کارم تماس گرفت، من که فکر مي‌کردم امير را کشته‌اند، از او پرسيدم؛ چرا من را بي‌اطلاع گذاشتي؟ و امير با آرامش گفت: نگران نباش، من در اين مدت در کمپي در آلمان اقامت داشتم، اينجا در کارخانه علي آنکارايي مشغول به کارم و با کمک آن باشگاه بدنسازي زده و 200 شاگرد دارم و براي خودم خانه، ماشين، زندگي خوبي دارم.

وي ادامه داد: مکالمه ما نيم‌ساعت طول کشيد، امير آدرس ايميل و شماره تلفني به من داد و گفت؛ هر زمان که خواستي، به من ايميل بزن تا با شما تماس بگيرم، بيشتر از اين نمي‌توانم صحبت کنم، چون هزينه زيادي دارد، امير را قسم دادم که با من قطع رابطه نکند و از احوال خود مرا باخبر کند، امير هم گفت؛ اصلا جاي نگراني ندارد و ماهي يکبار تماس مي‌گيرم.

اين مادر اسير فرقه رجوي اظهار داشت: دوباره من امير را گم کردم، چون آدرس ايميل و شماره تلفن اشتباه بود، تا اينکه در سال 86 دوست امير که از گروهک جدا شده بود، مرا در محل کار پيدا کرد و از اين طريق فهميدم که امير در پادگان اشرف عراق به‌سر مي‌برد.

عبداللهي در مورد چگونگي فرار دوست امير، بيان داشت: زمان حمله آمريکا به عراق، به دليل اينکه آمريکايي‌ها مي‌دانستند در پادگان اشرف گروهک تروريستي خطرناکي وجود دارد و ممکن است براي خود آنها نيز خطرناک باشد، ابتدا به این پادگان حمله کرد تا آنجا را تحت تسلط خود درآورند.

وي ادامه داد: اسراي آزاد شده از پادگان اشرف به سربازهاي عراقي اعلام کردند که حاضر نيستند در پادگان اشرف بمانند، فرماندهان اعلام مي‌کنند؛ کساني که خواستار جدايي هستند، مي‌توانند از طريق اين کمپ و کمک سازمان صليب‌سرخ، به هر کشوري که مي‌خواهند بروند که دوست امير هم همراه کساني بود که از آن کمپ جدا شدند.

عبدالهي اضافه کرد: آن زمان رجوي از وجود اين کمپ در پادگان اشرف احساس نگراني کرده و از آن موقع روابط او با آمريکا شروع مي‌شود.

وي افزود: دوست امير به تهران آمده و در خصوص وضعيت امير گفت؛ ما را دزديدند و به پادگان اشرف عراق بردند، به امير گفتم؛ بيا به ايران برگرديم، اما او نيامد، دوست امير هيچ شرح روشني در اين باره نگفت.

مادر اسیر گروهک تروريستي منافقين گفت: بعد از صحبت‌هاي دوست امير، با خود فکر مي‌کردم که حتما کارش در آلمان پيش نرفته، به همين خاطر با من تماس نگرفته و اکنون به عراق آمده است.

وي ادامه داد: فرزندم پاک و مومن است، هر جمعه مناجات حضرت اميرش ترک نمي‌شد و من فکر مي‌کردم که خادم حضرت علي‌ابن‌ابيطالب (ع) شده است.

عبدالهي تصريح کرد: عراق در آن زمان وضعيت مناسبي نداشت، چون يک کشور جنگ‌زده و تحت اشغال آمريکا بود بنابراین نتوانستم در اين مدت به آنجا بروم.

وي در پاسخ به سوالي مبني بر اينکه آيا تاکنون ملاقاتي با فرزند خود داشته‌ايد، گفت: هيچ ملاقات و يا صحبتي با امير نداشتم، فقط زماني که از اقامتش در آلمان برايم گفته بود، با او صحبت کردم و اين آخرين تماس امير با من بود.

عبدالهي ادامه داد: کساني که از کمپ ليبرتي آمده بودند، گفتند؛ اسم مستعار امير (کيومرث) است و چون امير به ورزش علاقه داشت، در ليبرتي يک باشگاه بدنسازي دارد اما چطور مي‌شود در يک مکان کوچک يک باشگاه بدنسازي ايجاد کرد؟

وی ادامه داد: بعد از چند سال از دولت ايران درخواست کردم که مي‌خواهم فرزندم را ببينم، دولت ايران هم موافقت کرد و گفت فرزندت در عراق است و مشکلي نداري، مي‌تواني بروي و فرزندت را ببيني، من با چند خانواده از اردبيل راهي عراق شديم، رفتيم اما متاسفانه همانطور که مي‌دانيد چيزي که من ديدم و با آنچه که در ذهنم بود زمين تا آسمان فرق داشت، وقتي وارد کشور عراق شديم فکر مي‌کردم پسرم در نجف اشرف به سر مي‌برد و حتما خادم حرم علي ابن ابيطالب (ع) است و در آنجا ماندگار شده، اصلا فکر اين مسائل را نمي‌کردم.

عبدالهی افزود:  اما وقتي وارد  عراق شديم، مسائلي ديگر ديدم، امیر تمام هستي و وجود من بود که با هزار مشکلات بزرگش کرده بودم، ببينيد کجاگرفتار شده؟ هرچند جگرگوشه‌ام است، بعضي وقتها آرزو مي‌کنم که اي کاش اصلان مي‌مرد، ببينيد تا کجا دلم زخم خورده؟ کاهش مي‌مرد و اينجا نبود و اين بدنامی را نه براي خودش و نه براي من به جا مي‌گذاشت.

مادر اسیر دربند گروهک تروریستی منافقین گفت: در هر صورت ما 4 سال در شهرک آزادی در کنار پادگان اشرف مانديم و دولت‌هايي حامی این جنایتکاران دشمن جمهوری اسلامی ايران بودند، يعني همان‌هایی که با پيشرفت‌ ايران و جوانان غيور و قهرمان کشورمان مخالف بودند و اینها به يقين حامي و طرفدارهاي بزرگ رجوي خائن بودند؛ این حامیان در طول اين 30 سال حاضر نشدند  که در مورد اين جنايت‌ها اظهارنظر کنند.

وی تصریح کرد: آمريکا، رژیم جنایتکار صهیونیستی، قطر، عربستان و فرانسه از حامیان اصلی این تروریست‌ها هستند چراکه مريم رجوی سرکرده این گروهک تروریستی با اجازه دولت فرانسه در شهر اورسواز دفتری برپا کرده و به تمام سرکردگان باسابقه که در شکنجه و کشتار مردم نقش داشته‌اند، اسکان داده است.

ادامه دارد...

انتهای پیام/
برچسب ها: منافقین ، اعضا ، اسیر ، خانواده
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.