سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزارش/

چگونه حقوق بر حق مردم فلسطين محقق مي‌شود؟

سرگذشت فلسطين مملو از رويدادهاي ناگوار بسياري است، به گونه‌اي كه پايه و اساس نابساماني‌هاي امروز سرزمين فلسطين، به يك معنا، ريشه در ادعاهاي تاريخي آن، آن هم تاريخي به درازاي دو هزار سال پيش از ميلاد دارد.

به گزارش خبرنگار حقوقي قضايي باشگاه خبرنگاران، سرگذشت فلسطين مملو از رويدادهاي ناگوار بسياري است. به گونه‌اي كه پايه و اساس نابساماني‌هاي امروز سرزمين فلسطين، به يك معنا، ريشه در ادعاهاي تاريخي آن، آن هم تاريخي به درازاي دو هزار سال پيش از ميلاد دارد.

صهيونيسم اعلام مي‌دارد كه نماينده قريب پانزده ميليون يهودي دنياي امروز است! آنان بر اين باورند كه يهوديان امروز از همان نژاد بني‌اسراييل‌ هستند كه حدود هزار و سيصد سال پيش از ميلاد مسيح وارد سرزمين فلسطين شده‌اند. همچنين بر اين رأي‌اند كه اين نسل پراكنده و دربدر، صاحب سرزمين فلسطين است و مي‌بايست در آنجا گرد هم آيند و زمينه را براي ظهور منجي عالم بشريت (ماشيح) آماده نمايند. به زعم آنان «ماشيح» در فلسطين ظهور مي‌كند و با تكيه بر قدرت يهود، دنيا را در اختيار مي‌گيرد. اكنون با نگاه به اهميت تاريخ سرزمين فلسطين، سرفصل‌هاي اصلي آن مورد اشاره قرار مي‌گيرد. بديهي است كه پرداختن به هر بند، خود، مجالي نو و دفتري تازه را خواهان است.

فلسطين در دوره‌ معاصر

در همان دوراني كه انگليس با اعراب درباره چگونگي شكست امپراطوري عثماني با وعده استقلال عرب در حال مذاكره بود، با سران صهيونيسم هم درباره چگونگي تاسيس دولتي يهودي در فلسطين، مشغول گفتگو بود.

در سال 1897 نخستين كنگره صهيونيسم در شهر بال سوئيس تشكيل شد و مساله تشكيل دولت يهود در سرزمين فلسطين به تصويب صهيونيست‌هاي حاضر در كنگره رسيد. هرتزل در كنگره اعلام كرد:« همين امروز ما دولت يهودي را بوجود آورديم!».در سال 1901 هرتزل با سلطان ‌عبدالحميد خليفه عثماني تماس گرفت و امتيازاتي نظير زمين و مهاجرت يهوديان را درخواست كرد و در مقابل تعهد كرد كه وام كلاني را بانك عمران يهود به دربار خليفه بدهد. اما سلطان عبدالحميد با همه نيازي كه به پول داشت با اين درخواست مخالفت كرد.

در دوم نوامبر 1917 بيانيه لرد بالفور وزير خارجه دولت بريتانيا منتشر شد كه در آن از حمايت انگلستان براي تشكيل يك دولت يهودي در سرزمين فلسطين سخن رفته بود. دولت انگلستان وقتي با اعتراض شديد شريف حسين روبرو شد، براي كاهش اعتراضات اقدام ديپلماتيك را شروع كرد و به عرب‌ها اطمينان داد كه انگلستان بر سر پيمان خود با آنها ايستاده است و هدف اوليه آنان به اصطلاح آزاد كردن سرزمين‌هاي عربي از سلطه‌ي تركان عثماني است.

تصرف فلسطين در سپتامبر 1918 پايان گرفت. ژنرال «النبي» اعلام داشت كه اين منطقه توسط يك حكومت نظامي انگليسي به نام «اداره جنوبي متصرفات دشمن»اداره خواهد شد. سوريه‌ي داخلي يعني از عقبه تا حلب، حكومتي عربي به رياست فيصل پسر شريف حسين به نام «اداره شرقي متصرفات دشمن» تحت نظارت ارتش فرانسه قرار گرفت. به اين ترتيب امپراطوري عثماني پس از جنگ اول ميان دولت‌هاي قدرتمند غربي تقسيم شد و آنچه سهم عرب گشت تنها وعده استقلال بود.

در بيست و هشتم ژوئن 1919 پيمان جامعه ملل در كنگره‌ صلح ورساي به امضاء رسيد كه در آن بر تحت‌الحمايگي و قيموميت فرانسه و انگليس بر سوريه، لبنان و فلسطين تاكيد كرد. البته در متن تحت‌الحمايگي صرفاً بحث مورد مشورت قرار گرفتن دول قيم مطرح بود نه اداره‌ حكومت. اما دولت انگليس از فرصت استفاده كرد و خود را قيم حاكم خواند و اداره‌ي امور حكومتي را در فلسطين بر عهده گرفت. عرب بويژه در فلسطين و سوريه با اين پيمان مخالفت كردند. در 24 ژوئيه 1920 فرانسه با استناد به اين پيمان به سوريه حمله و آنجا را اشغال كرد.

مردم منطقه به اين امر اعتراض كردند. در روزهاي چهارم تا هشتم آوريل 1920 در بيت‌المقدس اعتراض عليه سلطه انگليس و حركت يهودي كردن فلسطين به قيام بزرگي تبديل شد و عده زيادي از يهوديان و عرب كشته و مجروح شدند. در اوايل ژوئيه 1920 دولت بريتانيا، پايان حكومت نظامي و شروع حكومت عادي را اعلام كرد. رياست حكومت جديد انگليسي در فلسطين بر عهده هربرت ساموئل، يك يهودي بود، نهاده شد! ساموئل زبان عبري، انگليسي و عربي را زبان رسمي فلسطين اعلام نمود.

حكومت جديد انگليسي- صهيونيستي شروع به انتقال اراضي از دست فلسطينيان به يهود كرد. وسايل و ابزار ضروري كشاورزي در انحصار حكومت قرار گرفت و به بهانه‌ي مقروض بودن فلسطينيان دام‌ها و زمين‌هاي كشاورزي آنان را مصادره كرد، بر مقدار ماليات افزوده شد و به ناچار فلسطينيان زمين را رها مي‌كردند. حكومت قيم هم اين زمين‌ها و زمين‌هاي مصادره‌اي را به يهود واگذار كرد. در كنار آن ورود يهوديان از اروپا و ديگر نقاط جهان را سرعت بخشيد.

امتيازات آب و برق در مناطق گوناگون به يهود واگذار شد. در اول ماه مه 1920 اعتراض گسترده عليه حكومت قيم و سياست‌هاي يهودي كردن فلسطين از يافا شروع و طي مدت 15 روز سراسر فلسطين را فرا گرفت. ارتش بريتانيا و شبه نظاميان صهيونيست به سركوب معترضين پرداختند. در 1927 دولت سرپرست امتياز استخراج املاح و معادن درياي مرده (بحرالميت) را به يهود واگذار كرد و در ژانويه 1930 اين امتياز را به مدت 75 سال به آنان واگذار كرد!

در روز 23 سپتامبر 1928 يهوديان به حرم شريف در بيت‌المقدس تجاوز كردند و بخشي از آن را متصرف شدند. در فرداي آن روز (24 سپتامبر) مردم مسلمان عليه اين تجاوزات تظاهرات كردند. در 23 اوت 1928 فلسطين شاهد درگيري شديد بين مسلمانان از يك سو و يهود و ارتش بريتانيا از سوي ديگر بود. در روز 29 اوت 1928 حركت ضد استعماري مردم شدت گرفت و ارتش بريتانيا و شبه نظاميان يهود به شدت به كشتار انقلابيون پرداختند. از اين قيام مردمي فلسطين با نام «انقلاب براق» يا قيام براق ياد مي‌شود. پس از اين حركت دادگاه‌هاي انگليسي مردم فلسطين را محاكمه و محكوم كردند. 3 نفر اعدام، 17 نفر حبس ابد و هشتصد نفر محكوميت‌هاي چندين ساله و بسياري از شهرها و دهات فلسطيني محكوم به پرداخت خسارات سنگين شدند كه به بهانه عدم توان در پرداخت جرائم، زمين‌ها و اموال آنان مصادره و در اختيار آژانس يهود قرار داده شد. دادگاه انگليسي تنها يك پاسبان يهودي را كه در يافا به خانه پيشنماز مسجدي وارد شده و او و شش نفر از اعضاي خانواده‌اش را سر بريده بود، ابتدا محكوم به اعدام، سپس حبس ابد و بعد به 10 سال زندان محكوم شد كه پس از چندي آزاد گرديد!

دولت انگليس شروع به مسلح كردن يهود مي‌كند و تعداد زيادي تفنگ ميان كشاورزان و كارگران يهود توزيع مي‌كند. در سوم اوت 1931 اعتراض گسترده‌اي در نابلس و ديگر شهرهاي فلسطين به تجهيز تسليحاتي يهود رخ مي‌دهد كه به درگيري كشيده شد و عده زيادي هم از سوي دولت سرپرست به زندان افتادند.

در دوران رياست واكهوب بر دولت سرپرست، انتقال اراضي فلسطيني به يهود شتاب گرفت و در كنار آن آمار مهاجرين صهيونيست به فلسطين نيز بالا رفت. در 13 اكتبر 1933 در بيت‌المقدس تظاهرات ضد انگليسي برگزار شد كه توسط ارتش سركوب مي‌شود. در بيست و هفتم همان ماه در شهر يافا تظاهرات بزرگي انجام شد و كم‌كم به سراسر فلسطين كشيده شد. ارتش انگليس همراه با شبه نظاميان صهيونيست مردم بي‌سلاح را زير آتش قرار دادند.

تا پيش از جنگ دوم جهاني فلسطين اوضاع بسيار آشفته‌اي داشت. هر روز قوانين جديدي از سوي دولت سرپرست به نفع يهود و به ضرر فلسطينيان تصويب و اجرا مي‌شد و در كنار آن مصادره و انتقال اراضي به يهود و مهاجرت يهوديان به فلسطين، شتاب مي‌گرفت. در كنار آن اعتراضات مردمي عليه اين اقدامات بالا گرفت. با شروع جنگ دوم جهاني فعاليت صهيونيست براي ورود به فلسطين شتاب بيشتري گرفت. جنگ دوم و ادعاي مرگ بيش از شش ميليون يهودي توسط آلمان بهترين فرصت را براي صهيونيست‌ها فراهم كرد تا بتوانند با توجه به فضاي ترحم نسبت به يهود پس از جنگ دوم بهره گرفته و پشتيباني دولتمردان غربي بويژه آمريكا را در تشكيل دولت يهودي با خود داشته باشند. در كنار اين اقدامات گروه‌هاي تروريستي هاگانا و ايرگون شكل مي‌گيرند كه بدنه اصلي ارتش رژيم صهيونيستي به شمار مي‌آيند. اين نيروهاي شبه نظامي توسط ارتشيان يهودي كشورهاي اروپايي بويژه لهستان آموزش مي‌ديدند. از آغاز سال 1944 همين گروه‌ها شروع به بمب‌گذاري و خرابكاري كردند.

در بيست و ششم فوريه 1947 بيفن وزير امور خارجه انگلستان اعلام مي‌كند كه انگليس در مسئله فلسطين به بن‌بست رسيده و ناچار تصميم، به جامعه ملل ارجاع مي‌شود! سازمان ملل متحد هم كميسيوني را كه متشكل از نمايندگان استراليا، كانادا، چكسلواكي، يوگسلاوي، گواتمالا، هندوستان، ايران، پرو، سوئد و اوروگوئه بود براي بررسي به فلسطين مي‌فرستد. كميسيون هم طرح تقسيم سرزمين فلسطين به دو دولت يهودي و فلسطيني را ارائه داد!

در بيست و نهم نوامبر 1947 مجمع عمومي راي به تقسيم سرزمين فلسطين داد. كشورهاي عربي با اين طرح مخالف بودند. مردم مسلمان منطقه ناچار ارتش مردمي براي نجات فلسطين تشكيل دادند. در ژانويه 1948 اولين ستون نظامي داوطلبان وارد فلسطين شد و در شمال آن موضع گرفت. دومين ستون در فوريه همان سال وارد بيسان و نابلس شد. ستون سوم در ماه مارس به فلسطين وارد شد و در مثلث الرعب در پيرامون نابلس مستقر شد. پس از تصويب طرح تقسيم به مدت پنج ماه مبارزات شديد مسلمانان با ارتش بريتانيا و شبه نظاميان ايرگون، هاگانا و اشترن ادامه داشت.

انگلستان اعلام كرد كه 15 مي 1948 فلسطين را تخليه خواهد كرد. ابتدا مناطق يهودي مثل شهر تل‌آويو را تخليه كرد و تمام تجهيزات نظامي خود را براي يهود باقي گذاشت. در همان هنگام نيروهاي انگليسي مناطق عربي را به شدت كنترل مي‌كردند و اجازه نمي‌دادند كه عرب‌ها اسلحه بدست آورند. در دهم آوريل نيروهاي مسلح يهود به ديرياسين حمله بردند و دويست و پنجاه نفر از اهالي آنجا را به طرز بسيار فجيعي قتل‌عام كردند در حالي كه نيروهاي انگليسي در همان نزديكي بودند و هيچ كاري انجام ندادند. اين نخستين كشتار از اين نوع بود. حادثه دوم نابودي روستاي ناصرالدين در نزديكي طبريه بود. وقتي دول عربي در صدد اعزام نيرو به فلسطين بودند، انگلستان اعلام كرد تا پيش از 15 مي 1948 كه پايان تخليه ارتش انگليس از فلسطين مي‌باشد، ورود نيرو به فلسطين را تجاوز به انگليس تلقي و با آن برخورد خواهد كرد!

به اين ترتيب دولت انگليس بتدرج مناطق فلسطيني را تخليه و در اختيار نيروهاي شبه نظامي صهيونيست قرار داد. اين شيوه تخليه ارتش كه همراه با تجاوزات شديد صهيونيست‌ها در پناه ارتش انگليس بود موجب شد كه بسياري از مناطق و املاك از ساكنان اصلي تخليه و صهيونيست‌ها در آنجا مستقر شوند. بدين ترتيب بسياري از فلسطينيان، آواره‌ي لبنان، سوريه مصر و اردن شدند آن هم به اميد تخليه كامل ارتش انگليس تا پس از آن با كمك سپاه اعراب بتوانند به خانه و كاشانه‌ي خود بازگردند! كاري كه هرگز اتفاق نيفتاد.

اسرائیل علاوه بر مناطقی که سازمان ملل متحد تقسیم‌بندی کرده بود ۲۶ درصد از سرزمین‌های تحت قیمومت در غرب رود اردن را نیز تصرف کرد. اردن نیز ۲۱ درصد از سرزمین‌های تحت قیمومت را تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد. بیت‌المقدس به دو بخش تقسیم شد، و اردن بخش‌های شرقی از جمله شهر باستانی را در اختیار گرفته، و اسرائیل بخش غربی را در اختیار گرفت. مصر نیز باریکه غزه را در اختیار گرفت.

از دهه ۱۹۶۰ به بعد، اصطلاح «فلسطین» مرتبا در بافت‌های سیاسی به کار گرفته می‌شد. اعلامیه‌های مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال ۱۹۸۸ توسط سازمان آزادی‌بخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده می‌شد اشاره می‌کرد، و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده، و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد. اخیرا، پیش‌نویس قانون اساسی فلسطین بر اساس کرانه باختری و باریکه غزه پیش از ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) مرزهای فلسطین را تعیین کرده‌است. این خط سبز (اسرائیل) بر اساس موافقت‌نامه خط آتش‌بس موقت۱۹۴۹ تعیین شده؛ و مذاکرات مربوط به تعیین مرزهای دائمی هنوز انجام نشده‌است. علاوه بر این، از سال ۱۹۹۴، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل بخش‌های مختلف فلسطین باستانی را در اختیار گرفته‌است.

اما ریشه مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله بین‌المللی، در رودیدادهایی نهفته‌است که تا پایان جنگ جهانی اول رخ داد. این رویدادها منجر شد جامعه ملل فلسطین را به موجب سیستم قیمومت که به تصویب جامعه ملل رسیده بود تحت سرپرستی بریتانیا قرار دهد. در اصل، این سرپرستی قرار بود به صورت موقت و تا زمانی ادامه یابد که فلسطین به استقلال کامل دست می‌یابد، وضعیتی که در منشور جامعه ملل به رسمیت شناخته شده بود، اما در حقیقت سیر تحول تاریخی این قیمومت منجر به شکل‌گیری فلسطین به عنوان یک کشور مستقل نشد.

به رغم آنچه که در منشور جامعه ملل آمده بود و خواستار توجه به خواسته‌های عرب‌ها و یهودیان فلسطین در اعطای حکم قیمومت شده بود اما تصمیم اعطای قیمومت خواسته‌های مردم فلسطین را مدنظر قرار نداد. این امر اهمیت بسیاری یافت چرا که دولت انگلیس تقریبا پنج سال پیش از دریافت حکم قیمومت فلسطین از جامعه ملل به سازمان صهیونیست‌ها تعهد داده بود سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین تأسیس کند، چرا که رهبران صهیونیست‌ها با ارائه شواهد تاریخی مدعی بودند اجدادشان دو هزار سال پیش از پراکندگی یهودیان در فلسطین می‌زیسته‌اند.

در طول دوره قیومت انگلیس بر فلسطین، سازمان صهیونیست‌ها تلاش می‌کرد شرایط تأسیس سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین فراهم کرده و مقدماتی ایجاد کند تا یهودیان و عرب‌ها بتوانند در کنار هم در این منطقه زندگی کنند. عرب‌های فلسطین احساس می‌کردند که این طرح منجر به نقض حقوق آنان خواهد شد. آنان همچنین معتقد بودند این امر منجر به نقض تضمیناتی می‌شود که متحدین در قبال حمایت عرب از آنان در جریان جنگ جهانی در مورد استقلال به رهبران عرب‌ها داده بودند. نتیجه این امر مخالفت فزاینده عرب‌ها با اعطای قیمومت فلسطین و متعاقب آن توسل عرب‌ها به خشونت علیه یهودیان شد.

حقوق مردم فلسطين تنها از طريق به رسميت شناختن بخشي از سرزمين آنها تحقق نمي‌يابد

"محمد رسولي" در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به حقوق مردم فلسطين اظهار داشت: پس از وقوع جنگ بين اعراب و رژيم صهيونيستي در سال 1948 در موافقت نامه‌هاي آتش بس موقت ما بين اين رژيم و کشورهاي عرب همسايه آن هيچ گاه فلسطين به  عنوان يک سرزمين مجزا نامي برده نشده است.

اين حقوقدان ادامه داد: در اين موافقت نامه‌ها فلسطين بين رژيم صهيونيستي، مصر، سوريه و اردن تقسيم شد و اسرائيل علاوه بر مناطقي که سازمان ملل متحد تقسيم بندي کرده بود 26 درصد از سرزمين‌هاي تحت قيوميت در غرب رود اردن را نيز تصرف کرده است.

وي با انتقاد از اين نوع تجزيه سرزمين فلسطين تاکيد کرد: اکنون سرزمين فلسطين محدود به دو قسمت کرانه باختري رود اردن و نوار غزه است که حتي براي اتصال اين دو قسمت بايد راهي مجزا در نظر گرفته شود.
اين حقوقدان با اشاره به تشکيلات حماس و خودگردان در فلسطين ادامه داد: براساس فرمايشات مقام معظم رهبري فلسطين از بحر تا نحر است که بايد به رسميت شناخته شود و فقط نبايد محدود به اين دو منطقه باشد.

رسولي گفت: در حال حاضر محمود عباس رئيس جمهور تشکيلات خودگردان فلسطين توانسته قسمتي از اين سرزمين را به عضويت سازمان ملل متحد در آورد که نمي‌توان به خاطر اين اقدام وي از او سپاسگذاري کرد چرا که او بااين اقدام خود اهداف رژيم صهيونيستي را محقق کرده است.

وي با بيان اينکه حقوق مردم فلسطين تنها از طريق به رسميت شناختن بخشي از سرزمين آنها تحقق نمي‌يابد اضافه کرد: هر نقطه از هر کشور براي همه مردم آن کشور است و هيچ منطقه‌اي به تنهايي از يک کشور نمي‌تواند تصميم بگيرد که از سرزمين اصلي‌اش جدا شود و به سرزمين ديگري بپيوندد همچنين هر کسي که مي‌خواهد درباره قسمتي از يک سرزمين تصميم بگيرد بايد نماينده همه مردم آن سرزمين باشد از اين رو مي‌توان به اين نتيجه دست يافت با توجه به اينکه محمود عباس نماينده همه مردم فلسطين نيست پس نمي‌تواند حقوق مردم فلسطين را محقق کند.

انتهاي پيام/
برچسب ها: فلسطین ، حقوق ، مردم ، تحقق
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.