سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

حضرت امام در روز‌هاي پاياني عمر شريفشان به "هاشمي" چه گفت؟

آخرین روزهای عمر پیر روشنگر انقلاب بود که هاشمی رفسنجانی پیش از عزیمت به دانشگاه تهران برای اقامة نماز جمعه به حضورش شرفیاب شد تا احوالش را بپرسد و پندها و توصیه‌هایش را بشنود. خمینی عزیز در بستر بیماری دو چیز بیشتر نگفت اما همین دو چیز انگار یک دنیا حرف داشت برای گفتن: اولاً ...

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران؛ جلال‌الدین پویان، کارشناس مسائل سیاسی و مدرس دانشگاه درباره کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات 92، یادداشتی را در اختیار تسنیم قرار داده است که متن آن به شرح ذیل است:

«آخرین روزهای عمر پیر روشنگر انقلاب بود که هاشمی رفسنجانی پیش از عزیمت به دانشگاه تهران برای اقامة نماز جمعه به حضورش شرفیاب شد تا احوالش را بپرسد و پندها و توصیه‌هایش را بشنود. خمینی عزیز در بستر بیماری دو چیز بیشتر نگفت اما همین دو چیز انگار یک دنیا حرف داشت برای گفتن: اولاً وقتی به نماز رفتید به مردم بگویید از خدا بخواهند که مرا بپذیرد و دیگر اینکه هیچ نگرانی ندارم جز اینکه میان شما و آقای خامنه‌ای اختلاف بیفتد!!

شاید آن روز شنیدن چنین نکته‌ای از زبان امام برای هاشمی عجیب بود و در باورش نمی‌گنجید که کسی بخواهد یا بتواند میان او و یار و همرزم دیرینه‌اش جدایی بیفکند اما گویی پیر روشنگر انقلاب با آن نگاه نافذش به این روزهای ما نظر کرده بود. او می‌دانست که پس از رحلتش خامنه‌ای و هاشمی دو ستون استوار انقلابند و اگر در کنار هم باشند، بنای عظیم انقلاب در مواجهه با خردکننده‌ترین توفان‌ها نیز رویین‌تن خواهد ماند و هیچ گزندی نخواهد دید. لذا همة دغدغه‌اش در واپسین روزهای عمر این بود که کینه‌توزان و معاندان انقلاب هم با فهمیدن این راز در صدد جدا کردن ستون‌های انقلاب برآیند.

وقتی چند روز پیش هاشمی رفسنجانی در آخرین دقایق باقی‌مانده از وقت قانونی ثبت‌نام برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم قدم به ساختمان وزارت کشور گذاشت، بسیاری از دلسوزان انقلاب بار دیگر به یاد توصیة امام افتادند. این‌که هاشمی در آستانة هشتاد سالگی و درحالی‌که آثار کهولت سن آشکارا در چهره و اندامش هویدا گردیده است، آن هم با وجود تجربة معنادار شکست سال 84 باز هم به فکر حضور در رقابت سنگین انتخاباتی و هماوردی با نامزدهایی بسیار جوان‌تر از خودش افتاده بود، می-توانست گویای حقایق نگران‌کننده‌ای باشد. آن روز در وزارت کشور، چهره‌ای پیر و تکیده، چشمانی که دیگر فروغ سال‌های گذشته را نداشت، دستانی که با لرزشی آشکار برای تکان دادن در مقابل خبرنگاران بلند می‌شد و صدایی که کهولت در آن موج می‌زد، تنها تصویری بود که از مرد بزرگ انقلاب در قاب دوربین‌ها نقش بست. هاشمی خودش هم طی روزهای قبل اذعان کرده بود که شرایط جسمی‌اش دیگر اقتضای ریاست جمهوری را ندارد. پس چه چیز این سیاستمدار کهنه‌کار کهنسال را در آخرین لحظات به میدان رقابت کشانده بود؟

البته فهم حقیقت ماجرا چندان دشوار نیست زیرا در روزهای اخیر با نگاهی به ماهیت جریاناتی که در داخل و خارج از کشور آمدن هاشمی را به فال نیک گرفتند و از وی اعلام حمایت کردند، می‌شد به راحتی همه چیز را دریافت. حقیقت این است که امروز دشمنان داخلی و خارجی انقلاب در وضعیت بغرنج و پیچیده‌ای گرفتار آمده‌اند. از یک سو در داخل کشور، طیف سکولار و رادیکال جریان اصلاحات که پس از شکست در فتنة 88 عملاً بخش اعظم پایگاه اجتماعی‌اش را از دست داد و به حاشیه رانده شد، اکنون در ورطة هلاک سیاسی افتاده است. این جریان نیک می‌داند که هیچ‌یک از کاندیداهایش حتی در صورت تأیید صلاحیت از طرف شورای نگهبان قابلیت رأی‌آوری ندارند و لذا بار دیگر خود را در آستانة شکست در عرصة انتخابات می‌بیند. شکستی که می‌تواند برای همیشه آن را از حلقه‌های قدرت در جمهوری اسلامی بیرون براند.

در چنین شرایطی تنها روزنة امید اصلاح‌طلبان رادیکال این است که بالأجبار با کارت هاشمی بازی کنند و به احتمال پیروزی دوبارة او دل ببندند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که هاشمی حتی در صورت پیروزی در انتخابات نیز قادر نخواهد بود مانند دوره‌های پیشین خود در دهة هفتاد ریاست جمهوری کند زیرا کهولت سن و شرایط جسمانی وی مانع از آن خواهد شد که بتواند وظایف مرسوم یک رئیس‌جمهور را به درستی انجام دهد. لذا رشتة امور عملاً در اختیار اطرافیان اصلاح‌طلب وی قرار خواهد گرفت. پس هاشمی تنها می‌تواند در نقش مجرایی برای بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت عمل کند اما در ادامه یارای ایستادگی در برابر برنامه‌های آنان را نخواهد داشت. اصلاح‌طلبان هم نشان داده‌اند که هیچ تعهد اخلاقی نسبت به هاشمی ندارند و حمایتشان از او نه به خاطر ارادت قلبی بلکه به اقتضای منافع حزبی و گروهی است و حکم یک تاکتیک قابل تغییر را دارد. همین‌ها بودند که در ماجرای انتخابات مجلس ششم برای بیرون راندن هاشمی از صحنه، بی‌سابقه‌ترین تهمت‌ها و افترائات را نسبت به او روا داشتند و عالیجناب سرخپوشش خطاب کردند. اصلاح‌طلبان تندرویی که حتی روزی خاتمی را نیز از قطار اصلاحاتشان پیاده کردند، هاشمی را صرفاً به چشم یک نردبان می‌نگرند که پس از بالارفتن از آن دیگر کارایی‌اش را از دست خواهد داد.

اما از سوی دیگر در خارج از کشور نیز دشمنان انقلاب با مشکلات لاینحلی روبرو هستند. اولاً کاربرد توأمان انواع شیوه‌های تهدید نظامی، فشار سیاسی و تحریم اقتصادی هیچ فایده¬ای برای خاتمه دادن به چالش پروندة هسته‌ای ایران نداشته و علی‌رغم تشدید مداوم فشارها کوچک‌ترین تغییری در رفتار محاسباتی رهبر و دولتمردان جمهوری اسلامی و حتی ملت ایران ـ به عنوان هدف اصلی تحریم‌ها ـ مشاهده نمی‌شود. گزارش اخیر کنگرة آمریکا به وضوح تصریح می‌کند که حربة تحریم‌ها هرگز به نتیجة دلخواه نرسیده و حتی تأثیر معکوس گذاشته است زیرا ایران با پشت سر نهادن شوک اولیة تحریم، در حال تبدیل آن به فرصتی برای ترمیم اقتصاد خود و کاستن از اتکای به نفت می‌باشد. لذا قدرت‌های غربی بر این باورند که اگر بار دیگر یک دولت ضد استکباری و حامی گفتمان مقاومت در ایران به قدرت برسد، آن‌ها ناچارند از مواضع خود عدول کرده و امتیازاتی را به ایران پیشنهاد کنند در حالی¬که با روی کار آمدن یک دولت اصلاح‌طلب میانه‌رو می‌توان بدون اعطای امتیاز ایران را وادار به عقب‌شینی نمود.

ثانیاً تحولات سوریه نیز چه در عرصة میدانی و چه در عرصة سیاسی هرگز به میل ائتلاف غربی ـ عربی ـ عبری قم نمی‌خورد. در عرصة میدانی، ارتش سوریه با پشتیبانی ایران و حزب‌الله لبنان ضربات سنگینی را به تروریست‌ها وارد ساخته و کنترل نقاط بیشتری از کشور را در دست گرفته است. در عرصة سیاسی هم فشارهای دیپلماتیک برای واداشتن اسد به کناره‌گیری ناکام مانده است. امروز اکثر تحلیلگران بین‌المللی اذعان دارند که شاه‌کلید حل بحران سوریه در دستان ایران است و هر طرحی بدون نقش‌آفرینی ایران لاجرم محکوم به شکست خواهد بود. در نتیجه چشم امید دشمنان جریان مقاومت در منطقه این است که در انتخابات پیش-رو دولتی اصلاح‌طلب بر سر کار بیاید که بدون ملاحظات ایدئولوژیک حاضر به معامله با غرب در مسئلة سوریه باشد.

در نتیجه روند حوادث به گونه‌ای رقم خورده است که جریانات معاند داخلی و خارجی هاشمی را گزینة مطلوب خود می¬انگارند. با این حساب به نظر می‌رسد امروز هاشمی در بوتة آزمون دشواری قرار گرفته است که می‌تواند پیامدهای سرنوشت‌سازی برای او داشته باشد. هاشمی باید در یک سو میراث گرانقدر امام و شهدا و سابقة طولانی بیش از نیم قرن مجاهدت و خدمات خود برای انقلاب را ببیند و در سوی دیگر چهره‌های معلوم‌الحالی را که برای سوء استفاده از نام و نشان او دندان تیز کرده‌اند. آنانی که طی روزهای گذشته با حلقه زدن به گرد پیرمرد کهنسال انقلاب و گفتن جملات مبالغه‌آمیز و اغواکننده‌ای نظیر «شما شاه‌کلید حل مشکلات هستید»، «شما ناجی کشور در این اوضاع نابسامان هستید» یا «دود از کُنده برمی‌خیزد» او را به شرکت در میدان رقابت فراخواندند، نه خیرخواه اویند و نه دلسوز انقلاب و ملت؛ بلکه فرصت‌طلبانی هستند که دستشان چند صباحی از اهرم‌های قدرت کوتاه مانده است و حال می‌‌خواهند هاشمی را دستاویز تحقق رویاهایشان قرار دهند و هیچ باکی هم ندارند که در این میان چه بر سر وجهه و آبروی او خواهد آمد.

هاشمی امروز باید واقع‌بینانه دریابد که شرایط جسمی‌اش هرگز مهیای پذیرش چنین مسئولیت خطیری آن هم در برهة حساس کنونی نیست. او نباید ذخیرة ارزشمند سالیان گذشته‌اش را در معرض تاراج مشتی ورشکستة سیاسی قرار دهد که پس از فتنة 88 پاکباخته هستند و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. پس چه بهتر که او هرچه زودتر به خود بیاید و دامنش را آلودة نقشه‌های خائنانة فتنه‌گران نکند.

جالب این‌جاست که فرصت‌طلبان از هم‌اکنون فتنه‌گری‌ها را آغاز کرده و اظهار داشته‌اند که رد صلاحیت هاشمی به معنای زیر سؤال رفتن اصل نظام و انقلاب خواهد بود و می‌خواهند در صورت بروز چنین مسئله‌ای با دور زدن نهادهای قانونی کشور از رهبر معظم انقلاب مطالبة حکم حکومتی کنند. باید گفت اولاً احراز صلاحیت هر فردی در جمهوری اسلامی ایران به استناد قانون اساسی برعهدة شورای نگهبان است، خواه این فرد، سیاستمدار باسابقه‌ای چون هاشمی رفسنجانی باشد یا هرکس دیگر. این سخن که چون هاشمی زمانی رئیس¬جمهور بوده و یا امروز رئیس مجلس خبرگان است، پس الزاماً باید تأیید صلاحیت شود، هرگز از منطق استواری برخوردار نیست زیرا نه هاشمیِ امروز از لحاظ توان جسمی مانند هاشمی دهة هفتاد است و نه مسئولیت خطیر و پرزحمتی مانند ریاست جمهوری قابل قیاس با ریاست مجلس خبرگان.

همچنین در جایی که قانون مجری امر را مشخص کرده است، هیچ نیازی به حکم حکومتی نیست و تشخیص صدور حکم حکومتی فقط و فقط با ولی فقیه است نه با هواداران کاندیداها که هرگاه مُر قانون خلاف منافعشان بود به فکر گریزگاه‌هایی مانند حکم حکومتی بگردند. جای تعجب دارد که امروز کسانی دم از حکم حکومتی می‌زنند که روزگاری ولایت فقیه را صرفاً در چارچوب قانون تعریف می‌کردند و هیچ اختیار فراقانونی برای آن قائل نبودند. پس اگر حتی فردی مانند هاشمی هم نتوانست از صافی شورای نگهبان بگذرد، همچون هر ایرانیِ ملزم به قانون اساسی می‌بایست در برابر نظر مرجع قانونی تمکین نماید.

ظاهراً امروز هاشمی بر سر یک دوراهی قرار گرفته است و لاجرم باید دست به انتخابی بزرگ بزند. این‌که آیا می‌خواهد به توصیة امام و مقتدای فقیدش در کنار رهبر معظم انقلاب بماند و دوشادوش او به عنوان همسنگری قدیمی و مشاوری کارآزموده و مجرب به حراست از میراث انقلاب برخیزد و یا این‌که در واپسین سال‌های زندگی و پس از عمری مجاهدت، آبرو و اعتبار گرانقدر خود را بازیچة مطامع دشمنان قسم‌خوردة اسلام و انقلاب قرار دهد که در راستای ضربه زدن به اصل نظام و تضعیف آن نقشه‌های شومی برایاختلاف‌افکنی میان او و رهبر معظم انقلاب و قرار دادن هاشمی رویاروی ولایت فقیه در سر دارند.

 بدون شک هاشمی رفسنجانی یکی از اثرگذارترین رجال جمهوری اسلامی ایران در قبل و پس از پیروزی انقلاب بوده و خدمات بسیار ارزنده‌ای را برای این نظام مقدس انجام داده است. اما بیش از آن‌که انقلاب مدیون هاشمی باشد، هاشمی و امثال او مدیون و مرهون برکات انقلابند. وی جزو معدود افراد باقیمانده از نسل اول انقلابیونی است که دوشادوش هم با طلایه‌داری خمینی کبیر، نهال شجره طیبه حکومت اسلامی را غرس کرده  و در هجوم خردکننده‌ترین طوفان‌ها به حراست جانانه از آن برخاسته‌اند. انقلاب ما ذخایری همچون هاشمی را آسان و ارزان به کف نیاورده که بخواهد آسان از کف بدهد. اما هاشمی و همه نخبگان و صاحب‌منصبان نظام باید همواره به یاد داشته باشند که تاریخ پرفراز و نشیب اسلام روایت‌گر سرگذشت مردان بزرگ بسیاری است که در بزنگاه حادثه‌ها و بحران‌ها مرتکب اشتباهات بزرگ گردیدند و خیلی زود از اوج عزت به حضیض ذلت در آمدند. نخبگانی چون هاشمی به اقتضای جایگاه و نفوذ کلامشان مسئولیت سنگین‌تری در قبال اسلام و انقلاب بر عهده دارند که برای انجام آن گاه لازم است مصالح شخصی را قربانی نموده و چشم بر خواهش‌ها و نفسانیات ببندند. اما ابتلا به بی‌بصیرتی و ناتوانی از تحلیل درست شرایط همواره می‌تواند زمینه‌ساز سقوطی جبران‌ناپذیر باشد.

ای کاش این روزها اطرافیان فرصت‌طلب بگذارند هاشمی بیشتر با خود و برای خود باشد تا شاید بار دیگر خاطرة آن روز در ذهنش جان بگیرد: آخرین روزهای عمر پیر روشنگر انقلاب بود که هاشمی رفسنجانی پیش از عزیمت به دانشگاه تهران برای اقامه نماز جمعه به حضورش شرفیاب شد تا احوالش را بپرسد و پندها و توصیه‌هایش را بشنود...»
انتهای پیام/

برچسب ها: هاشمی ، فتنه ، انتخابات
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
باران
۲۳:۵۰ ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
خدایا همه ی ما را عاقبت بخیر بگردان
helen
۱۷:۱۸ ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
خداوندا اقا خامنه ای را حفظ بگردان.