به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،با آرايش جناحها و احزاب سياسى گوناگون در آستانه انتخابات هفتم رياستجمهورى، جريان موسوم به چپ از كانديداتورى سيد محمد خاتمى (عضو مجمع روحانيون مبارز) حمايت كرد. محمدرضا خاتمى (برادر سيد محمد خاتمى) در اعترافى بزرگ ضمن بيان اين مطلب كه از پيروزى خاتمى در انتخابات رياستجمهورى نااميد بوده است مىگويد : «ما آنقدر در پيروزى ناباور بوديم كه بنده صبح جمعه دوم خرداد (1376) براى شركت در يك كنفرانسى علمى به استراليا رفتم.
روز جمعه ساعت 8 صبح در فرودگاه رأى دادم و به استراليا رفتم. يعنى همانجا كه اخبار را دنبال مىكردم، پيروزى آقاى خاتمى را باور نمىكردم».52 وى در خصوص عوامل پيروزى خاتمى در انتخابات هفتم مىگويد: «فرصتى كه براى ما در نيمه اوّل دهه 70 ايجاد شد، التفات فكرى ما در سه حوزه بود : يكى حوزه تفكراتى بود كه در قالب ترجمه وارد مىشد. اعم از تفكرات فلسفى، نظريات جامعهشناسى و تجربيات كشورهاى ديگر كه مرحلهگذار را طى كرده بودند. حوزه دوم: روشنفكران دينى داخلى بود. مؤثرترين آن حلقه كيان بود.
افراد ديگرى هم بودند كه تفكرات جديدى در مورد دينورزى در عرصه سياست ارائه مىكردند. حوزه سوم: بازخوانى انديشههاى ملى ـ ايرانى بود كه الزامآ منبع دينى هم نداشتند. در اين سه حوزه تلاش، گفتگو، مطالعه و بحث مىكرديم. در سالهاى 75-76 تجمع اين نيروها منجر به پيروزى آقاى خاتمى شد . . . در سال 76 مجموعه آنها در قالب يك جمع كه آن زمان آيين نام گرفت، جلسات دائم هفتگى داشت.
تجربياتى كه در طول سالها در عرصههاى مختلف داشتند، باهم مبادله مىكردند. از چهرههاى شاخص آن، آقاى كديور، آقاى فاضل ميبدى، آقاى حجاريان، آقاى خانيكى، آقاى محمد شريعتى، آقاى خليلى اردكانى و . . . بودند. آن جمع ارتباطات منسجمى با يكديگر نداشتند، امّا مجموعه حوادث و برنامهها اين گرايشها را به هم نزديك كرده بود».
53پس از استقرار دولت خاتمى، مجموع نيروهاى موسوم به چپ، عنوان اصلاحطلبى را براى خود برگزيدند. اين در حالى بود كه اصلاحات نه تنها براى مردم جذابيت داشت بلكه در تعاليم دين اسلام و آرمانهاى انقلاب نيز به عنوان يك ضرورت از آن ياد مىشد و حتى بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى(ره) و مقام معظّم رهبرى تأكيد فراوانى بر آن داشته و دارند. هنگامى كه خاتمى و يارانش خود را اصلاحطلب عنوان كردند، اين موضوع با استقبال رهبر معظّم انقلاب نيز روبهرو شد.
54 ايشان در ديدار با مسئولان نظام ضمن تشريح اصلاحات فرمودند :«اصلاحات يك حقيقت ضرورى و لازم است و بايد در كشور ما انجام بگيرد. اصلاحات در كشور ما از سر اضطرار نيست كه فلان حاكمى مجبور بشود مورد مطالبات سخت قرار بگيرد و گوشه و كنارى را اصلاح كند. نخير، اصلاحات جزء ذات هويت انقلابى و دينى نظام ما است. اگر اصلاحات به صورت نو به نو انجام نگيرد، نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت. اصلاحات يك فريضه است».
55مقام معظّم رهبرى همچنين ضمن بيان مواردى كه در جامعه وجود دارد و بايد اصلاح شود، بيان داشتند :«ما اصلاح ادارى لازم داريم، اصلاح اقتصادى لازم داريم، اصلاح قضايى لازم داريم. اصلاح امنيتى لازم داريم، اصلاح در قوانين و مقررات لازم داريم. ما احتياج داريم كه دستگاه ادارىمان مقرراتى داشته باشد كه براى همه يكسان باشد و در آن تبعيض نباشد.
اگر بود، نقطه فاسدى است و بايد اصلاح شود. بايد رشوه و ارتشاء وجود نداشته باشد. اگر بود، فساد است و بايد اصلاح شود. راههاى كسب ثروت بايد مشروع باشد. اگر كسانى از راههاى نامشروع كسب ثروت كردند، اين فساد است و بايد اصلاح شود.
اگر كسانى از امتيازات بىجا استفاده كردند، ثروتهاى بادآورده به دست آوردند و ديگران را به قيمت اين كه خودشان ثروتمند شوند، فقير كردند، اين فساد است و بايد اصلاح شود. اگر در جامعه امتيازات به وجود آوردند و همه نتوانستند از فرصتهاى برابر استفاده كنند، اين فساد است و بايد اصلاح شود.
اگر امنيت شغلى و ثبات مقررات نبود، اگر انسانى كه مىخواهد در جامعه كار كند، دست و پايش را بستند و براى تلاش كردن، به او فرصت ندادند، اينها فساد است و بايد اصلاح شود. اگر در جامعه گرايش مصرفى رو به رشد است، اگر در تلاشهاى اقتصادى، دلّالى بر توليد ترجيح دارد، اين فساد است. اينها را بايد اصلاح كرد. اصلاحات اينهاست، اگر مردم دچار حالت بىانضباطىاند ـ بخصوص مسئولان بخشهاى اداره كشور بىانضباطاند ـ و انضباط اجتماعى نيست، اين فساد است.
اگر احساس مسئوليت نيست، اين فساد است. اگر در جوانان، ملكات انسانى ـ يعنى شجاعت، صفا، صدق، نشاط، فعاليت و كار ـ رشد پيدا نمىكند، اين فساد است. اگر روابط جنسىِ ناسالم در جامعه هست، اين فساد است. اگر اعتياد در جامعه هست، اين فساد است.
اگر سطح معرفت و شعور عمومى در حدّ مطلوب نيست، اين فساداست. اگر وظيفهشناسى در مسئولان نيست، اين فساد است. اگر كسانى هستند كه خانوادهها را ناامن مىكنند. اگر كسانى هستند كه شهرها و خيابانها و جادهها و روستاها را ناامن مىكنند، اين براى كشور فساد است.
اگر جرم و جنايت هست، اگر دسترسى به قضاوتِ عادلانه نيست، اگر رسيدگيهاى قضايى طولانى مىشود و پروندهها مدتها مىماند، اينها فساد است و بايد اصلاح شود. بايد از جرم و جنايت پيشگيرى كرد. انقلاب، ما را به ايجاد اين اصلاحات امر مىكند و فرمان مىدهد. همه خوشحالند و دوست مىدارند كه اينگونه اصلاحات در جامعه انجام گيرد. البته اين اصلاحات هم با تعارف انجام نمىگيرد، اين اصلاحات با قاطعيت و با اقدام انجام مىگيرد».
56حضرت آيتالله خامنهاى همچنين تعريف اصلاحات را يكى از ضروريات اصلاحات دانسته و اظهار داشتند :«اصلاحات بايد تعريف شود. اوّلا براى خود ما كه مىخواهيم اصلاحات كنيم، تعريف شود و مشخص باشد كه مىخواهيم چه كار كنيم. ثانيآ براى مردم تعريف شود كه منظور ما از اصلاحات چيست، تا هر كسى نتواند به ميل خودش اصلاحات را معنا كند. اين جزو كارهايى است كه مجموعهاى از مسئولان دولتى، دستگاه قضايى و مجلسى و غيره، مىتوانند انجام دهند.
بايد تعريف مشخصى از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتى كه ما درنهايتِ جاده اصلاحات مىخواهيم به آن برسيم، براى همه ـ هم مردم، هم مسئولان ـ آسان شود و بدانند به كجا مىخواهند بروند. بنابراين اگر تعريف مشخصى از اصلاحات نشود، الگوهاى تحميلى غلبه خواهد كرد؛ همان اتفاقى كه در شوروى افتاد. چون نمىدانستند چه كار مىخواهند بكنند، لذا به سراغ تقليد ناشيانه اصلاحات در الگوها و مدلهاى غربى رفتند و به آنها پناه بردند».
57امّا با اين همه، جريان مدعى اصلاحطلبى تعريف روشنى از مفهوم اصلاحات به دست نمىداد و اساسآ اصلاحات هيچگاه از سوى آنان تعريف نشد. اصلاحطلبان هيچگاه نگفتند كه به دنبال اصلاح چه چيزى هستند.
تعبير سعيد حجاريان اين بود كه اصلاحات طيفى از «گوگوش تا سروش است».58 محمدرضا تاجيك (مشاور ارشد و رئيس مركز مطالعات استراتژيك خاتمى) نيز شش سال پس از گذشت دوم خرداد به صراحت گفت كه «اگر يك نفر يك تعريف از اصلاحات داد كه دو نفر اصلاحطلب پيرامونش اجماع كردند، من همه چيز را قبول دارم، ما در تعريف اصلاحات شش سال مانديم».59
عدم تعريف روشن از اصلاحات، اهداف غايى اين جريان را براى افكار عمومى در هالهاى از ابهام قرار داد و همين مسأله باعث شد تا تفسيرهاى ناروا و انحرافى موجب طمعورزى عناصر مغرض و بيگانگان شود.
به طورى كه به اعتراف خود اصلاحطلبان، بين خواست آن 20 ميليون رأى ـ در سال 1376 ـ و آنچه قريب به يك دهه تحت عنوان اصلاحات انجام گرفت، به اندازه يك دره عميق شكاف وجود داشت60 ،بدين ترتيب حركتى كه مىتوانست در جهت سازندگى كشور، بهبود معيشت مردم و درنهايت به پيشرفت و روند تكاملى انقلاب اسلامى كمك كند، با گرفتار آمدن در دست عدهاى فرصتطلب و برخى عناصر نفوذى كه خود را به دروغ خالق حماسه دوم خرداد مىخواندند، مصادره و به انحراف كشيده شد و سرانجام نيز در صدد ستيز با نظام و ارزشهاى دينى و باورهاى اعتقادى اين ملت برآمد و هم از اينرو حمايت ملى و مردمى خود را به كلى از دست داد61، كه در ادامه بدان اشاره خواهيم كرد.
پس از پيروزى سيد محمد خاتمى در دوم خرداد 1376 برخى از اعضاى ستاد انتخاباتىاش در صدد ايجاد تشكيل حزبى برآمدند كه از طريق آن بتوانند اهداف و انديشههاى خاتمى را پيگيرى نمايند. بر اين اساس تشكل سياسى جديدى در كشور بر مبناى شعارهاى انتخاباتى خاتمى كه در سه محور «آزادى در بيان»، «منطق در گفتگو» و «قانون در عمل» خلاصه مىشد، شكل گرفت.
110 نفر از اعضاى ستاد انتخاباتى خاتمى، جزو مؤسسان حزب مشاركت بودند كه با صدور بيانيهاى موجوديت حزب را اعلام نمودند. محمدرضا خاتمى، محسن امينزاده، مصطفى تاجزاده، سعيد حجاريان، هادى خانيكى، عباس عبدى، سعيد پورعزيزى، مرتضى حاجى، محمدرضا عارف، حبيبالله بىطرف، نجفقلى حبيبى، معصومه ابتكار، داود كشاورزيان، سيد محمود ميرلوحى، رجبعلى مزروعى، محسن ميردامادى، على شكورى راد، سيدعلى خاتمى، رحمان دادمان و احمد ستارى و . . . از جمله بنيانگذاران حزب مشاركت بودند كه عمدتآ در دولت اصلاحات نيز نقشهاى كليدى ايفا كردند.
نام انتخابى اين تشكل در ابتدا جبهه مشاركت ايران اسلامى بود، امّا در زمان اخذ مجوز در مورخه 14 آذر 1377 كميسيون مادّه 10 احزاب به دليل عدم اشاره قانون احزاب به عنوان جبهه به اين نام ايراد قانونى گرفت، لذا لفظ حزب نيز به جبهه مشاركت ايران اسلامى اضافه گرديد.62
مرتضى حاجى از اعضاى شوراى مركزى اين حزب در خصوص علت استفاده از لفظ مشاركت در نام جبهه مىگويد: «استفاده از لفظ مشاركت در نام جبهه به دليل آن است كه مؤسسان، خلأ بزرگ سياسى موجود را نهادينه نشدن مشاركت عمومى مردم مىدانند و معتقد هستند همچنان كه حماسه دوم خرداد با مشاركت همه گروههاى مردمى خلق شد، بايد صاحبان انواع سليقه، امكان مشاركت در توسعه همه جانبه و پايدار سياسى، اجتماعى و اقتصادى كشور را بيابند».63
در اوّلين كنگره جبهه مشاركت در 29 و 30 تير 1379 اعضاى شوراى مركزى و هيأت داورى و دبيركل حزب مشخص گرديد و بدين ترتيب محمدرضا خاتمى به پشتوانه شهرت برادرش سيدمحمد به عنوان دبيركلّ برگزيده شد.
ائتلاف محمدرضا خاتمى و بهزاد نبوى از حزب مشاركت اسلامى و سازمان باصطلاح مجاهدين انقلابمحمدرضا خاتمى (دبيركلّ وقت حزب) درباره هدف از تشكيل حزب مشاركت تصريح كرد: «هدف اصلى از تشكيل جبهه مشاركت ارائه برنامهاى بود كه به نوعى همه 20 ميليونى كه به آقاى خاتمى در دوره اوّل انتخابات رياستجمهورى وى رأى دادهاند، احساس كنند كه مىتوانند در اين تشكيلات وارد شوند».64
بدين ترتيب آنچه به نام جريان اصلاحطلبى در داخل حلقههاى كيان و آيين و مركز مطالعات استراتژيك رياستجمهورى شكل گرفت، در جبهه مشاركت اجماع كردند و در مدت كوتاهى در سراسر كشور عضوگيرى و به تشكيل دفتر اقدام نمودند.
اقدامى كه حزب همتاى دولت ساخته آن يعنى كارگزاران سازندگى در دوران قدرت نتوانست انجام دهد. اينگونه بود كه اعضاء و مسئولان دفاتر حزب مشاركت در استانها غالبآ در انتخابات دور اوّل شوراها و مجلس ششم وارد شدند و بدينسان حلقه حاكميت حزب را تكميل كردند./کیهان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
52- گفتگوى حسين سليمى با محمدرضا خاتمى، ويژهنامه روزنامه ايران، به تاريخ11/4/1384.
53- گفتگوى حسين سليمى با محمدرضا خاتمى، ويژهنامه روزنامه ايران، به تاريخ11/4/1384.
54- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
55- بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام، به تاريخ19/4/1379.
56- خطبههاى نماز جمعه تهران، به تاريخ 26/1/1379.
57- بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام، به تاريخ19/4/1379.
58- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
59- روزنامه آفتاب يزد، به تاريخ 2/6/1382.
60- محمد قمى (عضو فراكسيون مجمع روحانيون مبارز در مجلس ششم).
61- نقش رهبرى در مديريت بحرانها، جلد (1)، محمدتقى كرامتى، دفتر پژوهشهاىمؤسسه كيهان.
62- روزنامه جمهورى اسلامى، به تاريخ 9/10/1377.
63- جريانشناسى سياسى، حسين عبداللهىفر، وبگاه بصيرت.
64- جبهه مشاركت ايران اسلامى، محمد صفايى دلويى.
پاورقي