سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

به مناسبت ولادت امام محمد تقی(ع)؛

داستان هایی کوتاه و خواندنی از کرامات امام جواد (ع)

امام گفت:بايد فقط انگشتانش قطع شود.چون كف دست از هفت جا،جايگاه سجده است و جايگاه هاي سجده مال خداست. ما نمي توانيم به جايگاه هاي سجده آسيبي برسانيم.همه شان ساكت شدند.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

مناظره

مجلس مناظره ای راه انداختند .
بزرگترین دانشمندشان را دعوت كردند.

امام جواد (ع) را هم همینطور. همه كه جمع شدند یحی بن اكثم بلند شد. مجلس ساكت شد.

پرسید :"اگر كسی برای مراسم حج محرم شده باشد و شكاری را بكشد تكلیفش چیست؟"

امام جواب داد:" این شخص زن است یا مرد؟
بزرگ است یا بچه؟
آزاد است یا بنده؟
كارش عمدی بوده یا نه؟
حالا چی؟ پشیمان شده؟
حجش عمره بوده است یا واجب؟
شكار پرنده بوده یا نه؟

***
همه شان ساكت شده بودند
از شنیدن حالت های مساله رنگ صورتهای شان مثل گچ سفید شده بود.
فهمیدند كه شكست خورده اند.

وساطت براى رفع مشكل

مرحوم شيخ طوسى ، كلينى و ديگر بزرگان آورده اند:در اوايل خلافت معتصم عبّاسى ، شخصى از اهالى سجستان به همراه امام محمّد جواد عليه السلام و نيز عدّه اى ديگر، راهى مكّه معظّمه گرديد.

شخص سجستانى گويد: در بين راه ، جهت استراحت در محلّى نشسته بوديم و سفره غذا پهن بود، ما با عدّه اى از افراد مختلف مشغول خوردن غذا گشتيم .

من به حضرت خطاب كردم و اظهار داشتم : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، در شهر ما شخصى از دوستان و محبّان شما، از طرف حكومت ، مسئول امور مردم مى باشد.

ماليات زيادى را بر من مقرّر كرده است كه بپردازم ، در حالى كه من توان پرداخت آن را ندارم ، چنانچه ممكن باشد نامه اى برايش بنويسيد تا ملاحظه حال مرا نمايد و تخفيفى دهد؟

امام عليه السلام فرمود: او را نمى شناسم .

عرض كردم : اى سرورم ! او از دوستان و علاقه مندان به شما اهل بيت عصمت و طهارت مى باشد؛ و من مطمئنّ هستم كه نامه شما سودمند خواهد بود.

و چون سخن و تقاضاى من به اتمام رسيد، حضرت قلم و كاغذى را در دست مبارك خود گرفت و اين عبارات را نگاشت :

به نام خداوند بخشاينده مهربان ، حامل نامه از جنابعالى و نيز از عقيده ات تعريف و تمجيد كرد، توجّه داشته باش كه خوشبختى تو در گرو رفتار و كردارت مى باشد؛ بنابر اين ، سعى كن نسبت به دوستان و هم نوعان خود دلسوز باشى ، همانا خداوند متعال فرداى قيامت تو را در مقابل اعمال و كردارت مؤ اخذه و مورد بازجوئى قرار مى دهد.

بعد از آن نامه را امضاء نمود و تحويل من داد.

پس از آن كه وارد سجستان شدم و نامه حضرت را به والى - كه به نام حسين بن عبداللّه نيشابورى معروف بود - دادم ، او نامه را گرفت و بوسيد و بر چشم خود نهاد و سپس آن را گشود و خواند و به من خطاب كرد و گفت : خواسته ات چيست ؟

گفتم : ماءمورين شما ماليات سنگينى بر من بسته اند و توان پرداخت آن را ندارم .
سپس دستور داد: ماليات را از من بردارند و چون سخت در مضيقه بودم نيز مبلغى را لطف كرد.

اثر انگشت در سنگ و آب شدن سينى فلزى

مرحوم طبرى ، بحرانى ، شيخ حرّ عاملى و ديگر بزرگان آورده اند كه شخصى به نام عمارة بن زيد حكايت كند:

روزى در مجلس حضرت امام جواد عليهما السلام نشسته بودم ، به حضرت عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! علائم و نشانه هاى امام چيست ؟

حضرت فرمود: هركس بتواند كارى را كه هم اكنون من انجام مى دهم ، انجام دهد، يكى از نشانه هاى امام در او مى باشد.

و سپس انگشتان دست مبارك خود را روى صخره اى - كه در كنارش بود - نهاد، و هنگامى كه دست خود را از روى آن سنگ برداشت ، ديدم جاى انگشتان دست حضرت روى آن سنگ به طور روشن و واضح اثر گذاشته است .

و نيز حضرت را مشاهده كردم كه قطعه آهنى را با دست مبارك خود گرفته است و بدون آن كه آن را در آتش نهاده باشند همانند قطعه اى كش و لاستيك يا فنر از دو سمت مى كِشد و پاره نمى شود.

همچنين آورده اند:

عبداللّه بن محمّد - كه يكى از راويان حديث است - گويد:
روزى همراه عمارة بن زيد بودم ، او ضمن صحبت هائى ، حكايت عجيبى را برايم بيان كرد، گفت : روزى امام محمّد جواد عليه السلام را در حالى كه يك سينى بزرگ گِرد مَجْمَعه جلويش نهاده بود، ديدم ؛ پس از ساعتى به من خطاب كرد و فرمود: اى عمّاره ! آيا مايل هستى كه به وسيله اين سينى فلزّى يك كار عجيب و حيرت انگيز را مشاهده كنى ؟

عرضه داشتم : بلى ، ميل و علاقه دارم .

پس ناگهان حضرت دست مبارك خود را بر آن سينى نهاد و سينى به شكل مايع در آمد؛ سپس آن ها را جمع نمود و در طشت و قدحى كه كنارش بود، ريخت ؛ و بعد از آن دست خود را روى آن مايع كشيد و به صورت همان سينى اوّل در آمد.

و امام عليه السلام در پايان فرمود: امام يك چنين قدرتى را دارد كه در همه چيز مى تواند با اراده الهى تصرّف كند و تغيير و دگرگونى ايجاد نمايد

حکم دزدی

دزدي را آوردند پيش خليفه تا حكمش را صادر كند.معتصم،دانشمندان را جمع كرد. قاضي القضات گفت:"چون آيه تيمم حد دست را از مچ تعين كرده ،پس بايد دستش را از مچ قطع كرد."

ديگري گفت :"خداوند براي وضو دست را از آرنج مي داند پس بايد از آرنج قطع شود."

معتصم هم گفت چون بعضي دست را از انگشتان تا شانه ميدانند، بهتر است دست را تا شانه قطع كنيم.نظر تو چيست ابو جعفر؟ديگران حكم صادر كردند و تو هم شنيدي."

همه اشتباه كردند . بايد فقط انگشتانش قطع شود.چون كف دست از هفت جا ، جايگاه سجده است و جايگاه هاي سجده مال خداست. ما نمي توانيم به جايگاه هاي سجده آسيبي برسانيم.
همه شان ساكت شدند.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۳
در انتظار بررسی: ۰
زینب
۱۲:۱۷ ۲۷ فروردين ۱۴۰۱
عالی بود
فداتشم عشقم امام جوادم
امیر
۱۷:۴۰ ۱۴ دی ۱۴۰۰
عالی
ناشناس
۱۷:۳۸ ۱۴ دی ۱۴۰۰
عالی
غعغعع
۱۶:۵۷ ۱۴ دی ۱۴۰۰
خیلی بده
ناشناس
۱۷:۲۹ ۲۱ دی ۱۳۹۹
ازتون یه داستان میخواییم چی میدید
ناشناس
۱۷:۱۳ ۲۷ بهمن ۱۳۹۸
عالی بود
ولی کاش بیشتر بود
دیداری
۱۳:۲۲ ۱۴ دی ۱۳۹۸
عالی
ناشناس
۱۹:۲۱ ۲۵ آذر ۱۳۹۸
خوبه
ع
۱۱:۰۸ ۱۲ مرداد ۱۳۹۸
عالی
ناشناس
۱۷:۰۴ ۰۸ دی ۱۳۹۷
خیلی به درد خورد عالی
مهدی
۲۲:۳۱ ۲۶ آبان ۱۳۹۷
عالی عالی عالی عالی عالی صد تا دیگه عالی جا داره
رقیه
۲۳:۵۵ ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
یاجوادالایمه ادرکنی
امیرعباس
۱۳:۲۳ ۰۴ فروردين ۱۳۹۷
خیلی‌عالی
ناشناس
۲۲:۴۴ ۰۹ بهمن ۱۳۹۶
چرا منبع نداره ..
جلال
۲۱:۰۱ ۱۶ دی ۱۳۹۶
عالی بود .ممنون
مهسا
۱۹:۱۰ ۱۵ دی ۱۳۹۶
خیلی خیلی خوب بود
نیلا
۲۲:۲۰ ۰۴ دی ۱۳۹۶
عالیه من فقط از اینجا مطالب در میارم
ملیحه
۱۹:۲۷ ۰۱ دی ۱۳۹۶
لطفا داستان بیشتری در مورد امام جواد بگذارید.
ناشناس
۱۷:۴۴ ۲۷ آذر ۱۳۹۶
بسیار داستان های جالبی بود و خلاصه بودنش انگیزه میداد همش رو بخونیم با تشکر از شما ومطالبتون
ناشناس
۱۹:۴۷ ۱۹ آذر ۱۳۹۶
یا جواد الا ئمه
ناشناس
۱۹:۴۷ ۱۹ آذر ۱۳۹۶
عالی
ناشناس
۱۹:۴۷ ۱۹ آذر ۱۳۹۶
یا امام جواد
ناشناس
۰۰:۰۱ ۱۸ آذر ۱۳۹۶
خوب بود
ناشناس
۱۹:۳۴ ۰۵ آذر ۱۳۹۶
جالب بود
ناشناس
۱۹:۳۴ ۰۵ آذر ۱۳۹۶
خیلی خیلی عالیه
ناشناس
۱۶:۳۰ ۲۷ آبان ۱۳۹۶
خوب بود
شیعه امام علی
۱۵:۴۳ ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
متاسفانه ما عادت کردیم فقط وقتی یه تحقیقی ازمون می خوان دنبال زندگی نامه امامان معصوممان و داستان های ایشان بگردیم.
حیف اسممان شیعه است ولی خودمان نه
شرمنده ام امام جوادم شرمنده
آیناز
۲۱:۴۲ ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
مطالب کم بود ولی خوب بود
Hossein
۲۱:۲۷ ۱۸ فروردين ۱۳۹۶
بسیار داستان های جالبی بود و خلاصه بودنش انگیزه میداد همش رو بخونیم با تشکر از شما ومطالبتون
حسين
۲۲:۱۲ ۲۱ دی ۱۳۹۵
داستان خيلى كوتاه و بى معنى بود
nana
۱۶:۴۸ ۱۲ دی ۱۳۹۵
عالی
مومن کوچولو
۱۷:۰۵ ۳۰ آذر ۱۳۹۵
خیلی عالی بود. من این دو داستان رو تو روزنامه دیواریم نوشتم
ناشناس
۰۶:۴۶ ۱۲ شهريور ۱۳۹۵
اگه منبعش رو بنویسید ممنون میشم، باتشکر
ناشناس
۱۵:۰۸ ۳۱ مرداد ۱۳۹۵
خدا خیرتون بده.
فقط اگه ممکنه در صورت صلاح دید مطالبو هم بیشتر کنید
و منبع رو هم ذکر کنید.یاعلی
هیئت محبان امام هادی (ع).کرمانشاه
ناشناس
۰۱:۴۲ ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
سلام
عالیه،بسیار متشکر
اگه مطب بیشتری بذارید عالیتر
اگه منبع ذکر کنید عالیتر
ناشناس
۱۸:۵۳ ۳۰ فروردين ۱۳۹۵
بدک نبود اگه یکم داستان هارو بیشتر کنید ممنون می شم
ناشناس
۱۵:۰۲ ۲۰ دی ۱۳۹۴
عالی بود نظر دیگه ای ندارم
ناشناس
۱۷:۵۷ ۱۹ دی ۱۳۹۴
خوب بود عالی حرف نداتش
ناشناس
۲۱:۲۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
عالی بود
ناشناس
۲۰:۴۱ ۰۵ دی ۱۳۹۴
داستان ها جالب بود
مهدیار
۱۳:۲۱ ۰۳ مهر ۱۳۹۳
چرا منبع نداره؟؟؟
حسین
۱۰:۴۷ ۲۶ شهريور ۱۳۹۲
نظرخواصی ندارم چون چیزی نخوندم فقط کپی کردم.
فقط ازنظر من مطالبتون کم هستن
ناشناس
۱۷:۱۷ ۲۷ بهمن ۱۳۹۸
بجای اینکه کپی کنی یک ذره میخوندی اطلاعاتت زیادتر می شد