*مشکل از کدام خانواده شروع می شود؟
خانواده
نوع اول و دوم همیشه در آینده مشکل سازند اما کسانی که بعدا به شدت به
همسر خود وابسته می شوند و از او توقع های بیش از حد دارند، معمولا از
خانواده نوع دوم می آیند؛ خانواده هایی با مرزهای باز. خانواده هایی که به
بچه ها یاد نداده اند از لحاظ عاطفی مستقل و به اصطلاح «خودبسنده» باشند.
در واقع ریشه رفتار همسران وابسته را باید در خانواده های پدری از نوع مرز باز جست و جو کرد.
*چطور خودمان را تمایزیافته کنیم؟
رسیدن
به درجه خودتمایزیافتگی چندان ساده نیست، بنابراین اولین پیشنهاد، مراجعه
به یک متخصص یعنی روانشناس بالینی یا مشاور خانواده است تا تحت نظر او و با
کمک هر دو زوج این اتفاق بیفتد. نکته های زیر هم می تواند به شما کمک کند.
-ببینید در خانواده پدری در کدام یک از سه خانواده ای که اول مطلب
گفتیم بزرگ شده اید. در خانواده های نوع دوم احتمال اینکه تمایزیافته
نباشید بیشتر است. البته در خانواده های نوع اول هم مشکل وجود دارد اما
خودش را به شکل های دیگری در زندگی زناشویی نشان می دهد؛ مشکلاتی مثل انرژی
عاطفی نگذاشتن برای خانواده یا بی کفایتی شخصی.
-کسی مقصر تمایز
نداشتن شما نیست. در واقع همیشه یک نفر از وابسته شدن لذت می برد و یک نفر
از وابسته کردن. اما این فرمول در دراز مدت جواب نمی دهد و بالاخره یکی از
دو طرف خسته می شود یا احساس می کند قانع نیست. برای اینکه این اتحاد
ناسالم بکشند باید هر دو نفر هم زن و هم شوهر همکاری کنند.
-هدف شما
رسیدن به تمایزیافتگی است. زن و شوهرهای تمایزیافته افراد متعادلی هستند.
همانقدر که برای احساسشان ارزش قائل اند، عملکرد منطقی و عقلانی خوبی هم
دارند. آنها نه به همسرشان وابسته اند و نه به خانواده پدری. از طرف دیگر
احساس نیاز شدید به «بریدن» از خانواده پدری یا همسرشان را هم نمی کنند.
آنها نیازی به تایید یا رد همسر یا خانواده پدری ندارند.
-یاد بگیرید
خودتان مستقل تصمیم بگیرید. بدون اینکه احساس نیاز شدیدی به تایید همسر یا
خانواده پدری داشته باشید، برای زندگی تان برنامه ریزی کنید. برنامه داشتن
برای این نوع از «جدایی» عاطفی باعث می شود احساس نیاز شدید به «جدایی»
دیگر، یعنی طلاق، کاهش یابد./ف