و باز در سفر بعد آمدن و برادر را آوردن و متهم شدن برادر به دزدی بنا بر تدبیر یوسف و نگه داشتن برادر و بازگشت قافله با آذوقه و بار دیگر عذرخواستن برادران نزد پدر که آنها بردار ما را به دزدی متهم کردند و نزد خود نگه داشتند.
و بالاخره در سفر سوم یوسف را شناختن و آشنایی دادن و درگذشتن یوسف از گناهان ایشان که نشان از جمال باطنی یوسف است و فرستادن یوسف پیراهن خود به نزد پدر و بینا شدن چشم پدر از بوی پیراهن یوسف.
و در نهایت رفتن همه خانواده به مصر و در پیش یوسف تواضع کردن که تعبیر خواب نوجوانی یوسف است و اکرام یوسف از پدر و برادران و ایشان را بر تخت عزت نشاندن و شکر و سپاس گفتن یوسف خدای را که به وی بازگردانید.
همه اینها در این داستان کوتاه ده صفحه ای طرح شده است و از هر گوشه این حوادث به رمز و کنایه نکته های عشق و معرفت الهی و حکمت عملی در زندگانی دنیا آشکار است.
و افزون بر همه اینها نقل داستان و عبارت پردازی و توالی جمله ها در بیان حوادث به قدری دلپذیر است و زیبا که گویی یوسف خود با آن حسن و جمال داستانش را جکایت می کند.
می توان گفت که سوره یوسف خود یوسف دیگری است سرشار از جمال ظاهر و باطن که اگر مردمان آن یوسف ندیده اند این یوسف را نیک بنگرند.
از این رو به راستی نیکوترین داستان است که از عشق سخن می گوید