سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نگاهي بر "جک ریچر"؛

قهرمان مردم گریز

جک ریچر بیش از آن که به خاطر نام کروز بیننده را به تماشای خود دعوت کند به دلیل نام نویسنده و کارگردانش (کریستوفر مک کوئری) کنجکاوی برانگیز است.

کارگردان: کریستوفر مک کوئری
فیلمنامه: کریستوفر مک کوئری
بازیگران: تام کروز، روزاموند پایک، ورنر هرتسوگ و ریچارد جنکینز
محصول:‌ آمریکا، 2012
مدت: 130 دقیقه


قهرمان مردم گریز
جک ریچر بیش از آن که به خاطر نام کروز بیننده را به تماشای خود دعوت کند به دلیل نام نویسنده و کارگردانش (کریستوفر مک کوئری) کنجکاوی برانگیز است.
مک کوئری همان کسی است که فیلمنامه ی هوشمندانه ی مظنونین همیشگی را نوشته و اگر چه بیست سالی است که فیلم های متعددی (از جمله والکری) از روی فیلمنامه هایش ساخته شده اما همان یک فیلمنامه برای ثبات اهمیتش در سینما کافی است. او توانایی فوق العاده ای در شروع فیلمنامه/فیلم هایش دارد؛ 
جک ریچر نیز از این قاعده مستثنا نیست. نماهای اولیه ی این فیلم از آماده شدن یک تیرانداز تا کشتن بی رحمانه ای پنج آدم معمولی هم تکان دهنده است و هم با تأکید بر نماهای باز، چشم نواز. از طرف دیگر بر خلاف مظنونین همیشگی که روایتی غیر خطی داشت، جک ریچر الگوی روایی کلاسیک را پیش می گیرد و به جای افتادن به وادی فیلم های تریلر پرزد و خورد، مسیر فیلم های معمایی را دنبال می کند. اما متأسفانه معمایی کوچک که برای حل کردن وجود دارد و فیلمنامه خیلی سریع قاتل و عاملان کشتار خونسردانه ی اول را «لو» می دهد و از انگیزه ها پرده برداری می کند. به همین دلیل یک سوم نهایی فیلم آن چنان که از فیلم های معمایی انتظار می رود غافلگیر کننده نیست. کلاسیک بودن فیلمنامه ی جک ریچر فقط در پرداخت سه پرده ای آن نیست؛ معرفی قهرمانان فیلم های کلاسیک است (مثل فیلم کازابلانکا که ده دقیقه ی اول همه از ریک حرف می زنند و بعد تازه چهره ی او را می بینیم). مک کوئری در اینجا تقریبا همین کار را انجام می دهد و حضور ناگهانی جک ریچر نزد مسئولان پرونده او را به عنوان یک قهرمان به بیننده می باوراند؛ قهرمانی که مثل قهرمانان فیلم های وسترن کم حرف است و مردم گریز.
فیلم بر اساس مجموعه رمان های لی چایلد ساخته شده و از آنجا که بر مبنای رمان اول، یک شلیک است، یک مقدمه محسوب می شود. هنوز چیزهای بسیاری هستند که در مورد ریچر نمی دانیم و همین بیننده را منتظر قسمت بعد نگه می دارد. اما این انتظار ناشی از قدرت فیلم نیست. مک کوئری انگار در اینجا نبوغ و نوآوری مظنونین همیشگی را ندارد و تنها با اتکا به الگوهای کلاسیک موفق می شود فیلم را فقط در حد یک اثر متوسط که بیننده از تماشایش پشیمان نمی شود نگه دارد. جذاب ترین نکته ی فیلم حضور ورنر هرتسوگ در نقش مغز متفکر کشتار بی رحمانه است که حداقل به خاطر نامش شایسته ی مرگی «پر ملات تر» بود./ي2

حسين عيدي زاده

منبع:مجله سينمايي 24.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.