به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،«ماموريت غيرممکن» اميراحمدي و پيشنهاد معاون نخستوزير رژيم صهيونيستي ظاهراً در نگاه اول پيشرفت خوبي داشت و به يک نتيجه کاربردي موثر رسيده بود؛ خصوصاً که معاون احمدينژاد در برابر موج اعتراضات مراجع تقليد و سياستمداران و شخصيت هاي فرهنگي و اجتماعي ، حاضر به پس گرفتن حرفش درباره «دوستي با مردم اسرائيل» نبود
350 و رئيسجمهور نيز ميکوشيد از هرگونه موضعگيري عليه مشايي طفره برود. اين وضعيت براي دولت، مثل يک «تعليق ايدئولوژيکِ» آزاردهنده بود و رفتار سياسي مشايي هم فقط به التهابات دامن ميزد.
20 روز بعد، مشايي دوباره يک نشست خبري در «کاخ گلستان» ترتيب داد.
351 طبيعتاً او در برابر مطالبات بحق حاميان گفتمان سوم تير - که ماهيتِ حقيقي اسرائيل جنايتکار و صهيونيستهاي غاصب را از مکتب «اسلام ناب» امام خميني(ره) آموخته بودند - بايد عذرخواهي و عقبنشيني ميکرد، اما هدفي جز پيچيدهتر ساختن بحران نداشت و در اين ميان، اعتبار رئيسجمهور اولين آسيب جدي را ميديد. مشايي در نشست خبريِ «کاخ گلستان» باز هم اعلام کرد:
براي هزارمين بار ميگويم با مردم اسرائيل دوست هستيم.
352بدينترتيب «حلقه انحرافي» در روزهاي داغ تابستان 1387 ايجاد اولين بحران گفتماني- سياسي را در منظومه فکري رئيسجمهور کليد زد و عملاً نخستين «حمله معتبر» از درون دولت را عليه باورهاي راستين احمدينژاد انجام داد.
(از اين پس، «حلقه انحرافي دولت» به طور متوسط در هر دو ماه يک هزينه سنگين سياسي را به شخص رئيسجمهوري تحميل کرد و طي 5 سال حدود 30 حمله ايدئولوژيک و بحران ضدگفتماني را از درون دولت عليه باورهاي او تدارک ديد. در واقع، پديدآوردن دستکم 15 بحران گفتماني و 15 هزينة سنگين سياسي براي سقوط منزلت يک رئيسجمهور کافي بود، چون هربار از اعتبار احمدينژاد نزد هواداران اصيل «گفتمان سوم تير» ميکاست و او را بيشتر از جمع ياران واقعي خود جدا ميساخت.)
اسفنديار رحيممشايي حتي روز 21 مرداد 1387 براي تبيين بيشتر فلسفه «اظهار دوستي با مردم اسرائيل» يک يادداشت اختصاصي را در اختيار سايت «عصر ايران» از رسانههاي حاميِ هاشمي رفسنجاني گذاشت و خيلي صريح نوشت:
ما جنگي با اسرائيل نداريم. بعضيها فکر ميکنند همه مردم اسرائيل در خيابانها پوتين به پا کردهاند! اين بايد افتخار ما باشد که با هيچ ملتي دشمني نداريم.
353ديدگاههاي مشايي شباهتهاي زيادي به ديدگاههاي «حزب کارگزاران» داشت، چنان که عصر يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 «اکبر هاشمي رفسنجاني» نيز در ديدار با خبرنگاران و نويسندگان جريان فتنه، همين ديدگاه را درباره «جنگ با اسرائيل» تکرار کرد. اظهار دوستي با مردم اسرائيل از بيخ و بن با فتواي صريح امام خميني(ره) درباره «شهرکنشينان صهيونيست» مخالف بود و روز 22 مرداد 1387 براي چندمينبار روزنامه «کيهان» در کنار ديگر رسانهها، چهره ها و شخصيت هاي اصول گرا خواستار عذرخواهي و عزل مشايي شد.
رفتار رئيسجمهور کم کم به ايجاد يک حاشيه امن براي مشايي انجاميد، چون احمدينژاد خطقرمز خود را برخورد با او ميدانست. پافشاري مشايي بر موضعش زمينه ارسال سيگنال اسرائيل را فراهم ساخت و روز 9 شهريور 1387 «شيمون پرز» به ميدان آمد. رئيسجمهور رژيم صهيونيستي در گفت وگو با راديو صداي آمريکا ضمن تروريست ناميدن احمدينژاد از سخنان آشتيجويانه «اسفنديار رحيم مشايي» استقبال کرد و گفت:
دوستي ما با ملت ايران 2500 ساله است. ما «دوران طلايي» با ايران داشتيم و يهوديان به «کوروش هخامنشي»، پادشاه باستاني ايران به دليل نقشي که در آزاد شدن «بردگان يهودي بابل» داشت، احترام ميگذارند.
354از راست: حمید بقایی (معاون اجرایی رئیسجمهور)، محمدرضا رحیمی (معاون اول رئیسجمهور)، محمود احمدینژاد، اسفندیار رحیممشایی (سرکرده حلقه انحرافی دولت) و محمد شریفملکزاده (معاون رئیسجمهور)؛ 20 اسفند 1391، « جشن استقبال از نوروز». در این مراسم که با حضور اعضاء برجسته حلقه انحرافی دولت (دست راست و چپ رئیسجمهور) برگزار شد،« محمود احمدینژاد» نشان درجه یک فرهنگ و هنر را به مشایی اهداء کرد.
ستايش رئيسجمهور اسرائيل از «ضدگفتمان» حلقه انحرافي، نه تنها به حساسيت احمدينژاد منجر نشد، بلکه او روز پنجشنبه 28 شهريور در آستانه چهارمين سفرش به آمريکا درباره «دوستي با مردم اسرائيل» گفت «حرف مشايي، حرف مکتب ما و حرف دولت است!»
355 پس از 2 ماه جنجال، موضع رئيسجمهور گره اين بحران سياسي را کور کرد. حالا همه نگاهها به سوي رهبر معظم انقلاب دوخته شد تا با تدبير حکيمانهشان راه عبور از اين التهاب هزينهساز را ترسيم کنند.
هنوز يک روز از تأييد «دوستي با مردم اسرائيل» توسط رئيسجمهور نگذشته بود که رهبر انقلاب در دومين خطبه نماز جمعه روز 29 شهريور 1387 جلوي يک انحراف سياسي دولت نهم را گرفتند و موضع مستدل و قاطع نظام را اعلام کردند.
حضرت آيتالله خامنهاي «دوستي با مردم اسرائيل» را يک «حرف غلط و غيرمنطقي» و «قضيهاي پوچ» دانستند که نبايد دستمايه التهابات سياسي قرار گيرد، زيرا چنين اظهاراتي چيزي بيش از يک مسالهاي «کوچک» و «جزيي» نيست؛ بنابراين در منظومه سياسي و گفتماني نظام هيچ جايي ندارد. رهبر معظم انقلاب فرمودند:
يك نفر پيدا ميشود درباره مردمي كه در اسرائيل زندگي ميكنند يك اظهارنظر ميكند، البته اين اظهارنظر، «اظهارنظر غلطي» است. اينكه گفته شود ما با مردم اسرائيل هم مثل مردم ديگر دنيا دوستيم، اين حرف درستي نيست، «حرف غيرمنطقي» است.... ما با يهودي ها هيچ مشكلي نداريم، با مسيحي ها هيچ مشكلي نداريم، با اصحاب اديان در دنيا هيچ مشكلي نداريم، اما با غاصبان سرزمين فلسطين چرا، مشكل داريم.
غاصب هم فقط رژيم صهيونيستي نيست. اين موضع نظام است اين موضع انقلاب و موضع مردم است. حالا كسي حرفي ميزند اشتباه ،عكسالعملهايي هم در مقابل آن نشان داده ميشود. خوب مساله را بايد تمام كرد.
اينكه يك روز يك نفر از اين طرف بگويد، يكي از آن طرف بگويد، يكي اين جور استدلال كند، يكي از آن طرف حرف بزند، اين درست نيست، اين التهاب آفريني است؛ حرفي بود گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع جمهوري اسلامي و موضع دولت جمهوري اسلامي هم اين نيست... خوب اين «حرف خطايي» بود، حرف درستي نبود. اين را نبايد وسيله التهاب قرار داد.
من خواهش ميكنم از همه، اين جور مسائل كوچك و مسائل جزئي را، حرفي بر زبان كسي جاري ميشود، مطلبي گفته ميشود، اين را وسيلهاي قرار ندهند براي اينكه مدتي جريان سازي و مسالهآفريني بشود در سر تا سر كشور، يك عده موافق يك عده مخالف سر قضيه اي پوچ، خوب موضع نظام مشخص است، تمام شد.
356در واقع رهبر انقلاب پيش از هر چيز ابتدا شخص رئيسجمهور را از سقوط به ورطه يک «بحران ايدئولوژيک» نجات دادند و مانع تحميل هزينههاي بيشتر به احمدينژاد گشتند، چون موضع مشايي با ماهيت و منطق گفتمان رئيس دولت درباره «صهيونيسم» در تباين مطلق بود و يک «ضدگفتمان» عليه رئيسجمهور اصولگرا به حساب ميآمد.
رهنمودهاي رهبري يک مرزبندي دقيق ميان «موضع نظام و دولت» با «موضع فردي» در حد و اندازه يک معاون تازهکار رئيس دولت را ترسيم کرد و از همين نقطه، وزن و اهميت و اعتبارِ رفتارهاي سياسي «اسفنديار رحيم مشايي» براي نظام به روشني مشخص شد.
او از دو سال قبلتر نيز حرفهاي عجيب و غريبي درباره «حجاب» ميزد؛ حتي ديماه 1385 فيلم حضورش در مجلس رقصي در ترکيه و در حين انجام يک ماموريت دولتي رسمي به عنوان رئيس «سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري» منتشر شد، اما اينبار ديگر فرصتي براي ادامه حاشيهسازي نيافت. در عين حال سخنان رهبر انقلاب در پايان خطبه دوم نماز جمعه شامل يک هشدار مهم به فعالان سياسي نيز بود و توصيه جدي کردند که فعالان سياسي از «بيانصافي عليه دولت» بپرهيزند.
در تابستان 1387، احمدينژاد هرچند نخستين اشتباه بزرگ سياسي/ گفتمانياش را با حمايت از ايده پوچ و بيپاية «دوستي با مردم اسرائيل» مرتکب شد، اما همچنان يک رئيسجمهور مکتبي و مردمي و دلسوز شناخته ميشد و دغدغه رهبر معظم انقلاب نيز مراقبت و حفاظت از اين سرمايه بزرگ براي نظام بود. احمدينژاد نيز مانند ما «معصوم» نبود. البته اين نخستين تذکر علني حضرت آيتالله خامنهاي به رئيسجمهور احمدينژاد نبود؛ گرچه نخستينبار بود که رهبر معظم انقلاب با تبيين مصداق موضوع (دوستي با مردم اسرائيل) مانع يک انحراف گقتماني شدند.
«انحراف از اصول» همواره يکي از دغدغههاي کليدي حضرت آيتالله خامنهاي بوده است؛ چنان که هم در دوران رياستجمهوري «اکبر هاشمي رفسنجاني» و هم در هنگام زمامداري «سيدمحمد خاتمي» رهبر معظم انقلاب پيرامون «انحراف» هشدار دادند. وقتي روز 8 شهريور 1384 «محمود احمدينژاد» براي نخستينبار به همراه اعضاء هيات دولت به ديدار رهبر معظم انقلاب رفت، ايشان به تشريح نظريههاي «عدالت» در نظامهاي معاصر جهان و تبيين «عدالت» از منظر «مکتب اسلام ناب» پرداختند و فرمودند:
اگر «عدالت» را از «معنويت» جدا كنيم - يعنى عدالتى كه با معنويت همراه نباشد - اين هم عدالت نخواهد بود. عدالتى كه همراه با معنويت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و كائنات نباشد، به «رياكارى» و «دروغ» و «انحراف» و «ظاهرسازى» و «تصنع» تبديل خواهد شد.
357دومين ديدار رئيسجمهور احمدينژاد و کابينه با رهبر انقلاب اسلامي روز 17 مهر 1384 يعني دوماه پس از آغاز به کار «دولت نهم» رقم خورد. در واقع، اين نخستينبار بود که دولت جديد در ماه مبارک رمضان به حضور وليامر مسلمين ميرسيد.
حضرت آيتالله خامنهاي اين ملاقات را نيز به سنت مرسوم خود در جلسات ماه رمضان رهبري با دولتها به بازخواني «نصايح و مواعظ نهجالبلاغه» اختصاص دادند؛ زيرا اعتقاد دارند «فهم منطق علوى در باب مسائل كلان اداره كشور از خلال اين مواعظ بهدست مىآيد.» از اين رو، رهبر انقلاب تبيين علل و دلايل «انحراف» از رهگذر شرح «فرمان اميرالمؤمنين به مالكاشتر» را به عنوان دستور جلسه تعيين کردند و در همان ابتداي ديدار با رئيسجمهور احمدينژاد و دولت نوپا تذکر دادند:
نكتهى اول اينكه گمان «مصونيت از انحراف» را مطلقاً در خودمان نبايد راه بدهيم؛ يعنى هيچكس نبايد بگويد وضع ما كه روشن است و مثلاً در خط صحيح و در خط دين و خدا داريم حركت مىكنيم و منحرف نمىشويم؛ نه، چنين چيزى نيست.
امكان «لغزش» و «انحراف» از خط مستقيم براى همه هست و همه هم وسيلهى اجتناب از اين انحراف را دارند؛ يعنى اينطور نيست كه يك سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوييم هر كس در اين راه حركت مىكند، ناگزير بايد لغزش پيدا كند؛ نه، انسان مىتواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد. اما «مصونيت از انحراف» هم «تضمينى» نيست كه انسان بگويد ما كه ديگر منحرف نمىشويم؛ بنابراين خاطر جمع سر را روى بالش نرمى بگذارد و از حال خودش غافل شود. هيچكدام از اين دو طرف قضيه نبايد مورد بىتوجهى قرار بگيرد.
وسيلهى «عدم انحراف» و پرهيز از انحراف چيست؟ «مراقبت از خود.» بايد مراقب بود. اگر از خود مراقبت كنيم، منحرف نمىشويم. اگر از خود مراقبت نكنيم، يا از ناحيهى سستى و ضعف در پايهها و مبانى عقيدتى انحراف به انسان روى مىآورد، يا از ناحيهى شهوات به انسان روى مىآورد.
حتّى كسانى كه پايهها و مبانى اعتقادى آنها محكم است، شهوات نفسانى بر نگاه و بينش عقلىِ درست و عميق نسبت به خط و راه و هدف غلبه مىيابد و انسان را منحرف مىكند؛ كه ما مواردش را ديديم... وقتى انسان نسبت به تعهدى كه با خداى خود دارد، بىتوجهى نشان داد و «خلف وعده» كرد، «نفاق» بر قلب او مسلط مىشود. بنابراين اگر ما بىتوجهى كنيم و تن به شهوات و هوىها بسپاريم، ايمان مغلوب و عقل مغلوب مىشود و هوى و هوس غالب؛ باز هم همان انحرافى كه از آن مىترسيديم، ممكن است پيش بيايد.
نكتهى دوم اينكه ماها اگر بخواهيم در اين جايگاهى كه هستيم، از احتمال خطاى خودمان كم كنيم، بايد از «سخن درشت خيرخواهان» نرنجيم؛ يكى از راههاى سلامت اين است... كسى كه مىدانيد قصد عناد و دشمنى ندارد، ولو با لحن درشتى هم حرف مىزند، از او نبايد واقعاً برنجيد. به سخن نرم و دلنشين «چاپلوسان» هم دل نسپريد.
اگر ما اين را رعايت كنيم، به نظر من خيلى به سود ماست... شما به عنوان يك حاكم، يك رئيس يا يك وزير، وقتى «طرفدار قشرى» هستيد، قهراً به آن «قشر» امكاناتى تعلق مىگيرد و آن قشر تمكنى پيدا مىكند كه همين «امكانِ تطاول آنها» بر حقوق مردم را بهوجود مىآورد؛ پس حواستان باشد.
يك جملهى ديگر از اين نامهى مبارك[ فرمان اميرالمومنين به مالک اشتر] اين است: «ثم انظر فى امور عمّالك»؛ كارها و امور كارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، «انتخاب كارگزاران» است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با «آزمايش» آنها را انتخاب كن؛ يعنى نگاه كن ببين چه كسى شايستهتر است. همين شايستهسالارىيى كه امروز بر زبان ماها تكرار مىشود، به معناى واقعى كلمه بايد مورد توجه باشد. اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) هم در اينجا به آن سفارش مىكنند.
«و لا تولهم محاباه و اثره»؛ نه از روى «دوستى» و «رفاقت» كسى را انتخاب كن، كه ملاكها را در او رعايت نكنى - فقط چون رفيق ماست، انتخابش مىكنيم - نه از روى استبداد و خودكامگى؛ انسان بگويد مىخواهم اين فرد باشد؛ بدون اينكه ملاك و معيارى را رعايت كند يا با اهل فكر و نظر مشورت كند.
358 براي مطالعه ارجاعات، اسناد، منابع و پانوشتهاي پاورقي به کتاب «شاهکليد انگليسي» (جلد 50 مجموعه نيمه پنهان) نوشته پيام فضلينژاد که در آينده نزديک توسط «دفتر پژوهشهاي موسسه کيهان» منتشر ميشود، مراجعه فرمائيد.
منبع:کیهان